انجمن برای فرونشاندن جوّ موجود اعلام کرد که در طول فعالیتهای فرهنگیشان تعدادی از بهائیان و مسیحیان را مسلمان کردهاند و تعدادی از جوانان لاابالی را به محفل فعالیتهای اسلامی کشاندهاند که این را ثمره و محصول فعالیتهای فرهنگی انجمن میدانستند و معتقد بودند اگر در امور سیاسی دخالت میکردند به این توفیقات و نتایج نمیرسیدند.
ردنا (ادیان نیوز) – در قیام ۱۵ خرداد، امت مسلمان ایران به رهبری امام خمینی (ره) مبارزه جدی علیه رژیم فاسد شاه را آغاز کرده بودند رهبر انجمن حجتیه، امام را مورد مؤاخذه قرار میدهد که چه کسی مسئول این همه خونهای به هدر رفته است؟ وی در یک سخنرانی در مدرسه مروی، امام را مسئول ریختن خون جوانان در ۱۵ خرداد دانست و با تعبیرهای تندی حرکت اسلامی را محکوم نمود؛ جالب آن است که شاه هم همین سئوال را مطرح کرده بود که این خونهای ریخته شده به گردن کیست؟
امام خمینی (ره) نیز فرمودند که مسئول ریختن خون جوانان در ۱۵ خرداد همان کسی است که مسئول خون شهدای قیام امام حسین(ع) است.
آقای طیب از مسئولان سابق انجمن که پس از انقلاب خود را از انجمن خارج کرد، میگوید:
از ابتدای این نهضت و از گذشتههای دور این نهضت آقای حلبی با ناباوری با آن برخورد میکرد و معتقد بود که نمیشود با رژیم تا دندان مسلح شاه مبارزه کرد و عقیده داشت کسانی که به این راه کشیده میشوند خونشان را هدر میدهند و کسانی که افراد را به این راه میکشانند مسئول این خونها هستند و معتقد بود که کار صحیح فعالیتهای فرهنگی و ایدئولوژیک است نه مبارزه علیه رژیم.
والله گنهکار است کسی که علیه رژیم داد نزند!
بدین ترتیب انجمن حجتیه در قیام ۱۵ خرداد در کنار استعمار و شاه قرار گرفت و همصدا با حزب توده، بهائیت و جبهه ملی این قیام را محکوم کرد این در حالی است که امام (ره)، پیش از روز ۱۵ خرداد چنین فرموده بودند که «اسلام در معرض خطر است» و به مناسبت احیای کاپیتولاسیون در یک نطق آتشین فرمودند:
من اعلام خطر میکنم…این آقایانی که میگویند باید خفه شد و دم نیاورد، آیا در این مورد هم میگویند باید خفه شد؟ در اینجا هم ساکت باشیم و دم نیاوریم؟ ما را بفروشند و ما ساکت باشیم، استقلال ما را بفروشند و ما ساکت باشیم والله گنهکار است کسی که داد نزند والله مرتکب کبیره است کسی که فریاد نزند… امروز تمام گرفتاری ما از آمریکاست تمام گرفتاری ما از اسرائیل است. اسرائیل هم از آمریکاست. این وکلا و وزرا هم از آمریکا هستند.
در همان زمانها بود که امام تقیه را نیز حرام کردند. در حالی که انجمن حجتیه در طول سالهای بعد از ۱۵ خرداد نیز همان روش دوری از سیاست و عدم مبارزه با رژیم شاه را دنبال میکرد و از دشمنان اصلی غفلت میورزید.
موضعگیری انجمن حجتیه در سال های ۵۶ و ۵۷
با اوجگیری حرکت اسلامی در سالهای ۵۶-۵۷ به رهبری امام خمینی (ره) و با کمک روحانیان و علمای مجاهد، انجمن در یک بنبست گیر کرد و برخی نیروهای درون انجمن نیز انجمن را برای پیوستن به نهضت اسلامی زیر فشار قرار دادند، اما انجمن حتی بیانیهای هم در پشتیبانی از تظاهراتهای انقلابی صادر نکرد و به سبب همراه نشدن با حرکت مردم، انجمن با یک فروپاشی تشکیلاتی مواجه گردید، چون بدنه اصلی انجمن به انقلاب پیوسته بود.
