کتاب حماسه امام سجاد (علیه السّلام) شامل سلسله سخنرانیهایی است که حضرت آیتالله خامنهای در سال ۱۳۵۱ شمسی در مشهد مقدس و در مسجد کرامت ایراد فرمودند. جالب است که نوع نگاه حضرت آقا به دوران امامت امام سجاد (علیه السّلام) نگاه خاص، ویژه و تازهای است.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، حماسه امام سجاد علیهالسلام عنوانی کتابی است که از سوی انتشارات انقلاب اسلامی چاپ شده و شامل سخنرانیها و مصاحبههای حضرت آیتالله خامنهای با موضوع تحلیل زندگی ائمه و زندگی امام سجاد علیه السّلام است.
به مناسبت ۲۵ محرمالحرام سالروز شهادت حضرت زینالعابدین علیهالسلام دکتر محمدحسین رجبی دوانی، پژوهشگر و استاد تاریخ اسلام، در گفتاری مباحث اصلی کتاب حماسه امام سجاد (علیهالسّلام) را بررسی کرده است.
در این فرصت میخواهیم کتاب ارزشمند حماسه حضرت امام سجاد (علیه الصّلوه والسّلام) که حاصل سخنرانیها و مصاحبههایی از حضرت آیتالله خامنهای در ارتباط با امام سجاد (علیه السّلام) است را مورد بحث و بررسی قرار بدهیم. در آغاز لازم است یک تعریف و نگاهی داشته باشیم به معنی سیره و سیرهی ائمهی اطهار (علیهم السّلام) و همچنین تاریخ زندگی اهلبیت و تأکید رهبر انقلاب دربارهی آگاهی از سیره و تاریخ اهلبیت (علیهم السّلام).
معنای سیره اهلبیت(ع) چیست؟
در معنای سیره، بین محققین اختلاف نظر است. خود سیره از واژهی «سیر» به معنای «حرکت» گرفته شده است. در اصطلاح به معنای «اعمال و رفتاری است که از کسی صادر میشود و جریان پیدا میکند.» سیره، حرکت و رفتار یک فرد در حالت عادی و معمول است. ما میدانیم که به سبب شرایطی که برای اهلبیت (علیهم السّلام) پدید آمد، هیچگاه اینگونه نبوده است که برای مدتی طولانی آن ذوات مقدس، همانگونه که میخواستند، زندگی کنند و عمل و رفتار داشته باشند. شرایطی که به آن ذوات مقدس تحمیل میشد، باعث میگردید که در برخی موارد بر خلاف آن روش و سیره، با توجه به شرایط موجود، رفتاری از خود به یادگار بگذارند. در حقیقت آنچه از آن ذوات مقدس برای ما باقی مانده، بخشی سیره است و بخشی میتوان گفت که تاریخ زندگانی آن بزرگواران بر مبنای حوادث عصرشان است.
واژهی سنت هم ما داریم. وقتی سنت در اصطلاح فقهی گفته میشود، یکی از منابع اصلی استنباط احکام بعد از کتاب خدا است. یعنی آنچه از اهلبیت (علیهم السّلام) برای ما به یادگار مانده است. بخشی از اینها سیرهی آن ذوات مقدس است. قول و فعل و تقریر امام معصوم که برای ما حجت میشود، بر مبنای سیره و عملکرد آن بزرگواران است. میتوان گفت که سنت عبارت است از آنچه که هم در حالت معمول از آن ذوات مقدس صادر شده و هم هر آنچه که بر خلاف روند معمول، آن بزرگواران مجبور شدهاند که مطابق با آن شرایط رفتار داشته باشند. هر آنچه از آن ذوات مقدس، چه در شرایط معمول، چه در شرایط غیرمعمول، باقی مانده است، برای ما حجت است و در شرایط مشابه، توسط ما باید مورد عمل و اقتدا قرار بگیرد.
