خوشا به حال کسی که اسلام بیاورد و درآمدش برای تأمین معاش او کافی و بدنش نیرومند باشد.
ردنا (ادیان نیوز) – در انسانشناسی اسلامی بخش مهمی از توصیهها و آموزه های دین، معطوف به صحت و سلامت بدن و حفظ آن از ابتلا به بیماریهای گوناگون است. اولیاء خدا، پیوسته در طول حیاتشان تلاش کردهاند تا از طریق گفتارها و رفتارها، خواص درمانی بسیاری از خوراکیها و گیاهان را به اصحابشان آموزش دهند و آنها را در اهتمام ورزیدن نسبت به سلامت و صحت بدن تشویق کنند. اساساً در اسلام، علاوه بر توصیه به طهارت قلبی و درونی، به نظافت ظاهری و جسمی نیز سفارش شده و نظافت بخشی از ایمان دانسته شده است. به همین دلیل است که اموری نظیر طول عمر، صحت و سلامت، پاکیزگی و قوت و قدرت جسمی در اندیشه اسلامی بهمثابه ارزش مطرح گردیدهاند و راهکارهایی برای دستیابی به آنها سفارش شده است. بهعنوانمثال امام علی (ع) در روایتی صحّت و سلامت بدن را بالاترین نعمتها توصیف میکند.[۱] حضرت علی(ع) ابتلا به مریضی را از بلای فقر و تنگدستی بدتر میداند:
بدانید که فقر و تنگدستی بلایی بزرگ است و بدتر از آن مریضی بدن و بالاتر از مریضی بدن، مریضی دل است. همچنان که ثروت، نعمتی است بزرگ و بهتر از آن سلامت و صحت بدن و بالاتر از صحت بدن، تقوا و خویشتنداری دل است.[۲]
پیامبر اکرم (ص) میفرمایند:
خوشا به حال کسی که اسلام بیاورد و درآمدش برای تأمین معاش او کافی و بدنش نیرومند باشد.[۳]
بسیاری از احکام قرآن علاوه بر اینکه جنبههای ملکوتی و باطنی را مدنظر دارند، ناظر به حفظ سلامت بدن و پرهیز از ابتلا به بیماریهای گوناگون است. در شریعت اسلام اهتمام به حفظ صحت و سلامت بدن بهاندازهای است که در فرمایش رسول خدا (ص) علم الابدان در کنار علم الادیان قرار میگیرد.[۴] و طبابت در کنار دین، ارج و احترام بالایی مییابد؛ بهگونهای که در فقه اسلامی فراگیری علوم موردنیاز جامعه از قبیل علم طب واجب کفایی شمرده میشود و بر تمام کسانی که توان تحصیل چنین علمی را دارند، واجب است تا در حد رفع نیاز جوامع اسلامی آن را فرا گیرند.
از طرفی در توصیههای اسلام، بر بیماران واجب است که در صورت ابتلا به امراض مهلک به طبیب مراجعه کرده و خود را معالجه نمایند و از کوتاهی در این امر بپرهیزند. دلیل این حکم نیز اموری بسیاری است نظیر قاعده فقهی لاضَررَ و لاضِرارَ فی الاسلام (هیچ ضرر و زیانی در اسلام موردقبول نیست) و آیهای پیامبر اکرم(ص) فرمود:
خود را با دست خویش هلاک نسازید.[۵]
خود را مداوا کنید؛ زیرا همانکه بیماری را نازل کرده دوای آن را نیز فرو فرستاده است.[۶]
تفاوت دیدگاه اسلام و دیدگاه مدرن در اهمیت بدن
بهطورکلی، میتوان گفت دین از اولین و مهمترین نهادهایی است که به بدن عنایت خاصی داشته و آن را در کانون توجهات ویژه خود قرار داده است. یکی از پیامدهای مهم این توجه و عنایت، ایجاد و توسعه پدیده بدنآگاهی بوده است. دین توانسته است از طریق مناسک و دستورات خود در خصوص نحوه آرایش، نحوه پوشش، نحوه رعایت نظافت شخصی و چگونگی استفاده از خوراکیهای، بدن را بهعنوان یک موضوع پیش روی فرد قرار دهد و این زمینه را ایجاد کند که انسان بتواند از بیرون به خود بنگرد.[۷] لذا مسئله اهمیت بدن و برخوردار شدن آن از جایگاهی ویژه، رهاورد مدرنیته نیست و پیشینهای بسیار طولانیتر در تاریخ ادیان دارد.
