از مراقبت تا مراقبه
یادداشتی از فاطمه توفیقی
در بخشی از یادداشت از مراقبت تا مراقبه نوشته فاطمه توفیقی آمده است: مراقبت میشود نوعی مراقبه. با این تفاوت که بر خودم تمرکز نکنم و تنهاییام را ارج نگذارم، بلکه متوجه دیگری باشم.
ردنا (ادیان نیوز)- استاد دانشگاه ادیان و مذاهب در یادداشتی با عنوان «از مراقبت تا مراقبه» آورده است: در احادیث عامه خوانده بودم که پیامبر اکرم (ص) در حالی دیده شده بود که نوه دختریاش (أمامه بنت ابیالعاص) را در دست (یا بر دوش) داشته و هنگام رکوع او را زمین میگذاشته و هنگام برخاستن بلندش میکرد. علمای اهل سنت در این باره بحث کردهاند که آیا این از اختصاصات پیامبر است یا نه. احادیثی مشابه را درباره سجدههای طولانی پیامبر اکرم (ص) آن گاه که حسن و حسین (ع) پشتش بازی میکردند، شنیده بودم. راستش فکر میکردم اگر این احادیث نبود، ما شاید فکر میکردیم بچهها مزاحم نماز ما باشند. اما نماز پیامبر (ص) با حضور کودکان دچار اختلال و زحمتی نمیشد. مراقبه درون نماز برای رسول خدا (ص) همراه با مراقبت از دیگری بود.
در روزهای مادری این انطباق مراقبت و مراقبه را بسیار دیدهام. گرچه برایم مهم بوده که پسر یکسالهام خودش تنها بازی کند و بتواند مستقلاً خودش را سرگرم نگه دارد، وقتهایی که باید از او مراقبت کنم، هیچ کاری جز برخی از کارهای آشپزخانه را نمیتوانم انجام بدهم. اگر کتاب دستم باشد، آن را میگیرد و دوست دارد با برگههایش بازی کند. اگر لپتاپ دستم باشد، روی کیبورد دست میزند. اگر گوشی هم باشد، آن را از دستم میقاپد.
اگر چشمهایم روی هم برود، از رویم میپرد و دست در چشمم میکند. اگر به آشپزخانه بروم، آزادی نسبی دارم. ولی کاملاً ممکن است سر یخچال برود و …. به همین دلیل اگر هم با او بازی نکنم، تماشایش میکنم. بچهها در این سن بازهٔ توجه طولانی ندارند و پس از چند دقیقه از یک فعالیت به فعالیت دیگر میروند، اما در همان موضوع مورد توجه عمیق میشوند. یک توپ را دستشان میگیرند و در آن کاملاً تأمل میکنند. برایشان اینکه یک وسیله به جایی بخورد و صدا تولید کند، تازگی دارد و دوست دارند آن را تکرار کنند. هر چیزی را به نیت کاوش میبینند و میگیرند.
اشیاء از نظر آنها هم ابزارند و هم موضوع شناخت عمیق. کودکم وسط بازیهایش سراغ من میآید و تماس چشمی میگیرد و با هم صحبت و بازی میکنیم و بعد باز سراغ چیزی دیگر میرود. طبعاً ترجیح میدهد که فعالیتهایمان مشارکتی باشد. با او همراه شوم در لذت کشف و کاوش، گرچه نمیداند که بخشی از این لذت را باید از او بیاموزم. من در این وضعیت مراقبت از او، مشغول به کاری میشوم که کتابهای خودیاری توصیه میکنند: اینکه از شبکههای مجازی فاصله بگیریم، سرعت زندگی را کم کنیم، مشغول کاری خلاقانه و آرام شویم، کاری مثل نقاشی یا باغبانی یا مدیتیشن و یوگا. او مرا دعوت میکند که از همه چیز فاصله بگیرم، یادم نباشد که در همه دنیا چه میگذرد و فقط یا او را ببینم یا همراه با او ببینم.
یادم نباشد که همه چیزهای جهانِ او را بارها دیدهام و به کاربردهام. بلکه مواجههای تازه با هر چیز داشته باشم. مراقبت میشود نوعی مراقبه. با این تفاوت که بر خودم تمرکز نکنم و تنهاییام را ارج نگذارم، بلکه متوجه دیگری باشم. در زندگی همیشه سریع من، هم شلوغیهای زیاد بوده و هم تنهاییهای زیاد. اما پسرم مرا به جایی دیگر میبرد که نه فقط همهٔ جهان هست و نه فقط خودم. من هستم و او و کشف.
در حال سلام نماز هستم. نسیمی میخورد. دستهایش روی صورتم هستند و دوست دارد در چشم هم نگاه کنیم و لبخند بزنیم. یادم میآید که چند سال پیش با خودم فکر میکردم تصویر تجربه دینی میتواند دستهای کودکی باشد. من در نماز و در حالی که کودکی با لبخند به صورتم دست میکشد، گویی در همان تجربهٔ مراقبتی پیامبر (ص) شریک میشوم. در صفهای نماز جماعت زنان هم دیدهام که در میان نماز با کودکشان تعاملی مختصر و غیرمُخل دارند. این مادران مراقب نمیتوانستند به چلهنشینی بروند. مراقبت شاید برایشان فرصت مراقبه بود. اینها را آن مردان دانشمند که فکر میکردند حضور غیرمُخل کودکان در نماز از اختصاصات پیامبر (ص) است، هیچ گاه نمیفهمیدند.