خب این ذوات مقدس امام هستند. امام یعنی پیشگام، پیشرو، کسی که بقیه باید به عنوان معموم از او تقلید کنند و راه سعادت در دنیا و آخرت را از او و در تبعیت از او بیابند و به دست آورند. لذا اولاً خود پیغمبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) نخستین امام است. کما اینکه امام صادق (علیه السّلام) همین را تأکید کرده که «إنّ رَسولَ اللهِ کانَ هُوَ الامام» (۱) خود پیغمبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) امام بود. بنده به یک تعبیری از رهبر انقلاب اسلامی برخورد کردم که ایشان میفرمایند اولین و نخستین امام در اسلام، خود رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) بود (۲) و رسالت حضرت پایان یافت ولی امامت آن وجود مقدس در اهلبیت عصمت و طهارت (علیهم السّلام) استمرار پیدا کرد. لذا وقتی ما یک چنین الگوهای برتر را در دینمان داریم که راهنمای دنیا و آخرت برای سعادت هستند، بهترین راه برای رسیدن به سعادت، بهرهبرداری و عمل به سیرهی آن ذوات مقدس است. چیزی که متأسفانه میتوان گفت که در بین ما شیعه تا حد زیادی مغفول باقی مانده است.
چرا باید از سیره اهلبیت (علیهم السّلام) آگاهی داشته باشیم؟
رهبر انقلاب اسلامی به شناخت سیره و تاریخ و سنت اهلبیت (علیهم السّلام) بسیار تأکید دارند. (۳) اولاً خود معظّمله از معدود کسانی هستند که با هوشیاری و هوشمندی، تاریخ و سیرهی آن ذوات مقدس را مطالعه کردند و به برداشتهای جالب و متفاوتی نسبت به آنچه تاکنون در بین جامعهی شیعه رواج داشته، رسیدهاند که در ادامه راجع به حضرت امام سجاد (علیه السّلام) توضیح خواهم داد. به خصوص بعد از انقلاب اسلامی و تشکیل نظام ولایت، در شرایط سختی که هم دشمنان به ما تحمیل کردند و هم خائنانی از داخل برای مقابله با نظام ولایت با دشمنان بیرونی همداستان شدند، معظّمله تأکید بسیار دارند بر شناخت تاریخ اهلبیت (علیهم السّلام) و مطالعهی تاریخ صدر اسلام و گرفتن آموزههای لازم از تاریخ اهلبیت (علیهم السّلام) و حوادثی که برای آن ذوات مقدس اتفاق افتاد. چرا که امروز به لطف خداوند در کشور ما، نظام ولایت برپاست و حفظ این نظام اوجب واجبات است.
وقتی ما تاریخی را پشت سر داشته باشیم که بدانیم برای اهلبیت (علیهم السّلام) چه حوادثی اتفاق افتاد؟ چرا حکومتِ حق امیرالمؤمنین (علیه السّلام) متزلزل شد و تداوم پیدا نکرد؟ چرا امام مجتبی (علیه السّلام) مجبور میشود بعد از شش ماه حکومت، از قدرت کنارهگیری کند؟ چرا امام حسین (علیه الصّلوهوالسّلام) که به خواست مردم قیامی کرد تا حکومت حق و حکومت اهلبیت (علیهم السّلام) را تشکیل دهد، با خیانتهای بزرگی مواجه شد و این فرصت بزرگ از دست رفت؟ این آموزهها برای امروز ما بسیار کارساز است. وقتی بدانیم اهلبیت (علیهم السّلام) از مؤمنان و پیروانشان چه انتظاری داشتند و چرا در عهد آن ذوات مقدس، کسانی که ادعا میکردند محبّ آن بزرگواران یا شیعهی آنها هستند، نتوانستند در این امتحانهای بزرگ الهی آنگونه که باید عمل کنند؟ و حاکمیت اهلبیت (علیهم السّلام) پایدار نماند. لذا پرداختن به تاریخ و سیرهی اهلبیت (علیهم السّلام) اهمیت بسیار به سزائی برای سعادت ما در این دنیا و آخرت دارد.
معرفی کتاب حماسه امام سجاد (علیه السّلام)
کتاب حماسه امام سجاد (علیه السّلام) شامل سلسله سخنرانیهایی است که حضرت آیتالله خامنهای در سال ۱۳۵۱ شمسی در مشهد مقدس و در مسجد کرامت ایراد فرمودند. جالب است که نوع نگاه حضرت آقا به دوران امامت امام سجاد (علیه السّلام) نگاه خاص، ویژه و تازهای است. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی هم در سال ۱۳۶۱ در پنج شمارهی نشریهی پاسدار اسلام، با معظّمله در همین ارتباط مصاحبههایی صورت گرفته است. این کتاب حاصل پیاده شدن نوارهای سخنرانیهای مشهد به انضمام مصاحبههایی است که با مجلهی پاسدار اسلام صورت گرفته است. البته در مقدمهی این کتاب، سخنرانی بسیار عمیق رهبر انقلاب در کنگرهی بینالمللی حضرت امام رضا (سلام الله علیه) (۴) به عنوان بحثهای مقدماتی و پیش نیاز آورده شده است.
