ادیان نیوز: امروزه حتی در دانشگاهها و محافل علمی و مذهبی، مسئلهای مطرح میشود و افرادی را دچار شبهه و انحراف میکند که لازم است ابتدا به این مسئله اساسی اشاره کنم و سپس به بعضی از لوازم و شاخههای آن بپردازم. یک فکر ریشهای تبلیغ میشود که در دنیا تازگی ندارد؛ اما در کشور ما تقریباً عمر زیادی ندارد. اساس این فکر آن است که راه رسیدن به کمالات معنوی، تنها دین نیست؛ اصل مفروض و پیشفرض آنها این است که انسان یک ارزشهای معنوی دارد که باید به آن نائل شود؛ به کمالاتی میتواند برسد که از راه علوم مادی مانند صنعت و تکنولوژی به آن نمیرسد؛ اما غیر از دین، راه دیگری هم برای رسیدن به این کمالات هست که احیاناً از دین هم آسانتر است؛ لااقل در بعضی بخشها از لحاظ زمان کوتاهتر است و با گذراندن دوره محدودی انسان میتواند به آن نتایج برسد. آنها واژهای را به کار میبرند که در فرهنگ ما به «عرفان» ترجمه شده است؛ میگویند راه رسیدن به حقیقت، فقط دین نیست اگر در سایه دین به حقیقت یا آن کمالاتی که انسان برای آن آفریده شده ـ یعنی کمالات فرامادی میرسیم؛ راه دیگری هم وجود دارد که راه عرفان است؛ اگر انسانها هیچ دینی هم نداشته باشند، حتی خدا را هم قبول نداشته باشند، راهی به نام عرفان وجود دارد که میتوانند آن راه را بپیمایند و به حقیقت و آرامش کامل برسند و مطالبی را درک کنند که دیگران از درک آن عاجزند؛ چیزهایی را ببینند که دیگران نمیبینند؛ کارهایی را انجام دهند که دیگران نمیتوانند از عهده آن برآیند؛ معادل فارسی واژهای که به کار میبرند، عرفان است؛ حالا این ترجمه صحیح است یا نیست، موضوع دیگری است. امروز مشکلی که به عنوان یک مشکل نوظهور در جامعه ما، بویژه بعد از پیروزی انقلاب مطرح شده، رواج فرقههایی است که به نام عرفان فعالیت میکنند. بنابراین، مسئولان فرهنگی کشور، مسئولان آموزش و پرورش، مسئولان آموزش عالی و سایر کسانی که مسئولیتی در حفظ اصالت فرهنگ و دین کشور دارند، باید به این مسائل توجه داشته باشند و برای این انحرافات چارهای بیندیشند.
چیستی عرفان
پرسش این است که آیا واقعاً دو راه وجود دارد؟ این عرفانی که انسان میتواند با استفاده از آن به حقیقت برسد، چیست؟ البته بحثهای زیادی اینجا مطرح است؛ مانند اینکه اصل این عقیده از کجا پیدا شده است؟ چه عواملی باعث میشود کسانی از دین صرفنظر کنند و در پی عرفان باشند؟ در کشور ما این گرایش از کجا شروع شده است و چه عواملی در ترویج آن مؤثر بوده است؟ اینها بحثهایی است که جامعهشناسان باید درباره آن تحقیق کنند، اما مهمتر این است که اصل مسئله را بررسی کنیم و اینکه آیا واقعاً در کنار دین، راه دیگری برای کشف حقیقت داریم یا خیر؟ ما در ادبیات ایرانی و اسلامیمان با واژه عرفان و احیاناً چیزی مشابه آن مثل واژه تصوف، آشنا هستیم. گاهی این دو مرادف و گاهی با اندکی تفاوت بهکار میروند. به هرحال، عرفان و تصوف مقولهای است که از دیرباز در ادبیات ما مطرح بوده است. عرفا، شعرا، متصوفان و فرقههای زیادی وجود داشتهاند و ما با این مفهوم آشنا هستیم. امروز وقتی میگویند راهی در مقابل دین به نام راه عرفان وجود دارد، بسیاری تصور میکنند این همان عرفان مطرح میان مسلمانان است یا اصطلاح خاصی مانند تصوف، صوفیگری،درویشی و چیزهایی از این قبیل است. باید توجه داشت عرفانی که امروزه در ادبیات غربی به کار میرود، در ادبیات ما مفهوم خیلی وسیعتری دارد. آن عرفانی که در ادبیات ما به کار میرود و ما با آن آشناییم، یک واژه عربی است که مساوی با معرفت است؛ هر دو هم مصدر یک فعل هستند؛ «عرف یعرف» مصدر آن هم معرفت و عرفان است؛ عرفان یعنی معرفت و منظور از این معرفت، یعنی معرفت خدا. کسانی که پایهگذار عرفان اسلامیاند و آن را در ادبیات ما مطرح کردهاند، در پی این بودند که خدا را بهتر بشناسند. آنها قدمهایی در این راه برداشتهاند و در دو مسیر بحثهای نظری عرفانی و روشهای عملی عرفان کار کردهاند؛ البته بحثهای نظری تابع روشهای عملی است؛ یعنی فرض این است که کسانی با روشهای عملی به عرفان واقعی رسیدهاند و بعد آنچه را یافتهاند بیان کردهاند و آن را عرفان نظری نامیدهاند. به هرحال، امروز عرفان دو شاخه دارد. یعنی وقتی گفته میشود عرفان، عارف، کتابهای عرفانی و بحثهای عرفانی، دو مفهوم از آن اراده میشود؛ یک سلسله مباحث مربوط به خداشناسی است و اینکه رابطه خدا با هستی چیست؟ و یک سلسله روشهای عملی. حتماً شنیدهاید که در بین عرفا معروف است که یک رابطه وحدتی میان خدا و سایر موجودات وجود دارد. حالا این مفهوم چیست، درست یا غلط است و معنای درستی میتواند داشته باشد یا خیر، موضوع مورد بحث ما نیست، اما عرفانی که امروز مطرح میشود و قبلاً در مشرقزمین هم وجود داشته است، بخصوص در بودیسم خیلی فراتر از این است؛ در مذهب بودا اصلاً خدا مطرح نیست. در این مذهب تنها دنبال آرامش روحی هستند و میگویند انسان میتواند با طی مراحلی مثل ریاضتها، ترک لذتها و همچنین اجرای برنامههای مراقبه؛ به نیروانا (پاکی محض و آرامش مطلق) برسد و حالت آرامش و لذت فوقالعادهای احساس کند و از چیزهای ناراحتکننده مثل غم و غصه و رنج رهایی یابد. آنها دنبال چنین چیزی هستند و میگویند در سایه تعالیم بودا انسان میتواند به اینجاها برسد؛ این نوع عرفان، روشهایی دارد که البته اساس آن نوعی بتپرستی است.
