رئیس دانشگاه ادیان و مذاهب میگوید: آقای امینی میگفتند نباید از صحنه بیرون رفت، باید ماند، راهنمایی کرد، مشورت داد، حضور داشت، انتقاد کرد و مسئولیت پذیرفت. این معنای حضور است. قهر کردن، کنار کشیدن، فاصله گرفتن، جدا شدن و به انزوا رفتن در قاموس آقای امینی جایی نداشت.
ردنا (ادیان نیوز)/ بخش دوم گفتوگو با حجتالاسلاموالمسلمین سید ابوالحسن نواب رئیس دانشگاه ادیان و مذاهب، درباره ابعاد مختلف شخصیت آیتالله امینی نجفآبادی به بهانه چهلمین روز درگذشت ایشان را، در ادامه از نظر میگذرانید:
آقای امینی بعد از انقلاب چه مسئولیتهایی داشتند؟
ایشان مسئولیتهای مهمی داشتند. دبیر کل جامعه مدرسین یعنی رئیس بزرگترین تشکل حوزوی بودند و همیشه هم در آنجا نقشآفرین بودند. غیر از آن در مجلس خبرگان بودند که آن هم کار روحانی است .
از ابتدای تشکیل مجمع تشخیص مصلحت نظام، عضو فعال آنجا هم بودند. سالهای سال هم امام جمعه قم بودند.
چه شد که از امام جمعه بودن انصراف دادند؟
ایشان میگفت با توجه به سنی که دارم، بس است.
چه سالی بود.
سال ۸۸ یا ۸۹ بود.
رابطه ایشان با مرحوم آقای هاشمی رفسنجانی چگونه بود؟
مانند دو برادر بودند. هیچ کمتر از دو برادر نداشتند.
با توجه به اتفاقاتی که برای آقای هاشمی رخ داد، همچنان همان وضعیت بود؟
حتی بعد از حیات و فوت ایشان هم پیام جانسوزی دادند. بعد از آن هم با آقازاده آقای هاشمی که رئیس شورای شهر تهران شدند، ارتباط داشتند. همین اواخر در زمستان گذشته و پیش از کرونا به ملاقات ایشان رفته بودم که آنجا ایشان را هم دیدم.
مواضع ایشان در اواخر و ۱۰ سال آخر چگونه بود؟
آقای امینی خیلی کتوم بود، چندان اهل اظهار نبود. هر چند مواضع مستقل خودش را حفظ میکرد، اما پیام ایشان را دریافت میکردید. این که ایشان تا آخرین روزهای حیاتش با خانواده آیتالله هاشمی ارتباط داشت، چه معنی دارد؟ آقای امینی هم همیشه مواضع مستقل و شجاعانه داشت.
حرفهایی که الان برای شما روز است که میگویید چرا اینقدر از بیتالمال سوءاستفاده میشود، چرا رانتخواری و… هست، اینها را در سال ۹۹ میپرسید، این چیز نوبری نیست.
۳۷ سال پیش یعنی سال ۱۳۶۲ ، مقام معظم رهبری رئیسجمهور بودند. زمانی که جلسههای مجلس خبرگان تشکیل میشد، رسم بود که رئیسجمهور، ضیافت شامی به اعضای مجلس خبرگان میدادند.
این مراسم تا آقای هاشمی رفسنجانی مرسوم بود . آقای امینی که نایبرئیس مجلس خبرگان بود، نشست، حتماً نوارش هست و میتوانند پیدا کنند.
آیتالله خامنهای هم نشستند. مجلس شام بود. آقای امینی سرش را پایین انداخت و شروع به صحبت کرد. من خلاصهاش را مختصر عرض میکنم. گفت انقلاب شد، به مردم گفتیم من آن چیزی را میخورم که شما میخورید. من همان جایی میخوابم که شما میخوابید.
