دلایل رشد سلفی گری در کشورهای پساشوروی/تاتارستان و تغییرات زبانی
مروری بر اسلام رادیکال در اتحاد شوروی سابق؛
نویسندگان مقالات «اسلام رادیکال در اتحاد شوروی سابق» با نگاه دقیقی به دلایل رشد اسلام رادیکال و تفکر سلفیگری در کشورهای اتحاد شوروی سابق پرداختهاند.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، کتاب «اسلام رادیکال در اتحاد شوروی سابق» به سال ۲۰۱۰ میلادی منتشر شده و شامل چند فصل است و هر فصل آن به یکی از مناطق و جمهوریهای شوروی سابق اختصاص شده است. سردبیر این اثر، گالینا امیلیانوا، تحلیلگر روس است که اینک در بریتانیا زندگی میکند.
خانم امیلیانوا در مقدمهای کوتاه توضیح میدهد که چرا این اثر به چند منطقه جمهوری شوروی سابق اختصاص داده شده است. او نوشته است که محققان اسلامی، اسلام را به عنوان پدیدهای جداگانه و خارج از ویژگیهای فرهنگی و منطقهای و محیط پیرامونی مورد مطالعه قرار دادهاند. طرفداران این دیدگاه رادیکالیزم سیاسی اسلامی را به عنوان نیروی انتزاعی جهانی قلمداد میکنند که هیچ ربطی با انسانهای واقعی و محلهای سکونت و تاریخ آنان ندارد و این نیرو توسط اسلامگرایان بینالمللی و جنبشهای جهادی مدیریت میشود.
امیلیانوا عقیده دارد که این دیدگاه اشتباه است. اسلام در آداب و رسوم ملی آنان ریشه دوانده است و به همین خاطر باید در قرینه هر منطقه خاص مورد مطالعه قرار گیرد و نباید تنها محدود به سلفیگری و وهابیت شود.
امیلیانوا در فصل «رادیکالیزم اسلامی: پدیده پساشوروی یا جهانی؟» به تاریخ مختصر اسلام میپردازد. او در اینجا اشاره میکند که سلفیگری و وهابیت با توجه به غیر ملیسازی اسلام و پاکسازی ضمنی تعالیم مسلمان خیلی وقت قبل به وجود آمده است. در اواخر قرن دوازدهم نخستین نسل اصولگرایان اسلامی یا سلفیگرایان ظاهر شدهاند که به «تحریف» اسلام منطقهای و ماخوذ و برداشته شده غیر اسلامی اشاره میکردند. آنها بودند که خلیفه عباسی را به رکود اقتصادی و سیاسی کشاندند. در آن زمان ایدئولوژی سلفی به وجود آمدند.
ابن تیمیه عالم الهیات، حدیث و فقه مهمترین و معروفترین شخصیت آنان به شمار میرفت. مهمترین شخصیت اولین جنبش سلفی ابن تیمیه (۱۲۶۳-۱۳۳۸ میلادی) دانشمند اسلامی سوریه بوده است که به منبع اصلی دین اسلام- قرآن و سنت پیامبر اسلام – دعوت میکرد. دیدگاههای تیمیه به وسیله محمد بن عبدالوهاب (۱۷۰۳-۱۷۸۷ میلادی) متکلم عربی مذهب حنبلی توسعه جدیدی پیدا کرد. تعلیمات سلفی در قرن بیستم نیز معروف بوده است و به عنوان مهمترین شخصیتهای آن زمان حسن البنا (۱۹۰۶-۱۹۴۹ میلادی) و سید قطب (۱۹۰۶-۱۹۶۶ میلادی) را میتوان اشاره کرد. آنها حل مشکلات را در بازگشت به اسلام اولیه (اسلام زمان پیامبر اکرم) و تاسیس خلافت مبنی بر هنجارهای شریعت میدیدند.
گروههای سیاسی سلفی اقدامات خود را همراه با نفوذ ملیگرایان سکولار در منطقه انجام میدادند. در سالهای ۱۹۸۰ میلادی و اوایل سالهای ۱۹۹۰ میلادی احیای اسلامی نیروی محرکه جدیدی در نتیجه فروپاشی ایدئولوژی سوسیالیسم در شرق نزدیک به دست آورد. تجاوز سال ۱۹۷۹ میلادی اتحاد شوروی به افغانستان بزرگترین و مهمترین عامل گسترش اسلام در خارج از شرق نزدیک محسوب میشد.