بااینحال، میتوان گفت آنچه مدرنیته از اهمیت بدن و بدنآگاهی مراد میکند تفاوتهایی با تلقی دین و نگاه شریعت دارد. در نگاه دین، انسان تنها در بدن خلاصه نمیشود و در کنار بعد بدنی، بعدی روحی نیز دارد که بهطور مستقل، از بدن قابل تفکیک است. علاوه بر این، در نگاه دینی اهتمام به بدن، امری فردی و مرتبط به سلایق شخصی نیست و عمدتاً در حیات جمعی بشر و مرتبط به ویژگی مشترک انسانی مطرح میشود.
دین و آموزههای آن بدن را نه در قلمرو مالکیت و متعلقات شخصی، بلکه آن را بهعنوان مقولهای جمعی و امری متعلق به حیات جمعی بشر معرفی میکند. بدنآگاهی و تصور بدن، امری نبود که همچون امروز بهصورت فردی اتفاق بیفتد؛ بلکه مقولهای فرافردی بوده و در حیات جمعی بشر جریان داشته است. دین اگرچه اهمیت بدن انسان را به وی متذکر شده، اما انسان را برابر با بدن نمیداند. آنچه در بدنآگاهی دینی مطرح است، آن است که دین به فرد آموزش داده که از طریق اعمال و احکام دینی بدن خود را بهعنوان یک موضوع، کنترل، اداره و مدیریت کند.[۸] با توجه به این تفاوتها میتوان نگاه اسلام به بدن را بهعنوان نظام انسانشناختی مستقلی در برابر رویکرد مدرنیته به بدن دانست که از مختصات متفاوتی برخوردار است.
الف) روح و تمایز آن از بدن
بدن در اندیشه اسلامی همواره بهمثابه قطب مکمّل روح دانسته شده است. این امر بدان معناست که اولاً انسان را نمیتوان در بدن وی خلاصه کرد و ثانیاً تفکیک میان روح و بدن باعث میشود تا نتوان هیچکدام از آنها را به دیگری قابل تحویل و تبدیل دانست و تنها به وجود یکی قائل شد.
در قرآن کریم، مرحله نفخ روح در کالبد و جسم انسان، بهوضوح از مرحله خلق بدن تفکیک شده و این امر نشان از آن دارد که آدمی در کنار بعد بدنی و مادی از بعد روحانی نیز برخوردار است. قرآن در دو نوبت در سورههای حجر و صاد بهصراحت میان خلقت جسم انسان و روح تفکیک میکند و دمیدن روح در بدن را مرحلهای پس از خلقت بدن انسان معرفی میکند.[۹] [۱۰] همچنین در آیات دیگر نیز بر دو مرحلهای بودن خلقت انسان اشاره دارد و پس از خلق بدن، مرحله دمیده شدن روح در کالبد آدمی را بیان میدارد.[۱۱]
البته باید توجه داشت که معنای دو بعدی بودن انسان، قرار داشتن روح در درون بدن وی همچون عضوی مانند سایر اعضا نیست؛ بلکه برقراری نوعی ارتباط میان جسم و روح مراد است. علامه طباطبایی در این مورد میگوید:
در جمله «وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی» نفخ به معناى دمیدن هوا در داخل جسمى است بهوسیله دهان یا وسیلهاى دیگر. این معناى لغوى نفخ است، ولى آن را بهطور کنایه، در تأثیر گذاشتن در چیزى و یا القاء امر غیر محسوسى در آن چیز استعمال مىکنند و در آیه شریفه، مقصود از آن ایجاد روح در آدمى است. البته اینکه مىگوییم در آدمى، معنایش این نیست که روح مانند باد که در جسم باد کرده داخل است در بدن آدمى داخل باشد، بلکه معنایش ارتباط دادن و برقرار کردن رابطه میان بدن و روح است.[۱۲]
