دکتر بشیر معتمدی، عضو هیأت علمی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و ارتباطات پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در نشست تخصصی «پژوهش در ارتباطات و مطالعات فرهنگی» به سخنرانی درباره «چیستی و چالشهای ارتباطات دینی در ایران» پرداخت و چرایی عدم پذیرش پیامهای دینی در جامعه را بررسی کرد.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، دکتر بشیر معتمدی، ارتباطات دینی را ارتباطاتی که در بستر دین روی میدهد تعریف کرد و گفت: بر اساس تعریف شهید مطهری در کتاب انسان و ایمان و همچنین سایر متفکران مثل آیت الله جوادی آملی، سه بخش از بخش های مهم دین در اعتقادات، اخلاق و مناسک تقسیم بندی میشود. فرآیند ارتباطات دینی نیز عمدتا دربرگیرنده این سه حوزه است.
او افزود: فرآیند ارتباط شامل پیام، فرستنده پیام و مخاطب است و چالشهای ارتباطات نیز در این سه بخش قرار میگیرند.
معتمدی نخستین چالش در فرایند ارتباطی را در حوزه مخاطبان دانست و گفت: مخاطبان به لحاظ جنسیتی، قومیتی یا طبقات اجتماعی دارای تنوع و تکثر بسیار گستردهای هستند، اما در عمل مشاهده می کنیم گویی در ارتباطات دینی این تنوع و تکثر در نظر گرفته نمیشود و پیامهای دینی که فرستاده میشود، با تصور یک قشر یا گروه خاص و با یک سبک و سیاق ثابت داده میشود؛ بدون اینکه این تفاوتها لحاظ شود. در این میان تنوع مخاطبان به لحاظ سطح دینداری از همه مهمتر است که در ارتباطات دینی به آن توجه نمیشود.عمدتا مخاطب گفتارها یا پیامهای دینی جامعه دینداری است که میخواهد به دینداریاش عمق بدهد و برای کسانی که از مباحث دینی به هر دلیلی فاصله گرفتهاند، پیامهای دینی متناسبی وجود ندارد.
در عصر تصویر قرار گرفته ایم اما بسیاری از پیام های دینی هنوز گفتاری است
او مهمترین چالش در حوزه کانال یا شکل پیام را تصویری بودن آن دانست و گفت: طبق تعریف مک لوهان، ما سه دوره از اشکال پیام را تاکنون داشتهایم که دورههای عصر شفاهی و کتابت را گذرانده و اکنون در عصر تصویر قرار گرفتهایم.
این مدرس ارتباطات، با تاکید بر اینکه امروزه امر بصری در همه حوزهها بسیار برجسته شده و فهم ما نیز بصری شده است، گفت: ارتباطات دینی ما متأسفانه هنوز بر پایه کلام و گفتار است که این یک چالش جدی به شمار میرود و باید برای تصویری نمودن پیامهای دینی بیش از این تلاش نمود. البته تصویری نمودن پیامهای دینی را فقط نباید در این خلاصه کنیم که مثلا نماز را نشان دهیم و انتظار داشته باشیم مردم از فردا نمازخوان شوند. اگر ظرافتهایی که در تصاویر سینمایی و تلویزیونی وجود دارد، رعایت نشود، طبیعتا خود این نوع پیام ممکن است به ضد آن تبدیل شود.
این عضو هیأت علمی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و ارتباطات افزود: ابتدا باید تصویر و پیامهای دینی توأمان به صورت عمیق شناخته شود. سپس باید برای تبدیل و ارائه شدن پیامهای دینی در قالب تصویر اندیشه نمود که این نیز یک چالش جدی است.
