دین بودائی و اسلام (۱)
این مقاله به برخورد دو دین بودائی و اسلام طی قرن ها ارتباط و تماس آن ها درقاره آسیا (آناتولی، ایران، اسیای میانه و هند)و اخیراً در غرب می پردازد واکنش هایی را که به همراه داشته مورد بررسی قرار می دهد.دراین چشم انداز تاریخی مسلم، پاره ای تصورات منفی و آشکار که هر یک درباره دیگری دارد و در اعمال و نوشته ها و ادبیات آن ها امکان بروز یافته، در هر دو دین مشاهده می شود.با این حال به نظر می رسد که برخی تصورات مثبت تر در اسلام متبلور شده است، به ویژه و به طور قابل ملاحظه ای در درون جریانات عرفانی متصوفه که در شرق ایران و سرزمین های آسیای میانه ظهور یافته است.
این نمونه های تاریخی از رویاروئی، تلاقی و عرفان در قسمت دوم و جدیدتر این تحقیق بررسی خواهد شد.ابتدا یک دورنمای سیاسی- جغرافیایی ارائه می شود، درحالی که تغییرات مختلف در روابط آن ها درکشورهای مختلف آسیایی جنوب شرقی و شرایط (آن ها)در انگلستان خاطرنشان می شود.این بحث با بررسی نزدیکی های بالقوه بین اسلام و آیین بودائی درعرصه گفتگوی جاری بین ادیان دنبال می شود.درحالی که بر اساس گفته کلری (Cleary)برخی موضوعات عقیدتی ممکن است بر هم قابل تطبیق باشند.اما عمدتاً در سایرزمینه هاست که می توان به راه های نزدیکی امیدوارکننده تری دست یافت.یکی حوزه اصول اخلاقی و رفتار اجتماعی درباره مسائلی که مورد علاقه و توجه مشترک است نظیر مسائلی که افرادی از قبیل «بدوی»، «کلیات»(Giliat)«عسکری»و «واجیر آگنانا» (vajiragnana)به آن ها اشاره کرده اند.دیگری حوزه های کشف و شهود عرفانی است که افرادی چون «ادریس شاه» اذعان کردند.درهر دو زمینه این امر در گفتگوی مسیحی –بودایی با وضوح بیشتری بازتاب می یابد.با نگرشی فراگیرتر می توان این گونه بیان کرد که ادیان را بر اساس روابط کاربردی و تغییر کننده بررسی کنیم.تا فرهنگی محدود و منحصر به هنجارهای اعتقادی.
برخوردهای از گذشته تا کنون، تعالیم بین الادیان با اهداف مشترک
مقدمه
در دنیای امروز رایج ترین موقعیت های بین ادیان را مسیحیت داراست.این امر مسیحیت را در گفتگوی و تبادل نظر پربار و سودمند با دیگر ادیان «جهانی»(به خاطر فقدان اصطلاحی بهتر)نظیر اسلام و بودایی و ادیانی «خاص تر»نظیر دین هندو و یهود درگیر کرده است.با این حال گفتگو روابط متقابل بین ادیان تا حدی نامتعادل بوده است به طوری که روابط مبتنی بر گفتگو بین سنت های غیر مسیحی چندان چشمگیر نبوده است.خواه آن را ناشی از عواملی که از نظر سیاسی بسیار حساس هستند بدانیم مانند آنچه در روابط بین دین یهود و اسلام دیده می شود.یا آنچه مربوط به تاریخ گذشته است مثلاً درباره آیین هندو و بودا و یا به خاطر بیگانگی و ناآشنایی نسبی آن ها مانند یهودیت و آئین بودایی.درمیان مثلث سه دین جهانی، روابط بین آیین بودایی و اسلام هم در زمینه بین دینی و هم در زمینه علمی و دانشگاهی، تقریباً بررسی نشده باقی مانده است.