با توجه به آیات قرآن، اولین موجودی که روح انسان را انکار میکند و در توصیف وی او را خلاصه در بدن و جسم معرفی مینماید، شیطان است. ازاینرو، خلاصه کردن انسان در بدن و انکار بعد روحانی که در دوران مدرنیته به اینسو انجام میشود، از نگاه قرآن، عمل شیطانی است. مطابق آیات قرآن پس از آنکه شیطان از سجده به آدم (ع) امتناع میورزد در پاسخ به سؤال خداوند که علّت این امر را از وی جویا شده میگوید:
فرمود ای ابلیس چه چیز تو را مانع شد که برای چیزی که به دستان قدرت خویش خلق کردم سجده آوری؟ آیا تکبر نمودی یا ازجمله برتریجویانی؟ گفت من از او بهترم، مرا از آتش آفریدهای و او را از گل آفریدهای.[۱۳]
در این آیات شیطان در توصیف انسان و توجیه امتناع خود از سجده، وجود آدمی را در بدن خاکی که آفریدهشده از گلی خشکیده و لجنی بدبوست، تنزّل میدهد و هیچ اشارهای به وجود روح در کالبد او که امری مقدس و منسوب به خداوند است و درواقع، علّت سجده فرشتگان نیز هست، نمیکند.
میتوان گفت مدرنیته نیز در عالم ماده توقف کرده و به همین دلیل تنها بدن انسان را که به رؤیت وی میرسد پذیرفته و از پذیرش روح ابا دارد. به همین دلیل است که اندیشه مدرن در پایگاه فکری قرآنی، تفکّری تبعیدی و راندهشده از وطن خویش بهحساب میآید؛ تفکّری که دوگانگی میان روح و بدن را به نفع بدن مرتفع میسازد و وجود انسان را به بدن فرو میکاهد.
ب) تغییر در بدن
شکلگیری ایده مدیریت بدن به معنی مدرن آن، معلول انسانشناسی تکبعدی دوران جدید است که وجود انسان را صرفاً در چهارچوب بدنمندی تحلیل میکند. غیاب عنصر ملکوتی و روحانی در این دوره، آدمی را حاکم علی الاطلاق بدن ساخت و حق هرگونه تغییر و دستکاری در آن را مشروعیت بخشید. به همین دلیل است که بسیاری از پیشرفتهای پزشکی در حوزه تغییر در بدن، در این دوره رخ میدهد. بهعنوانمثال، پیوند عروق در سال ۱۹۰۲ توسط دکتر آلکسیس کارل برای نخستین بار انجام شد و پس از آن راه برای پیوند سایر اعضا ازجمله کلیه باز شد. در سال ۱۹۵۴ در آمریکا اولین پیوند کلیه صورت گرفت و در سال ۱۹۶۸ در آفریقای جنوبی پیوند قلب برای اولین بار توسط پرفسور برنارد انجام شد.[۱۴] در سال ۱۹۹۷ ایان ویلموت، جنینشناس اسکاتلندی، اعلام کرد که در سال قبل نخستین پستاندار را بدون نیاز به تماس جنسی به دنیا آورد و بهاینترتیب اولین تجربه شبیهسازی صورت گرفت.[۱۵] همچنین در سال ۱۹۵۲ برای اولین بار در غرب عمل تغییر جنسیت با موفقیت انجام شد و توجه افکار عمومی را به خود جلب کرد.[۱۶] به همین شکل، اولین عملهای زیبایی و دستکاری چهره و اندام و شکلگیری دانش تغذیه و رژیمهای لاغری و چاقی مربوط به همین دوره هستند و تابعی از طرز فکر رایج در دوران مدرنیته محسوب میشوند.
