سید محمود طالقانی در تأملات خود، به موضوعاتی توجه داد که در نگاهِ مرسوم و سنتی از دین، مورد غفلت قرار گرفته بود. وی میخواست مؤلفههایی از دین را برگزیند که به کارِ بشر امروزی میآید.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، یکی از مهمترین مواضع یک اصلاحگر دینی، بحث او دربارهٔ کارکرد دین است. طالقانی مقالهای نوشته بود با عنوان «بی دینیِ امروز، عکس العمل دستگاههای دینی دیروز است». در این مقاله با توجه به تفسیرهای ناصحیح نسبت به دین، گفت که هر کس نسبت به اصول ادیان آشنایی نداشته باشد، فکر میکند که دین برای دشمنی با انسان و مقابله با عقل آمده است.[۱] برای رهایی از این برداشت، طالقانی کوشید تفسیر صحیحی از دین ارائه دهد.
الف) کامل بودنِ دین اسلام
طالقانی اسلام را یک دین کامل میداند که با وجود آن، نیازی به دیگر مکاتب نیست. در آثار وی این رویکرد قابل مشاهده است. به عنوان نمونه او در متنی که شرح احوالات خود را نوشته، اعلام میکند که ما دارای قوانین محکم الهی هستیم که همهٔ حقوق در آن مشخص است و سعادت دنیا و آخرت را در بر میگیرد. وی گفته بود تا وقتی که چنین قوانین و کتابی در میان ما هست، نیازی به قوانین «غرب زدگان» نداریم که «هر روز به حسب اوضاع و فصلها روی به یک طرف آریم و چهره خود را تغییر دهیم».[۲] مبنای طالقانی براین است که دین اسلام کمال نهایی را ترسیم کرده و برای سعادت انسان کفایت میکند.
ب) توجه به جنبههای اجتماعی دین
نگاه به دین در نظر طالقانی با برجسته شدن جنبههای اجتماعی همراه است. در این راه، او مبارزه با ظلم را از انسانِ دیندار انتظار میبرَد.[۳] از همین رو است که بسنده کردن به وظایف عبادی مورد نقد او قرار میگیرد. وی در تعبیری گفته بود که توحید تنها یک عقیده قلبی نیست که انسان را در معابد و مساجد نگه دارد، بلکه حقیقتی است که باید سیر زندگی و رسالت اجتماعی او را تغییر دهد.[۴]
طالقانی، دعوت انبیاء را نیز فراتر از یک دعوت قلبی میداند. او معتقد است که پیامبران صرفاً برای ایجاد یک ایمانِ قلبی به تلاش نمیپرداختند.[۵]
توجه به جنبههای اجتماعیِ دین در اندیشه طالقانی تا به آنجاست که در تعریف «توحید» نیز معتقد است: توحید یعنی افراد یا طبقهای، نتوانند زمینهای برای ارباب شدن داشته باشند. توحید یعنی مردم زیر سلطه قرار نگیرند.[۶] طالقانی معتقد است که راه نجات انسانها برای رهایی از صاحبان قدرت، همین نگاه توحیدی است و باید آنرا به مردم نشان داد.[۷]
ج) قرابت دینداران و غیر دینداران
طالقانی وقتی که رسالت اجتماعی را مورد توجه قرار میدهد، پای غیر دینداران را نیز به میدان میکشد. وی در تفسیر آیه ۲۱ سوره آل عمران[۸]، برپاکنندگان قسط و عدل، با هر مرام و مسلکی که باشند را با کار پیامبران برابر میداند.[۹] او در تفسیر این آیه، میگوید اگر کسی در راه قسط و عدل تلاش کند، خداوند فرموده است که قاتلین چنین افرادی، همانند قاتلین پیامبراناند.[۱۰]
طالقانی در این خصوص میگوید که سوسیالیستها هم میتوانند از مصادیق آمرین به قسط باشند.[۱۱] در این نگاه به دین، صِرف اعمال عبادی و انجام واجبات و ترک مُحرّمات سبب رستگاری نمیشود. بلکه برقراری عدالت به عنوان هدفی است که هر کس آن را عملی کند رستگار است.