این مقاله بر آن است تا برخی روابط متقابل کاملاً چشمگیر در گذشته را ارائه دهد می کوشد به نتایجی برسد مبنی بر این که دو سنت دینی در برخوردهای فعلی با یکدیگر به کدام سو می روند.هم چنین ممکن است معانی ضمنی وسیع تری از جنبش گفتگوی بین ادیان وجود داشته باشد.
حال اجازه بدهید به هر یک از موارد بپردازیم و به خاطر داشته باشیم که هر گونه صحبتی از واکنش ها روندی دو جانبه است، که در سطوح متعددی عمل می کند و همیشه برای نسل های آینده ثبت نمی شود.
نمونه های پیشین
به محض این که اسلام امپراطوری ساسانیان را مغلوب کرد و حرکت به درون سرزمین های شرق ایران را در آن سوی ماوراء النهر آغاز کرد با جوامع بودایی که دارای پایگاهی کاملاً نیرومند بودند برخورد نمود.
ده قرن بعد اسلام از آن سرزمین های ایرانی به دیگر نقاط راه یافت و به تدریج از طریق شهرهای تجاری مانند «کاشغر»که در مسیر جاده ابریشم قرار داشتند.نفوذ خود را گسترش داد تا این که شتاب خود را در میان محیط اجتماعی و فرهنگی چین از دست داد.
درطی این زمان نقشه مذهبی آسیا نقشه ای بود که آیین بودا به تدریج با برخی تغییرات موقتی در دوران حکومت مغول ها راه را برای اسلام باز می کرد.
چنین رویارویی برای اسلام از بسیاری جهات در خور توجه بود.آشکارتر از همه این واقعیت بود که رویارویی و برخورد با بودایی، اسلام درحال حرکت به خارج از مرزهای دنیای کهن اسلام بود.قرآن، اساس و شالوده اسلام، شناخت و نوعی آگاهی را درباره مسیحیت و یهود و دین زرتشتی نشان می داد اما درباره شرق دور هیچ گونه اشاره ای نداشت.
بنابراین اگر چه درباره نحوه رفتار با مسیحیان، یهودیان و زرتشتیان به عنوان «اهل کتاب»حکم قرآنی وجود داشت.درنتیجه مشرکان می باید بین تغییردین(پذیرش اسلام)ترک محل یا مرگ یکی را انتخاب می کردند.
به نظر می رسد مناطقی وجود داشته باشد که می تواند به عنوان نمونه های پیشین برخورد، سازگاری و تعامل عرفانی آن ها را در نظر گرفت.
رویارویی
آشکار است که تأثیر اولیه اسلام بر آیین بودا مطلق بود.نمونه ای از آن در اواخر قرن «دوازده»در مورد تصرف «نالاندا» (Nalanda)،مرکز اصلی تعلیمات بودا در شمال هندوستان توسط نیروهای اسلام دیده می شود.
حملات دائمی محمود غزنوی از هندوکش به طرف جنوب موجب تخریب و غارت معابد بودائی (بهار-و بهارا)درکابل و دیگر مراکز گردید.
دراین جا باید توجه داشت همانگونه که «لینگ»(Ling)ثابت کرده، این رفتارهای مسلمانان به تنهایی دلیل نابودی آیین بودا درهندوستان نبود.درعوض ثابت کرد که این آیین از قبل، پیش از آن که اسلام ضربه آخر را وارد آورد، در حال زوال بوده است.(۱)
متون بودایی خود نشانگر آگاهی و نگرانی آن ها درباره پیشروی نیروهای اسلام است.
در اوایل سال(۷۵۱)شاهد هستیم که چگونه یک زائر کرده ای بنام «اوکنگ»(ou,-kong)
درمسیرش از آسیای مرکزی به طرف هندوستان، از عبور از مناطقی در افغانستان که قبلاً توسط نیروهای اسلامی اشغال شده بود خودداری می کند.
