چه نیازی به ارتباط با امر متعالی داریم؟/ تأثیر عمل به قرآن برای رشد اخلاق و تزکیه
فرهاد شفتی شرح داد:
فرهاد شفتی، قرآنپژوه در نشستی علمی بیان کرد: برای من که خدا را عملگرا میدانم همین کفایت میکند تا محمد(ص) را به عنوان پیامبر قبول کنم زیرا عمل کردن به کتاب او و غور در آن به من و جمع کثیری از دیگران از نظر اخلاق و تزکیه کمک کرده است و همین برای پیامبری او قابل دفاع است.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، فرهاد شفتی، قرآنپژوه مقیم اسکاتلند، شامگاه ۲۲ دیماه در نشست «سخن و سکوت قرآن»، در پاسخ به این پرسش که ما چه نیازی به ارتباط با امر متعالی داریم و آیا اخلاق میتواند برای ما کافی باشد؟ به آیه ۶۲ سوره بقره «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَالَّذِینَ هَادُوا وَالنَّصَارَى وَالصَّابِئِینَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ ﴿۶۲﴾» و استفاده کثرتگرایانه از این آیه اشاره کرد و گفت: در الهیات قرآن، حضرت عیسی(ع) دین جدیدی بنا نکرده بلکه او مصلح دین یهود بود ولی قرآن از نصارا سخن گفته است، قرآن قاعدتاً نباید گروهی به نام نصارا را قبول داشته باشد ولی حالا که این گروه دینی شکل گرفته است قرآن به آن اشاره کرده است؛ در مورد صابئین اختلاف نظرات زیادی وجود دارد ولی یک گروه قدیمی از ادیان ابراهیمی بودهاند. باز از منظر الهیاتی قرآن، اصلا نباید نامی از صابئین به میان آورده و آنها را به رسمیت بشناسد ولی آیه میفرماید کسانی از این گروهها در صورت ایمان و عمل صالح اهل رستگاری هستند. بهره من از این آیه این است که خدای قرآن، عملگراست، خدای تئوریگرا نیست و کاری به فروع دین ندارد، در آن دنیا از ما تست نمیگیرند بلکه اگر کسی نصارا و صابئی هم باشد ولی ایمان و عمل صالح داشته باشد، اهل رستگاری است.
وی افزود: بنده در پاسخ به پرسش شما معتقدم اخلاق برای ما کفایت میکند ولی اخلاق چیست؟ اخلاق از نگاه من یعنی رفتار خوب در ارتباط که شامل ارتباط با انسانهای دیگر، حیوانات و طبیعت و خدا و خود است. در مورد ارتباط با خود اولین مسئله این است که آیا ما عمر خود را تلف نمیکنیم؟ آیا از بدن خودمان نگهداری میکنیم؟ اگر من با فرد دیگری در یک اتاق زندگی کنم ولی اصلاً او را نادیده بگیرم و فقط سکوت کنم و ارتباطی نداشته باشم آیا کار اخلاقی کردهام؟ قطعا خیر؛ حال در اتاق عالم هستی اگر بدانم و باور به وجود امری متعالی داشته باشم ولی با او ارتباط برقرار نکنم آیا مرتکب کار غیراخلاقی نشدهام؟ قطعاً چرا ولی اگر ندانم و باور نداشته باشم که امری متعالی وجود دارد، در این صورت آیا با عدم برقراری ارتباط مرتکب امر غیر اخلاقی شدهام؟ شما در خانه هستید و فرد دیگری هم هست ولی از حضور او مطلع نیستید اگر بعد از چند ساعت و چند روز او سراغ شما بیاید و گلایهمند شود که چرا مرا نادیده گرفتید میگویید ببخشید من اصلاً نمیدانستم شما اینجا حضور داشتید.
شفتی اظهار کرد: پس اخلاق کفایت میکند و این اخلاق در ارتباط با خود، دیگری و آن حقیقت مطلق مطرح است، حالا اگر من آن حقیقت مطلق را نشناسم و قبول نداشته باشم، ضلع سومی هم وجود ندارد لذا من کار غیراخلاقی نکردهام.
این قرآنپژوه در پاسخ به این پرسش که ما اگر بدانیم و باور داشته باشیم که حقیقت متعالی وجود دارد و ارتباط کوچکی هم با او در قالب نماز و … برقرار میکنیم ولی در ادامه زندگی کاری با او نداریم و نیازی به دخالت او در زندگی نداریم. اصلاً چه نیازی برای حضور این حقیقت مطلق در زندگی داریم؟ اگر بدانیم خدایی هست از نظر اخلاقی باید با آن ارتباط ایجاد کنیم ولی هیچ نیازی نیست که به این حقیقت مطلق اجازه دهیم در تمامی امورات شخصی ما دخالت داشته باشد، آیا این غیراخلاقی است؟ پاسخ بنده منفی است.
وی تأکید کرد: البته صحبت از نیاز نیست بلکه صحبت از بهره بردن از این ارتباط است؛ ما بر مبنای همان باوری که از ارتباط حقیقت مطلق با خود داریم، از نظر اخلاقی موظف به ایجاد ارتباط هستیم.
ایمان در قرآن باور به چیست؟
شفتی بیان کرد: قرآن کریم دائما بر عمل صالح در کنار ایمان تأکید دارد و بسیاری تصور میکنند این ایمان، باور به خداست در صورتی که ایمان به معنای باور به خدا نیست؛ چون همه گروههایی که در قرآن آمدهاند مانند یهودیان و مسیحیان و مسلمین و … همه معتقد به خدا بودند پس ایمان، ایمان داشتن به باوری است که آنها دارند و بر مبنای آن عمل کردن است، حتی مشرکین هم تحت تأثیر ادیان ابراهیمی پیشباوری شبیه آنها از خدا داشتند.