رهبرانقلاب در این سخنرانی به بررسی اجمالی اوضاع و شرایط در دوران امامت امیرمؤمنان (علیه السّلام) تا امامت حضرت امام رضا (علیه السّلام) میپردازند و شرایطی که برای امامت و ولایت در این دوران پدید آمده بود را تشریح و تبیین میکنند تا وارد اصل بحث پیرامون وجود مقدس حضرت امام رضا (علیه السّلام) بشوند.
تصحیح یک تفکر غلط درباره زندگی امام سجاد (علیه السّلام)
در همین سخنرانی، رهبرانقلاب بیان جالبی پیرامون حضرت امام سجاد (علیه السّلام) دارند. تفاوت کاری که در این کتاب بر مبنای اندیشهها و برداشتها و نگاه رهبر انقلاب دربارهی دوران ۳۵ سالهی امامت امام سجاد (علیه السّلام) عرضه داشته شده با سایر تحلیلها و نگاهها چیست؟
متأسفانه یک نگاهی که از دیرباز در شیعه نهادینه شده، این است که امام حسین (علیه الصّلوه والسّلام) یک حرکتی را برای باز گرداندن اسلام به مسیر اصلی خود انجام داد اما با خیانت مردم عراق و کوفه این حرکت به شکست ظاهری انجامید. دیگر ائمه (علیهم السّلام) وظیفهای برای قیام و تشکیل دولت اسلامی نداشتند. به ساخت جامعهای بر مبنای تعالیم اهلبیت (علیهم السّلام) و پرورش شیعه و بیان احکام و اعتقادات شیعی فکر میکردند. گویی آن ذوات مقدس یک چنین وظیفهای داشتند.
در خصوص وجود مقدس امام سجاد (علیه السّلام) هم اینگونه مطرح میکنند که آن حضرت با پدر عظیمالشأنش در واقعهی کربلا همراه بود. بعد به اسارت برده شد. بعد از آن هم به مدینه که بازگشت، نوعی اعتزال از جامعه و مردم پیش گرفته بود و مرتب حضرت مشغول مناجات و دعا و راز و نیاز بودهاند. گوئی آن بیماری مصلحتی ــ که خداوند اراده کرده بود هنگام وقوع حادثهی جانسوز کربلا حضرت دچار باشد که عذری برای عدم حضور در جنگ کربلا داشته باشد تا برای تداوم امامت بماند ــ تا آخر عمر حضرت استمرار داشته است. در حالی که به هیچ وجه چنین نیست.
حضرت آیتالله خامنهای برای امامت دو وظیفهی اساسی را برمیشمرند. یعنی هر امامی وظایف اصلیاش این دو مورد است. یکی تعلیم احکام و معارف اسلام به جامعه در عرصههای گوناگون و طبیعتاً جلوگیری از انحراف و بدعتهایی که در دین گذاشته میشود. دوم مسئلهی مهم زمامداری جامعه. زعامت و ریاست جامعه بر عهدهی امام است. حضرت آقا بر همین مبنا در این بحثها به کسانی که معتقدند امامان دیگر وظیفهای برای تشکیل حکومت نداشتند، ایراد میگیرند. این را ناشی از عدم معرفت به امامت و ولایت و حتی توهین به ساحت مقدس امامت میدانند. این را نشانهی عدم درک از معنای واقعی امام و وظایف امام تلقی میکنند. در این ارتباط برای رسیدن امام سجاد (علیه الصلوه والسلام) به یک چنین وظایفی، عملکردهایی را برمیشمرند که در ادامه خواهم گفت.
مبنای اصلی دیدگاه حضرت آیتالله خامنهای در تحلیل زندگی ائمه
بحثهایی که در این کتاب آمده، بعضاً در کتاب «انسان ۲۵۰ ساله» هم در بحثهای مقدماتی و هم در بحث از امام سجاد (علیه الصّلوه والسّلام) آمده است اما این کتاب جامعیت بیشتری نسبت به مباحث مطرح شده در کتاب انسان ۲۵۰ ساله در سخن از وجود مقدس امام سجاد (علیه الصّلوه والسّلام) دارد. در بحثهای مقدماتی آن کتاب، حضرت آقا دوران ۲۵۰ سال حضور امامان هدی (علیهم السّلام) را به چهار دوره تقسیم میکنند.