یک مثال خیلی روشن از افزایش نگرانی در بودایی نوشته های فردی تبتی بنام «کالاکاکراتنترا»(kalacakra Tantra)در قرن نهم است.او درباره مردی اهل بغداد بنام «مدهوماتی»(Madhumati)(محمد)صحبت می کند مبنی بر این که شیادی متظاهر است و باعث ویرانی و هرج و مرج در دنیای بودا خواهد شد.(۲)
مثال دیگرنوشته هایی است از «ختن»که درباره نابودی اقتدار بودائی درآینده دراثر پیشروی ارتش ایران یعنی نیروهای اسلامی خبر می دهد.(۳)
کشورگشایی های مغول در قرن (۱۳)آیین اسلام و بودا را در برابر هم قرار داد در حالی که فرصت هایی برای گسترش بیشتر آیین بودا به طرف عرب به داخل مناطق اسلامی ایران و حتی آسیای صغیر ایجاد شد آ برعکس اسلام می توانست امیدور باشد که حمایت بیشتری از طرف شرق در نواحی بودایی نیز به دست آورد «جووینی»در دیدار خود از مناطق بودایی در«تاریم»(Tarim)اظهار تأسف کرد که چطور:«ایغورها»بت پرستی را به عنوان مذهب خود اختیار کردند و بیشتر قبایل دیگر از آن ها تبعیت نمودند.هیچ یک از اقوام متحجر از بت پرست های شرق نبوده و هیچ یک بیش از آن ها مخالف اسلام نیستند.(۴)
برعکس، متن مقدس ایغوری بنام «انیسادی سوترا»Insadi Sutra متعلق به اواخر قرن چهاردهم و بعد ازمغول حاوی نگرش تحقیرآمیزی به اسلام است.پیامبر اسلام (ص)را بد و شر توصیف کرده است و امیدهای موعود حاکی از آن بود که « میتریا»(maitreya)، بودای آینده به زودی بازگشته و حتی بر حکومت بغداد غلبه خواهد کرد.(۵)به نظر می رسد دلیل این برخورد خشک اولیه آن بوده که از نظر اسلام آیین بودائی مذهبی بوده که از دو بلا و بدبختی رنج می برده است یکی بت پرستی به واسطه استفاده از مجسمه های تجسمی و تصاویری که به شدت تزئین شده بودند در این مذهب و دیگری الحاد به دلیل نداشتن یک خدای واحد در مرکز نظام مذهبی خود.
انتقادازبت پرستی مفروض درآیین بودا یکی از مهم ترین ویژگی های نویسندگان مسلمان بود.همانگونه که «ملیکیان چیروانی» (melikian-chirvani)درمطالعات خود روشن می کند (۶)این امر تا آنجا پیش رفت که کلمه «بودا» (Budha)تحت عنوان بت وارد فارسی شده و تبدیل به یک اسم عام گردید.در نتیجه بوداییان مشابه کافران تلقی می شدند که طبق آنچه درقرآن آمده بود می بایست بین اسلام آوردن، اخراج یا اعدام یکی را انتخاب می کردند.
درابتدا به نظر نمی رسد که بوداییان مورد مدارای رسمی به عنوان گروهی از «اهل کتاب»قرار گرفته باشند آن شرایط قانونی بود که مسیحیان، یهودیان و زرتشتیان از آن بهره می بردند.آیین بودایی «تانترایی»با پذیرش علنی و آشکار روابط جنسی در نظر مسلمانان خشک و سخت گیر چیزی بیش از گمراهی منحط تلقی گردید.