د) تأکید بر جنبه رحمانی دین
طالقانی بر آن است تا جلوهٔ رحمانی اسلام را معرفی کند. او معتقد است که اخلاق پیامبر (ص) معجزه نخست آن حضرت بود و قرآن معجره دومش. مردم نخست به پیامبر ایمان آوردند و سپس به قرآن.[۱۲]
طالقانی پس از پیروزی انقلاب نیز به این نکته تأکید میکند که باید به معرفی اسلامِ رحمانی پرداخت. وی در سخنانی گفته بود: دعوت اسلام دعوت به رحمت و آزادی است. او گفته بود نظام اسلامیای میخواهیم که در پرتو رحمت باشد. وی معتقد بود اگر رسالت رحمت الهی را محقق کنیم، بسیاری از مشکلات حل میشود.[۱۳]
آزادی
طالقانی بحث از آزادی را بسیار مورد توجه قرار داد. او گلایه میکرد که تا کنون بحث جامع و دقیقی در خصوص آزادی در اندیشه دینی بیان نشده است.[۱۴] از این رو کوشید بحث آزادی را به عنوان موضوعی که خصوصاً در جوامع اسلامی کمتر درک شده مورد توجه قرار دهد.
طالقانی ابتدا در ضرورتِ این بحث گفت که آزادی آن قدر ارجمند است که انسان حاضر است برای به دست آوردن آن، امکانات رفاهی را از دست بدهد.[۱۵]
الف) پیوند آزادی و دین
طالقانی میکوشد مفهوم آزادی را با امر دین پیوند دهد. او ابتدا پیش شرط ورود به هر دینی را داشتن آزادی میداند. معتقد است که هر مذهب و مکتبی که این آزادی را از انسان سلب کند، ضد بشر است. در مرحلهٔ بعد، حتی اگر مکتبی، بشر را در محدودهٔ خودش نگه دارد و آزادیِ فکر کردن را از او بگیرد، آن مکتب نیز ضد بشری است. تنها آن مکتبی مکتب انسانیت و بشریت است که به همه در فکر کردن، خارج از محدودهٔ آن مذهب نیز آزادی بدهد.[۱۶]
طالقانی صراحتاً اعلام میکند که محدودیت و سلب آزادی از طریق مکتب و مذهب نیز نباید صورت گیرد.[۱۷] وی برای تبیین نظر اسلامی در این خصوص، برخی از آیات قرآنی را مطرح میکند. آیه فَمَن شَاءَ فَلیُؤمِن وَ مَن شَاءَ فَلیَکفُر[۱۸] یکی از آیاتی است که طالقانی آنرا معیار و مبنایی برای استنباط آزادی در متون دینی میداند. وی همچنین به آیهای اشاره میکند که بر اساس آن به پیامبر (ص) گفته میشود آیا مردم را مجبور میکنی که از گروندگان و مؤمنین باشند؟[۱۹] وی سپس به این نتیجه میرسد که چون در متون دینی نیز، اکراه و اجبار در عقیده نفی شده است، بنابراین مردم آزاد هستند که در انتخاب عقیدهٔ خود آزاد باشند.[۲۰]
ب) آزادیِ مخالف
یکی از مواردی که طالقانی بسیار به آن توجه دارد، آزادیِ مخالف است. او هم در رفتارهای سیاسی خود این امر را مورد توجه داشت و هم در اندیشه، به آن تأکید کرده است. طالقانی در ابتدای پیروزی انقلاب بارها بیان کرده است که در شوراها و مجلس خبرگان قانون اساسی باید اندیشههای مخالف نیز حضور داشته باشند. وی آراء مخالف را سبب رشد بیشتر میدانسته است. یکی از همراهان او[۲۱] در خاطرهای گفته است: طالقانی با مقایسهٔ میان مردم دو روستا، که یکی از نظر دینی فعال بودند و روستای دیگر چنان نبود؛ عامل فعالیتِ آن روستای فعال را حضور مخالفان فکری در روستا دانسته و همین عامل را سبب فعالیت و تحرّک بیشتر دینداران معرفی کرده بود.[۲۲]
ج) نقد تفکر قالبی
یکی از موضوعاتی که کمتر مورد توجه قرار گرفته است، تفکر قالبی است. به این معنا که عقیده به یک مکتب، سبب میشود بسیاری از اندیشهها، بدون آزادی در انتخاب، مورد پذیرش قرار گیرد. طالقانی در مباحث خود، به این موضوع هشدار داد و گفت: خیلی از مردم هستند که ندای آزادی سر میدهند و طرفدار آزادی هستند، ولی میبینیم که در قید و بند مکتبهای خاصی هستند. اینها در واقع بردهٔ مکتب هستند.[۲۳] طالقانی با همین مبنا، برخی از احزاب که اجازه آزادی اندیشه را از اعضای خود سلب میکنند، دچار شرک میدانست.[۲۴]
یکی دیگر از مباحثی که میتوان آن را از ثمرات رویکرد طالقانی در بحث آزادی دانست، نگرش وی در خصوص استبداد است.