اساس دیدگاه و نظریهی رهبر انقلاب بر این استوار شده است که همهی ائمه (علیهم السّلام) در پی تشکیل حکومت اسلامی و به تعبیر معظّمله حکومت علوی یعنی حکومتی که امیرالمؤمنین (علیه الصّلوه والسّلام) بنیان آن را گذاشت، بودهاند. البته امیرالمؤمنین (علیه السّلام) شاگرد پیغمبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) بود. ولی به سبب ۲۵ سال انحرافی که پس از رحلت آن وجود مقدس تا به امامت رسیدن امیرالمؤمنین (علیه السّلام) در جامعه پدید آمده بود، شرایط نسبت به زمان پیغمبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) و دورهای که آن وجود مقدس دولت اسلام را بنا نهاد، تغییر پیدا کرده بود. لذا امیرالمؤمنین (علیه السّلام) در شرایط حاد و سخت، حکومتی که تشکیل میدهد حکومت اساسی است که بر مبنای آن، ائمهی دیگر (علیهم السّلام) وظیفهی تشکیل حکومت را داشتند.
چهار دوره زندگانی اهلبیت در مدت ۲۵۰ سال
حضرت آیتالله خامنهای، دورهی ۲۵۰ سال زندگی ائمه را چنین تقسیمبندی میکنند. دورهی اول «دوران سکوت و همکاری با حاکمیتها» است. یعنی در ۲۸ صفر سال ۱۱ هجری قمری ارتحال پیغمبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلّم) اتفاق میافتد و دوران امامت آغاز میشود. با خیانتی که به ولایت و امامت رخ میدهد، امیرالمؤمنین (علیه السّلام) ۲۵ سال از این جایگاه الهی دور میماند. حضرت آقا این دوره را تعبیر میکنند به دوران سکوت و همکاری با حاکمیتها. یعنی آن حضرت برای مصالح اسلام با صرفنظر کردن از حق الهی خود ــ بعد از اقدامات اولیهای که انجام داد و برای بازگرداندن اسلام به مسیر صحیحش در عصر رسالت تلاش کرد ولی در اثر بیبصیرتی و عدم انگیزه در جامعه حمایت نشد ــ سیاست سکوت را پیش گرفت. برای اینکه اسلام آسیب نبیند و جان و مال و ناموس و آبروی مردم هم هتک نشود، بنابر ضرورت همکاریهایی هم با آن دولتهای غاصب در آن ۲۵ سال حضرت داشته است.
مرحلهی دوم را میفرمایند «دوران تشکیل حکومت علوی» که خلافت امیرالمؤمنین (علیه السّلام) و امام مجتبی (علیه السّلام) را در برمیگیرد. یعنی از ۱۸ ذیحجهی سال ۳۵ هجری قمری، در پی قتل خلیفهی سوم، امیرمؤمنان (علیه السّلام) به خلافت میرسد و چهار سال و نه ماه خلافت را در دست داشتند. بعد از شهادت حضرت در ۲۱ رمضان سال ۴۰ هجری قمری، امام مجتبی (علیه الصّلوه والسّلام) علاوه بر امامت، به خواست مردم به خلافت هم رسید. دورهی خلافت آن حضرت، شش ماه بیشتر به طول نینجامید. در سال ۴۱ به خاطر شرایطی که پدید آمد و خیانتهای بزرگی که به ساحت قدسی امام مجتبی (علیه السّلام) صورت گرفت، آن حضرت مجبور شد که از قدرت کنارهگیری کند. حضرت آقا این دوران پنج سال و حدوداً سه ماه را تعبیر میکنند به دوران تشکیل حکومت و در دست داشتن قدرت.
از سال ۴۱ تا ۶۱ هجری قمری که امامت امام مجتبی و امام حسین (علیهماالسّلام) را شامل میشود، «دوران تلاش سازنده برای احیای آن دولت علوی» است. یعنی آن دو وجود مقدس تلاش گستردهای میکردند تا حکومت اهلبیت (علیهم السّلام) مجدداً برقرار شود. از سال ۶۱ که شهادت امام حسین (علیه السّلام) اتفاق میافتد و امامت امام سجاد (سلام الله علیه) آغاز میشود تا سال ۲۶۰ که غیبت امام عصر (ارواحنافداه) است، حدود ۲۰۰ سال میشود، حضرت آقا میگویند که این دوران، «تداوم تلاش سازنده برای برقراری حکومت اهلبیت (علیهم السّلام)» است.