در چنین نظامی «جهاد»می توانست وجهه ای نظامی به عنوان یک جنگی مقدس پیدا کند.یک نمونه اخیر و واضح از این نظام فکری در « تاریخ رشیدی»(قرن ۱۷)مطرح شده است.آنجا که «میرزا حیدر»اقدامات حاکم وقت «سعید خان»را مورد بحث و بررسی قرار می دهد «فکرخان همیشه با طرح هایی برای به راه انداختن یک جهاد مشغول بوده و پس از تأمل درباره آن سرانجام تصمیم خود را گرفت.بین چین و ختن گروهی از کفار به نام «ایغورهای سارق»وجود داشته که علیه آن ها جنگی را آغاز کرد.جهاد یکی از ستون های اسلام و یک وظیفه عمومی است.خان تصمیم گرفت که این وظیفه را به خاطر دین انجام دهد.»(۷)
اقدامات او در ادامه اعمال «خضرخوجه»بود که علیه مراکز بودایی «تورفان»حرکت هایی صورت داده بود.براساس تاریخ رشیدی، خان جهادی را علیه چین بر پا نمود.او شخصاً در جنگ حضور یافت مناطق کاراخوجه و «تورفان»را تسخیر کرد.ساکنان آنجا را مجبور کرد که اسلام آورند.به همین دلیل آنجا را درآن زمان «دارالاسلام»می نامیدند.(۸)بنابراین در چنین نظامی بازگشت از اسلام به بودائی با شرایط حقوقی «شریعت»مواجه می شد که بر اساس آن ارتداد از اسلام یک جرم و گناه بزرگ محسوب می شد.
اصلاح
گر چه نظرات فوق الذکر نشانگر برداشت هایی صراحتاً منفی است.با این حال برخی تغییرات مثبت و انعطاف پذیری ها نیز می توان مطرح شود.یک نمونه نسبتاً روشن و کامل، برخی نگرش های اسلامی به بودایی هایی نظیر هندوهاست که طی آن آنها «اهل کتاب»تلقی شده و نتیجتاً تا حدی از مشروعیت برخوردار می شوند.(۹)یک نشانه دیگر حکایت از برخی جرح و تعدیلات مسلمانان نسبت به شخص «بودا است در این جا یک روند پیچیده اما جالب را می توان در ارتباط با داستان هایی که درباره زندگی بودا وجود دارد دنبال کرد. درگذشته نه چندان دور، نویسندگان مسلمان شروع کردند به توجه به شخصیت های هندی و مریدان مذهبی که از «بد»و «بوداسف»، ترجمه ای از «بودا»و «بودی ساتوا»سرچشمه می گرفتند.مسئله شگفت آن گونه که محقق فرانسوی «گیمارت»به آن پی برد، این بود که چگونه آن ها همیشه با این عنوان که به یک سنت دینی تعلق دارند شناخته نمی شدند. (۱۰)
به علاوه عناصرخیال و ابهام در گزارشاتی که توسط افرادی مانند «ابن ندیم»، «استخری»، «بیرونی»تهیه شده آمده است.یک نمونه جامع و دقیق تراسلامی از حفظ و نگهداری اساطیر بودایی «درکتاب بلوهر و بوداسف»موجود می باشد.
علاوه براین عالم محدث قرن دهم، «ابن بابویه در گزیده های خود از اثر بالا، سه داستان دیگر را نیز قرار داده است یکی از آن ها « داستان موی خاکستری پادشاه»بازتابی از داستان «مهادوه جاتکه»است.دومی درباره شاهزاده ای است که از خانه خود فرار می کند…که نشانگر نمونه ای عینی از درگیری های بودا است در قالب شاهزاده ای که با مرگ، کهولت و بیماری روبرو می شود. (۱۱)
با این وجود تنها به واسطه «شهرستانی»(۱۱۵۳-۱۰۷۶)ما برای نخستین بار توصیفاتی دقیق و روشن درباره سنت های هندی که با بودا درارتباطند به دست می آوریم.شرح او از آیین بودا همان طور که «گیمارت»اذعان داشته استثنایی است.به دلیل دقت نظرش، اثر او برگردانی واقعی از برخی اصول و مبانی دین بوداست:
«اولین بودایی که در جهان ظهور کرد «شاکیامونی»نام داشت به معنی «سرور حاکم شریف»…آن ها می گویند «بودی ساتوا»درمقامی پایین تر از بوداها قرار دارد.» (۱۲)
با توجه به خط سیر بودا، شهرستانی آن را بی تردید به عنوان «جستجوی حقیقت»توصیف می کند که شامل صبر، کمک و بخشش و بی اعتنایی (به دنیا)است.این مطلب سپس با فهرستی اندرزگونه از ده گناه که باید اجتناب شوند و ده نیکی که باید به کار بسته شوند دنبال می شوند، مثلاً گونه ای از احکام و اصول اخلاقی بودایی (شیلاها)و «پارامیتاها» ** (کمالات).تفسیر شهرستانی مبنی بر این که این تعالیم بسیار نزدیک به تعالیم صوفیانه هستند بسیار جالب توجه است.در یک بازنگری این امر مهم به نظر می رسد چرا که به خاطر این صوفی برجسته است که ما روشن ترین ، دقیق ترین و موافق ترین تصویری را که از پیام آیین بودا ترسیم شده دراختیار داریم.معانی ضمنی جدیدتر و وسیع تر ممکن است با این سخن همراه باشد.
