روایاتی که نشاندهندۀ حضور موعود در زمین با برق شمشیری قهرآلود است با مشی گذشتگان صالحی که در قرآن معرفی شدهاند همخوانی ندارد.
ردنا (ادیان نیوز)/ تاکنون در تحلیل و نقد روایات خشونتگرایانه در بحث مهدویت به ۶ اصل رسیدیم. در مطالب گذشته ۲ اصل اول و دوم یعنی عدالت و تأثیرپذیری دورههای مرتبط با ظهور از یکدیگر تبیین شد. در این نوشتار به تبیین اصل سوم- میراثبری مهدی (ع) از انبیا- میپردازیم.
مقدمه
طبق برخی روایات، منجی با خود نشانههایی از انبیا به همراه دارد.[۱] این نشانهها علاوه بر بُعد مادی – مانند خاتم سلیمان(ع) و عصای موسی(ع) – که میتواند کارکردهای خاصی در ایجاد همبستگی داشته باشد بُعد دیگری را هم نشان میدهد و آن تعمیم روش انبیا و تکثیر آن در موعود است. همه انبیا بر مبنای اصول و هدف واحدی تلاش کردند و رسالت آنها با آمدن آخرین سفیر الهی تکمیل خواهد شد. بنابراین اصول مشترکی که از روش آنها استخراج میشود در روش موعود نیز که خاتم اوصیا[۲] و باقیماندۀ انبیاست[۳] ساری و جاری خواهد بود. در اینجا به برخی سنتهای مشترک میان انبیا اشاره میشود.
همزبانی و همدلی انبیا
یکی از شرایط یا لوازم توفیق انبیا در دعوتشان توانمندیِ داشتن «لسان قوم» است:
«وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ بلسان قَوْمِهِ لِیبَینَ لَهُم»[۴]
و ما هیچ پیامبری را جز به زبان قومش نفرستادیم تا برای آنها تبیین کند.
هر پیامبری در میان قوم خود مبعوث میشد و همان زبان و گویش مردمی را داشت که مباشر و مأمور به هدایت آنها بود. البته زبان تنها مجموعهای از کلمات و واژهها نیست، بلکه هر زبان بستری تاریخی- فرهنگی را شامل میشود. تأکید آیۀ فوق هم صرفاً روی بهکارگیری الفاظ و واژههای قومی نیست، بلکه مفهومی عمیقتر در این همزبانی نهفته است و آن فهم و همدلی پیامبران نسبت به کسانی است که مأمور به هدایت آنها بودند.
پس زبان محرمی خود دیگر است همدلی از همزبانی خوشتر است[۵]
انبیا به دنبال اصلاح روابط اجتماعی و ترمیم دنیای درون انسانها به صورت توأمان بودند. آنها گفتمانهای خود را بر پایۀ خلأها و نیازهای مردم و نیز اقتضائات اجتماعی تنظیم میکردند تا به نتیجۀ بهتری دست یابند. در مورد منجی هم این مسئله تداوم دارد. او وارث انبیاست.[۶] و متناسب با مؤلفههای عصر خود با عقلانیت و درک فرهنگی و فکری بشرِ آن روز با آنها به گفتوگو خواهد نشست.
از سوی دیگر، چون رسالتش فراقومی است تکیه بر زبان فطرت نیز در دعوتش ضروری است. زبان فطرت یعنی سخنگفتن بر اساس مؤلفههایی که عموم انسانها به طور فطری آن را درک میکنند و میپذیرند؛ مثلاً میل به پرستش، عدالت، راستی و گریز از ظلم اموری فطریاند. بهرهگیری از چنین ابزار و گفتمانهایی از روشهای کارآمد دعوت موعود خواهد بود.
نیاز جوامع امروز و فردا: گریز و نفرت از جنگ
امروزه فارغ از خواست قدرتمندان، که همواره به دنبال تغییر موازنههای قدرت به نفع خود هستند، عموم انسانها خواهان همبستگی و زندگی مسالمتآمیزند. در بستر چنین تمایلی است که به اندیشهای چون جهانوطنی[۷] توجه میشود؛ به معنای آنکه جهان میهن همه است و تمام مردم با یکدیگر برادرند.[۸]
در جهانی که در این مسیر در حال حرکت است، روزی موعود ظهور خواهد کرد. او با گفتمانی که مورد نیاز جهان آن روز است انسان را به جلو خواهد راند؛ جهانی که نفرت از جنگ در آن افزایش یافته و تمایل به صلح در آن رو به فزونی است. در صفحه ۷۴ کتاب نموداری که نشان دهنده مرگ و میر در جنگها در بازه زمانی ۱۹۴۶ تا ۲۰۱۶ م. است مستند به منبع معتبر به عنوان شاهد ارائه شده است. انسان عصر ظهور از موعودی که او را به عقب برگرداند و با گفتمان جنگ و خشونت با او روبهرو شود استقبال نخواهد کرد.
ناگفته نماند که باید میان خواستۀ عمومی انسانها و قدرتها تفاوت قائل شد. رشد فکری و نیاز به صلحجویی در افکار عمومی بدان معنا نیست که قدرتمندان دست از سلطهجویی برداشتهاند؛ بالعکس آنها همانند قدرتطلبان دیروز و بلکه بدتر از آنها هستند. اما تکامل جوامع بشر حداقل ظاهر معادلات را تغییر داده است. به بیان دیگر در دنیای امروز قدرتمندان در برخورد با افکار عمومی مجبورند تا اغراضشان را در لفافههای دیگری بپوشانند. این امر بر تغییر استراتژی دولتها و کوتاهشدن زمان جنگها مؤثر بوده است.
