یکی از رفتارهای درسآموز جناب عبدالعظیم حسنی برای شیعیان آن است که نزد امام هادی علیهالسلام مشرف شد و ضمن عرضه اعتقادات خود، از آن حضرت تأییدیهای بر عقاید و اعمال خویش گرفت. روایتی که دربردارنده این موضوع است به نام حدیث عرض دین شهرت دارد.
ردنا (ادیان نیوز)- شهر ری چون حلقهای، نگین وجود عزیزش را دربرگرفته و تهران در هاله امنیت و آرامش قدسیاش به دور از چشم بد و گزند دشمنان، سر به دامان او غنوده است. حضرت عبدالعظیم حسنی با پنج واسطه به سبط اکبر، امام حسن مجتبی علیهالسلام میرسد. لقب آن جناب سیدالکریم و کنیه او ابوالقاسم است. طبق مشهور، آن حضرت در چهارم ربیع الثانی ۱۷۳ هجری در خانه جد خود
امام مجتبی(ع) به دنیا آمد و پس از ۷۹ سال در پانزدهم شوال ۲۵۲ در شهر ری وفات یافت.
ولادت عبدالعظیم حسنی در دوره امام کاظم(ع) و وفات او در زمان امام عسکری(ع) بوده است. با وجود آنکه سیدالکریم در دوره پنج امام زندگی کرده، اما خدمت همگی آنان نرسیده و آنچه که مسلم است، محضر امام جواد و امام هادی علیهماالسلام را درک کرده و طبق برخی اخبار ضعیف به محضر امام رضا و امام عسکری نیز رسیده است. اما روایات او تنها از امام جواد و امام هادی میباشد.
عبدالعظیم حسنی فقیهی دانشمند و دینشناسی برجسته بود. علو رتبه علمی وی را میتوان از این روایت امام هادی(ع) فهمید که به یکی از شیعیان به نام ابوحَمّاد سفارش فرمود: «اگر در منطقه زندگیات مشکل و پرسشی دینی رخ داد به عبدالعظیم حسنی مراجعه کن و سلام مرا نیز به او برسان.»
اما جایگاه معنوی و رفعت مقام آن جناب از روایاتی مشخص میشود که زیارت او را با زیارت سیدالشهدا علیه السلام برابر دانسته است. از جمله در حدیثی، امام هادی(ع) به یکی از اهالی ری که از زیارت کربلای معلّا بازگشته بود فرمودند: «چنانچه قبر عبدالعظیم را در شهر خودتان زیارت کنی همانند کسی خواهی بود که حسین بن علی علیهالسلام را زیارت کرده است.» [از این روایت مشخص میشود که حضرت عبدالعظیم حسنی دوره امام عسکری را درک نکرده و در زمان امام هادی وفات یافته است.]
علت مهاجرت عبدالعظیم به شهر ری مشخص نیست. اما با توجه به التزامی که او به پیروی از امام داشته میتوان گفت یقینا با اشاره و اذن امام هادی(ع) به سوی ری حرکت نموده و چه بسا برای گریز از آسیب دژخیمان بنی عباس به ایران کوچ کرده باشد. آن جناب در شهر ری نیز مخفیانه و با گمنامی میزیست و طبق نقلی که شده روزها را به روزه و شبها را به عبادت سپری میفرمود و گاه پنهانی از خانهای که در آن ساکن بود خارج میشد و به زیارت قبری که اینک در مقابل زیارتگاه او قرار دارد. (بقعه امامزاده حمزه علیهالسلام) میرفت و میفرمود این قبر یکی از فرزندان موسیبنجعفر علیهالسلام است.
مدت اقامت سیدالکریم در شهر ری مشخص نیست و از قراین میتوان حدس زد که درنگ او در این شهر چندین سال ادامه داشته است و در این مدت، بسیاری از شیعیان نزد وی رفت و آمد میکرده و از دانش سرشار او بهرهمند میشدهاند.