تبعات مناسکگرایی صرف در پیامهای دینی
او در ادامه با بیان اینکه در سالهای اخیر در بین سه حوزه اعتقادات، اخلاق و مناسک، عمدتا مناسک دینی پررنگ شده اند، گفت: به نظر می رسد تبعات تکیه صرف بر مناسک و مناسبتهای دینی آن است که دین را به موقعیتهای خاص محدود میکند؛ گویی همانطور که در مسیحیت باید یکشنبهها به کلیسا رفت، انگار ما نیز در مناسبتها باید سراغ دین برویم. از سوی دیگر چون ما شکل عزاداری را میدانیم، اما شکل شادی را نمیدانیم، عزداریهای دینی بیشتر برجسته میشوند و بخش های شادی کمتر مشهود است و در نتیجه چهره عمومی دین در نزد مخاطب بیرونی چهره غم، حزن و اندوه میشود که این خود یک نکته برای حوزه ارتباطات دینی به شمار میرود.
معتمدی ادامه داد: از جمله تبعات دیگر تکیه بیش از حد بر مناسک در پیامهای دینی آن است که ممکن است بُعد احساسی دین در مقابل بُعد عقلانی پررنگتر شود، یعنی پایه قوی اندیشه ی دینی در افراد شکل نگیرد. از سوی دیگر نیز یک نوع عوام گرایی و تکرار صِرف یکسری اعمال بدون توجه کافی به روح عمل ترویج شود.
این متخصص ارتباطات اضافه کرد: در حوزه بحثهای عقلانی یا اعتقادات، پیام کمتر شکل میگیرد و یا ضعیف است؛ به عبارت دیگر با مانع بزرگی به نام سانسور و عدم امکان طرح پرسش در مباحث عقلانی نیز مواجه هستیم. از تبعات این وضعیت آن است که بر اساس نظرسنجیها در برخی افراد هرچقدر دانش و سطح تحصیلات فرد در جامعه بالا میرود، میزان دینداری او پایین میآید، چرا که با بالاتر رفتن سطح تحصیلات فرد و بروز انواع و اقسام سؤالات دینی، پرسشها پاسخ نمیگیرند و بالتبع سطح دینداری پایینتر میآید.
تأکید بیش از حد بر بُعد کارکردی
این عضو هیأت علمی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و ارتباطات چالش دیگر پیامهای دینداری را خلاصه کردن دینداری در بعد کارکردی دین دانست و گفت: تأکید بیش از حد بر بُعد کارکردی مثل آنکه دینداری گویی صرفا باعث آرامش روانی و یا همبستگی اجتماعی میشود، این پیامد را دارد که ممکن است امور دیگری مثل انرژی درمانی و … که همان کارکردها را داشته باشند، جایگزین دین شمرده شوند؛ کمااینکه این مسائل بسیار افزایش پیدا کرده است.
بشیر معتمدی در ادامه گفت: چالش دیگر ارتباطات دینی آن است که تقریبا از صد سال گذشته وارد دوران مدرنیته شدهایم؛ مدرنیته طیف گفتمانهای وسیعی دارد که همه ان را نمی توان نفی کرد و ابعاد قابل تامل نیز داشته است اما بعضا پیامهای دینی به جای هضم آنها و درون دینی کردن آنها، به تضاد کلی با این گفتمانها پرداخته است که باعث میشود پیامهای دینی برای گروهی در جامعه غیرقابل درک یا پذیرش شود. یکی از گفتمانهای مدرنیته، علم است که در دوران کرونا مشاهده کردیم که چه میزان از پیامهای برخی محافل منتسب به دین در تضاد با علم قرار میگرفت و به جای آن دیدگاه های شخصی غیر علمی که ربط واقعی به دین نداشت ترویج میشد ودر نتیجه پیامهای دینی را دچار چالش میکرد.آزادی، حقوق بشر و حقوق زنان از جمله دیگر گفتمانهای جدید دوره مدرنیته هستند که اگر محافل تبیین دینی نتوانند آنها را به خوبی بفهمند و درونی نمایند، دچار چالش خواهند شد.