مواجهه با استبداد
طالقانی با رویکردی که نسبت به دین دارد، همچنین با برجسته ساختن موضوع آزادی، کوشید تا یکی از مهمترین معضلات جوامع اسلامی را ریشهیابی کند. در نظر طالقانی، استبداد یکی از این مشکلات است. وی مَرام یک مسلمانِ واقعی را در تقابل با ظلم تفسیر میکند.
او به دنبال راه چارهای برای درمان استبداد میگردد و این راه را در رجوع به رأی مردم میداند. وی بر آن است که استبداد میباید به وسیلهٔ حرکت عمومی مردم از بین برود. این مهم، با نشستن و دعا خواند و در انتظار ماندن، سازگاری ندارد.[۲۵]
طالقانی همچنین بر این دیدگاه که یک فردِ عادل میتواند به اصلاح امور بپردازد، ایراد وارد میکند. او معتقد است که چاره تنها در حاکمیت مردم است.[۲۶] وی معتقد است که هیچ فردی نمیتواند سلطه کامل بر دیگران پیدا کند. حتی انبیاء هم حق سلطه بر کسی را ندارند.[۲۷]
اما استبداد زمانی با خطرِ بیشتری همراه است که با پشتوانه دینی صورت پذیرد. یکی از دغدغههای طالقانی اعلام هشدار نسبت به استبدادِ دینی است.
استبداد دینی
طالقانی که خود عالِم دین است، یکی از مهمترین آفاتی که ممکن است دین را فرابگیرد در استبداد دینی میداند. وی دو مقالهای با عنوان «نمونهای از فجایع دستگاههای دینی اروپا و اوضاع تاریک قرون وسطی»[۲۸] و «بی دینی امروز جهان عکسالعمل دستگاههای دینی دیروز است»[۲۹] را در نقد استبدادِ دینی نوشته است. در آن زمان، کمتر فردِ روحانی اینگونه خطرخیزیهای امر دین را به وضوح میدید.
طالقانی معتقد است که پشتوانهٔ دینی میتواند انواع استبدادها را بوجود آورد.[۳۰] خطر این نحوه از استبداد در نظر طالقانی بیش از سایر استبدادهاست. به باور او، وقتی که پای احساسات و عواطف انسانی به میان آمد، میتوان از آن سوء استفاده کرد و به پشتوانهٔ برخی ظواهر دینی، استبداد را به جامعه حاکم کرد. وی علت اصلی در استبداد دینی را نیز مسأله جهل میداند. او معتقد است که وقتی نسبت به متون دینیِ خود جاهل باشیم و صرفاً با عواطفِ پاک به سمت دین گرایش بیابیم، این امکان وجود دارد که عدهای با سوء استفاده از متون دینی به انواع استبدادها حکم کنند. حتی اعلام کنند که متون دینی نیز این استبدادها را تأیید میکند.
طالقانی خطر این نوع از استبداد را در نهاد مرجعیت دینی هم سراغ میگیرد. او تمرکز مرجعیت در یک فرد را نیز مقدمهای برای ظهور یک استبداد بر میشمرد. از این رو معتقد است که باید شورایی از مراجع تشکیل شود تا از این خطر جلوگیری شود.[۳۱] طالقانی به شورای مرجعیت قائل است و در مقاله مبسوطی به آن میپردازد.[۳۲] وی با پیش کشیدن بحث از توحید، معتقد است که لازمهٔ توحید، اطاعت نکردن از غیر خداست. حال چه در لباس دین باشد و یا غیر آن.[۳۳]
طالقانی که اینگونه نسبت به استبداد سیاسی و دینی حساسیت میورزد، راهِ مقابله با آن را نیز نشان میدهد. وی بحث شورا را در همین خصوص برجسته کرد.
