در سوگ دانشوری با دغدغههایی علمی، فلسفی و دینی
یادداشت حجتالاسلام دکتر شریعتمداری رئیس دانشکده فلسفه دانشگاه ادیان و مذاهب/
آنچه در این دانشور فرزانه موج میزد، کنار هم نشاندن سمتوسوگیریهای فلسفی، دینی و علمی (به معنای تجربی یا همان علوم شناختی) و قرار دادن این سویهها در خدمت کشور و نظام اسلامی بود.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)؛ حجتالاسلام والمسلمین دکتر حمیدرضا شریعتمداری رئیس دانشکده فلسفه دانشگاه ادیان و مذاهب در یادداشتی به یادکرد شهید محسن فخریزاده پرداخته است. وی در این یادداشت به بازدید این شهید از دانشگاه ادیان و مذاهب و دغدغههای وی در زمینه علوم شناختی در حوزه دفاعی و امنیتی اشاره کرده است.
تلخکامیِ ناشی از شهادت دانشمند گرانمایه، محسن فخریزاده، قراری برای ذهن و قلم نمیگذارد تا سخنی متقن بنگارد، اما پاسداشت مقام علمی آن گرامی و نکوداشت دغدغههای مشترکی که ما را به عنوان دانشکده فلسفه دانشگاه ادیان و مذاهب با ایشان، به عنوان رکن علمیِ مطالعات شناختی در مرکز پژوهشی صدرا پیوند زد، بنده را به قلم زدن در این وادی، ولو در چند جمله، بهرغم عدم تمرکز ذهنی وامیدارد.
امروزه فلسفه و الهیات از سویی، و ادیان از دیگر سو با نوپدیدهایی در حوزهای از علوم تجربی روبهرو شدهاند که گاه به فلسفه و دین مدد میرساند و گاه در ستیز با الزامات فلسفی و احکام دینی رخ مینماید. این عرصه که در پیوند نزدیک با ذهن و مغز است، به حوزه علوم شناختی موسوم است. علوم شناختی (cognitive sciences) گرچه شاخه مستقلی در علوم تجربی است، اما ناگزیر از مناسبات معرفتی با رشتههای مختلفی از زبانشناسی و روانشناسی تا عصبشناسی و علوم رایانهای و هوش مصنوعی است و ازجمله در پیوند عمیقی با فلسفه ذهن است و به دلیل انگارههای مسلطی که در این دانش و دانشهای پیوسته وجود دارند که همه ادراکات و حتی عواطف انسانی را به ساختارها و رفتارهای مغز ارجاع میدهند (و این میتواند شامل بینشها و گرایشهای اعتقادی و دینی هم بشود)، مطالعات دینی نیز نسبت و مناسبت روشنی با علوم شناختی و مشخصاً علوم اعصابشناختی پیدا میکند.
با توجه به نقش و کارکرد علوم شناختی در علوم دفاعی و نیز منافذ تأثیرگذاری بر رفتارهای دفاعی و انگیزشهای دینی در مدافعان امنیت، طبیعی است که دغدغههای دفاعی با دغدغههای فلسفی و دینی درهم آمیزند و علوم شناختی به نقطه تلاقی و معناداری برای این گرایشهای علمی تبدیل شوند.
همین دلمشغولیها و رویکردها، دانشکده فلسفه دانشگاه ادیان و مذاهب را که هم در جستوجوی افقهای تازه در مطالعات فلسفی است و هم به اعتبار انتسابش به دانشگاه ادیان و مذاهب و نیز حوزههای علمیه، با دلنگرانیهای دینی زیست میکند، به تعامل و تفاهم با مراکز علوم شناختی ازجمله ستاد علوم شناختی و نیز پژوهشگاه صدرا سوق داد. این مناسبات فراوردههای گوناگونی برای دانشگاه ادیان و مذاهب داشت، از برگزاری چند کارگاه در زمینه کلیات علوم شناختی و پروژه تابآوری تا تشکیل گروه مطالعاتی و رشته علمی دین و علوم شناختی (و نیز فلسفه ذهن در مقطع ارشد). ازجمله برکات آن نشست و برخاستها، آشنایی با دانشمند متعهد، جناب فخریزاده بود که پذیرای دعوت ریاست محترم دانشگاه ادیان و مذاهب، جناب حجتالاسلام والمسلمین نواب شد و بازدید چندساعتهای از دانشگاه ادیان و مذاهب سامان داد.
آنچه در این دانشور فرزانه موج میزد، کنار هم نشاندن سمتوسوگیریهای فلسفی، دینی و علمی (به معنای تجربی یا همان علوم شناختی) و قرار دادن این سویهها در خدمت کشور و نظام اسلامی بود.
آخرین دغدغهای که از ایشان در وبلاگشان منعکس شده، احیای فلسفه اسلامی است. او خود این پرسش را مطرح میکند که چرا از تعبیر احیاء استفاده میکنم؟ مگر فلسفه دچار مرگ بالینی شده است؟ آنگاه خودش پاسخ میدهد که فلسفه اسلامی و آخرین نسخهاش، حکمت متعالیه بهرغم عمق و دقتهایش، به دلیل عدم دادوستد با محیط پیرامون و با علوم زمانهاش (و من میافزایم: با فلسفههای معاصر)، پویایی خود را از دست داده است، درحالیکه فلسفه در پیدایش و زایشهایش با علوم زمانهاش تعامل داشته و در دنیای معاصر هم، فلسفههای جدید و معاصر با علوم جدید در رفتوآمد، و دادوستد هستند.
اینک ما در فقدِ آن اندیشهورز دردآشنا سوگواریم، اما میباید و میتوانیم، سیر و مسیر علمی او را همچنان بپوییم و به فرموده رهبر معظم، پویندگی و بالندگیاش را تضمین کنیم و باید بدانیم که بهترین انتقام از دشمنان کینهتوز و بدخواه این سرزمین، همین تداوم پیشرفتهای علمیای است که او با آنها و برای آنها زیست و به خاطر همان گرانیگاه علمیاش، آماج کین و تیرهای زهرآگین دشمنان این سرزمین شد.