دین کوروش بزرگ چه بود؟
یکی از مواردی که همواره مورد بحث پژوهشگران قرار گرفته، دین کوروش بوده و نظرات گوناگونی در این باره مطرح شده است. مسلم است که پادشاهان هخامنشی از جمله کوروش بزرگ دارای تسامح مذهبی بودند و به باورهای اقوام گوناگون احترام میگذاشتند.
ردنا (ادیان نیوز)- نظرات گوناگونی درباره دین کوروش بزرگ مطرح شده اما شواهد مهمی از زردشتی (زرتشتی) بودن او در دسترس است. البته هخامنشیان دارای تسامح مذهبی بودند و به باورهای اقوام گوناگون احترام میگذاشتند. با این حال به نظر میرسد این احترام و تسامح در چهارچوب یک جهانبینی خاص بوده است به طوری که هخامنشیان، سنتها و آیینهای اقوام گوناگون را نمادهایی برای گرامیداشت خدای بزرگ میدانستند. از این رو به دنبال تحمیل نمادهای بومی خود به دیگر ملل نبودند. در همان متن استوانه کوروش بزرگ که مردوک ستایش شده است، میتوان پیوند باورهای کوروش بزرگ به آیین زرتشتی را مشاهده کرد و متن استوانه کاملا یادآور اندیشههای ایرانی میباشد.
یکی از مواردی که همواره مورد بحث پژوهشگران قرار گرفته، دین کوروش بوده و نظرات گوناگونی در این باره مطرح شده است. مسلم است که پادشاهان هخامنشی از جمله کوروش بزرگ دارای تسامح مذهبی بودند و به باورهای اقوام گوناگون احترام میگذاشتند. با این حال به نظر میرسد کوروش یکی از آیینهای ایرانی را داشته و پرستنده اهورامزدا به عنوان خالق و آفریننده یکتا و پیروی آیین زردشتی (زرتشتی) بوده است.
اما این روزها میبینیم که عدهای با سطحی نگری بیان میکنند که کوروش بت پرست بوده است و موارد نادرستی را به این پادشاه خوشنام نسبت میدهند. این افراد بدون همنفسی با شرایط آن دوران و بدون توجه به دیگر کتیبهها و متون باستانی، مواردی را مطرح میکنند. این درحالی است که ما نباید ذهنیت امروزی خود را در بررسی واژههای متون باستانی وارد کنیم و باید توجه داشته باشیم که متون به زبانی دیگر نگارش یافتهاند و فقط ترجمهها و معنای واژهها در زبان کنونی کفایت نمیکند.
بیشتر از هر چیز باید به درونمایه متون توجه داشته باشیم تا بتوانیم درک درستی از متون باستانی پیدا کنیم. همچنین باید متونی که به زبان بومی پادشاهان هخامنشی نوشته شده است را در نظر بگیریم. اینکه ما به دنبال سوء استفاده از واژه یا واژههایی در کتیبههای باستانی باشیم و بدون در نظر گرفتن مطالب قبل و بعد از آن و بدون توجه به سایر منابع، صرفا برای زیر سوال بردن کوروش بزرگ مطالبی را مطرح کنیم نه کاری دانشورانه است و نه کاری انسانی است!
به هر حال توجه به خدای بزرگ در فرهنگها و تمدن های گوناگون همواره در فرهنگ ایرانی جایگاه خاصی داشته است. حتی پس از اسلام شاعران و عارفان زیادی نمادها و اسطورههای گوناگون را مورد توجه قرار می دادند. به طوری که حافظ شیرازی در یک بیت می گوید: «همه کس طالب یارند چه هشیار و چه مست… همه جا خانه عشق است چه مسجد چه کنشت». اگر حافظ چنین چیزی را گفته باشد ما نمی توانیم سریع بگوییم که او بت پرست و کافر است. چنین اندیشههایی از دوران باستان کمابیش در میان ایرانیان جای داشته است.
در این نوشتار سعی میکنیم با واکاوی منابع تاریخی، نظر پژوهشگران، آثار باستانی، رفتار دیگر شاهنشاهان هخامنشی و… دین کوروش بزرگ را بررسی کنیم.