خانه من همانطوری است که خانه شماست. زندگی من همان شکل زندگی شماست. بچه من همان جایی به سربازی میرود که بچه شما میرود و… . گفت اینها را قبل از انقلاب به مردم گفتیم. آیا الان هم همینطور عمل میکنیم؟
آن زمان، آغاز این تبعیضها بود که فلان آقازاده در جای ویژهای به سربازی رفته بود. اینها به گوش آقای امینی رسیده بود. محافظان فلان آقا برای ایشان نان خریده بودند، به گوش آقای امینی رسیده بود.
اینها کوچک بود و هنوز رانت هزار میلیاردی و دو هزار میلیارد و… نبود. چیز خیلی خیلی کوچکی بود. اما به قول عربها بدایات بود.
آغاز بود. وقتی میخواهید به مازندران بروید، درخت در بیابان، کمکم شروع میشود تا زمانی که به جنگل آمل میرسید، ذوق زده نشوید. ابتدا تک درخت شروع میشود تا به انبوه جنگلها برسید.
میگویند اینها بدایات و آغاز آنهاست. اینها آغاز این حرکت بودند، اما آقای امینی آن را در سال ۶۲ تذکر دادند.
چه کسی این تذکر را داد؟ کسی که خانه قبل از انقلابش، همان خانهای است که در آن فوت کرد. یعنی هیچچیزش تفاوت نکرد. مثالی بزنم.
زمانی که به خواستگاری میروید، میوه درست و حسابی جلو خواستگار میگذارند. زمانی که ما با اخویها و بستگان به خواستگاری دختر ایشان رفتیم، یک ظرف میوه آنجا بود که اگر میخواستیم هر کدام یک سیب و خیار و پرتقال بخوریم، وجود نداشت.
بعد از سال ۸۴ و زمانی که آقای احمدینژاد رئیسجمهور شدند، دلخوریهایی برای ایشان پیش آمد؟
ایشان همیشه حرفهایش را میزد. همانطور که گفتم آقای امینی از سال ۴۲ تا سال ۹۹ به مدت ۵۷ سال فعال بودند. امتیاز ایشان همین است. همه دلخور شدند و کنار کشیدند.
آقای صانعی هم از مبارزان بودند، در وسط صحنه هم بودند، امام جمعه قم هم بودند، دادستان کل هم بودند، اما دلخور شدند یا چند اعتراض کردند و کنار کشیدند.
اما ویژگی آقای امینی این بود. مگر ایشان در مدت این ۵۷ سال دلخور نشد؟ مگر در سال ۴۲ دلخور نشد؟ مگر در حین مبارزه دلخور نشد؟ آقای امینی، مرزها را با هم خلط نمیکرد
موضع ایشان درباره حوادث سال ۸۸ چه بود؟
ایشان ناصح بود. آقای امینی همیشه ناصح امین بودند. یکی از اعضای جامعه مدرسین را برداشتند و به خانه آقای میرحسین موسوی رفتند و ایشان را نصیحت کردند. گفتند آقای موسوی، حالا اتفاقی رخ داده است. میخواستند بگویند من پیر دِیر هستم، از این اتفاقها که برای شما رخ داده است، ۱۰۰ مورد برای من افتاده است.
اما بیایید و تمامش کنید. اتفاقاً شاهدی بردند. آقای حسینی بوشهری مدتی امام جمعه موقت حوزه قم بودند. الان هم رئیس شورایعالی حوزه علمیه قم و نایبرئیس جامعه مدرسین هستند.
در حقیقت الان ایشان را جای آقای امینی گذاشتهاند. ایشان را آنجا بردند. موضع آقای امینی نسبت به همه همین بود.
در مورد آقای منتظری هم همین بود. در آن سالها که آقای منتظری با امام مشکل داشتند، آقای امینی مرتب به خانه آقای منتظری میرفت، اما با همین موضع. آقای امینی در بعضی چیزها شاخص است.
در ساده زیستی شاخص است، در حضور در صحنه شاخص است، در کار فرهنگی شاخص است، در کار برای جوانها شاخص است، در دفاع از حقوق مردم در نماز جمعه، کتابها و آثارش شاخص است، در ارتباط و انسش با مردم هم شاخص است.