اهلبیت (علیهم السّلام) در تمام این دوران یا بنابر شرایط برای ایجاد این حکومت اقدام میکردند مثل همان حرکتی که در آغاز امامت امیرالمؤمنین (علیه السّلام) و در پی توطئه و کودتای سقیفه رخ داد؛ امیرالمؤمنین (علیه السّلام) به در خانهی اصحاب باسابقهی پیغمبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) رفت و آنها را دعوت کرد به قیام برای اینکه حاکمیت اسلام در مسیر الهی خود قرار گیرد. یا مثل اقدامی که حضرت امام حسین (علیه الصّلوه والسّلام) با قیام خود انجام داد که حکومت الهی و علوی تشکیل شود. فعالیت ائمه در موارد دیگر، زمینهسازی و کار کردن برای فراهم شدن شرایط جهت تشکیل حکومت علوی و اسلامی بوده است.
تقسیمبندی دیگر از زندگی ائمه در کتاب حماسه امام سجاد (علیه السّلام)
در کتاب حماسه امام سجاد (علیه السّلام)، یک تقسیمبندی دیگری هم صورت گرفته که منافاتی با آن تقسیمبندی در کتاب انسان ۲۵۰ ساله ندارد. حضرت آیتالله خامنهای میفرمایند این دوران ۲۵۰ سال به چهار دوره قابل تقسیم است. دورهی اول از سال ۱۱ تا ۶۱ هجری قمری است یعنی دوران ۵۰ سالهای که امامت امیرمؤمنان، امام حسن و امام حسین (علیهم السّلام) را در برمیگیرد. حضرت آقا میفرمایند که من در این ارتباط سخن نمیگویم، مسکوت میگذارم. میفرمایند کسی تقریباً شبهه ندارد که حرکت آن امامان عظیمالشأن در یک جهتگیری و عنصر سیاسی و هدف سیاسی بوده است. من تصورم این است که این بحث به خاطر شرایطی بوده که مخاطبانی غیرشیعی هم این مباحث را میشنیدند و معظّمله برای اینکه حمل بر تفرقه نشود، از پرداختن به این موضوع پرهیز کردند. میفرمایند دوران خاصی است که امامان ما یک جهتگیری داشتند و آن حفظ اساس اسلام بوده است.
بعد میفرمایند دورهی دوم از سال ۶۱ تا سال ۱۳۵ یا ۱۳۶ هجری قمری است یعنی بعد از شهادت امام حسین (علیه السّلام) که امامت امام سجاد (سلام الله علیه) شروع میشود، تا بخش اول امامت امام صادق (سلام الله علیه)، سال ۱۳۵ یا ۱۳۶ هجری قمری، سال به قدرت رسیدن منصور عباسی است. امام سجاد (علیه السّلام) در رأس این دوره قرار دارند. حضرت آقا میفرمایند یک حرکت بزرگی را امام سجاد (علیه الصّلوه والسّلام) از این مرحله آغاز میکند. از یک نقطه حرکت ائمه توسط امام سجاد (علیه السّلام) آغاز میشود، کیفیت پیدا میکند، عمق میگیرد و اوج پیدا میکند. امام صادق (علیه السّلام) هم این امر را ادامه میدهند تا منصور روی کار میآید که منصور با آن رفتار وحشیانه و خفقانی که ایجاد کرده بود، دورانی را برای ائمه (علیهم السّلام) پدید میآورد که برای آن ذوات مقدس سخت است.
حضرت آقا دورهی سوم را از سال ۱۳۵ تا ۲۰۳ هجری قمری که شهادت امام رضا (علیه السّلام) است عنوان میکنند. میفرمایند حرکتی که توسط ائمه (علیهم السّلام) در این دوره آغاز میشود، یک نقطه بالاتر از سال ۶۱ است که امام سجاد (علیه السّلام) آغاز کرده بود. یعنی عمیقتر و گستردهتر است و به پیروزی نزدیک میشود تا موقعی که امام رضا (علیه السّلام) به شهادت میرسند.
