مهدی گلشنی ضمن انتقاد از تبخیر فرهنگ اسلامی در جامعه و تاثیر آن در عدم تولید علم، تصریح کرد: متاسفانه ما به سفارش اسلام عمل نکردیم، اگر به سفارش اسلام عمل میکردیم مصداق «الْإِسْلَامَ یَعْلُو وَلَا یُعْلَى علیه» بودیم.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، درخشانترین فصل فرهنگ ایرانی اسلامی مقارن با دوران شکوفایی علم و دانش در جامعه و شکلگیری تمدن اسلامی بود؛ تمدنی که مسلمانها قرنها در حسرت احیای آن کوشیدند ولی راه به جایی نبردند. متاسفانه با گذشت زمان، وضعیت تولید علم در کشور حالت بغرنجی پیدا کرده و به حوزه علوم انسانی و علوم اسلامی نیز تسری پیدا کرده است. به همین دلیل امروزه مسئله «تولید علم» به یکی از دغدغههای اساسی اندیشمندان حوزوی و دانشگاهی بدل شده است.
در همین راستا با مهدی گلشنی، استاد بازنشسته دانشگاه صنعتی شریف به گفت و گو نشستیم. مشروح آن از نظ می گذرد؛
مهدی گلشنی، فیزیکدان، پژوهشگر فلسفه علم، مترجم، استاد بازنشسته دانشگاه صنعتی شریف، عضو سابق شورای عالی انقلاب فرهنگی، و عضو پیوسته فرهنگستان علوم ایران است. او از برگزیدگان همایش چهرههای ماندگار در عرصه فیزیک و برنده کتاب سال جمهوری اسلامی ایران است.
موضوع بحث ما وضعیت تولید علم در ایران است. به عنوان مقدمه لازم است اشاره بفرمایید تولید علم به چه معنا است و چه اهمیتی دارد. بعد هم موضع خودتان در این مسئله چیست و آیا وضعیت تولید علم در ایران را مطلوب میدانید یا خیر؟
من وضعیت تولید علم در ایران را مطلوب نمیدانم ولی اول باید منظورم از تولید علم را بگویم. وقتی علم از کتب علمی یونانی و غیره به عربی ترجمه شد، دانشمندان مسلمان، علوم مختلف را از یونانیان گرفتند ولی نوآوری داشتند. ابنسینا و ابوریحان در حرفهای یونانیان متوقف نشدند و جلو رفتند.
بنابراین تولید علم یعنی اینکه سهمی در نوآوری داشته باشیم، ولی ما این سهم را نداشتیم. ما علم را از غرب گرفتیم، چینیها هم از غرب گرفتند، ژاپنیها هم از غرب گرفتند ولی چینیها و ژاپنیها بر آن افزودند؛ یعنی کارهای غربیها را فوری تقلید کردند، بعد هم جلو رفتند.
ما از زمان قاجاریه به بعد که علوم جدید را از غرب به ایران منتقل کردیم چیزی بر آن نیفزودیم و فقط مشق کردیم. البته یک فرقی بین علوم انسانی و علوم طبیعی وجود دارد. در غرب از دوران علم جدید یعنی از دوران نیوتون به بعد، در علوم طبیعی همواره یک نظریه حاکم بوده است. یک زمانی نیوتون بوده، یک زمانی انیشتین بوده است، ولی در علوم انسانی اینطور نیست. مثلا در اقتصاد چند نظریه مطرح بوده است، در روانشناسی چند نظریه، در سایر رشتهها هم چند نظریه. ما در علم طبیعی و در علوم انسانی چند نظریه را گرفتیم و مشقنویسی کردیم.
یک نکته هست که مقام معظم رهبری هم بر آن تاکید داشتند و به نظرم خیلی مهم است؛ خود بنده هم از اول انقلاب بر آن اصرار داشتم و آن اینکه ما باید دو کار بکنیم: یک اینکه نیازهایمان را با علم روز رفع کنیم. اگر علم کمک میکند وسایلی بسازیم که نیازهای روزمرهمان را حل کنیم باید این کار را بکنیم. دوم اینکه نوآوری کنیم و مرزهای دانش را جلو ببریم.