نگاهی به منابع، شواهد و نظر پژوهشگران
میدانیم که در کتیبههای پادشاهان هخامنشی پس از کوروش بزرگ از جمله داریوش بزرگ که از خویشاوند کوروش بوده است، اهورامزدا گرامی داشته شده و به عنوان خدای بزرگ که آسمان و زمین را آفریده مطرح میشود.
شاید بتوان مهمترین اشاره به دین کوروش بزرگ را در کتاب کوروپدیای (کوروش نامه) گزنفون مشاهده کرد. مطابق با گزارش گزنفون، کوروش از دینمردان که «مغان» نام داشتند، بهره میبرد و آنها را برای اعمال دینی فرا میخواند (نک: کوروش نامه گزنفون، دفتر ۴، بخش ۵، بند ۱۴)، بسیاری از پژوهشگران با توجه به این مطلب و همچنین دیگر آثار، دین کوروش را با سنت مزدایی در پیوند میدانند.
مری بویس مینویسد که کوروش همانند نیاکانش زرتشتی بوده است و از موارد مهم مورد توجه او، میتوان به آتشکدههای پاسارگاد اشاره کرد که یادآور آیین زرتشتی هستند و همچنین برخی از منابع یونانی که ارزش قابل توجهی برای مغان در دربار کوروش قائل شدهاند (Dandamayev, 2011، نک: Boyce, 1988).
ماکس مالوان در مقاله خود که در تاریخ ایران کمبریج به چاپ رسیده است، گرچه از فقدان مدارک درباره دین زرتشتی کوروش سخن میراند اما نقاط مشترک بین رفتار کوروش با آموزههای زرتشت و اصول دین زرتشتی را در نظر دارد و احتمال میدهد از دین زرتشتی تأثیر پذیرفته باشد (مالوان، ۱۳۸۷: ص ۴۹۴).
تورج دریایی هم با آنکه اشاره میکند از عقاید مذهبی شخصی کوروش آگاهی اندکی داریم، اما معتقد است که شواهد آشکارا نشان دهنده آداب ایرانی وی میباشند. وی با توجه به منابعی مانند کتاب عزرا و متون بابلی که درباره کوروش سخن گفتهاند و همچنین با استناد به پژوهشهای پیشین، این چنین میآورد:
مضمون «درست کردن هر آنچه که خراب شده بود» دیدگاهی است که با اهورهمزدا ارتباط دارد. اهورهمزدا یا خدای خردمند، نماینده نظم در جهان هستی است، در حالی که انگرهمینو نماینده بی نظمی/دروغ است. اگر این متنها را در چارچوب ایدئولوژی ایرانی بخوانیم به نگرش ایرانی/مزدایی روشنی از پادشاه دست مییابیم که به عنوان نماینده اهورهمزدا، نظم (در اوستا: اشه، و در فارسی باستان: اَرته) را به زمین باز میگرداند (دریایی، ۱۳۹۳: ص ۲۳).
این درحالی است که آثار به جا مانده از پاسارگاد که آرامگاه کوروش بزرگ در آنجا قرار دارد، سنتهای ایرانی را نشان میدهد، از جمله چند آتشکده سنگی، بازماندههای نقش گل نیلوفر در ورودی آرامگاه کوروش که با میترا پیوند دارد و… (همان: ص ۲۵). همچنین نحوه قرار گیری پیکر کوروش بزرگ در آرامگاهش که چنین مینماید به صورتی بوده که خاک را آلوده نکند و یادآور باورهای زرتشتی است.
در بررسی نام یکی فرزندان کوروش بزرگ یعنی بانو آتوسا باز هم پیوندهای زرتشتی دیده میشود. چنین مینماید که صورت پارسی باستان نام آتوسا، او تَ ئو ثه (𐎢𐎫𐎢𐎰) بوده است. این نام یادآور Hutaosā اوستایی است که به عنوان یکی از بانوان پاکدین در آیین زرتشتی شناخته میشود. همین موضوع به نظر میآورد که کوروش بزرگ و همسرش (کاساندان) بر اساس شخصیتهای شناخته شده آیین زرتشتی نام دختر خود را برگزیدهاند.