دو ساعت بعد از نماز جماعت در مسجد اعظم قم مینشست، دهاتی و شهری از سراسر ایران با این پیرمرد صحبت میکردند.
پیرمردی که میدانستند ارتباطاتش درجه یک است. موضع ایشان با آقای منتظری، با آقای میرحسین موسوی، با همه ناصح امین بود. انّی لکم ناصحٌ امین.
مواجهه ایشان با تندرویهایی که صورت گرفت، چگونه بود؟ موضعشان چه بود و دغدغه ایشان برای آینده انقلاب چه مواردی بود؟
شما از واژه تندروی استفاده کردید. سن شما ترجمهای از تندروی دارد، سن من هم ترجمه دیگری از تندروی دارد. سن شما، تندرویهای اخیر در مقابل آقای هاشمی رفسنجانی و دیگران را دیده است.
سن من میگوید تندروی از سال ۱۳۴۲ تا امروز بوده است. قبل از انقلاب حادثهای رخ داد که همان موقع هم آقای امینی با طرفین حادثه، در ارتباط بود.
هم با آیتالله مشکینی و هم با آیتالله منتظری رفیق بود، هم با مرحوم صالحی نجفآبادی. مرحوم صالحی نجفآبادی کتابی به نام شهید جاوید نوشت که اشتباه برداشتی داشت.
این اشتباه برداشت در تاریخ تشیع هم مربوط به امروز نیست. بین شیخ مفید و شیخ صدوق هم گفتوگو بوده است. همیشه گفتوگو بوده است.
دو برداشت و دو روش، همیشه وجود داشته است. گروهی هم بودند که طبق اسناد ساواک آتش بیار معرکه بودند. آقای مشکینی و آقای منتظری هم تقریظی بر کتاب آقای صالحی نجفآبادی نوشتند.
تندروهای ماجرا، المشنگهای به پا کردند که انگار نعوذبالله آقای مشکینی و آقای منتظری از جماعت مسلمین نیستند یا امام حسین را قبول ندارند. شما تندروی امروز را میبینید، آقای امینی تمام این تندرویها را دیده بود. امیرالمؤمنین تکلیف ما را در مقابل فتنه روشن کرده است. گفتهاند کن فی الفتنه کابن اللبون.
شتر دوساله باشیم..
بله. که نه شیری دارد که بر او طمع کنند و نه پشتی دارد که بتوانند سوارش شوند یا بار ببرد. نه بار بدهید و نه بگذارید شما را بدوشند. امیرالمؤمنین، تکلیف را بهدرستی روشن کردند.
فتنه همیشه هست. فتنه دهه پنجاه در حوزه داشتیم. فتنه دهه شصت داشتیم که بنیصدر بود. فتنه دهه هفتاد داشتیم که کوی دانشگاه بود. فتنه دهه هشتاد داشتیم.
فتنه دهه نود داشتیم که حوادث خیابانی و حوادث آبان ماه و… بود. فتنه دهه هزار و چهارصد هم داریم. اصلاً تا بشر هست، فتنه تمام نمیشود. عمده این است که میخواهیم از این سیره، زندگینامه و شرح زندگیای که میگوییم، استفاده کنیم.
استفادهاش این است که میتوان در صحنه بود، باقی ماند، عاقلانه اعتراض کرد، عاقلانه حضور داشت، عاقلانه همکاری کرد، عاقلانه مشورت داد و عاقلانه در خاموش کردن فتنه شرکت کرد.
بهطور کلی و یک کلمه، در صحنه بود. منتها به این شرط که عمل با قول تطبیق کند. اولین مورد این است که اگر مردمی هستید، نشان دهید که زندگی شما چقدر مردمی است.
