عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب در خصوص آغازههای عرفان غیرصوفیانه در تاریخ خصوص گفت: هیچ گزارش جدی در مورد گرایش شیعیان به تصوف در قرون اولیه وجود ندارد.
به گزارش خبرنگار ردنا (ادیان نیوز)، دکتر محمد جاودان در چهاردهمین نشست دوره تخصصی عرفان و معنویت با عنوان «آغازههای عرفان غیرصوفیانه در تاریخ تشیع» که در فضای اسکایروم برگزار شد، با بیان اینکه مراد از تشیع در این نشست بیشتر تشیع امامی است، اظهار کرد: واژه عرفان در ادبیات فارسی بیشتر در دوره معاصر رایج شد که بیشتر متأخر و معاصر است در عین حال میتوان تفکیکی را قائل شد و عرفان غیرصوفیانه نامید.
وی با بیان اینکه عمده جریانهای تصوف دارای ظهور و بروز اجتماعی و فرهنگی است، افزود: جریانی در تشیع وجود دارد که حداقل از این نظر میتواند متمایز باشد به ویژه هنگام دستیابی به ریشههای تاریخی آن.
جاودان رابطه تصوف و تشیع را یک رابطه متغیر و متحول ذکر و عنوان کرد: با مسیری یکسان رو به رشد در این عرصه مواجه نبودیم و برخورد علمای تشیع با تصوف برخورد ویژه بوده است. در شش قرن نخست تصوف برای شیعیان و علمای آن مسئله نبوده است لذا نمیتوانیم موضع روشنی را به آنها نسبت دهیم.
عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب خاطرنشان کرد: اگرچه در زمینه برخی از جریانهای صوفیه مواضع روشن و قاطعی از برخی علما وجود دارد از سویی موضع جریان دیگری از علما به طور نسبی ملایمتر بوده و گاهی با دید قبول و تأیید به جریان تصوف و عرفان نگاه شده است.
جاودان اضافه کرد: عالمانی از قرن دهم و یازدهم و پس از آن تا دوره معاصر به شدت از تصوف آشکار بیرونی و بازاری، آداب و رفتارهای ظاهری آنها انتقاد و با آن مبارزه کردند ولی هدف این بوده که عرفان اصلی و ناب را در قالب مبارزه با بخش بازاری حفظ کنند که نمونه روشن آن صدرای شیرازی است.
وی با بیان اینکه به طور کلی تصوف در تاریخ اسلام خیلی سریع ظهور کرد، عنوان کرد: از همان قرن اول گرایشهای صوفیانه در جهان اسلام شاهد هستیم که در آغاز قرن دوم به طور جدیتر افزایش پیدا میکند.
عدم گرایش شیعیان به تصوف در قرون اولیه
عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب تصریح کرد: در قرون اولیه هیچ گزارش جدی در مورد بروز و ظهور و گرایش شیعیان به تصوف وجود ندارد و جریانهای شاخص شیعی که به تصوف روی آورده و در تاریخ گزارش شده باشد در قرن سوم وجود ندارد.
وی مطرح کرد: خواجه عبدالله انصاری در قرن پنجم میگوید از بین هزار و ۲۰۰ صوفی که میشناسم صوفی صاحب کرامت علوی دو تن ابراهیم بن سعد و حمزه علوی بودند که نشان میدهد میل تشیع به تصوف چه اندازه اندک و نادر است و این روند در قرون اول، دوم، سوم، چهارم و پنجم و حتی ششم وجود دارد.
جاودان با اشاره به زندگی زاهدانه امیر مؤمنان(ع)، تصریح کرد: ولایت عنصر اساسی مشترک و توجه به اهل بیت(ع) موضوع محوری مشترک در این دو جریان محسوب میشود.