در اینجا اشاره میکنیم که مولانا ابوالکلام آزاد که دیدگاه وی درباره ذوالقرنین (ع) و کوروش مورد توجه اهالی تحقیق قرار گرفت و امروز کوروش بزرگ به عنوان محتمل ترین گزینه برای ذوالقرنین مطرح است، دین کوروش را مرتبط با آیین زرتشتی میدانست و معتقد بود که کوروش پیرو دینی بود که زردشت پیغمبر معروف ایران بنا نهاد (نک: دین کوروش از نظر مولانا ابوالکلام آزاد).
البته نباید فراموش کنیم که آیین زرتشتی در دوران ساسانی دست خوش تحولاتی شد و در ارزیابی آیین کوروش بزرگ، باید متوجه باشیم که معیار ما برای سنجش دین کوروش، آیین زرتشتی با تعاریف ساسانیان نیست. به نظر میرسد نوآوریها و تحریفهایی در دوران ساسانی رخ داد و به این دلیل است که برخی از احکام زرتشتی ساسانی را در دوران اشکانی و هخامنشی مشاهده نمیکنیم یا مواردی بر خلاف آنها را در ایران پیش از ساسانیان میبینیم (برای دانش بیشتر درباره تحولات آیین زرتشتی نگاه کنید به: نگاهی کوتاه به تحولات آیین زرتشتی).
آنچه در کتیبههای هخامنشیان قابل توجه است اشاره به یک خالق یکتا میباشد که آسمان و زمین و مردم را آفریده است. هخامنشیان در کتیبههای خود روی این موضوع اصرار جدی داشتند به طوری که در اکثر کتیبههای هخامنشی این موارد را میبینیم که نشان دهنده اعتقاد به وجود خالق یکتا در نزد هخامنشیان است:
اهورهمزدا خدای بزرگ است که این زمین را آفرید، که آن آسمان را آفرید، که مردم را آفرید، که شادی را برای مردم آفرید… (کتیبه داریوش بزرگ در نقش رستم با شناسه DNa، بند ۱، ترجمه لوکوک).
همه این موارد به ما نشان میدهد که احتمالا کوروش بزرگ همانند خاندانش پیروی آیین زرتشتی بوده است.
کوروش، مردوک، آیینهای ایرانی
اما برخی ادعا میکنند که دین کوروش بزرگ با مردوک (خدای بابلی) در ارتباط بوده است. این موضوع میتواند به عنوان یک فرضیه (هرچند سست) باقی بماند اما رفتار افرادی که اکثرا رویکرد ایرانستیزانه دارند جالب توجه مینماید! آنها کوروش را بت پرست میخوانند و موارد نادرستی را به او نسبت میدهند. به نظر میرسد ارتباط آنچنانی بین هخامنشیان و ایرانیان با مردوک وجود نداشته است و آثار بسیار فراوانی نشان میدهد که کوروش پیوند تنگاتنگی با آیینهای ایرانی داشته است.
آنچیزی که به نظر میآید این است که ادیان بابلی با تعاریف و تفاسیر بابلی، در ایران جایگاهی نداشته است؛ آیا اگر کوروش مردوک را با تمام معیارهایی که در بابل رواج داشت، میپرستید نباید اثر قابل توجه و فراگیری از آن در فرزندان، خویشان و مردم آن دوره باقی مانده باشد؟ صرفا جایگاه مردوک به عنوان خدای بزرگ مورد توجه قرار میگیرد که در ادامه بیشتر در این باره توضیح میدهیم.
با این حال سیاست احترام به ادیان گوناگون در سراسر دوران فرمانروایی هخامنشیان وجود داشت به طوری که کوروش بزرگ و جانشینانش به ادیان گوناگون احترام میگذاشتند.
درباره ارتباط آیین کوروش بزرگ با مردوک معمولا به استوانه کوروش استناد میشود که در آن مردوک مورد ستایش قرار گرفته است. همان استوانهای که با سنتهای بابلی نوشته شده است.
در اینجا چندین و چند بحث وجود دارد، اول اینکه آیا شایسته است که دین و آیین بابلی را با آداب و رسوم اقوامی مانند عربهای عصر جاهلی مقایسه نمود و همه را به یک چشم دید؟!
