عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی اظهار کرد: اگر در یک خوانش افراطی، معنای سکولاریسم خارج کردن دین از حوزه عمومی باشد، تمام مسئله مرحوم دکتر فیرحی، حضور دین در عرصه عمومی بوده است. حال سؤال این است که این چه سکولاری است که تلاش کرده دین را به حوزه عمومی بیاورد.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، مراسم نکوداشت حجتالاسلام والمسلمین داود فیرحی، عصر دیروز چهارشنبه ۲۶ آبانماه از سوی پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی و سازمان دانشجویان جهاد دانشگاهی برگزار شد.
حجتالاسلام والمسلمین رحیم نوبهار، عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی در این مراسم به ایراد سخنرانی پرداخت که در ادامه میخوانید:
یکی از کلماتی که گاهی اوقات درست فهم نشده، بحث سکولاریسم است و حتی گفته شده بود که مرحوم دکتر فیرحی یک سکولار است و این برای بنده بسیار شوکهکننده بود. دایرهالمعارف استنفورد خوانشی از سکولاریسم ارائه میدهد و میگوید معنای سکولاریسم این است که استدلالهای دینی یا تکیه بر این استدلالها، در گفتمان سیاسی عمومی کافی نیست که مقررات الزامی را بر جامعه وضع یا توجیه کند؛ یعنی من در ساحت امر عمومی نمیتوانم بگویم که مردم باید فلانگونه رفتار کنند.
معنای این سخن این نیست که دینداران باید از ساحت امر عمومی جدا شوند، چراکه دینداران هم شهروند هستند، بلکه صرفاً گفته شده که استدلالهای آنها کافی نیست. به همین دلیل است که هابرماس میگوید که دینداران هم میتوانند در حوزه عمومی سخن بگویند. معتقدم خوانش متعادل از سکولاریسم به هیچ وجه قبول ندارد که یک دولت – ملتِ مدرن، ضد مسیحی است و دوم اینکه به هیچ وجه قبول ندارد که دولت متضمن امر سعادت و خوشبختی انسان است، بلکه هنوز کلیسا و نهاد روحانیت شأن و منزلت خود را دارد.
آیا مرحوم فیرحی سکولار بود؟
وقتی در صحبتهایمان ادعا میکنیم متفکری که هنوز بوی خوش کافورِ کفن وی خشک نشده، سکولار یا لیبرال است، باید به خوبی روشن کنیم که مبنای ما چیست؟ آیا اساساً تعریف درستی از سکولاریسم داریم. پروژه دکتر فیرحی پروژه کاملاً مشخصی است. اگر در یک خوانش افراطی، معنای سکولاریسم خارج کردن دین از حوزه عمومی باشد، تمام مسئله مرحوم دکتر فیرحی، حضور دین در عرصه عمومی بوده است. حال سؤال این است که این چه سکولاری است که تلاش کرده دین را به حوزه عمومی بیاورد.
شاید هم عدهای به آن شرطهایی استناد میکنند که دکتر فیرحی برای حضور دین در حوزه عمومی میگذارد. دکتر فیرحی موافق حضور توتالیتر و هژمونیک دین و دینداران در حوزه عمومی نبود، چراکه دینِ توتالیتر یک پارادوکس است؛ چون دین منشأیی برای آزادیخواهی است. لذا پروژه مرحوم فیرحی، پروژه انسانِ مؤمن بود، اما انسانِ مومن آزاد نه انسانِ مجهورِ مقهورِ مغلوب. وی میخواست دینداران در حوزه عمومی اهل مدارا و گفتوگو باشند و استدلالهای خود را به وصف اینکه دینی است، بر دیگران تحمیل نکنند، بلکه به دنبال قانع کردن دیگران باشند.
فیرحی دنبال جامعه فضیلتمند بود
مرحوم فیرحی میخواست از این شریعتی که به ظاهر ساختارهای آن بر مدار تکلیف است، ساختاری حقمدار هم ایجاد کند. وی میخواست از همین فقه با نوسازی و بازاندیشی، مفهوم حاکمیت قانون را بیرون بیاورد و زحمات بسیاری هم در این زمینه کشید. ایشان میخواست بگوید دولت – ملتِ مدرن و لوازم آن اگرچه یک یک پدیده نوپیداست، اما مبانی دینی ما اجازه شناخت این پدیده را میدهد.
