ایده اولیه این نامه بر میگردد به دی ماه یک هزار و سیصد و نود و هشت که برای هماهنگی یک دیدار با مدیر کل وقت راوبط عمومی حوزه علیمه خواهران، با شیخ مجتبی مصباح تماس گرفتم.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، حجت الاسلام نیما ارزانی در نوشتاری با عنوان« ماجرای نامه یک طلبه مسلمان به رهبر مسیحیان جهان» این گونه آورده است:
بهمن سال ۱۳۹۸ بود که این حقیر پس از دیدار با استاد مهربانم آیت الله مصباح یزدی (ره) نامه ای برای پاپ فرانسیس رهبر مسیحیان کاتولیک نوشتم و پس از ارسال نامه مدتی کوتاه بیماری کرونا مرز های زمینی را درنوردید و دنیا به تعطیلی و قرنطینه ای خود خواسته فرو رفت. تابستان۱۳۹۹ بود که از سفارت واتیکان در تهران پاسخ پاپ برایم ارسال گردید.حال پس از دوسال خاطره این نامه به پاپ را برای اولین بار شرح داده و منتشر می نمایم.
ایده اولیه این نامه بر میگردد به دی ماه یک هزار و سیصد و نود و هشت که برای هماهنگی یک دیدار با مدیر کل وقت راوبط عمومی حوزه علیمه خواهران، با شیخ مجتبی مصباح تماس گرفتم. در همین راستا، ایشان دیداری با والدشان تدارک دیدند تا بتوانم خدمت استاد برسم و با ایشان گفتگویی داشته باشم. خدمت استاد رسیدم تا برای دیدار دوستان مرکز مدیریت خواهران نظری اگر هست مشورتی بگیرم. گفتگوی استاد شاگردی به درازا کشید و بحثهایی شد و این ایده آنجا مطرح شد و ایشان نیز استقبال کردند.
دست به کار شدم و متنی تنظیم نمودم. بعد از حدود دو هفته کلنجار رفتن با کم و کیف نامه، مجدد خدمت استاد رسیدم و متن نامه را برای ایشان خواندم. وقتی محضر علامه مصباح رسیدم، مختصری ضعیف شده بودند. پس از گفتوگوی کوتاهی که گذشت، مطلب را کامل و شمرده شمرده برای ایشان خواندم. کمی تأمل نمودند و سری تکان دادند. احساس کردم شاید نسبت به قسمتی از متن نامه، مخالفتی دارند یا از بخشی از ادبیات نوشتاری متنِ نامه ناراحت شده اند. [پیش خود احساس کردم شاید آنگونه که شایسته بود برایشان نخواندم.] مجدد شروع کردم نامه را برایشان بخوانم که گفتند: چرا باز می خوانی!؟ شنیدم آقا جان. این نامه، بیش از حد محترمانه و متواضعانه است و ایشان را بیش از حد در مقام تکریم، بالا برده اید.
به هر حال با کمک استاد، در نگارش ادبیات نامه، اصلاحاتی صورت دادیم و کلماتی را عوض نمودیم اما باز هم دلشان راضی نشد. گفتند شما روحانی اسلام هستید. احترام خوب است اما جایگاه شرع و علمای اسلام چه!! گفتم: استاد این نامه را من به عنوان یک طلبه نوشتم. گفتند: شما در متن نامه روحانی شیعه نوشته اید. گفتم: اگر ننویسم که نمیشود. کمی در این زمینه گفتگویی کردیم و مجدد کلمات را بالا و پایین نمودیم. لبخندی زدند و گفتند: به عنوان یک طلبه منتشر شود؛ مانعی نیست. در فضای مجازی هم تاکید کنید بنویسند نامه یک طلبه حوزه علمیه قم به پاپ.
تبسمی کردند و گفتند: “این کارها ارزش دارد ولی چقدر خوب می شود در کنار آن، بتوان کار فرهنگی هم کرد، نقدی کرد و سازوکارها را برای اینگونه ارتباطات سازنده بین المللی بین علمای ادیان مختلف با یکدیگر، با هدف صلح جهانی و اعتلای اهداف والای ادیان الهی را باید به نحوی فراهم نمود. هر چند ما هم دنبال این امر بودیم و پیگیری هایی داشتیم اما متاسفانه این امر توسط متولیان آن، در این سطح پیگیری نشد و برخی مسئولین اصلا به تغییر برخی سنت ها و روندهای جاری راه نمیدهند.”