مهمترین دستاورد انسانشناسی مدرن در زمینه بدن، اعطای حق مالکیت بدن به هر فرد است که وی را در هرگونه تصمیمگیری در خصوص ویژگیهای بدنی آزاد میگذارد. این حق مالکیت، تنها در قلمرو تصمیمگیری برای بدن خود فرد محدود نمیماند و علاوه بر جراحیهای زیبایی، رژیمهای غذایی، تغییر جنسیت و اوتانازی یا مرگ خودخواسته، حوزههای دیگری نظیر غربالگری و کشتن معلولان ذهنی، تشریح جسد، پیوند اعضای فرد متوفی و سقطجنین را به تصمیمگیری فرد وامینهد.
اما تفاوت نظر اسلام با رویکرد مدرن به تغییر در بدن را میتوان در چند محور خلاصه کرد.
از نظر قرآن تغییر در خلقت جانداران (اعم از حیوانات و انسانها) عملی است شیطانی که ابلیس به آن امر میکند. ابلیس پس از رانده شدن از درگاه خداوند چنین میگوید:
و آنان را سخت گمراه و دچار آرزوهای دور و دراز خواهم کرد؛ و وادارشان میکنم تا گوشهای دامها را شکاف دهند و وادارشان میکنم تا آفریده خدا را دگرگون سازند.[۱۷]
ظاهر آیه این است که تغییر در خلق خدا اگر به دستور خدا نباشد به دستور شیطان خواهد بود و حرام است. پس آیه در مقام بیان یک اصل کلی است: نباید بدون اذن و در غیر مواردی که خداوند اجازه داده است در آفرینش خدا تغییر ایجاد کرد. همانطور که مفسران بزرگ شیعه و سنی گفتهاند کارهایی نظیر اینکه فردی خود را از مردانگی بیندازد (اخصاء) موردنظر این آیه است.
در مورد اینکه در اسلام چه مواردی از تغییر در خلقت خداوند مجاز است، با نظری به فتاوای فقهای شیعه به دست میآید. میتوان دانست هرگاه تغییر در خلقت خداوند موجب وارد شدن ضرر جانی به فرد شود و یا مستلزم مرتکب شدن فعل حرام باشد، جایز نیست اما در غیر این موارد ایرادی بر آن وارد نیست؛ بهویژه در مواردی که ضرورت پزشکی ایجاب میکند و جان بیمار در گرو آن است.[۱۸] به پشتوانه همین اجازه در موارد ضروری است که پزشکان مسلمان در قرون دوم و سوم هجری به آناتومی بدن و کمک گرفتن از آن در درمان بیماریها، میپرداختند.[۱۹]
در مورد عملهای زیبایی نیز میتوان گفت چنان چه اینگونه عملها ضرورت درمانی و پزشکی نداشته باشد و درعینحال ضرری نیز متوجه بدن فرد بسازد، انجام آن جایز نیست، اما در غیر این صورت مانعی ندارد. روشن است که بیشتر عملهای جراحی زیبایی و یا رژیمهای لاغری افراطی عوارض قابلتوجهی به دنبال دارد و به همین دلیل اکثر پزشکانی که خود، متخصص جراحیهای زیبایی هستند دست به انجام اینگونه عملها بر روی خود نمیزنند. مناسب است به برخی از فتاوا اشاره شود.
سؤال: حکم استفاده از عمل جراحی پلاستیک برای زیبایی چیست؟
حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای (مدظله العالی):
اگر موجب ضرر قابلاعتنا و چشمگیر نباشد فینفسه منعی ندارد، ولی توجه داشته باشید بهطورکلی عمل جراحی زیبایی درمان بیماری محسوب نمیشود و نگاه کردن و لمسِ حرام بهخاطر آن جایز نیست، مگر در مواردی که برای درمان سوختگی و مانند آن ضرورى باشد و پزشک مجبور به لمس و نگاه کردن باشد و مراجعه به پزشک همجنس حاذق و متخصّص غیرممکن و یا خیلى سخت باشد.
حضرت آیتالله مکارم شیرازی (مدظله العالی):
درصورتیکه آمیخته با حرام یا ضرر مهمّ دیگرى نباشد ذاتاً اشکالى ندارد، ولى چنانچه مستلزم حرامى باشد (مانند لمس و نظر حرام) تنها در صورت ضرورت جایز است.