دکتر فیرحی به دنبال جامعه فضیلتمند بود، اما یکی از مبانی این فضیلت را آزادیخواهی میدانست. حال سؤال این است که اینها چه ربطی به سکولاریسم دارد؟ دینداران دوست دارند که در نهایت به سرچشمهها وصل باشند و اگر خود سرچشمهها و مبانی که در این سنت وجود دارد، به ما کمک میکند و نوری بر ما میتاباند، بنابراین چرا باید این سنت را نادیده بگیریم.
اگر در سنت ما هم بنمایههایی وجود دارد که بسیاری از سوءتفاهمهایی که مانع پیشرفت است را از بین میبرند و برای ما پرتوافشانی میکنند، چرا نباید آنها را مورد توجه و استفاده قرار دهیم. نکته دیگر اینکه اگر قرار باشد از سنت، ضدیت با آزادی مردمسالاری را بیرون بیاوریم همان بهتر به آن مراجعه نکنیم، اما اگر قرار است از سنت، آزادی و حاکمیت قانون را بیرون بیاوریم، باید بر این سنت درود بفرستیم.
اهمیت راهی که فیرحی رفت
محمدجواد غلامرضاکاشی، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی، سخنران دیگر این نشست بود که اظهار کرد: راهی که دکتر فیرحی در زمینه فقه سیاسی رفت، با ایشان آغاز نشد و قبل از ایشان هم بود و هنوز هست، لذا ارزش دارد که این راه فکری مورد داوری قرار گیرد و اینکه آیا شانسی برای موفقیت دارد و ما را به جایی میرساند یا خیر؟ زندگی سیاسی اگر به معنای واقعی وجود نداشته باشد و گروههای متنوع غیرقابل تقلیل به یکدیگر برای تأمین آنچه غایت خیر امر سیاسی میدانند با هم رقابت و ستیز نکنند، همه چیز را به انحطاط میبرد.
وی ادامه داد: معتقدم جامعه امروز ما به تعبیر خود دکتر فیرحی به هیچ جا نمیرود، چون قصه ما قصه ساختمانی است که هر روز یک سنگ از آن به زمین پرتاب میشود یا سقف آن فرو میریزد و در واقع ما ایستادهایم و داریم ریزش میکنیم. این ریزش مربوط به فقدان حیات سیاسی است. وقتی حیات سیاسی وجود ندارد، هیچ جای دیگر در جامعه رویشی نیست، لذا اهتمام فقهای نواندیشی بدون شک مبارک است، اما لازم است این فقها یکبار دیگر بپرسند که چرا وضعیت ما اینگونه است؟ مگر پشت این انقلاب اندیشه فقهای نواندیش نبود، پس چرا اینطور شد؟
عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی تصریح کرد: حوزه سیاست به مثابه یک قلمرو بالنسبه مستقل، به رسمیت شناخته نشده است. این نگاه من اصلا به معنای سکولاریسم نیست و دکتر فیرحی به حق گمان میکرد که سکولارها راه به جایی نمیبرند، چراکه سکولارها هم مجوز بازسازی امر سیاسی را از حوزه سیاست نمیگرفتند، بلکه به گفته خود دکتر فیرحی همانند کسانی هستند که کلاج را نگرفتهاند و گاز میدهند، لذا چرخی نمیچرخد، بنابراین حتماً در زیست جهانِ مردم، دین بیشترین نقش را دارد، اما این فرق میکند با اینکه برای سیاست از شریعت کسب مجوز کنیم؛ هرچند که دین قدرتمندترین شاکله حیات فرهنگی و سیاسی ماست.
دیدگاه فیرحی درباره فقه اقتدارگرا
وی افزود: دو مورد هستند که منطقا با هم قابل جمع هستند، اما عملا قابل جمع نیستند. اول اینکه وقتی میخواهیم نظم حقوقی بسازیم و دوم وقتی میخواهیم فرهنگ زندگی سیاسی را ترویج کنیم. زندگی سیاسی دارای اجبارات حقوقی و فرهنگ مشترک زیستِ سیاسی است، لذا ترویج فرهنگ زندگی مشترک دموکراتیک و انسانی و ایجاد اجبارات حقوقی برای بازتولید و تداوم آن ضرورت دارند، اما در عمل این اتفاق رخ نمیدهد.