در نظر امیلیانوا، افغانستان میدان و مکانی برای اتحاد مسلمانان برای مبارزه با کفار (شوروی) به شمار میرفت. شکست کامل کمونیسم و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱ تراز نیروهای سیاسی و ایدئولوژی در شرق اسلامی را عوض کرد.
اسلام در شکل سلفی و وهابی آن وارد مناطق شوروی سابق شد و زندگی امت (جامعه اسلامی) شوروی سابق را شکل داد. ولی به نظر میرسد امیلیانوا با چنین نتیجهگیری موافقت نمیکند، این تحلیلگر مراحل اصلی توسعه جهانی اسلام را با مقاله مختصر تاریخ اسلام در روسیه پس از شوروی، اتحاد جماهیر شوروی و در کشورهای شوروی سابق ادامه میدهد. او به این نکته اشاره میکند که بولشویکها در مرحله اول تا حدودی نسبت به اسلام سیاست تحمل داشتند یا به عبارت دیگر شوروی در سالهای اول حکومت خود به اسلام نسبت به مسیحیت ارتدوکس خوب رفتار میکرد. با روی کار آمدن استالین فشارها و محدودیتها نسبت به مسلمان بیشتر شد. ولی در زمان جنگ با آلمان نازی از اسلام همچون دین ارتدوکس سوء استفاده میکردند.
پس از استالین و در اواسط سالهای ۱۹۶۰ سیاست دولت شوروی نسبت به اسلام و مسلمان کمی نرمتر شد. اصلاحات گورباچف و تضعیف کنترل دولتی بر زندگی مذهبی در شوروی باعث تاسیس احزاب سیاسی دینی شد. یکی از مهمترین احزاب سیاسی-دینی آن زمان حزب نهضت اسلامی بود که در ماه ژوئن سال ۱۹۹۰ میلادی در آستراخان تاسیس شد و شعبههای متعدد خود را در مناطق مسلمان شوروی تاسیس و راهاندازی کرد.
فصل بعدی این کتاب به «گفتمان اسلامی در منطقه ولگا- اورال» اختصاص دارد. رفیق محمدشین مولف این فصل در مقدمه تاریخچهای مختصر از ظهور اسلام در منطقه ولگا-اورال ارائه میکند. سالهای ۱۹۹۰ و ۱۹۹۱ سالهای نهادینهسازی و ساختاربندی اسلام در این منطقه است. در آن سالها نخستین ساختارها و نهادهای اسلامی در منطقه ایجاد شده است. ضمن آن در همان زمان گروهها و جوامع اسلامی در همه جا گسترش یافتهاند.
اواخر سالهای ۱۹۹۰ در جمهوری تاتارستان صدها جامعه مربوط به مسلمانان تاسیس و راهاندازی شد و همچنین تعداد مدارس اسلامی افزایش یافت. اواخر سالهای ۱۹۹۰ میلادی در منطقه ولگا حدود ۳۰ مدرسه و کالج اسلامی تاسیس شد که از این تعداد ۱۵ مدرسه در تاتارستان فعالیت میکردند. تعداد احزاب اسلامی نیز به همین ترتیب و تاحدودی افزایش یافت.
اوایل سالهای ۱۹۹۰ میلادی چندین حزب و جنبش اسلامی و ملی در منطقه تاسیس شد. در سال ۱۹۸۹ میلادی گروه نخبگان تاتار مرکز اجتماعی تاتاری تاسیس کردند که اسلام را به عنوان عنصر مرکزی نهضت معنوی تاتارها قرار دادند. برنامه «اتفاق» حزب ملی تاتار در سال ۱۹۹۱ به تصویب رسید. در سال ۱۹۹۰ میلادی نخستین حزب اسلامی روسیه- حزب نهضت اسلامی شعبات خود را در منطقه راهاندازی کرد.
توسعه و گسترش احزاب اسلامی در منطقه مهمترین فرایندها در اسلام تاتارستان را تشکیل می دهند. یکی از آنها «اسلام تاتارستان» است. توسعه این خط مشی اسلام در کشور از طرف روسیه مورد حمایت قرار گرفت. طرفداران این دیدگاه بر ویژگی فرهنگی اسلام تاتاری تاکید میکردند. اسلام اروپایی توسط رافایل حکیم اف گسترش مییافت. او بر اهمیت قضاوت و افکار فردی در تفسیر امروزه اسلام تاکید میکرد. طرفداران حکیماف میگفتند که اسلام میتواند به خوبی در ارزشها و فرهنگ معاصر غرب ادغام شود.