از سال ۲۰۳ یا ۲۰۴ هجری قمری که شهادت امام رضا (علیه السّلام) است تا سال ۲۶۰ که غیبت صغری آغاز میشود، حضرت آقا از آن به عنوان «دوران محنت ائمه (علیهم السّلام)» یاد میکنند؛ با وجود اینکه تشیع در حال گسترش است. چون امامان ما در این دوران، همه در فشارهای سخت و قطع ارتباط با بدنهی جامعه هستند. یکی مثل امام جواد (علیه السّلام) را در کاخ مأمون و بعد معتصم زندانی میکنند. امام هادی و امام عسکری (علیهما السّلام) را در یک منطقهی نظامی تحت کنترل شدید قرار میدهند.
شرایطی که امام سجاد (علیه السّلام) به امامت رسیدند
حضرت آقا بعد از اینکه این دورهها را بیان میکنند، امام سجاد (علیه السّلام) را در آغاز دورهی سومی میدانند که بعد از واقعهی کربلا ــ تأکید هم میکنند بنابر روایاتی که وجود دارد ــ دیگر مسلمان واقعی از بین رفته بود. «اِرتَدَّ النّاسُ بَعدَ الحُسَینِ اِلَّا ثَلاثَه» (۵) همه از بین رفته بودند، به شهادت رسیدند، فقط سه نفر ــ یا بنا به تعابیری چهار نفر، پنج نفر، هفت نفر ــ حداکثر مسلمان واقعی پیرو اهلبیت (علیهم السّلام) باقی مانده بود. آن وقت در یک چنین فضایی، حضرت آقا میخواهند عنوان کنند که وجود مقدس امام سجاد (علیه السّلام) میخواهد به آن وظایف عظیم خود عمل کند. یعنی تبیین و تعریف معارف دین و بیان احکام الهی و همچنین زمینهسازی برای به دست گرفتن حکومت؛ که خیلی شرایط سختی است. حضرت آقا این شرایط را تبیین میکنند، شرایط تأسفبار آن زمان را ترسیم میکنند. اینکه جامعهی به اصطلاح اسلامی بعد از شهادت امام حسین (علیه السّلام) چه وضعی داشت. به خاطر حادثهی جانسوز کربلا، جامعه به شدت مرعوب شده بود. وقتی یزید با خاندان پیغمبر خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) این گونه رفتار کرده است، نوادهی رسول خدا را به شهادت رسانده، عزیزانش را مقابل چشم او پرپر کرده و زنان و کودکانش را به اسارت برده، تکلیف بقیهی جامعه معلوم است. یک فضای رعب و وحشت شدیدی است. مردم فراری هستند از اینکه بخواهند با امام سجاد (علیه السّلام) حتی ابراز همدردی کنند. لذاست که به حدیثی هم اشاره میکنند که امام سجاد (علیه السّلام) در آن شرایط بسیار سخت میفرمایند که در مکه و مدینه بیست تا مرد وجود ندارد که ما اهلبیت را دوست داشته باشد تا چه برسد بخواهند شیعه امامان باشند و حاضر باشند جانشان را در راه آنها فدا کنند.
البته حضرت آقا میگویند که این جو رعب و وحشت به تدریج شکسته میشود. اما زمان قابل توجهی میبرد. در شرایط بعد از کربلا، فضای فاسد اخلاقی در عالم اسلام حاکم است. چه فسق و فجورهایی که صورت نمیگیرد. جامعه از ارزشهای الهی و اخلاقی تهی شده است. حضرت آقا میفرمایند بنیامیه به دشمنی با اساس اسلام برخاسته بود. آن هم در جایگاهی که خلافت پیغمبر است نه در دورهی جاهلیتی که جنگ مشرکان با اسلام بود. اینها در جای پیغمبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) نشستند و دارند با اساس اسلام دشمنی میکنند. آنوقت حضرت آقا دشمنی بنیامیه را اینطور تبیین میفرمایند که اینها به ظواهر اسلام بعضاً پایبند بودند. نماز جماعت و جمعهی معاویه ترک نمیشد. حج میرفت. زکات میگرفتند که خیلی هم به نفعشان بود و بهرهبرداری میکردند. حتی حضرت آقا میفرمایند که اینها با توحید به معنای اینکه خدا یکی است و دو تا هم نیست، مشکلی نداشتند. با حکومت توحیدی مخالف بودند. اگر مردم به حکومت توحیدی شناخت پیدا میکردند، نه تنها دیگر برای آنها ارزشی قائل نبودند، بلکه در برابر حاکمیت جائرانهی آنها میایستادند. لذا تلاش وسیعی میکردند برای اینکه آن فهم در جامعه پدید نیاید، دین را تحریف بکنند. حضرت آقا میفرمایند به کمک گروهی از عالمان درباری ــ علمایی که دین خود را به دنیا فروختند و در جهت منافع اینها عمل میکنند ــ دروغ و تحریف را در دین ترویج میکردند.