یکی از فیزیکدانانی که در دانشگاه برکلی استاد بنده بود و جایزه نوبل برده است میگوید ما در این چهل ساله که از جهان اسلام مقاله گرفتیم، یک مقاله قابل خواندن نیافتیم. البته از مسلمانان مقیم غرب مقاله گرفتهایم. غرض اینکه ما به مشقنویسی مشغول بودیم.
نه غربی هستیم، نه شرقی و نه اسلامی
یک کاری که غربیها کردند و خیلی موثر بوده و از آن غفلت شده است، نقش نفوذیهاست که نگذاشتند در مسیری قرار بگیریم که به تولید علم کمک کنیم و علوم روز را در جهت رفع نیازهایمان به کار ببریم. علتش یک چیز است و آن اینکه فرهنگ اسلامی تبخیر شده است. الآن نه فرهنگ غربی حاکم است، نه شرقی و نه اسلامی. جلوههای مثبت فرهنگ غربی به ما منتقل نشده است، فقط ادا و اطوار و زشتیهایش منتقل شده است.
در فرهنگ شرقی، چین و ژاپن گلیم خودشان را از آب بیرون کشیدند و پیشرفت کردند ولی ما آن کار را هم نکردیم. قرآن میگوید: «سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ». «انظروا» یعنی تجربه کنید و کار نظری کنید ولی ما هیچ کدام از این کارها را نکردیم و صرفا از غرب ترجمه کردیم. غرب در جهات مثبتی تحول داشته است ولی آن تحولات به ما منتقل نشده است. مثلا یک تحول مهم این است؛ در غرب فیزیکدانها با فلاسفه به هم نزدیک شدند و فلسفه نزد سرآمدان علم مطرح شده است ولی دانشکدههای علوم ما با مباحث فلسفی خصومت میورزند.
بنابراین ما مسیر درست را در تولید علم طی نکردیم. ما خیلی استعداد داریم و هیچ کمبودی نسبت به غربیها داریم ولی متاسفانه در داخل کشور، داخلیها را تحویل نمیگیرند و همه نگاهها به غرب است. ما برای اندیشمندان داخلی شانی قائل نیستیم. متاسفانه یک معیار غلطی آوردند و در همه حوزهها سوار کردند و آن تعداد مقاله است. اگر کسی اختراع مهمی کند ولی مقاله نداشته باشد ترفیع نمیگیرد. اگر کسی کتاب بینظیری بنویسد که در دنیا اثرگذار باشد ولی مقاله نداشته باشد ترفیع نمیگیرد؛ یعنی معیارها را بر ما تحمیل کردند.
غرب، چشم مسئولین را کور کرده است
ظرفیت کشور ما بیشتر از اکثر کشورهاست؛ هم از نظر منابع طبیعی و هم از نظر هوش افراد. من خودم ده سال آمریکا بودم و اکثر کشورهای مهم اروپایی را دیدم. ظرفیتی که ما داریم را آنها ندارند، ولی آنها در مقام نوآوری بودند. بنابراین نمره ما در تولید علم نمره قبولی نیست. خیلی کار شده است، ولی نه در حد ظرفیتی که داریم. ما از ظرفیت فرهنگی خودمان استفاده نکردیم و فرهنگ اسلامی در کشور ما حاکم نیست. فرهنگ اسلامی همان فرهنگی است که ابنسینا و ابوریحان به وجود آورد. یکی از فلاسفه غرب صراحتا میگوید علت اینکه مسلمانها در علوم پیشرفت کردند نقش محوری قرآن بوده است. مثلا قرآن توصیه میکند سفر کنید.
دانشمندان ما در گذشته این کار را کردند ابنسینا از بخارا آمد، ابوریحان چقدر سفر کرد، خود شهید ثانی چقدر سفر کرد. آن زمان هر جا یک عالم درجه یک حضور داشت، نزد او میرفتند ولی الآن تکیهگاه و قبلهگاه غرب است و غرب چشم مسئولین ما را کور کرده است و معتقدند فقط غرب میتواند ما را نجات دهد، در حالی که غرب هرگز قادر نخواهد بود یک ژاپن اسلامی ایجاد کند. متاسفانه ما به سفارش اسلام عمل نکردیم، اگر به سفارش اسلام عمل میکردیم مصداق «الْإِسْلَامَ یَعْلُو وَلَا یُعْلَى علیه» بودیم.