شورا
یکی از اصلیترین مواضع طالقانی که هم در عرصه نظر و هم در عمل به آن اهتمام میورزد، مسأله شورا است. وی راه مقابله با هر نوع قدرتی را توجه به مردم میداند. از همین رو است که به مسأله شورا تأکید کرده و عنوان میکند که: «مسأله شورا از اساسیترین مسائل اسلامی است».[۳۴]
طالقانی برای تبیین موضع خود نسبت به تشکیل شورا، هم از تاریخ اسلام سخن به میان میآوَرَد و هم آیات قرآنی را مورد توجه قرار میدَهد. وی میگوید سیره رسول خدا (ص) نیز مشورت بوده و در مسائل اجتماعی و خانوادگی به مشورت میپرداخته است.[۳۵]
این نگرش نسبت به رفتار پیامبر (ص)، طالقانی را به این نتیجه میرساند که مشورت و شورا لزوماً در مسائل کلانِ اجتماعی و سیاسی نیست. بلکه از نظر اسلام، هر خانهای باید یک مرکز شورایی باشد. هر دهکده و هر گروهی باید در کارشان یک شورایی داشته باشند.[۳۶]
الف) پاسخ به منتقدانِ شورا
برخی از منتقدان معتقدند که در تاریخ اسلام، مواردی را شاهدیم که به واسطهٔ شورا، به اسلام لطمههایی وارد شده است. یکی از این موارد در جنگ اُحُد است. طالقانی در صدد پاسخ به اینگونه اشکالات برآمده و جنگ اُحُد را درسی برای تشکیل شورا میداند. وی در تفسیر آیه ۱۵۹ سوره آل عمران عنوان میکند که با آن عواقب سختی که شورای اُحُد پیش آورد اما باز هم اسلام به شورا توجه میدهد. برای اینکه مسلمانان برای همیشه تربیت شوند و بتوانند در هر زمان و هر جا بعد از غروب نبوت، خود را رهبری کنند. اگر در این راه و برای تحکیم شورا هر چه زیان دهند ارزش دارد.[۳۷]
طالقانی معتقد است که اگرچه در برخی مقاطع تاریخی استفاده از شورا به ضرر اسلام تمام شده است، اما باز هم اسلام به شورا تأکید دارد. راه دیگری در این میان قابل تصور نیست.[۳۸]
ب) دو ویژگیِ ممتاز شورا
دو ویژگی را میتوان در ایدهٔ شورا توسط طالقانی دریافت. اول این که او ایدهٔ شورا را نهادینه شده درون افراد میخواهد و نه یک امر سمبلیک و نمادین. یکی از آیاتی که طالقانی در خصوص شورا از آن بهره میبرد، آیه ۲۳۳ از سوره بقره، در خصوص شیر دادن مادر به نوزاد است. در این آیه گفته میشود که: «هرگاه زن و شوهر با رضایت خاطرِ یکدیگر و با مصلحت و مشورت، طفل را از شیر خوردن جدا کنند، اشکال و ایرادی در این کار نیست». کمتر مفسّر قرآنی از این آیه چنین برداشتی را ارائه داده اما طالقانی معتقد است که شیرخواریِ فرزند نیز میباید به مشورت انجام شود.[۳۹] طالقانی از همین آیه استفاده میکند و عنوان میکند وقتی که در این امر خداوند دستور به مشورت داده، در سایر امور نیز میباید اصل مشورت را به انجام رساند.[۴۰]
ویژگی دوم در نظام شوراییِ مطلوبِ طالقانی، بحث از نظارت است. به باور او مردم نباید فقط گروهی را انتخاب کرده و کارها را به آنها بسپارند. بلکه نظارتِ همیشگی بر شورا، وظیفهای است که باید انجام شود.[۴۱]
طالقانی با این مبانی فکری، طرحی را بیان میکرد که میتوانست برای معرفی اسلام در جهان امروز مؤثر باشد. اگر چه دیدگاههای او قابل نقد است، اما نمیتوان طرح این اندیشه در زمانهای که اسلام را امری نامقبول در عرصه اجتماع معرفی میکردهاند نادیده گرفت. تلاشهای او در معرفی اسلام در قالب یک دین اجتماعی، اثرات مطلوبی را بر جامعه گذاشت و بسیاری از خرده گیریها از آن را کاهش داد و به اصلاح فکر دینی مدد رساند.