حتماً ویدیوی ایشان را دیدهاید که در صف درمانگاه نشسته است. نسبت ما با ایشان هم قرابت فامیلی و هم دوستی طولانی بود. ایشان از من میخواستند که به فلان درمانگاه یا بیمارستان بروند، اما میگفتند آقای نواب، نه آنطور.
برای من وقت بگیرید. مثلاً میخواستند در یک بیمارستان نظامی وقت بگیرند. گفتند برای من در آن بیمارستان وقت بگیرید اما وقت پیشفنگ و پس فنگی نباشد. مثل بچه آدم بروم. اینها در آن سطح زندگی کردن، مهم است.
دغدغههای ایشان برای آینده انقلاب و کشور چه بود؟
ایشان تکیه زیادی روی عقلانیت و اعتدال داشت. روی همکاری همه با هم، خیلی تکیه داشت. روی جناحی نبودن خیلی تکیه داشت. حیف که فوت ایشان در ایام کرونا بود. اما کرونا تمام میشود و مراسمی برای ایشان خواهند گرفت، خواهند گفت، خواهند نوشت و همه به صحنه خواهند آمد.
آیتالله امینی محبوب همه بود. همه مراجع برای ایشان پیام دادند. مقام معظم رهبری هم برای ایشان پیام دادند. از داخل و خارج هم برایشان پیام دادند.
روشنفکران، دانشگاهیان، جوانها، نوجوانها، سپاه و غیر سپاه، همه و همه؛ چون واقعاً آقای امینی محبوب دلهای همه بود. کَبُر مقتا عندالله ان تقولوا ما لا تفعلون. بگویید و عمل نکنید، مطلوب خداوند نیست.
این هم در قرآن هست، هم در ادبیات میراث فرهنگی کهن ماست که دو صد گفته چون نیم کردار نیست. آقای امینی جای دو صد گفته، نه نیم کردار که دو صد عمل هم داشت.
عمل را بهطور کامل در تربیت فرزندانش میبینید، بچههای متدین، بچههای سالم، بچههای ساده زیست. این برای من خیلی جای تعجب دارد که چهل و چند سال از انقلاب گذشت اما ایشان یک شاهی هم تماس با نظام مالی و حکومت و پول برقرار نکرد، در تمام مراحل هم بود. ساده زیستی هم داشت.
ساده زیستی آقای امینی هم همراه با اعتدال بود. آقای امینی باغچهای هم اطراف قم دارند. دروغ نگوییم. اینطور نبود که آقای امینی یک آدم سختگیری بود که اصلاً نان خوردن در خانهاش گیر نمیآمد. نخیر، آدم خیلی معقولی بود. باغچه ایشان ویلایی چند میلیاردی در لواسان نیست.
در یکی از روستاهای قم، باغچهای دارند که خیلی خیلی ارزان است. منبع آن هم حق التالیف کتابهای ایشان بود. منبع حلال و مزرعه حلال. یک کارگر افغانستانی هم داشتند که باغ را اداره میکرد که مانند برادرش بود، آنقدر که با ایشان انس برقرار میکرد.
پس عقلانیت و اعتدال در همه اجزای زندگی آقای امینی وجود داشت. در منش سیاسی ایشان بود، در رفتار اجتماعی ایشان بود، در اخلاق فردی ایشان بود، در اخلاق اقتصادی ایشان بود، در معیشت دنیایی ایشان بود، در ارتباط ایشان با مردم بود. خوش بیان، خوشگو، خوش مجلس، خوش اخلاق، معتدل و صریحاللهجه هم بود.
محل رجوع مردم هم بودند؟
همانطور که گفتم هر شب بعد از نماز مغرب و عشا در مسجد اعظم که از کل اطراف و اکناف ایران و دنیا به آنجا میآمدند، مینشستند و جواب مردم را میدادند.
چون ایشان مشکلات مردم را میدانست، در نماز جمعه از آنها به صراحت و صداقت دفاع میکرد. مردم هم لهجه صریح و صادق ایشان را پذیرفته بودند. عاش سعیدا و مات سعیدا.