وی اضافه کرد: ما از کلمه خدا استفاده میکنیم که مراد حقیقت مطلق به عنوان وجود متشخص است ولی اگر ما به خدا به عنوان یک وجود غیرمتشخص باور داشتیم، اصلا این سؤال مطرح نبود. آنطور که من میفهمم خدا نامشخص است و این نامشخص به تجربه انسانی دو تصویر عمده یافته است؛ متشخص مانند ادیان ابراهیمی و هندوها و غیرمتشخص مانند بوداییها؛ خداوند علی الاصول از همه اینها راضی است زیرا همه اینها به تصویری که از خدا داشتهاند عمل میکنند.
این قرآنپژوه با اشاره به سه مبنا، ادامه داد: اصل و مبنای اول این است که حقیقت مطلق قابل درک برای انسان نیست، اصل دوم اینکه هر گروهی از انسانها درک و تصویری از حقیقت مطلق دارند که نمیتوان گفت درک اشتباهی است ولی کامل هم نیست و سوم اینکه آن حقیقت مطلق بر مبنای درکی که انسانها از او دارند با آنان تعامل میکند. تو فکر کن من خدای متشخصی هستم که هیچ انتظاری از تو ندارم من همانگونه وارد ارتباط با تو میشوم، تو فکر کن من خدای نامتشخص هستم و من از این زاویه با تو مرتبط خواهم شد. پس نیاز انسان به حقیقت مطلق با درکی که او از آن حقیقت مطلق دارد تعریف میشود. در قرآن هر انتظاری که از پیروان ادیان وجود دارد، براساس پیش زمینه ذهنی مخاطبان است. در روایت هم بیان شده که خداوند به اندازه حسن ظن بنده خود است.
هر فردی با راه معنوی خود به شرط تزکیه، رستگار است
شفتی با بیان اینکه نگاه من کثرتانگار است و معتقد نیستم که همه باید به دین من و دین خاصی باشند بلکه هر فردی اگر راه معنوی خودش را بنا کند اگر در جهت تزکیه باشد شاید از من مسلمان هم بهتر عمل کند، ادامه داد: اگر کسی بعد از مطالعه و تحقیق، بپذیرد که من جزء جامعه دینی یک دین خاص مثلا یهودی یا مسلمان و … هستم، یعنی چارچوب و تصویر خاصی را پذیرفته است. اگر مسلمان باشد نماز میخواند و حرام و حلال قرآن را میپذیرد و حجاب دارد گرچه باز این برداشتها هم متفاوت است و ممکن است فردی برداشت متفاوتی از حجاب قرآن نسبت به دیگری داشته باشد ولی در چارچوب آن امت قرار دارد و باید خود را در آن چارچوب نگه دارد.
وی در پاسخ به این پرسش که از کجا بدانیم حضرت محمدبن عبدالله(ص) فرستاده و پیامبر خداوند است، گفت: هیچ دلیلی نداریم و از هیچ کجا نمیتوانیم بدانیم، من نه در مورد محمدبن عبدلله بلکه در مورد تمام افرادی که پیروانشان آنان را قدیس میدانند سخن میگویم که ما هیچ استدلال قیاسی نمیتوانیم داشته باشیم زیر این برهانها مبتنی بر مفروضات و صغری و کبری هستند که میتوان بر آن انقلت وارد کرد. دقیقا به همین علت، عکس آن هم قابل استدلال نیست، یعنی استدلال کنیم که محمد(ص) پیامبر نبوده است، بودا قدیس نبوده است، اینها هم قابل اثبات نیست زیرا باز مبتنی بر یکسری صغری و کبری است؛ پس استدلال به قیاس له و علیه فردی که در تاریخ به پیامبری شهرت دارد ممکن نیست. اگر ما در آن زمان بودیم به آن فرد نزدیک شده و او را امتحان میکردیم که پیامبر هست یا خیر و مسئله روشن میشد، ولی برای اکنون ما ممکن نیست.
شفتی تصریح کرد: برای اثبات پیامبری، محمدبن عبدلله استدلال زیاد میتوان آورد ولی سخن من این است که استدلال قیاسی که اما و اگری در آن نباشد نمیتوان آورد و راه به جایی نمیبرد. ولی من در اینجا از عملگرا بودن خدا استفاده میکنم؛ براین اساس من از طرف خودم و نه افراد دیگر میتوانم بدانم محمد، پیامبر(ص) است.
پیامبری محمد(ص) قابل دفاع است
این قرآنپژوه گفت: براساس خوانشی که من از قرآن دارم که در آن اخلاق و تزکیه وجود دارد به من کمک میکند تا انسانی قویتر شوم و پستی من کمتر شود همچنین بر مبنای فهم من از وحی، در قرآن تناقض نمیبینم، از طرف دیگر به تاریخ مسلمین مینگرم، مولوی، ملاصدرا و بایزید و علامه طباطبایی و … با قرآن رشد کرده و به جایی رسیدند و برای من که خدا را عملگرا میدانم همین کفایت میکند تا محمد را به عنوان پیامبر او قبول کنم زیرا عمل کردن به کتاب او و غور در آن به من و جمع کثیری از دیگران از نظر اخلاق و تزکیه کمک کرده است و همین برای پیامبری او قابل دفاع است. حالا اگر روزی و روزگاری کسی به من نشان دهد و مرا قانع کند که محمد(ص)، پیامبر نبوده تجدید نظر خواهم کرد.