در مرحله بعد باید به سنتهای بابلی توجه ویژه داشت. تردیدی نیست که این استوانه توسط کاتبان بابلی و با سنتهای بابلی نگارش یافته است. در زبان بابلیان کلمهای که ما اکنون خدا مینامیم، مردوک بوده است و این موضوع طبیعی است که از مردوک به عنوان خدا در استوانهای که با سنت بابلی و توسط بابلیان نگاشته شده است، یاد شود. لازم به ذکر است فرضیاتی وجود دارند که نگارش استوانه کوروش را توسط کاهنان بابلی و در بزرگداشت کوروش میدانند. به عبارت دیگر احتمال میرود که بابلیان گزارشی از رفتار و سخنان کوروش بزرگ با توجه به ارزشها و نگرشهای خود تهیه کردهاند؛ همانطور که یهودیان در منابع خود سخنان و رفتار کوروش را با ارزشها و نگرشهای خود گزارش کردهاند. اما این بدان معنا نیست که مثلا کاتبان یا کاهنان بابلی بدون اطلاع کوروش بزرگ این استوانه را نوشته باشند.
به هر حال این استوانه چه به دستور کوروش و چه توسط کاهنان در بزرگداشت کوروش نگارش یافته باشد، پیش از هر چیز نشان دهنده تسامح کوروش نسبت به سنتهای بابلی است و احترام به آیینهای ملل مغلوب است؛ البته طبیعی است که برای رساندن مفاهیم برای مخاطب بابلی از سنتهای بابلی و این واژهها بهره بردهاند. سنتهای بابلی را هم نباید با رفتار و باورهای عربهای دوران جاهلی یکی دانست.
توجه به این سنتهای بابلی وقتی جالب میشود که در اسناد باقی مانده از دوران داریوش بزرگ و در سندی که در خود بابل و برای مخاطب بابلی تنظیم شده است، «بِل» جای «اهورامزدا» را گرفته است!!! میدانیم که در کتیبه بیستون اهورامزدا رهنمای داریوش است اما در قطعهای از یک رونوشت بابلی کتیبه بیستون، که در خود بابل و بر یک یادمان سنگی کنده شده بود و به طور آسیب دیده به دست آمده است، خدای رهنمای داریوش، که همو نیز داریوش را به شاهی برگزیده به جای اهورامزدا در متن اصلی، بِل خوانده شده است.
که خواننده بابلی از آن مردوک را برداشت خواهد کرد؛ یعنی همو که رهنمای کوروش نیز بود و اکنون رهنمای داریوش است (استالپر، ۱۳۹۴: ص ۹۴). این نکته نشان میدهد که فرمانهای پادشاهان هخامنشی متناسب با محل صدور آن ویژگیهای دینی و فرهنگی آن محل را به خود میگرفته است، این تنها ترجمه لغوی نیست بلکه این کار در راستای تساهل مذهبی هخامنشی و جهان بینی آنها انجام میگرفته، و در نتیجه جلب رضایت دینی مردم مورد حمایت شاه واقع میشده است.
نکته دیگری که باید به آن توجه داشت، درون مایه متن و بررسی اندیشه درونی استوانه کوروش است. به نظر میرسد این تساهل مذهبی در راستای یک جهان بینی بود که با کثرت در عین وحدت و وحدت در عین کثرت در ارتباط بود که فیلسوف بزرگی چون هگل به آن اشاره میکند. هگل شاهنشاهی ایران را بر خلاف حکومتهای هند و چین، «کثرت در عین وحدت و وحدت در عین کثرت» میداند که نخستین بار در جهان باستان در فلسفه زرتشت بیان شد و مبنای نظری تدوین مفهوم شاهنشاهی را فراهم آورد. یعنی شاهنشاهیای که در عین آنکه اقوام گوناگون را تحت یک شاهنشاهی درآورده، در عین حال دارای وحدت و متصل به یکدیگر است (ن.ک: شاهنشاهی کورش بزرگ و جانشینان وی).
جالب آنکه رفتارهای مشابه و احترام به سایر ادیان توسط کوروش وجود دارد. برای مثال رفتار کوروش بزرگ با یهودیان در تاریخ مشهور است. کوروش بزرگ بعد از فتح بابل اجاره بازگشت یهودیان به اورشلیم را داد و حتی افرادی مسئول رسیدگی به اوضاع یهودیان شدند. یهودیان هم در منابع خود کوروش را ستایش کردهاند و از او به نیکی یاد کردهاند. حتی در بخشهایی از منابع یهودیان کوروش یک منجی از جانب یهوه خدای بزرگ یهودیان دانسته شده است.