پی نوشت:
[۱] منارهای در کویر، ص ۷۴، به نقل از مجله مسلمین، ش ۱، سال اول، دی ماه ۱۳۲۸
[۲] پدر طالقانی در زندان، شرح محاکمات و خاطرات به قلم خودشان، ص ۱۵
[۳] در اسناد ساواک آمده است که جلسهای در منزل محمود طالقانی برگزار شده و در آن یکی از حاضرین شعری را در خصوص زبونی مسلمانان و به خواری و ذلت افتادن آنان به وسیلهٔ افراد جاهل میخواند که خیلی مورد توجه طالقانی قرار گرفت و با گفتن احسنت و با بوسیدن دهان شاعر از اشعارش استقبال کرد. (یاران امام به روایت اسناد ساواک، سید محمود طالقانی، ج ۳، مالک اشتر دوران، ص ۴۶)
[۴]رک، طالقانی، مقاله توحید از نظر اسلام
[۵] نقل از مقدمه طالقانی بر کتاب تنبیه الامه و تنزیه المله
[۶] سید محمود طالقانی، تفسیر پرتوی از قرآن، ج ۵، ص ۱۷۶
[۷] رک: مقدمه طالقانی بر کتاب محو الموهوم و صحو المعلوم
[۸] در این آیه گفته میشود که قاتلین پیامبران و قاتلین کسانی که قسط و عدل را به پا میدارند کیفر یکسانی دارند. طالقانی از این آیه استنباط میکند که کار پیامبران و کار برپادارندگان عدل، یکسان است.
[۹] پرتوی از قرآن، ج پنجم، سوره آل عمران، صص ۶۱-۶۲
[۱۰] وحدت و آزادی، ص ۱۶
[۱۱] محمد مهدی جعفری، شریعتی آنگونه که من شناختم، ص ۴۰
[۱۲] از آزادی تا شهادت، ص ۳۲۴
[۱۳] از آزادی تا شهادت، صص ۳۱۶-۳۱۷
[۱۴] اسلام و مالکیت، صص ۹۵-۹۶
[۱۵] از آزادی تا شهادت، ص ۷۵، به نقل از اطلاعات ۳۰ بهمن ۱۳۵۷
[۱۶] سخنرانی آیت الله طالقانی در تاریخ ۷/۱/۵۷ در مسجد هدایت؛ نقل از اندیشههای اجتماعی سیاسی آیت الله طالقانی، ص ۲۳۵
[۱۷]رک: از آزادی تا شهادت، ص ۷۷
[۱۸] هر که میخواهد ایمان بیاورد و هر که میخواهد کافر شود. (کهف/۲۹)
[۱۹] اَفَانتَ تُکرهُ النّاس حَتی تَکونوا مُؤمنین (یونس/۹۹)
[۲۰] شورا و آزادی، ص ۱۵۰
[۲۱] عبدالعلی بازرگان فرزند مهدی بازرگان. او نویسنده و فعال سیاسی است.
[۲۲] زندگینامه ابوذر زمان از زبان خودش و دیگران، نقل از با پیشگامان آزادی، ص ۵۲
[۲۳] نقل از اندیشههای اجتماعی سیاسی آیت الله طالقانی، ص ۲۳۵
[۲۴] از آزادی تا شهادت، ص ۳۹
[۲۵] بازوی توانای اسلام، ص ۱۰۷
[۲۶] تنبیه الامه و تنزیه المله، صص ۱۴۱-۱۴۲
[۲۷] سید محمود طالقانی، از آزادی تا شهادت، ص ۷۵
[۲۸] منارهای در کویر، صص ۲۶۸-۲۷۱
[۲۹] همان، صص ۲۷۴-۲۷۶
[۳۰] تنبیه الامه و تنزیه المله، صص ۱۲۰-۱۲۱، پاورقی طالقانی
[۳۱] سید محمود طالقانی، تمرکز و عدم تمرکز در مرجعیت و فتوا، بحثی درباره مرجعیت و روحانیت، ص ۲۷۳
[۳۲] رک: همان
[۳۳] محمد حسین نائینی، تنبیه الامه و تنزیه المله، (نقل با تلخیص) ص ۱۲۱
[۳۴] از آزادی تا شهادت، صص ۳۱۷-۳۱۸
[۳۵] پرتوی از قرآن، ج ۲، ص ۱۵۸
[۳۶]سخنرانی طالقانی، منتشر در روزنامه کیهان، ۲۴/۶/۱۳۵۸
[۳۷] پرتوی از قرآن، ج پنجم، سوره آل عمران، ص ۳۹۵
[۳۸] از آزادی تا شهادت، صص ۴۷۱-۴۷۲
[۳۹] پرتوی ازقرآن، ج ۲، ص ۱۵۸
[۴۰] از آزادی تا شهادت، ص ۲۴۷
[۴۱] اندیشههای اجتماعی سیاسی آیت الله طالقانی، ص ۱۸۳