انسان امروز سعی میکند بسیاری از برخوردها را با زبان گفتوگو حل کند و به جنگ نظامی در آخرین مرحله آن هم با ظاهری موجه و آراسته متوسل شود. حال چنین بشری در آخرالزمان پذیرای مصلحی نخواهد شد که برای برقراری زیباترین آرزویش، یعنی عدالت، خونبارترین جنگهای تاریخ را راه بیندازد و موجب بیشترین دلواپسی و انزجار شود. چنین مواجههای نه با زبان فطرت آدمی سازگار است و نه با زبان نیاز و خواست او. انسانها برای فرار از جنگها و خشونتها به آرمانشهرها دل میبندند؛ جهانی که هر روز بیشتر از جنگ گریزان میشود کسی را که زبان رویاروییاش با انسان قهر و شمشیر باشد نخواهد پذیرفت.
حلم و سعۀ صدر انبیا
هیچکدام از انبیا با قهر و غضب مردم خود را دعوت نکردند. راهنمایان انسانها در هیچ شرایطی نباید کم بیاورند، زیرا خدا به هدایت آنها مشتاق و متعصب است. او از یونس(ع) حتی بعد از سی سال باز هم انتظار حلم و صبوری بیشتری داشت؛ به همین خاطر وقتی یونس از قومش ناامید شد و آنها را نفرین کرد، خدا به او عتاب کرد و به ظلمات و تاریکی شکم نهنگ مبتلا شد، زیرا مطابق حلم نبوی و رفتار طبیبانۀ انبیا عمل نکرده بود.[۹] گویا ماجرای یونس(ع) عبرتی شد و خدا آن را مایۀ انذار بقیۀ پیامبرانش قرار داد. او رسولالله(ص) را به صبر و استقامت توصیه کرد و در ادامه گفت: تو مانند یونس(ع) مباش و در حد مقام او توقف نکن.[۱۰]
ماجراهای بقیۀ انبیا هم نشان میدهد که سعۀ صدر و حلم پیامبرانه برای خداوند بسیار مهم است. اولین توصیۀ الهی به موسی ع در برخورد با فرعون این است: «فَقُولا لَهُ قَوْلاً لَینا»؛[۱۱] با او به نرمی سخن بگو؛ باشد که این نرمش و بلندای طبع در قلب او اثر کند و شاید: «یتَذَکرُ أَوْ یخْشی».[۱۲]
پیامبر اکرم(ص) نیز مأمور به دعوتی نیکو است؛[۱۳] دعوتی که طبق فرهنگ قرآنی باید بهترین کلام باشد و بیشترین تأثیر را در دلها بگذارد. یکی از این راهها نیز دفع بدی با خوبی است؛[۱۴] چنانکه پیامبر نسبت به مخالفان و دشمنانش همینطور رفتار کرد. جالب است که خداوند حلم و مدارا با مردم را همانند ادای فرایض بر انبیا واجب کرده است.[۱۵]
امام عصر(ع) نیز برای اصلاح زمین پیش از آنکه نقش نظامیان را ایفا کند ردای پیامبران را به تن خواهد داشت. در کیش پیامبران جنگ آخرین راه دفع بوده است؛ آن هم نه در برابر عموم مردم، بلکه در مقابله با کسانی که خودشان تحمل انبیا و تعالیمشان را نداشتند و بنای جنگ و ناسازگاری گذاشتند. همان نیز دارای حدومرز و ویژگیهای تعریفشده است. به حکم «لا تَعْتَدُوا» در آیۀ جهاد دفاعی[۱۶] و سایر روایات و توصیهها، جنگ دینی نباید همراه با کین، بیرحمی و اسراف در قتال و خونریزی باشد. پس روایاتی که نشاندهندۀ حضور موعود در زمین با برق شمشیری قهرآلود است[۱۷] با مشی گذشتگان صالحی که در قرآن معرفی شدهاند همخوانی ندارد.
پی نوشت:
[۱]. برای نمونه نک. کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۲۳۱-۲۳۲.
[۲]. مسعودی، اثبات الوصیه، ص ۲۶۱.
[۳]. حافظ برسی، مشارق انوار الیقین، ص ۱۵۷؛ مجلسی، بحار الانوار، ج ۹۹، ص ۱۸۱.
[۴]. سورۀابراهیم، آیۀ ۴.
[۵]. مولوی، مثنوی معنوی، دفتر اول، بیت ۱۲۰۷.
[۶]. صدوق، منلا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۶۱۰.
[۷] Cosmopolitanism.
[۸]. آقابخشی و افشاریراد، فرهنگ علوم سیاسی، ص ۱۴۳.
[۹]. عیاشی، تفسیر، ج ۲، ص ۱۲۹-۱۳۰
[۱۰]. سورۀ قلم، آیۀ ۴۸: پس در [امتثال] حکم پروردگارت شکیبایی ورز و مانند همدم ماهی [یونس] مباش.
[۱۱]. سورۀ طه، آیۀ ۴۴.
[۱۲]. همان: پند پذیرد یا بترسد.
[۱۳]. سورۀ نحل، آیۀ ۱۲۵:
[۱۴]. سورۀ فصلت، آیۀ ۳۴:
[۱۵]. طوسی، الامالی، ص ۵۲۱: «إنّا أمرنا معاشر الانبیا بمداراه الناس کما أمرنا بإقامه الفرائض.» مشابه آن در: مجلسی، بحار الانوار، ج ۷۲، ص ۵۳.
[۱۶]. سورۀ بقره، آیۀ ۱۹۰: «وَ قاتِلُوا فی سَبیلِ اللَّهِ الَّذینَ یُقاتِلُونَکُمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدین».
[۱۷]. نک. روایات دفتر سوم.
منبع: کتاب استراتژی منجی؛ جنگ جهانی یا صلح جهانی؟ / انتشارات پناه