در همان متن استوانه کوروش بزرگ که مردوک ستایش شده است، میتوان پیوند باورهای کوروش بزرگ به آیین زرتشتی را مشاهده کرد. اگر به جای آنکه با ظاهرنگری، درگیر واژهها شویم، به صورت کلی به درون مایه متن نگاه کنیم، متن استوانه کاملا یادآور اندیشههای ایرانی میباشد اما با نمادها و نگرشهای زبان دیگر بیان شده است. گویا این متن یک رفتار بر اساس اندیشههای ایرانی را با زبان دیگر گزارش میکند. این موضوع در دیگر متون از جمله متنهای یهودیان هم مورد توجه قرار میگیرد.
یعنی احترام به بابلیان و یهودیان، صرفا یک احترام ظاهری نبوده است بلکه گویا در جهان بینی آنها نمادهای گوناگون برای ستایش خدای بزرگ مورد توجه قرار می گرفته است. اینکه در استوانه کوروش بزرگ، اندیشه کاملا ایرانی دیده میشود ولی نمادهای بابلی ذکر می شود این موضوع را آشکار می سازد.
دکتر تورج دریایی با با تحلیلی شایسته در این باره مینویسد:
در کتاب عزرا هم موضوع بازسازی پرستشگاه خدایان را می بینیم که در اسناد میانرودانی که در بالا ارائه شد دیده میشود…
این دیدگاه دارای اهمیت است، اما نه فقط برای اهداف تبلیغانی که کوروش میتوانست با سنتهای متعددی به آن دست یابد، بلکه به دلیل یک اندیشه کاملا ایرانی که من به آن معتقد هستم. مضمون «درست کردن هر آنچه که خراب شده بود» دیدگاهی است که با اهورهمزدا ارتباط دارد. اهورهمزدا یا خدای خردمند، نماینده نظم در جهان هستی است، در حالی که انگرهمینو نماینده بی نظمی/دروغ است.
اگر این متنها را در چارچوب ایدئولوژی ایرانی بخوانیم به نگرش ایرانی/مزدایی روشنی از پادشاه دست مییابیم که به عنوان نماینده اهورهمزدا، نظم (در اوستا: اشه، و در فارسی باستان: اَرته) را به زمین باز میگرداند. در نتیجه پادشاهان بیدادگر پیشین (نبوکدنزار، نبونهئید و…) نماینده بینظمی / دروغ، اهریمن یا انگرهمینو شدند. گذشته از این، نبونهئید با کودتا در بابل به قدرت رسید، و از کوروش گزارشی در دست است که در آن او در تلاش برای بازگرداندن نظم نشان داده شده است. این کارهای کوروش بسیار همانند به آن چیزی است که در سنگ نوشته بیستون داریوش یکم آمده است که در آن پادشاه کوشش میکند آشوبها و بینظمیهایی که پس از مرگ کمبوجیه و به تخت نشستن یک غاصب، یعنی گئوماته مغ به وجود آمده بود را توضیح دهد (دریایی، ۱۳۹۳: صص ۲۳-۲۴).
اینگونه رفتار در نزد سایر پادشاهان هخامنشی که از اهورامزدا به عنوان آفریننده زمین و آسمان و مردم یاد کردهاند، دیده میشود؛ یعنی به نظر میرسد این احترام با توجه به باورهای ایرانی و نگرشهای ایرانی صورت میگرفته است. در ادامه چند مورد را ذکر میکنیم.
رفتار دیگر پادشاهان هخامنشی
رفتار کمبوجیه و گشایش مصر
جانشین کوروش بزرگ یعنی کمبوجیه هم پس از فتح مصر همچون پدرش عمل کرد. او به سپاهیانش دستور داد تا شهر را غارت نکنند و از آثار به جا مانده مشخص است که کمبوجیه به عقاید مصریها احترام گذاشت.
در واقع نمونه دیگر تساهل مذهبی نظیر کوروش بزرگ را در پسرش کمبوجیه میتوان دید. وی که فاتح مصر شناخته میشود از سوی مصریان فرعون خوانده شده و لقب مذهبی «مسوتی رع» یعنی «پسر خدای رع» به او داده شد (بروسیوس، ۱۳۹۰: ص ۲۵) کمبوجیه نیز مانند پدرش با پذیرش این لقب دینی قصد جلب رضایت مصریان را داشت.