دراین جا دو حیطه پربار را می توان از نظر گذراند «ابراهیم بن ادهم»(شاهزاده بلخ)و مکاتب صوفیانه بعد از او در آسیای مرکزی و مفاهیمی چون «فنا» یکی ازاولین صوفی هایی که مورد توجه قرار گرفت شاهزاده بلخ، «ابراهیم ادهم»بود (۷۷۷ وفات).برخی از داستان هایی که درباره اش نقل شده کاملاً مشابه اساطیر بودایی به نظر می رسند.در یکی از آن ها او درحال شکار روباهی است.در این حال صدایی می شنود که می گوید «خدا او را خلق نکرده تا موجودات زنده را مورد آزار و اذیت قرار دهد.»آشکار است که تأکیدی الهی بر این مسئله وجود دارد.
اما تأکید روی «نکشتن»اولین اصل از احکام اصلی بودا را یادآوری می کند.بخش دیگری که گویاتر بوده درباره آغاز سفر ابراهیم است.صحنه ای است درقصر او جایی که او گدایی را می بیند که به او پیشنهاد می کند زندگی معنوی خانه بد وشی را انتخاب کند و ابراهیم را بر آن می دارد که قصررا برای چنین زندگی ترک کند.به نظر می رسد که این چیزی جز بیان دوباره داستان زندگی بودا نیست.
کاملاً آشکار به نظر می رسد که این صوفیان اولیه از نمونه های قبلی مشابه خود که بودایی بودند کاملاً آگاه بودند.بنابرتوصیفات «شقیق بلخی از سفر تجاریش به شهرهای ترک زبان این امر مسلم می شود.چنان که می گوید:من روزی به معبد بودایی ها رفتم و یکی از خادمان آن ها را که درزبان چینی «توین»(toyin)و در زبان هندی، «استاویرا»(Sthavira)نامیده می شد، دیدم او سرش را کاملاً تراشیده و لباسی ارغوانی به تن داشت.(۱۳)
به نظر می رسد این شرایطی بوده که «ادریس شاه»صوفی معاصر، اهل افغانستان، درذهن و نظر داشته است.آن زمان که می نویسد:«افسانه هایی درباره آیین بودایی چینی (ذن)هندی وجود دارد.تشابه آن ها با داستان های صوفیانه نشانگراین قضیه است که صوفی های پیشین با پیروان بودا ارتباط روحی داشته اند.»(۱۴)بلخ خود دارای مرکز بزرگ بودایی در غرب هندوکش بوده است.