تضاد فکری تصوف و تشیع
وی ضمن تبیین پرسشی مبنی بر اینکه با توجه به زمینههای مشترک چرا این دو جریان در آغاز پیوندی نداشتند؟ اظهار کرد: تشیع به لحاظ فکری و اجتماعی گرایش فعالی دارد و از انزوا دوری میکند در حالی که تصوف میل به رهبانیت، گوشهگیری، انزوا و تسلیم در برابر وضع موجود و رویگردانی از مادیات دارد.
زعنوان کرد: به نظر میرسد این تحلیل دقیق نباشد و در بسیاری از موارد خلاف آن مشاهده میشود، بله درست است که تشیع جنبه مثبت و فعال دارد ولی به این معنا نیست که تصوف جریان مسالمتجو و انزوا گرا بوده و قائل به مبارزه منفی نبوده بلکه فعال است و صفویهای صوفی در عصر صفویه حرکت سیاسی بزرگی را انجام دادند.
عوامل اشتراک تشیع و تصوف در آغاز سبب جدایی شده است
وی یادآور شد: همان چیزی که عامل اشتراک تشیع و تصوف است در آغاز موجب جدایی بوده است که مسئله امامت و ولایت از جمله آن موارد است که رکن اساسی و هویتساز شیعه است که تشیع در محیط و پیرامون آن قرار میگیرد و میتوان بیان کرد امام کانون، مرکز و قطب تشیع است.
جاودان با بیان اینکه امیر مؤمنان(ع) در خطبه دوم اشاره میکند که محور اساسی مذهب تشیع امامت و ولایت است، تصریح کرد: سرسپردگی نسبت به امام و رهبری و زعامت سیاسی و دینی و تشریع امام به عنوان ولایت محور اصلی است و سنگ بنای جامعه تشیع امام محسوب میشود.
عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب ادامه داد: در میان متصوفه همین نقش و مرکزیت را دارد و صوفیان تابع و تسلیم ولی هستند و قائل هستند که در هر زمانی ولی و استادی است که در کانون قرار دارد.
وی افزود: حضور ائمه اطهار(ع) در بین شیعیان و التزامشان به سخن و سیره و امر و اوامر آنها مانع از این بود که سرسپرده شخص دیگری شوند زیرا قطب امام است و جای قطب دیگری وجود ندارد و امکان نداشت شخص دیگری این نقش را بازی کند.
وی افزود: دورانی زمینههای سیاسی از میان رفت و اتفاقاتی در کلام اسلامی روی داد که کلام عصر علمی به کلام عقلگرا و فلسفی تبدیل و زمینه زهد فراهم شد تا به تدریج پیوند بین تشیع و تصوف برقرار شود.
جاودان پیوندهای تشیع و تصوف را بر بستری از زهد ذکر کرد و گفت: در واقع شماری از علمای شیعه که معنویتگرا هستند به مسائلی مانند اخلاص، توکل، ذکر و… تکیه میکنند و تا حدی از ادبیات صوفیانه و عرفانی متأثر هستند و بر محور تصوف عرفان در تشیع تأکید دارند و به تدریج این جریان تقویت میشود و در قرن هشتم به طور آشکار بحث تصوف در بین تشیع مطرح میشود و آثار مهمی تألیف میشود.
جاودان با بیان اینکه تشیع و تصوف دو حقیقت نیستند، تبیین کرد: تشیع عرفانی، زاهد مسلک است که جنبههای اجتماعی ندارد در بین دستهای از علما به تدریج تقویت میشود ادبیات عرفانی قوی وارد آثار بخشی از علما میشود که تا دوره ما ادامه دارد.
عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب یادآور شد: از نظر فقها پارهای از آداب و مناسک صوفیان در رقص و سما و خلسه به نوعی اباحی گری را نسبت میدهند که با فقه سازگار نیست که مانع ارتباط میشده است.
یادآور میشود، دوره تخصصی «عرفان و معنویت» از سوی موسسه بین المللی حکمت، ویژه ماه مبارک رمضان هرشب ساعت ۹:۳۰ به صورت آنلاین برگزار می شود.