همچنین کتیبهای به خط هیروگلیف بر روی مجسمه بدون سر متعلق به پسر کاهن بزرگ حک شده است که حاوی این مطالب است:
هنگامی که کمبوجیه، شاه بزرگ و شاه تمام کشورها به مصر آمد، با او مردان بسیاری از کشورهای مختلف بودند. او در این کشور به تمام پادشاهی یافت.. سپس پادشاه به معبد سایس رفت و در برابر الهه نیت به خاک افتاد… او مرا پزشک بزرگ نامید و من به دستور پادشاه، زمینهای خوب به کاهنان دادم، کودکان را غذا دارم، کارهای سودمند برای تنگدستان و یتیمان انجام دادم و به فرمان شاه، همه را از گرفتاریهای بزرگ رهانیدم (محمدپناه، ۱۳۸۴).
محتوایات این کتیبه یادآور استوانه کوروش میباشد و شباهت آشکاری به آن دارد. تصور اینکه در یک نسل بعد از کوروش به یکباره پادشاه بعدی، آیینهای مصری را بپذیرد سخت می آید. بنابراین کاملا منطقی است که سیاست احترام به ادیان، یک رفتار جاافتاده در خاندان هخامنشی بوده است و تداوم آن در روزگار بعدی این موضوع را روشن تر می سازد.
رفتار داریوش بزرگ نسبت به پیروان سایر مذاهب:
آنچه که درباره زمان داریوش بزرگ مهم مینماید این است که کتیبههای مفصلی به زبان مادری هخامنشیان نگارش یافت و ما بیشتر با آیین بومی آنها آشنا میشویم. در کتیبههای پارسی باستان داریوش، آشکارا اهورامزدا ستایش شده و خدای بزرگ دانسته شده است.
اما با این حال سیاست احترام به ادیان گوناگون همچنان تداوم یافت، به طوری که باز هم رفتار داریوش یادآور رفتار کوروش و کمبوجیه است. در زمان داریوش باز هم گروه دیگری از یهودیان به بازسازی معابد خود پرداختند و این نشان از احترام داریوش به آیین آنها دارد (بادامچی، ۱۳۹۱: ص ۲۰). در آثار به جا مانده از مصر هم احترام به عقاید بومی به چشم میخورد.
احترام داریوش به ادیان بومی مصر در کتیبههای به جا مانده از وی در مصر آشکار است. در پشت لوح مشهور داریوش در آن دیار، یک کتیبه مصری وجود دارد و بالای این کتیبه نقش خدای رع (قرص خورشید بالدار) و نقش خدایان هپی در حال انجام مراسم آیین گره زدن گلهای لوتوس و پاپیروس دیده میشود. جالب آنکه داریوش در آثار مصری فرعون خوانده میشود و نام وی در کتیبه های مصری آنتریوش ثبت شده است (محمدپناه، ۱۳۸۴: ص ۹۰).
این رفتار داریوش در مصر کاملا یادآور رفتار کوروش در بابل است اما آشکار است که داریوش بزرگ اهورامزدا را میپرستیده است و حتی در کتیبههایی که به پارسی باستان در مصر به دست آمده، اهورامزدا ستایش شده است.
پیش از این اشاره شد که در قطعهای از یک رونوشت بابلی کتیبه بیستون، که در خود بابل و بر یک یادمان سنگی کنده شده بود و به طور آسیب دیده به دست آمده است، خدای رهنمای داریوش، که همو نیز داریوش را به شاهی برگزیده به جای اهورامزدا در متن اصلی، بِل خوانده شده است. که خواننده بابلی از آن مردوک را برداشت خواهد کرد؛ یعنی همو که رهنمای کوروش نیز بود و اکنون رهنمای داریوش است (استالپر، ۱۳۹۴: ص ۹۴).
ممنون از این مطلب کاربردی
توجیهات ضعیف متون کتیبه کوروش و دو کتیبه کوچک او در اور و اوروک و اخیرا نقش موشخوشو در پاسارگاد روشنگر خیلی چیزهاست