به یک معنی در حالی که اسلام در سرزمین های ترک زبان آسیای مرکزی گسترش می یافت، علائمی ظریف و به نوعی مثبت از روابط متقابل اسلامی-بودایی دیده می شد که حول محور تصوف متمرکز بود در کتاب «کوتادگو-بیلیگ»(kutadgu-bilig)اثر«یوسف خاص حاجب»(سال ۱۰۶۸ کاشغر)«اگدرمیس»(ogdurmis)عالم و عارف مسلمان، مانند یک مرتاض بودایی معتکف در غار که کاسه گدایی و چوب دستی با خود حمل می کند، توصیف می شود به جای پوشیدن پارچه های قرمزی که استادان بودایی ترک قبلی می پوشیدند او درجامه ای سفید که مشایخ و مرشدان صوفی می پوشیدند نشان داده می شود.(۱۵)
بعدها در تورفان، معابد غاری شکل ساخته شده متعلق به بودایی های (ایغور)در«تیوک»(Toyuq)مرکز دراویش و قلندری مسلمان گشته که آن غارها را مانند اقامتگاه «اصحاب کهف»دانسته و مورد استفاده قرار دادند (۱۶)علاوه بر این عنوان «ارن»-eren)(قدیس حماسی)هم برای بودایی های پیشین و هم برای معتکفین مسلمان بعدی به کار می رفت.(۱۷)
پیشروی مغول به داخل ایران و آسیای صغیر نمونه هایی از تقلیدهای معنی دار دیگری بین بودایی های ایغور و شخصیت های اسلامی پدید آورد چنانکه به عنوان مثال «بابارق»(وفات ۱۳۰۷)در نوشته ها و تعاریفش نوعی «وجد تانترائی»را برمی انگیزاند.به همراهی چهره های سرو صورت تراشیده این تعامل و نزدیکی گروه های صوفی و بودایی به سبکی ادیبانه در حوزه «تاریم»(Tarim)نشان داده می شود.(۱۸)
با یک گزارش از نزدیک سفارت درفاصله «شاهرخ»تا چین در(۱۴۲۲-۱۴۱۹)که صومعه بودایی و خانقاه (تکیه)صوفیه را در کنار هم در منطقه «حامی»خاطر نشان کرده است.(۱۹)زمانی که ما مفاهیم صوفیانه را در نظر می گیریم دو موضوع یا درونمایه خاص نمایانگر می شود.این موضوع مربوط به شباهت هایی است بین «روشنگری»درآیین بودا و آنچه درتصوف «اطلاق»نامیده می شود.
این بازتاب با مقایسه هایی بین نگرش فرقه «ماهایانا»درباره «سون یاتا» Sunyata(خلوت، تهیت)و مفهوم صوفیانه «فنا»افزایش می یابد.به علاوه اگر فنا به معنی نابودی «من»باشد این امر مجدداً می تواند آغازی باشد برای نزدیک شدن به مفهومی بنیادین در آیین بودا تحت عنوان «آن اتمن»Anaman که به معنای « فقدان خود»(no-soul)می باشد.
البته انسان لازم است که در مورد تشابهات معمولی اما بی اساس و جزئی دقیق باشد. با این حال شاید بتوان گفت که وجه تشابه قابل ملاحظه ای بین اشکال اولیه تصوف درغرب و شرق به چشم می خورد در کرانه های شرق ایران، به نظر می رسد که عمدتاً تأکید روی «فنا»است (۲۰)درحالی که درمناطق کرانه های غربی روی «عشق»تأکید می کنند احتمالاً این امر ناشی ازتأثیرات قبلی فرهنگ بودائی و مسیحی در آن نواحی است.