غلامرضاکاشی بیان کرد: مرحوم دکتر فیرحی بیشتر دلمشغولی ساختارهای حقوقی داشت و میگفت یک فقه اقتدارگرا نتوانسته است بساط یک نظم مدرن را بپذیرد، بنابراین باید آن روایت را دموکراتیک کند و به همین دلیل چهل سال است که روحانیون در ترویج یک فرهنگ مشترک ناکام ماندهاند و شاهد این همه مشکلات در جامعه هستیم، لذا باید ساز و کارهای تولید اجبارات قانونی از دلِ میدانِ آزادِ پراکتیس زندگی خود مردم بیرون بیاید. معتقدم با چنین تغییر منظری شاید امکان عبور از وضعیت امروزی را پیدا کنیم.
خصوصیات شخصیتی مرحوم فیرحی
غلامرضا کریمی، عضو هیئت علمی دانشگاه خوارزمی سخنران پایانی این نشست بود که بیان کرد: برخی از آدمها هستند که تمرکز خود را روی موضوعاتی میگذارند و به نتایجی میرسند که شاید بسیاری از آدمها تا آخر عمر به آن نرسند. دکتر فیرحی حرکتی بنیادین را شروع کرده بود و رفتن ایشان در جوانی واقعاً مایه تأسف بود. وی معمای پیچیدگی دین و مدرنیته را به خوبی بررسی و علاوه بر منابع سنتی منابع جدید را مطالعه کرده بود.
کریمی یادآور شد: وی دغدغه واکاوی فقه در حیات سیاسی ایرانیان داشت تا قرائت مدرنی در اندیشه سیاسی ما ارائه دهد. اگر بخواهیم به خصوصیات شخصی دکتر فیرحی اشاره کنیم، مفاهیم زیادی را میتوانیم در مورد ایشان اشاره کنیم؛ از جمله اینکه وی وطندوست، دلسوز، متواضع، اهل گفتوگو و کوشا در خدمت به منافع جمعی ایرانیان و علاقهمند به پاسخگویی در خصوص نیازهای روز بود. وی به خوبی درک کرده بود که اسلام زیباترین دین در مورد آزادی، عدالت، صلح و توسعه است، اما آن چیزی که در واقعیت در کشورهای اسلامی با آن مواجه بودیم چیز دیگری بود.
توجه فیرحی نسبت به تحزب
عضو هیئت علمی دانشگاه خوارزمی بیان کرد: کار دکتر فیرحی که پروژه آشتی سنت فقهی و دنیای مدرن بود، با مجموعهای از چیستیها، چراها و چگونگیها کلنجار میرفت و داشت مسیر بسیار خوبی را باز میکرد که متأسفانه از دست رفت. وی تلاش زیادی برای عبور از سنت به مدرنیته داشت. البته میخواست سنت را بر اساس نیازهای روزِ ما، مدرن کند و معتقد بود اگر آرمانهای بنیادین بشر را در نظر بگیرم که شامل صلح، آزادی، عدالت و رفاه است، باید لوازم آن را نیز رعایت کنیم.
کریمی گفت: اگر مفروض صلح دموکراتیکِ کانت را بپذیریم که بخشی از آن را دکتر فیرحی هم قبول دارد، اگر دولتها دموکراتیک باشند احتمال جنگ و خشونت هم کمتر میشود، چراکه مردم در آن نقش دارند و اگر مردم در تصمیمات سیاسی نقش داشته باشند، قطعاً از جنگ حمایت نمیکنند، چراکه آنها هستند که باید جانشان را فدا کنند و برای بازسازی خرابیها هم آنها باید هزینه بازسازی را بدهند. لذا دکتر فیرحی، سه عنصر را در اینجا مورد تأکید قرار میدهند که یکی تأثیرگیری حکومت برای تصمیمات از مردم، دوم اهمیت استراتژیکی مشروطیت و پاسخگویی و سوم تحزب به مثابه ترمز جنگ تمامعیار است.
وی تأکید کرد: مرحوم دکتر فیرحی یک کتاب درباره تحزب دارد و تأکید میکند که حزب به مثابه موتور محرکه دموکراسی است، اما در ایران تلاشها برای تحزب ابتر مانده است و امروزه کنشِ حزبی به عنوان یک نقطه منفی در عملکرد افراد در نظر گرفته میشود، بنابراین وی با تمرکز بر فقه، به حزب نگاه میکند و میگوید بدون نداشتن نگاه حزبی نمیتوانیم حکومت مردمسالار داشته باشیم.