سرانجام آن امامزاده واجبالتعظیم و نماد علم و تقوا در شهر ری وفات یافت یا بنا به نقل بعضی به وسیله سم به شهادت رسید. موضوع شهادت حضرت عبدالعظیم دور از واقع به نظر نمیرسد زیرا چه بسا بر اثر رفت و آمد شیعیان نزد وی، کارگزاران حکومتی به مخفیگاه آن جناب پی برده و او را به شهادت رسانده باشند و از طرف دیگر تشبیه زیارت آن حضرت به زیارت سیدالشهدا(ع) گمانه شهادت او را تقویت میکند.
هنگامی که بدن مطهر سیدالکریم را برای غسل دادن آماده میکردند، در لباسهای او ورقهای یافتند که نسب نورانی خود را نوشته بود: «من ابوالقاسم، عبدالعظیم فرزند عبدالله فرزند علی فرزند حسن فرزند زید فرزند علی فرزند حسنبنعلیبنابیطالب(ع) هستم.»
حدیث عرض دین
یکی از رفتارهای درسآموز جناب عبدالعظیم حسنی برای شیعیان آن است که نزد امام هادی علیهالسلام مشرف شد و ضمن عرضه اعتقادات خود، از آن حضرت تأییدیهای بر عقاید و اعمال خویش گرفت. روایتی که دربردارنده این موضوع است به نام حدیث عرض دین شهرت دارد.
حضرت عبدالعظیم گوید نزد سرورم علی بن محمد علیهالسلام رفتم و چون چشم امام به من افتاد فرمود: «خوش آمدی ای ابوالقاسم! تو حقیقتا از دوستان ما هستی»! عرض کردم.
ای فرزند رسول خدا! مایلم دین خود را بر شما اظهار دارم و چنانچه مورد پسند بود، بر آن ثابت بمانم تا آن هنگام که به لقای پروردگار برسم. امام فرمود بگو.
آنگاه جناب عبدالعظیم اعتقاد به توحید و رسالت و خاتمیت پیامبر خدا(ص) را اظهار داشت و بر پیروی از امامان اهلبیت علیهمالسلام اقرار نمود و نام یکایک آن حضرات را بر زبان آورد تا به امام دهم رسید. در این هنگام امام هادی او را از امامت فرزندش امام حسن عسکری و امام پس از او که غایب خواهد شد آگاه ساخت و عبدالعظیم بر اعتقاد به رهبری دوازده امام و لزوم اطاعت از آنان شهادت داد. همچنین از بهشت و دوزخ و صراط و میزان و روز رستاخیز گفت و با بیان فروعات دین مانند نماز و روزه و زکات و حج، بیانات خود را به پایان برد.
در این هنگام امام هادی(ع) در تأیید اعتقادات او فرمودند: «ای ابوالقاسم! به خدا سوگند این عقاید، همان دین خداست که برای بندگان خود برگزیده است. بر آن ثابتقدم باش. خداوند تو را در دنیا و آخرت بر عقیده ثابت، پایدار بدارد.»
اما نکتهها و درسهایی در این عمل حضرت عبدالعظیم وجود دارد اول آنکه وی در عرضه اعتقادات خود به امام، دستور قرآن را عمل نمود. زیرا خداوند میفرماید: «فَاسْئَلُوا أهلَ الذِکر إنْ کُنتُم لا تَعلَمون؛ اگر نمیدانید از اهل دانش بپرسید.» و در روایات آمده است که «اهل ذکر» همان امامان اهل بیت علیهمالسلام هستند. همچنین این رفتار، حکایت از عمق معرفت آن جناب دارد که با وجود مراتب علمی والا، خود را بینیاز از هدایت امام زمان خویش ندانست و از طرف دیگر با آنکه امام هادی(ع) در عنفوان جوانی و عبدالعظیم در سنین سالخوردگی بود، دچار هیچ تکبر و نخوتی نشد و خود را تسلیم امر امام نمود. حضرت عبدالعظیم با این عمل به شیعیان آموخت که به دانستههای دینی خود اکتفا نکرده و برای اصلاح عقاید خویش به کارشناسان و خبرگان دینی مراجعه نمایند.
یادداشتی از سید ابوالحسن موسوی طباطبایی