پی نوشت ها :
** در تعالیم بودایی مرحله ای از کمال روحی که سالک فضائل بودی ساتوا، را در طریق بودا شدن کسب می کند.
۱-ت، لینگ، احیاء بودایی در هند، چشم اندازهایی از جامعه شناسی دین، لندن ۱۹۸۰ فصل ۳٫
۲-ه، هوفمان، مطالعات کالاکاکرا،«مانی اسلام و مسیحیت در تانترای کالاکاگرا»مجله آسیای مرکزی، ۱۱۳، ۱۹۶۰صص ۷۳-۵۲٫
۳-ف توماس، بودایی در ختن، فروپاشی آن بر اساس دو گزارش تبتی ج۳ کلکته ۱۹۲۷ صص ۵۲-۳۰و
۴-جوینی، تاریخ جهانگشا، ج بویل منچستر۱۹۵۸ص ۶۰٫
۵-اینسادی سوتورا ایغوری، ترجمه:اس تکسکن، برلین ۱۹۷۴، ص ۷۱، مقایسه با:شرح و تفسیر:دو.کلیم کایت،«مسیحیان، بودائی ها و مانویان در آسیای مرکزی قرون وسطی»، مطالعات بودائی مسیحی ج۱، ۱۹۸۱، صص ۵۰-۴۶٫
۶-ملیکیان، چیروانی، «احیاء متون و ادبیات بودائی در ایران مسلمان»دنیای ایرانی و اسلام،۱۱، ۱۹۷۴، صص ۷۲-۱٫
۷-تاریخ مغول درآسیای مرکزی، که همان تاریخ رشیدی میرزا محمد حیدر دغلات است، مترجم:الف، دیسون راس، ویراستار:ن، الیاس، لندن، ۱۸۹۵، ص ۳۴۸٫
۸-همان، ص ۵۳٫
۹-الف، حمید، اسلام:راه طبیعی و فطری، لندن، ۱۹۸۹، ص ۱۴۷٫
۱۰-د.جیمارت، «بودا و بودائیان در سنت مسلمانان»ژورنال آسیائی، ۲۶۷، ۱۹۶۹، صص ۳۱۶-۲۷۳٫
۱۱-سه داستان ناشناخته بودائی دریک متن عربی، مترجم:س.استون و س.والرر، آکسفورد، ۱۹۷۱٫
۱۲-جیمارت، همان، صص ۲۷۸-۲۷۷ برای متن.
۱۳-متون عوفی به نقل:الف، اسین، «بخشی ترک و محمد کلام نقاش»، اکتا ارینتالیا، ۳۲،۱۹۷۰، صص ۱۱۴-۸۱ پانوشت ۹ در صفحه ۸۴/مقایسه اولیه داستان های ابراهیم با.
نمونه های اولیه قصص بودا در ت.دوکا/«تأثیر بودائی بر اسلام»، نشریه انجمن آسیای سلطنتی، ۱۹۰۴، صص ۱۴۱-۱۲۵٫
۱۴-ای، شاه، صوفیان، لندن ۱۹۶۹، ص ۳۶۳٫
۱۵-ز.ک.اسین ص ۱۰۱٫
۱۶-همان منبع، جنبه ای از نقش ترکیه در انتقال فرهنگ شرقی به غرب، در مورد تصوف، مجوعه مقالات سی و یکمین کنگره علوم انسانی در آسیا و آفریقای شمالی، توکیو، کیوتو ۱۹۸۳، ویراستاری شده توسط:ی تاتسورو، توکیو، ۱۹۷۴ صص ۳۷۹-۳۸۷٫
۱۷-همان منبع.
۱۸-اسین، «بخشی ترک…»ص ۱۰۲٫
۱۹-اقتباساتی از گزارش میر خواند در هیول، ویرایش و چاپ:کاتی و دی تیتر، لندن، ۱۶-۱۹۱۵، ص ۲۷۲٫
۲۰-ج .تری مینگهام، سلسله های صوفیه در اسلام، اکسفورد، ۱۹۷۱ صص ۹۲-۹۰ و ۶۶-۵۱ و ۱۶٫
۲۱-ب، میتوز،«اسلام به عنوان یک دین اقلیت در چند ایالت نزاوادائی در آسیای جنوبی و جنوب شرقی»،/س.سوکسامران.«یودائی و مشروعیت سیاسی»مجموعه تحقیقاتی از دانشگاه چولالونگ کرن بانکوک شماره ۲، ۱۹۹۳٫