عرفان هندوئیسمی
در عرفانهایی که امروزه در اروپا و آمریکا مطرح میشود، عرفان به همین معنای عام به کار میرود؛ یعنی روشی که انسان با اجرای برنامهها و ریاضتهایی به درک و آرامش روحیای فراتر از آنچه در سایه عوامل مادی پیدا میشود، نائل شود؛ غالباً هم امروزه در اروپا و آمریکا، این هندوئیستها و بودیستها هستند که آنها را با استفاده از برنامههای ورزشی یوگا و مانند آن آرامش میدهند؛ یعنی عرفان آنها برگرفته از عرفان شرقی چین و هندوستان است. محور فکر آنها شناخت خدا نیست؛ بلکه حالت روحی برتری است که خودشان انتظار دارند و این حالت دو ویژگی دارد: اول اینکه چیزهایی را درک میکنند که دیگران درک نمیکنند و دیگر اینکه توان کارهایی را پیدا میکنند که دیگران نمیتوانند آنها را انجام دهند. نمونه آن مرتاضان هندیاند که چیزهایی از آنها شنیدهاید و اگر کسانی هم به هندوستان مسافرت کردهاند، نمونههای آن را دیدهاند؛ افرادی که ریاضتهای خیلی سخت و عجیبی میکشند و قدرتهایی پیدا میکنند و به اطلاعاتی دست مییابند. برای مثال، به شخصی میگویند گذشته تو چنین بوده است و در فلان خانوادهای متولد شدهای و چنین و چنان کردهای و از گذشته او خبر میدهند؛ یا اینکه از وضعیت فعلی او خبر میدهند؛ اینکه الان در چه وضعیتی هستی، چه خواستهها و مشکلی داری. برخی از آنها خیلی پیشرفتهتر هستند و از آینده نیز خبر میدهند؛ مانند اینکه چه خواهی شد و چه کارهایی خواهی کرد. گاهی مرتاضی را میبینید که در کنار یک پارک یا معبد و بتکدهای یک سال تمام روی یک پا ایستاده و دستش را بلند کرده است و غذای خیلی کمی، که آن هم غالباً غذاهای گیاهی است، استفاده میکند. اینها با این ورزشهای روحی به چنین اطلاعاتی میرسند و از نظر عملی قدرتی پیدا میکنند که بر قدرتهای مادی غالب میشود؛ اینها چیزهایی است که با تواتر ثابت شده است و نقل یک نفر یا دو نفر نیست. نمونه دیگر اینکه شخص میآید جلوی قطار میایستد و با گرفتن دستش در برابر قطاری که با سرعت زیاد در حال حرکت است، آن را متوقف میکند؛ هواپیما آماده حرکت است، میآید میایستد و هواپیما نمیتواند حرکت کند و خیلی چیزهای محسوس دیگر.
در کشور ما هم در گوشه و کنار بعضی از فرقهها چنین کارهایی را انجام میدهند؛ برای مثال، کاردی وارد شکمشان میکنند و از آن طرف بیرون میآورند؛ یا بچهای را از کوه پرت میکنند و سالم میماند و چیزهایی از این دست که از جنس قدرتهای روحی است که بر قدرتهای مادی غالب است. اینها واقعیت دارد و اسم آن را نیز عرفان عملی میگذارند و بحثهایی را که برخاسته از اینهاست و اطلاعاتی را که پیدا میکنند یا روشهای علمی و نظری را که ممکن است رنگ فلسفی هم داشته باشد عرفان نظری میگویند.
سخنرانی آیتالله مصباح یزدی(دام عزه) در همایش سراسری آسیبشناسی فرقههای نوظهور ؛ قم ؛ ۵/۸/۸۹
منبع: انجمن رهپویان هدایت