اعتقاد انجمن حجتیه: دخالت در امور سیاسی ما را از کار فرهنگی باز میدارد
انجمن برای حفظ موجودیت تشکیلاتی بر سر دوراهی شرکت یا عدم شرکت در انقلاب اسلامی قرار گرفت و برای فرونشاندن جوّ داخل و خارج انجمن نسبت به خودش، دست به اقدام ضدانگیزهای زده و طی ارسال نامههایی به برخی مراجع ابتدا آمار و بیلان کاری از انجمن را ارائه داد و یادآوری کرد که ما در طول فعالیتهای فرهنگیمان تعدادی از بهائیان را مسلمان کردهایم، این تعداد مسیحی اسلام آوردهاند و این تعداد از جوانان لاابالی را به محفل فعالیتهای اسلامی کشاندهایم.
انجمن اعلام کرد که این ثمره و محصول فعالیتهای فرهنگی انجمن بوده و اگر در امور سیاسی دخالت میکردیم به این توفیقات و نتایج نمیرسیدیم، اینک با توجه به این که شرکت در تظاهرات و امور سیاسی منجر به از هم پاشیدن انجمن میگردد و حرکتهایی در انحصار یک عده از روحانیان آغاز شده تکلیف شرعی ما را بیان فرمایید. لذا انجمن مبارزه با بهائیت را بهانه قرار داده، در انقلاب شرکت نکرد و حتی پیروزی انقلاب را غیرممکن میدانست.
فرمان امام (ره) در مورد نیمه شعبان ۵۷: بدون تشریفات نشانگر عید، مصائب رژیم گوشزد شود
انجمن حجتیه با توجه به همین تفکر با روند انقلاب به مخالفت برخاستند و در جریان مخالف حرکت رهبری انقلاب حرکت میکردند. به طور مثال، در نیمه شعبان سال ۱۳۵۷ امام خمینی(ره) فرمان دادند:
«اکنون لازم است در این اعیادی که در سلطنت این دودمان ستمگر برای ما عزا شده است بدون هیچگونه تشریفات که نشانگر عید و شادمانی باشد، در تمام ایران، در مراکز عمومی مثلاً مسجد بزرگ، اجتماعات عظیم برپا کند و گویندگان شجاع و محترم مصایب وارده بر ملت را به گوش شنوندگان برسانند.»
در حالی که رژیم ستمشاهی برای مقابله با فرمان امام خمینی (ره) کوششهای فراوانی برای برگزاری جشنهای نیمه شعبان مبذول میداشت، انجمن حجتیه هم همراه با رژیم در مقابل فرمان امام ایستاد و در تهران و شهرستانها جشنهای دلخواه خود را برگزار کرد و برای این که پاسخی برای عمل خود داشته باشند هیئتی را به سرپرستی حسین تاجری، از مسئولان انجمن نزد شریعتمداری فرستاده و از وی کسب تکلیف کرده بودند، این در حالی بود که شریعتمداری خود مهره قابل اعتماد رژیم به شمار میرفت.
نتیجه کسب تکلیف از چنین فردی، مشخص است که همراه با نظر رهبری انقلاب نخواهد بود. در زمانی که مردم مسلمان در خیابانها توسط رژیم شاه به خاک و خون کشیده میشدند، انجمن پروانه ادامه فعالیت خود را با تصویب مقامات رژیم تمدید میکند. انجمن با احساس فعالیت فردی از اعضاء علیه رژیم، او را بلادرنگ اخراج میکرد.
اما تمام سنگاندازیها و مخالفتکردنهای انجمن، نتوانست انقلاب را از مسیر نهاییاش منحرف کند بلکه عدهای از اعضای انجمن هم با انقلاب اسلامی همراه شدند و انقلاب اسلامی با رهبری هوشمندانه امام (ره، لطف و عنایت خداوند و همت مردم به پیروزی رسید.
انجمن حجتیه پس از پیروزی انقلاب اسلامی
با پیروزی انقلاب اسلامی انجمن حجتیه که در حیرت پیروزی انقلاب اسلامی بود تضعیف شد؛ زیرا آنها اعتقادی به پیروزی انقلاب اسلامی نداشتند، لذا پنج شش ماه در حالت تردید بودند. انجمنیها که تا واپسین روزهای پیروزی انقلاب میگفتند امام سیزدهم در پاریس نشسته و مردم را جلوی گلوله میفرستد در نیمه شعبان سال اول انقلاب عکس همه مراجع را زد و بعد از چندماهی به تأییدات خود از رهبر انقلاب اشاراتی داشت و خود آقای حلبی از مضامینی چون «عظیمالشأن» و «رهبر کبیر» برای امام خمینی (ره) استفاده کرد.