حضرت آیتالله نوری همدانی (مدظله العالی):
اگر جراحی مذکور غرض عقلائی داشته باشد و اسراف نباشد اشکال ندارد.
آیتالله علوی گرگانی (مدظله العالی):
از نظر ما جایز نیست.
سؤال: نظر به آنکه تعداد جراحیهای زیبایی روزبهروز در حال افزایش است و افراد بعضاً با پذیرش خطرات جانبی چنین جراحیهایی به آن اقدام میکنند، حکم شرعی در خصوص انجام جراحیهای زیبایی غیرضروری که بعضاً با خطراتی نیز همراه است، چیست؟
پاسخ آیتاللهالعظمی فاضل لنکرانی ۱:
اگر طبق تشخیص پزشک متخصص و مورداطمینان عمل مذکور خطر جانی و ضرر قابلتوجهی برای شخص داشته باشد انجام آن جایز نیست.
آیتاللهالعظمی مکارم شیرازی (مدظله العالی):
جراحی زیبایی در صوتی که خطر و ضرر مهمی نداشته باشد و توسط همجنس صورت گیرد و مفسده دیگری بر آن مترتب نشود اشکالی ندارد.
آیتاللهالعظمی نوری همدانی (مدظله العالی):
در فرض سؤال جایز نیست و نسبت به وجود ضرورت باید مورد و خصوصیات آن مشخص گردد تا پاسخ داده شود.
هرچند مفاد قاعده سلطه بر نفس در فقه اسلامی[۲۰] دلالت بر این دارد که فرد، بر مال و نفس خود سلطه دارد، اما روشن است که این سلطه بهطور مطلق نیست و محدود به موارد حلال میگردد. بهعنوانمثال، همانطور که سلطه بر مال، شامل مواردی نظیر رشوه و ربا نمیگردد، سلطه بر نفس هم در مواردی نظیر خودکشی یا دستکاری در بدن که ضرری متوجه آن میسازد، به کار نمیرود. در این موارد قاعده لاضرر و لاضرار فی الاسلام جاری است و فرد مجاز نیست ضرری را متوجه بدن خود سازد.
………………………………………………..
[۱]. الصِحَّه افضلُ النِّعمِ؛ تمیمی آمدی، غررالحکم، ص ۴۸۳.
[۲]. نوری، مستدرک الوسائل، ج ۲، ص ۱۴۳ و ۱۴۴.
[۳]. راوندی، النوادر، ص ۴.
[۴]. العلمُ علمانِ: علمُ الابدانِ و علمُ الادیان؛ مجلسی، بحارالانوار، ج ۱، ص ۲۲۰.
[۵]. بقره، ۱۹۵.
[۶]. نوری، مستدرک الوسائل، ج ۱۶، ص ۴۴۰.
[۷]. آزاد ارمکی و غراب، جایگاه بدن در دین، ص ۱۲.
[۸]. همان، ص ۱۲ و ۱۳.
[۹]. حجر، ۲۹ و ص، ۷۲.
[۱۰]. سجده، ۹.
[۱۱]. آلعمران، ۵۹.
[۱۲]. همان.
[۱۳]. صاد، ۷۵-۷۷.
[۱۴]. طاهری، «پیوند اعضا از دیدگاه اسلام»، ص ۸۷.
[۱۵]. عظیمی، «شبیهسازی انسان در فقه اسلامی»، ص ۱۲۱.
[۱۶]. باریکلو، «وضعیت تغییر جنسیت»، ص ۶۴.
[۱۷]. نساء/۱۱۹.
[۱۸]. طاهری، «تشریح جسد از دیدگاه اسلام»، ص ۲۸؛ طاهری، «پیوند اعضا از دیدگاه اسلام»، ص ۱۰۰.
[۱۹]. گروه فقه، «آناتومی از دیدگاه فقه و پزشکی»، ص ۷.
[۲۰]. الناسُ مُسلَّطونَ علی اموالِهِم و انفُسِهِم؛ مردم بر مال و جان خویش تسلط دارند. حسینی شیرازی، الفقه، القواعد الفقهیه، ص ۱۳۵.