راستگرایی افراطی از خشم تغذیه میکند و احساس تعلق خاطر را برای پیروان خود به وجود میآورد. روند گرایش مذکور این است که افراد جوانتر را به دلیل نیازهای خاص که در آن گروه سنی وجود دارند، جذب میکند. دقیقاً به همان نحوی که افراطگرایان اسلامی نیز نیروهای خود را جذب میکنند.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، در سالهای اخیر و با توجه به رشد گروهها و گفتمانهای پوپولیستی در اروپا، اسلامستیزی و در معنای گستردهتر آن بیگانههراسی در جوامع اروپایی، که مدعی آزادی و مدارا هستند، رشد بیسابقهای یافته است.
بریتانیا نیز از جمله کشورهایی است که با رشد سیاستمداران پوپولیست در سالهای اخیر و گفتمانهای بیگانههراسانه روبهرو شده که اوج آن را میتوان در همهپرسی برگزیت و جدایی این کشور از اتحادیه اروپا دید. بیشتر منتقدان سیاسی و کارشناسان عقیده دارند که پیروزی طرفداران جدایی از اتحادیه بیش از هر چیز به دلیل تبلیغات بیگانههراسانه حزب محافظهکار درباره آینده جامعه بریتانیاست.
نیکلاس جِی.کال (Nicholas J. Cull)، از تاریخدانان بریتانیایی، معتقد است که افراطگرایی در بریتانیا و ذهنیتی که گروههای وابسته به آن دارند، تفکری است که در قرون وسطا ریشه دارد و چیز جدیدی نیست.
جِی.کال در دو مقطع لیسانس تاریخ و سیاست بینالملل و نیز دکترای تاریخ در دانشگاه لیدز بریتانیا تحصیل کرده است و در حال حاضر در دانشگاه علوم ارتباطات و روزنامهنگاری دانشگاه کالیفرنیای جنوبی در لسآنجلس تدریس میکند. وی در گفتوگو با ایکنا در مورد ریشههای افراطگرایی در بریتانیا صحبت کرد که شرح آن از نظر میگذرد:
پس از جنگ جهانی دوم و شکست نازیسم و فاشیسم، به نظر میرسید که ایدههای راست افراطی در کشورهای اروپایی جایی ندارند، اما اکنون شاهد ظهور گروهها و احزاب راست افراطی در کشورهای اروپایی از جمله بریتانیا هستیم. ریشه آن کجاست؟
فکر نمیکنم این ایدهها هیچوقت از بین بروند. آنها جزء گرایشهای افراطی سیاسی هستند که در زمان ترس همگانی خود را نشان میدهند. مطمئناً جنگ جهانی دوم نژادپرستی را ترویج نداد اما هنوز به عنوان دلیل و انگیزه بین مردم ریشه دارد. این منبعی برای هیتلر و رهبران دیگر قبل از جنگ بود و هنوز برای کسانی که به دنبال انگیزه برای کارهای اشتباه خود هستند، کارایی دارد.
دلیل مخالفت احزابی مانند حزب ملی بریتانیا(BNP) ـ بزرگترین حزب «راست افراطی» ـ با خارجیها و اقلیتهای مذهبی مانند یهودیان و مسلمانان چیست؟
این گروهها به طرز احمقانهای یک گروه خارجی مانند یهودیان یا مسلمانان را مقصر مشکلات میدانند. فلسفه نفرت از گروههای دیگر همواره وجود داشته و اینطور نیست که با ظهور دوباره این ایدهها، چیز جدیدی به وجود آمده باشد. این تفکر به معنای واقعی کلمه ذهنیتی قرون وسطایی است.
برخی معتقدند که یهودیستیزی در بریتانیا در سالهای اخیر جای خود را به اسلامهراسی داده است. این مسئله را چگونه ارزیابی میکنید؟
من از وجود یهودیستیزی و اسلامهراسی به یک اندازه هراس دارم. در حقیقت، برخی از اشخاص جناح چپ در بریتانیا برای اینکه نشان دهند اسلامستیز نیستند، به یهودیستیزی روی آوردهاند که هم برای یهودیان و هم مسلمانان بریتانیا دردناک است.
چه عواملی باعث روی آوردن مردم به گروهها و احزاب راست افراطی در انگلیس میشود؟
به طور کلی مردم دوست دارند خاص باشند و حس خودبرتربینی دارند. میبینیم که بریتانیا هنوز در تلاش برای کنار آمدن با پایان دوران امپراتوری و تبدیل شدن به قدرتی میانه در جهان است. در بریتانیا سالها عقایدی وجود داشته مبنی بر اینکه جهان را از فاشیسم نجات میدهد، بهترین زندگی را دارد، این کشور بسیار خاص است و نمیتواند بخشی از پروژههای جمعی مانند اتحادیه اروپا باشد؛ واقعاً تمسخرآمیز است که عامل جنگ ضد فاشیستی جنگ جهانی دوم درگیر فاشیسم جدیدی شود. راستگرایی افراطی از خشم تغذیه میکند و احساس تعلق خاطر را برای پیروان خود به وجود میآورد. روند گرایش مذکور این است که افراد جوانتر را به دلیل نیازهای خاص(اقتصادی و اجتماعی)، که در آن گروه سنی وجود دارند، جذب میکند. دقیقاً به همان نحوی که افراطگرایان اسلامی نیز نیروهای خود را جذب میکنند.
چرا برخی مسلمانان متولد بریتانیا به سوی گروههای افراطی مانند القاعده یا داعش جذب شدهاند؟ چگونه میتوان با نفوذ این گروهها در میان مسلمانان به مبارزه پرداخت؟
افراطی شدن به دشواریهایی که مسلمانان متولد بریتانیا برای وقف دادن خود با این کشور داشتهاند، ارتباط دارد و نشاندهنده آن است که والدین آنها برای اینکه همزمان بریتانیایی و مسلمان باشند، ناکام بودهاند. جوانان غالباً جذب پاکی و سادگی میشوند و افراطگرایان همه جناحها این را میدانند. البته هیچ نمونهای از افراطی شدن خودبهخودی وجود ندارد.
چگونه میتوان با اسلامستیزی مبارزه کرد؟
در مورد افراطگرایی جناح راست و اسلامگرایی افراطی به سخنان شاعر رومی، اوید(پوبلیوس اوویدیوس ناسو، زاده ۴۳ پیش از میلاد و متوفی ۱۷ یا ۱۸ میلادی) با این مضمون اشاره میکنم: «در دوره خوشبختی گرایش به دین کمتر است.» به این معنی که انگیزه فعالیت مذهبی افراطی با شرایط اقتصادی مرتبط است. وقتی افراد موفق هستند، کمتر به افراطگری علاقهمند میشوند.
در حال حاضر وضعیت مسلمانان در انگلیس چگونه است و آینده این اقلیت را چگونه میبینید؟
برخلاف تندروهای راست افراطی و اسلامگرایان رادیکال، میبینیم که اسلام به طور فزایندهای با زندگی بریتانیاییها ادغام شده و مسلمانان بیشتری در رهبری جامعه نقشآفرینی میکنند، همانطور که در بین دیپلماتهای انگلیس، سلبریتیها، روشنفکران و چهرههای مختلف با تفکراتی مثبت افرادی مسلمان هستند و تعداد آنها نسبت به دهه هفتاد میلادی در بریتانیایی، که در آن زندگی کردم، بیشتر شده است. به طور کلی با بازگشت سعادت به جوامع، مشکلات ناشی از افراطگرایی کنونی کاهش مییابد، اما هیچگاه نباید از نژادپرستی غافل شد.