کاهش بازدید از مساجد در میان جوانان تاتار و رشد بازدیدکنندگان در میان مهاجران مشاهده میشود. تعداد زیاد مهاجران باعث تغییر برخی از مساجد در تاتارستان شده است. ترکیب امامان مساجد تغییر کرده است. در برخی مساجد مهاجران مسلمان اکثریت را تشکیل داده و امامان خود را جایگزین امامان محلی کردهاند. در نتیجه خطبهها و سایر مراسم دینی اگر قبلاً به زبان تاتاری بود؛ اینک به زبان روسی برگزار میشوند. در نظر مولف چنین تغییرات زبانی راه مناسبی را برای گسترش وهابیت / سلفیگری باز کرده است. نفوذ رو به رشد اسلام با اشکال مختلف خود در تاتارستان و قرائتها و گفتمانهای مختلف منجر به بروز اختلافات میان اسلام سنتی و اسلام نهادینه، دولت روسیه و کلیسای ارتدوکس شده است.
فصل بعدی این کتاب با عنوان «اسلام و سیاست در چچن و اینگوشتیا» به نقش اسلام در قفقاز شمالی اختصاص داده شده است. مانند سایر مولفان این اثر، وحید آقایف نویسنده این فصل از کتاب نیز تاریخچه مختصری از ظهور و توسعه اسلام در قفقاز شمالی را بیان میکند. او اشاره میکند که دولت این منطقه در طول تمام تاریخ شوروی از گسترش اسلام جلوگیری میکرده است. «اوایل سالهای ۱۹۵۰ میلادی در منطقه قبردیان ۵ مسجد ثبت شده، در قراچای-چرکس ۱۵ مسجد و در آدیغه تنها ۲ مسجد وجود داشت. به هر صورت، در دوران پس از استالین دولت شوروی فشار بر مسلمانان را کاهش داده و نخستین رشد نهضت اسلامی در اواخر سالهای ۱۹۷۰ صورت گرفته است.»
فصل بعدی کتاب «احیای اسلامی و فعالیت در آذربایجان» نه تنها به اسلام در آذربایجان بلکه به تاریخ آذربایجان از زمان شوروی تا سالهای ۲۰۱۰ اختصاص داده شده است. این فصل توسط آقای رفعت ستاراف نوشته شده است.
فصل بعدی این کتاب «اسلام و اسلام گرایی در منطقه فرغانه» نام دارد که توسط زمرد سالموربیک اوا و گالینا امیلیانوا به رشته تحریر در آمده است. این فصل به نقش اسلام در آسیای مرکزی و تاریخچه آن و به دوره پس از شوروی میپردازد. نویسندگان این فصل کتاب به طور مفصل اهمیت منطقه فرغانه در توسعه و گسترش اسلام را مورد بررسی قرار دادهاند.
نتیجه گیری
هدف اصلی این اثر که توسط جمعی از مولفان تهیه شده؛ این است که نشان دهد اسلام را نمیتوان از فرهنگ و زندگی مردم کنار گذاشت و آن را به عنوان یک ساختار انتزاعی وهابی- سلفی مورد پذیرش قرار داد. برای درک و شناخت اهمیت اسلام در فضای پساشوروی، لازم است زمینهها و ویژگیهای خاص فرهنگی مردم و مناطق مورد توجه قرار گیرد. به نظر مولفان کتاب، اسلام در چارچوب خاص فرهنگ مردم هر منطقه ادغام و سازگار شده است. این پیشفرض در بخشهای مختلف کتاب با استدلال تبیین شده است. در حقیقت، همانطور که نشان داده شد، اسلام در آذربایجان و اسلام در قفقاز شمالی تفاوتها و نمودهای مختلفی را نشان میدهند. ضمن آن، روایت اثر نشان میدهد که اسلامگرایی همچون مارکسیسم رادیکال در گذشته، همواره نمیتواند در بستر ملی قرار بگیرد و بیشتر به عنوان یک نیروی مستقل و دائمی و پایدار وجود دارد.
این گزارش را بخش پژوهشهای رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در قرقیزستان برای مهر ارسال کرده است.