برخی می پندارند، طالبان با وجود این که جریانی اسلام گرا، تندرو و افراطی بوده و پیشینه ای از ترور و کشتار در پرونده خود دارند و تجدد ستیزی و محروم کردن شهروندان به ویژه دختران و زنان از حقوق خویش در کارنامه آنان موج می زند، اما در طول زمان دگرگون شده اند.
ردنا (ادیان نیوز) – سال ها پیش یکی از اساتید شناخته شده دانشگاه، در جریان دیدار و گفتگویی صمیمانه با مرحوم آیت الله اردبیلی، از ایشان پرسیده بود چرا با وجود اشتهار شیخ مفید، در نام گذاری دانشگاه مفید عنوان شیخ را از آن حذف کرده اید؟ ایشان در پاسخ به شوخی گفته بود مگر شیخ هم مفید می شود؟ سخنان و وعده های این روزهای طالبان آدم را به یاد این داستان می اندازد و با این پرسش روبرو می کند که مگر ملاهای طالب هم سرعقل آمده اند؟
این سخنان و وعده ها تا اندازه ای یادآور وعده هایی است، که روحانیت در هنگام پیروزی انقلاب در سال ۵۷ به مردم می دادند. اینان نیز در مواجهه با رسانه ها از عفو عمومی، پرهیز از انتقام جویی، پایان جنگ و برقراری امنیت دم می زنند. تشکیل دولت فراگیر از همه طوایف و فرقه ها را وعده می دهند. کوشش برای پیشرفت، همکاری با جامعه جهانی، احترام به حقوق زنان در چارچوب شریعت و آزادی مشروط رسانه ها را جزء برنامه های خود اعلام می کنند.
آیا می توان با نگاهی خوش بینانه به این وعده ها نگریست و آن ها را نشانه تغییر دانست؟ یا با نگاهی بدبینانه باید گفت: این ها تنها شعارهایی هستند که برای گذار از وضعیت کنونی و زمینه سازی برای استقرار دولت و شناسایی آن از سوی جامعه جهانی، سرداده می شوند؟ شعارهایی که با سوار شدن بر خر مراد همگی فراموش می شوند و آش همان آش و کاسه همان کاسه خواهد بود.
برخی می پندارند، طالبان با وجود این که جریانی اسلام گرا، تندرو و افراطی بوده و پیشینه ای از ترور و کشتار در پرونده خود دارند و تجدد ستیزی و محروم کردن شهروندان به ویژه دختران و زنان از حقوق خویش در کارنامه آنان موج می زند، اما در طول زمان دگرگون شده اند. از نظر اینان نه تنها تجربه بیست سال گذشته، بلکه تحول نسلی و جایگزین شدن نسل جوان به جای پیران و شیخان گذشته، زمینه را برای دگرگونی آنان فراهم کرده است. نسلی که موبایل دست می گیرد و نه تنها با تکنولوژی های مدرن سر ستیز ندارد، بلکه با آن ها آشنا شده و از آن بهره می برد. اینان امید دارند روی کار آمدن مجدد طالبان و در گیر شدن با مشکلات معیشتی و فقر شدید مردم آن ها را واقع بین تر و ایدئولوژی آن ها را تعدیل کند.
اما از نظر مخالفان این استدلال کافی به نظر نمی رسد، زیرا دگرگونی های بیان شده تحولی ایدئولوژیک را نشان نمی دهند. حال آن که مشکل اساسی این جریان به ایدئولوژی تند و افراطی آن باز می گردد. مطلق گرایی و انحصار گرایی دو مشخصه اصلی این ایدئولوژی است که در سایه تلفیق با دین و شریعت وجهی متصلب یافته است.
طالبان همانند دیگر اسلام گرایان چه در بیرون قدرت باشند چه بر مسند آن، همواره خود را بر حق می پندارند و طرف مقابل را موظف به اطاعت از خود می دانند. تنها تفاوت این که در فرض نخست با خشونت و نا آرامی غیر قانونی و در فرض دوم با خشونت به ظاهر قانونی، کار خود را پیش می برند.
تجربه گذشته بیشتر به سود نگاه اخیر گواهی می دهد. چگونه به جریانی می توان اعتماد کرد که از بمب گذاری در مدارس و دانشگاه ها و کشتن بی پناه ترین انسان ها برای پیشبرد اهداف خود پروایی نداشته است؟ جریانی که تا چندی پیش تحصیل و کار زنان را حرام می دانست و به پوششی کمتر از برقع راضی نمی شد. اکنون تنها پذیرفته است که حقوق و آزادی های اساسی را در چارچوب شریعت به رسمیت بشناسد. تفسیر شریعت نیز در اختیار گروهی اندک خواهد بود که دریافتی ظاهرگرایانه و متصلب از نصوص دینی و سنت دارند. بنابراین نمی توان به آن دلخوش بود.
اما مشکل این است که واقعیت حضور جدی طالبان در جامعه افغانستان و قدرت اجتماعی آنان را هم نمی توان نادیده گرفت. در واقع جامعه باید میان ادامه جنگ یا پذیرش حضور رسمی آنان در قدرت سیاسی دست به انتخاب بزند. در طول دو دهه گذشته طالبان شکست ناپذیری خود را در جنگ نشان دادند. گزینه دوم نیز با توجه به تعصب آنان نسبت به اجرای شریعت، مستلزم تمکین به این خواسته است. دیگر جوامعی که نهاد دین از قدرت اجتماعی برخوردار بوده است، نیز چنین مشکلی را تجربه کرده اند. بنابراین هر راه حلی بدون توجه به این مشکل پایدار نخواهد بود.
بازگشت طالبان به قدرت، چشم انداز آینده را به ویژه برای نسل جدید و جوان افغانستان، بسیار تیره کرده است. نسلی که طعم تحصیل در دانشگاه و برخی آزادی ها را چشیده و به آینده ای بهتر برای کشور چشم دوخته بود. آیا این نسل توان و فرصت مقاومت در برابر سیاست سخت گیرانه طالبان را خواهد داشت؟ آیا جامعه جهانی از خواسته ها و حقوق آن پشتیبانی خواهد کرد؟ و آیا طالبان در رویه گذشته خود تجدید نظر خواهند کرد؟ به هر حال دامنه انتخاب برای این نسل به شدت محدود شده، بنابراین گویا باید منتظر نشست و پاسخ این پرسش هارا در عمل دید.
یادداشتی اینستاگرامی از دکتر علی میرموسوی