عملکرد امام سجاد (علیه السّلام) در جهت وظایف اصلی امامت
حضرت آقا میفرمایند که امام سجاد (علیه الصّلوه والسّلام) در این دوران، چند عملکرد از خود به یادگار گذاشتند. اول، رابطه با دستگاه خلافت است. به این معنا که چون آن حضرت زیر نظر دقیق دستگاه خلافت است و آن وجود مقدس را کاملاً میپایند، لذا حضرت بهانهای به اینها نمیدهد که بتوانند دست به قتل ایشان بزنند و امامت از این حیث آسیب ببیند. در عین حال کار خود را میکنند. حضرت آقا به عنوان نمونه میفرمایند که وقتی امام سجاد (علیه السّلام) به عنوان یک امر داخلی در خانهی خود، کنیز دارد و آن کنیز را آزاد کرده، با او ازدواج میکنند. این از چشم جاسوسان عبدالملک مروان، آن خلیفهی جبّار مخفی نمیماند. به او گزارش میکنند و او نامه به امام مینویسد و میگوید چرا شما یک چنین کاری کردید و با کنیزی ازدواج کردید. امام هم پاسخی به او میدهد، هم میخواهند که دفع شر بکنند و هم اینکه کار من نه خلاف شرع بوده و نه کار نادرست و خلاف عرفی بوده و توضیحاتی میدهند. بنابراین امام سجاد (علیه السّلام) با یک رفتار بسیار حساب شدهای با خلفای جائر روابطی را داشتهاند.
دوم، روابطی است که امام سجاد (علیه السّلام) با عامهی مردم دارد، برای روشنگری آنها و برای اینکه بدانند چه وضعیتی بر آنها حاکم است و راه سعادت آنها چیست، که کار بسیار مهمی است. سوم، روابط امام سجاد (علیه السّلام) با شیعیان خاص است که در قالب رهنمودهایی بیان میکنند. نامهای که حضرت برای برخی از شیعیان خاص مینگارد و دستورالعملهایی میدهد که چگونه باید باشند، قابل توجه است. چهارمین عملکرد امام سجاد (علیه السّلام) را، حضرت آقا برخورد با عالمان درباری فاسد عنوان میکنند. مثل محمدبن شهاب زهری که این فرد پلید از یک طرفی جزو راویان احادیث امام سجاد (علیه السّلام) است اما از آن طرف، توجیهگر حکومت پلید عبدالملک مروان است. حتی احادیثی را هم که از امام سجاد (علیه السّلام) مطرح میکند، به عنوان فقیهترین و برجستهترین و عالمترین بنیهاشم، به گونهای مطرح میکند که بخواهد توجیهی باشد برای حاکمیت اموی. امام (علیه السّلام) یک نامهی سرگشادهای به این فرد دارند به عنوان کسی که محکمکنندهی ستون پایههای حکومت جور است و باعث فریب مردم میشود. علمای درباری، به عنوان فقیه و راوی حدیث در جامعه، موقعیت مورد توجهی دارند، اینها باعث میشوند که این حاکمیتها در ظلم و جورشان تئوریزه بشوند و جامعه هم به عنوان اینکه بیعت کرده و نمیتواند از بیعت سرپیچی کند چارهای جز قبول این وضعیت ندارند. لذا حضرت آقا یکی از کارهای بزرگ امام سجاد (علیه السّلام) را مقابله با این عالمان درباری مطرح میکنند.