چالش در حوزه فرستنده پیامهای دینی
او سپس به چالش در حوزه فرستنده پیامهای دینی پرداخت و گفت: متاسفانه زیبایی ظاهری، لباس و … بعضا از سوی ارتباط گران دینی به عنوان فرستنده پیامهای دینی کمتر رعایت میشود. وقتی فرستنده نتواند زیباییهای ظاهری را حفظ کند، پیامهای دینی که ارسال میشود با اقبال روبهرو نمیشود. علاوه بر این عمده ارتباط گران دینی بعضا از موضع بالا به پایین و به صورت یک طرفه با مخاطبان مواجه میشوند که همین امر پذیرش و جذابیت پیامها را کاهش میدهد.
معتمدی مهمترین چالش در حوزه اخلاق را مربوط به فرستنده پیامها دانست و افزود: ما بعضا با الگوهای مناسب دینی مواجه نیستیم؛ اخلاق با توصیه و گفتار تنها حل نمیشود، بلکه نیاز به الگوهای مناسب برای جامعه وجود دارد. متاسفانه الگوهای مناسب اخلاقی در حوزه فرستنده پیام کمتر در دسترس است و بعضاً از جانب برخی مدعیان اخلاق شاهد یک نوع بداخلاقیهایی هستیم که عملا متسافانه پیام دینی را با شکست مواجه میکند.
مواضع مبلغان دینی در اقتصاد و سیاست
این مدرس ارتباطات در ادامه گفت: علاوه بر این موارد، بحث ارتباطات دینی در دو بستر کلان اقتصادی و سیاسی نیز روی میدهد. در بستر اقتصادی موجود که عمدتاً بستر سرمایهداری است، نابرابری اجتماعی وسیعی وجود دارد. برخی میگویند اقتصاد در ایران سرمایهداری نیست، اما من شخصا معتقدم که به تعبیر دکتر راغفر، اقتصاد ما نوعی اقتصاد سرمایه داری با آفت غارتی است؛ یعنی نوعی سرمایهداری دولتی است که بدترین حالت ممکن برای سرمایهداری به شمار میرود.
این عضو هیأت علمی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و ارتباطات افزود: پیامدهندههای دینی در این بستر اقتصادی حالات مختلفی دارند که غیر از عدالتخواهان واقعی و طرفداران واقعی مردم و محرومان، سه حالت آن چالش برانگیز است: حالت اول آن است که در برابر نابرابریهای اقتصادی سکوت میکنند. در حالت دوم مبلغان با برخی پیامها با انتساب به دین مثل «راضی به رضای خدا باشید» یا مباحثی تحت عنوان «قضای الهی» وضعیت را توجیه میکنند. در حالت سوم نیز خود آنها در زد و بندهای اقتصادی قرار دارند و عملا به عامل نابرابری تبدیل میشوند و این مساله باعث میشود پیامهای دینی این گروه از افراد برای جامعه قابل پذیرش نباشد.
او افزود: آخرین چالش در حوزه پیامها و ارتباطات دینی، دین دولتی است که به نظر من از چالش های اصلی برای ارتباطات دینی است. بعد از انقلاب، متولیان دینی در مسئولیت ها قرار گرفتند. این انتظار وجود داشت که مبلغان دینی در تعارض منافع دولت و جامعه به جای آنکه در سمت دولت قرار بگیرند، در کنار جامعه قرار بگیرند. متأسفانه بسیاری ارتباط گران منتسب به دین که مسئولیت داشتند در برابر انواع و اقسام نابرابری هایی که بر جامعه تحمیل میشود، همان مسیری که در حوزه اقتصاد طی شد را پیمودند. لذا یا سکوت کردند، یا توجیهگر این نابرابری ها و تبعیض ها و ستم ها شدند و حتی گاهی تقصیر مشکلات را به گردن خداوند انداختند و یا خود به عامل سرکوب تبدیل شدند که در نتیجه آن، اساساً پیامهای دینی این گروه دیگر برای جامعه قابل پذیرش نیست و حتی با واکنش منفی مواجه میشود.
دکتر معتمدی در پایان تأکید کرد: برای کارآمدی ارتباطات دینی در جامعه نیازمند بازبینی و بازسازی این نوع از ارتباطات درهر سه حوزه فرستنده، پیام و مخاطبان هستیم.