وقتی انجمنیها به موضع انفعال افتادند نیروهای تربیت شده در انجمن، پس از انقلاب به سه دسته تقسیم شدند:
از دسته اول برخی مانند آقای پرورش، دکتر صادقی، استاد دانشکده الهیات مشهد، عبدالکریمی، استاد دانشگاه مشهد، مهندس مصحف و بسیاری دیگر به انقلاب پیوستند. در میان اینان، جوانانی نیز حضور داشتند که دست کم چند سالی انجمن را تجربه کرده و به صف انقلابیان پیوسته بودند. برخی نیز مانند آقای طیب که مسئولیت برگزاری مراسم سخنرانیها را در تهران بر عهده داشت، نه تنها به انقلابیان پیوستند، بلکه به نوعی در برابر انجمن هم قرار گرفتند.
دسته دوم در برابر انقلاب بیتفاوت ماندند و دسته سوم به انتقاد از انقلاب پرداخته و به صف مخالفان – از نوع دیندار – پیوستند.
موضعگیری دوپهلو از طریق اعمال تغییر در اساسنامه
انجمن پنج ماه پس از پیروزی انقلاب، مبادرت به تجدیدنظر و اصلاحاتی در اساسنامهاش با افزودن تبصرهها و متممهایی نمود که در شرایط انقلاب، قادر باشد گاه به میخ و گاه به نعل بزند و دو پهلو موضع بگیرد. مثلاً اگر در مواردی از آنها انتقاد میشود، فوراً شاهد خود را که متمم اساسنامه است به رخ میکشیدند که بلی ما مطابق اساسنامهمان مطیع و فرمانبردار رهبر عالیقدر انقلاب امام خمینی (ره) و آماده خدمت به ارگانها و نهادها و معتقد به ولایت فقیه هستیم.همزمان بعد از پیروزی انقلاب اسلامی انجمنیها سعی کردند در مراکز مهم دولتی نفوذ کنند. در زمان حاکمیت دولت موقت اکثر افراد نفوذی انجمن که از نظر فکری و عملی هماهنگ با بازرگان بودند، در پستها مستقر شدند و به تدریج توسط خودشان افراد دیگر انجمن را وارد ارگانها و نهادهای انقلاب، حزب جمهوری اسلامی، جهاد، سپاه، دادگاههای انقلاب، فرمانداریها، آموزش و پرورش و نموده و آنان نیز برای القاء طرز تلقیشان از اسلام تلاش میکردند.
نفوذ در مراکز مهم نظام از جمله مراکز اطلاعات
از مراکز مهم دیگری که به طور چشمگیر افراد انجمن توانستند در آن نفوذ کنند مراکز اطلاعاتی کشور بود. کلیه مدارک و اسنادی که پرده از ماهیت واقعی و روابط انجمن با ساواک برمیداشت، سریعاً نابود شد و بقیه اسناد جمعآوری شده را هم در اختیار دیگر ارگانها نمیگذاشتند. آیتالله جنتی در این رابطه گفت:علت اصرار شما دایر بر این بود که در مراکز اطلاعاتی نفوذ کنید و اطلاعات جمعآوری شده را به مراکز بهرهوری و به ارگانهای انقلابی نمیدهید چیست؟ چرا؟ مگر سپاه یا ارگانهای مشابه نباید دارای آن اطلاعات باشند تا ضدانقلاب را پیگیری نمایند؟ چرا با سپاه به صورت کامل همکاری ندارید؟
کتاب «در شناخت حزب قاعدین» ضربه سختی بر انجمن وارد کرد
با نفوذ انجمن حجتیه در مراکز اطلاعاتی، به خصوص مرکز اسناد ملی، امام خمینی(ره) متوجه این خطر شده و خود شخصاً در سال ۱۳۶۲ مسئول مرکز اسناد ملی را تعویض نمودند. در همین سال، انتشار کتابی با عنوان «در شناخت حزب قاعدین» ضربه سختی بر انجمن وارد کرد. این کتاب پیش از آن، به صورت بخش بخش در روزنامه اطلاعات به چاپ میرسید، زمانی که کتاب در تیراژی بالغ بر ۸۸ هزار جلد به چاپ رسید ضربهای سهمگین بر انجمن وارد آمد.