علت انتخاب روش تبلیغی دعا برای انتقال معارف اسلامی
مورد آخر از عملکرد امام سجاد (علیه السّلام)، پوشش دعا برای انتقال معارف اسلامی است. در آن موقعیت سخت و خطرناک که امام به هیچ وجه آزادی عمل ندارد، حتی اقدامات حضرت در زندگی خصوصی هم زیر نظر عوامل حکومت است، امام نمیتواند معارف اسلامی را به راحتی به مردم انتقال بدهد. لذا در پوشش دعا و مناجات، معارف را به مردم میرساندند. آنچه از رسالهالحقوق یا صحیفهی سجادیه باقی مانده، نشانگر این روش امام است. حضرت آقا به سابقهی صحیفه هم میپردازند و اینکه صحیفه هم مثل نهجالبلاغه در جامعهی شیعه متأسفانه مهجور واقع شده است. رهبرانقلاب میفرمایند امام (علیه السّلام) شرایط دوران را در قالب این دعاها و مناجاتها بیان میکنند و راه رستگاری را مطرح میکنند. از این جهت که ظاهرش دعا و مناجات است و دستگاه خلافت هم نمیتواند مانع دعا و مناجات اشخاص از جمله امام شود، حضرت امام سجاد (علیه السّلام) هوشمندانه در این عرصه ورود پیدا میکند و از این طریق اقدام میکند. لذا نتیجه هم میگیرند. بر خلاف نظری که میگوید آن حضرت از مسائل سیاسی و اجتماعی دور بود، آن وجود مقدس در یک چنین شرایط سختی، تلاش گستردهای کرد و تقریباً از صفر، مکتب اهلبیت (علیهم السّلام) را دوباره احیا میکند.
تلاش گستردهی آن حضرت باعث میشود اصحابی و شاگردانی پدید بیاید که اینها میراث ارزشمندی هستند که به دست فرزند عظیمالشأنش حضرت امام باقر (علیه السّلام) میرسد. آن وجود مقدس هم با داشتن این اصحاب و شرایطی که پدید میآید، میتواند بسیاری از معارف اسلامی را بهتر از زمان پدر، برای مردم و پیروان اهلبیت (علیهم السّلام) بیان کند. حضرت آقا معتقدند که امام سجاد (علیه السّلام) در آن شرایط سخت دارای تشکیلاتی هم بودهاند. افرادی را در جاهای مختلف داشتهاند. به عنوان نمونه یحییبن امّطویل را نام میبرند که باب امام سجاد (علیه السّلام) بود. یعنی رابط آن حضرت با بدنهی شیعی در آن شرایط سخت بود. وقتی خود حضرت به آن صورت در نظارت شدید قرار دارند، حضرت از طریق یحییبن امّطویل با جامعه و شیعیان خود رابطه برقرار میکند. نمونههایی از اقدامات ارزشمند این مرد بزرگ را که حضرت آقا از او تجلیل بسیاری هم میکنند، توضیح میدهند. اینکه چگونه برای مقابله با این جوّ فاسدی که بنیامیه ایجاد کرده بودند، همین یحیی در کوفه روشنگری آشکار میکند، او که باب امام سجاد (علیه السّلام) است.
این مباحث نشاندهندهی آن است که امام سجاد (علیه السّلام) در این ۳۵ سال امامت، آرام ننشسته بود و اقدامات گستردهای کرده بود، متفاوت با آنچه سایرین مطرح میکنند. حضرت آقا این نتیجه را هم میگیرند که دستگاه جبّار خلافت در دوران امامت ائمهی ما (علیهم السّلام)، با تقوا و دین و زهد آنها مشکل نداشت. عدهی دیگری هم بودند که به زهد و تقوا شناخته میشدند. حتی آنها مورد توجه دستگاه خلافت هم بودند. چرا نگذاشتند یکی از امامان ما عمر طبیعی کند و همهی آنها را به شهادت رساندند؟ حضرت آقا میفرماید به خاطر این است که امامان ما در پی تشکیل دولت اسلام بودند. حالا نه اینکه قطعاً در زمان خودشان برپا شود، بلکه زمینهسازی میکنند، بلکه در زمان فرزندان دیگرشان، یعنی امامان بعدی حاصل شود و این مهم از چشم دستگاه جبّار خلافت مخفی نمیماند./ khamenei.ir
————————————————-
پینوشت:
۱) الکافی، ثقه الاسلام کلینی، ج۴، ص ۴۶۶.
۲) از جمله بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم به مناسبت عید غدیر، ۱۳۹۵/۰۶/۳۰
۳) از جمله کتاب همرزمان حسین (علیهالسلام)، انتشارات انقلاب اسلامی
۴) بیانات در مراسم افتتاحیه کنگره جهانى حضرت رضا (علیهالسلام) در مشهد، ۱۳۶۵/۰۴/۲۸
۵) اختصاص، شیخ مفید، ص ۶۴.