یکی از نکاتی که استاد آن روز تاکید داشتند این بود که گفتند: “درست است که اسلام دین متخلق به اخلاق است و دیگر ادیان را تکریم می کند اما یکی از اصول اساسی در همه ادیان الهی؛ ارشاد و هدایت از مسیر غلط است. خوب است این فساد عقیدتی چند خدایی بین مسیحیان که با این گستره وسیع جمعیتی در جهان را شامل می شود، مورد توجه قرار دهیم و از غیر خدای واحد و که همانا شرک عقیدتی به حساب می آید، فاصله بگیریم؛ چراکه خیلی گرفتاری ها برای بشریت درست کرده است.” لذا وقتی در بند آخر نامه اشاره شد به اینکه دنیا یک خدا دارد، لبخندی زدند و گفتند: “آنها هم قبول دارند که یک خدا وجود دارد، اما نمیدانند چگونه باید آن را مطرح کنند که این اشتباه ریشه ای که با زندگی مردم عجین شده را اصلاح نموده و با تعالیم عالیه دین مسیحیت سازگار نمایند.”
سپس برای بار آخر گفتند: مجدداً بخوان؛ برایشان خواندم. گفتند: خیلی خوب شده است. پر معناست؛ ولی ترجمه شود، حتماً بار معنایی آن کم میشود. تاکید کنید مترجم، این هدف شما را ترجمه کند. متن ترجمه شده را نیز به چند نفر دیگر هم بدهید نگاهی بیندازند. گفتم: استاد! نامه از لحاظ کلاسه و رسمیت خطاب و نگارش، خوب و مطلوب است؟ کمی تامل کردند و گفتند که باز هم برای اطمینان بیشتر به چند نفر خبره نشان بدهید تا عواقب اداری و بین المللی آن کشف شود بد نیست، اما در آخر نامه را تایید نمودند. خواستم خدا حافظی کنم که گفتند: “حواست باشد، اگر جواب نامه را دادند، چه باید بکنیم!”
هر چند من تا زمانی که جواب نامه پاپ نیامد، ماجرای نامه به پاپ را علنی نکردم. اما از آن روز به این جمله استاد فکر می کردم که اگر روزی جوابی از طرف پاپ به این نامه آمد، چه واکنشی باید نشان داد و این عاقبت اندیشی ایشان در این مسئله بین المللی برایم درس بزرگی در دنیای سیاست بود که حال ما یک کار خوبی را شروع کردیم، ادامه مسیر نیز مهم است و باید قبل از شروع آن کار، به عاقبت آن کار اندیشید و حتی رفتار طرف مقابل را پیش بینی کرد و با توجه به آن، رفتاری منطقی و شایسته در نظر گرفت.
این ماجرا گذشت و بعد از شش ماه، با توجه به شیوع و فراگیری بیماری کرونا و تعطیل شدن سفارت و سیستم اداری واتیکان، جواب نامه از سوی دفتر پاپ، با تأخیری چند ماهه به دستم رسید. در آن موقع استاد، دیگر آدم سابق نبود؛ ضعف مزاجی و ناتوانی شدیدی به سراغش آمده بود. تماسی با آقا مجتبی (آقا زاده استاد) گرفتم. گفتند: حال ایشان خوب نیست. دعا کنید. پس از آگاه شدن از احوالات استاد، حوصله انجام کاری را نداشتم. صرفاً به همان نامه اولیه به پاپ اکتفا کردم. در آن برهه، تنها چیزی که فکرم را درگیر کرده بود، این بود که ایشان، سلامتی کامل را پیدا کنند و بتوانیم بار دیگر، در خصوص حواشی این نامه و ادامه طریق، با یکدیگر گفتگو کنیم که متاسفانه چند ماه بعد، خبر رحلت ایشان را شنیدم.
از آن روز تاکنون به این فکر کردم که ایشان چه اندیشه و تفکر جهان شمولی داشتند و چه اهداف متعالی را دنبال می کردند و در سیاست نیز پیش بینی ها و عاقبت اندیشی ها را در نظر می گرفتند. من به شخصه در طول دوران زندگی خویش، اساتید زیادی را دیدم و با روحیات و شخصیت آنها از نزدیک آشنا شدم اما در اینجا و در این چند خط اعتراف می کنم، ایدئولوژی ایشان، از جنس دیگری بود؛ تفکر ایشان برعکس آن چیزی که برخی گروه ها، او را تندرو لقب می دادند، تفکری توأم با صلح، عدالت، خدا باوری، اخلاق مداری و آینده نگری بود و آن چیزی که بیش از همه ویژگی های ایشان مرا تحت تأثیر قرار داد، تواضع همیشگی ایشان بود که برای من بزرگترین الگو و خاطره از ایشان بود.
روحشان شاد و راهشان سبز و پر رهرو.