سوال دوم من درباره عوامل عدم تولید علم است. شما به چند عامل اشاره کردید که ناظر به زمان حاضر است. ما قبلا در سنت اسلامی تولید علم داشتیم. به عقیده شما از چه زمانی مسیر انحطاط شروع شد و عوامل تاریخی آن چه بود؟
من در کتاب «از علم سکولار تا علم دینی» یک فصل را به بررسی علل شکوفایی علم در تمدن اسلامی اختصاص دادم و عوامل را گفتم؛ از جمله اینکه آنها توجه به قرآن داشتند و میگفتند باید علم را از هر جایی گرفت. آنجا عوامل را شمردم ولی الآن هیچ کدام آنها نیست. الآن شما فقط باید سر کلاس درس بروید و مدرک بگیرید و سر کار بروید. من در یکی از مدارس تیزهوشان تهران برای سخنرانی دعوت داشتم. آنجا به معلمها گفتم از شاگردان بپرسید برای چه درس میخوانید؟ سر نهار که من و دبیران تنها بودیم، به من گفتند اینها فقط یک سوال از ما دارند و آن اینکه وارد کدام دانشگاه بشویم که سریعتر پذیرش آمریکا و اروپا بگیریم. پس نگاهها به آن طرف است. نگاه این نیست که خودمان هم میتوانیم.
حالا یک توضیحی بدهم که از چه زمانی اینطور شد. تمدن اسلامی از نیمه دوم قرن دوم هجری شروع شد و سیصد و پنجاه سال حاکم مطلق بود، دویست و پنجاه سال هم با سایر کشورها شریک بود. بعد از آن سیصد و پنجاه سال، مکتب اشعری حاکم شد. پیروان مکتب اشعری نظرشان این بود همه چیز را از قرآن بگیریم؛ لذا با فلسفه خداحافظی کردند، با علوم دیگر خداحافظی کردند و در نظامیه فقط فقه تدریس میشد.
این جریان ادامه پیدا کرد و فقط فلسفه الهی در ایران ادامه پیدا کرد ولی طبیعیات منسوخ شد تا به دوران صفویه رسیدیم. دوران صفویه مقارن با شروع علم جدید با نیوتون بود. علم جدید در غرب راه افتاد. در آن زمان هم ما از علم جدید غافل بودیم تا به دوران قاجاریه رسیدم. در آن دوره از روسها شکست خوردیم و فهمیدیم باید یک چیزهایی یاد بگیریم لذا تعدادی از دانشجویان را به خارج کشور فرستادند. بعد زمان رضاشاه دانشگاه راه افتاد و یک عده از فارغالتحصیلان خارج به ایران آمدند و تدریس کردند. آن زمان تفکر این بود که علم آن طرف را به ایران منتقل کنیم و کماکان ما سازنده نبودیم.
بنابراین از قرن ششم هجری به بعد علم در جهان اسلام راکد شد. دیگر هم به فکر نبودند خودمان در تولید علم شرکت کنیم. ژاپنیها و چینیها علمشان مرده بود ولی از قرن نوزدهم بیدار شدند و گفتند ما هم باید تولید علم کنیم؛ ولی متاسفانه آن فرهنگ اسلامی که میگوید باید به خودمان متکی باشیم، خودباور باشیم و نیازهایمان را رفع کنیم و تولید علم کنیم در ما خاموش شد.
پیشرفت در گرو عمل به فرامین قرآن است
غربیها فهمیدند با اسلحه نمیتوانند ما را نابود کنند لذا بنایشان را بر این گذاشتند فرهنگی غربی را به ما منتقل کنند و نگذارند ابعاد مثبت فرهنگ غرب به ما منتقل شود و با معیارهای قلابی جلوی تولید علم را گرفتند. متاسفانه نه دانشگاها بیدار شدند و نه مدارس و نه حوزهها. اگر بخواهیم پیشرفت کنیم باید به حرف قرآن عمل کنیم. به فرموده قرآن نه باید بترسیم و نه اندوه داشته باشیم، بلکه دنبال علم برویم. اگر به خودمان باور داشته باشیم میتوانیم هر کاری بکنیم. نکتهای که در میان ما خاموش شده است خودباوری است. این خودباوری باید از دبستان و دبیرستان شروع شود.
یک جریانی در کشور فعال است و خود شما هم در همین مسیر حرکت میکنید و معتقدید باید تولید علم بومی داشته باشیم و دنبال تولید علم دینی باشیم. یک انتقادی که به این اندیشه مطرح میشود این است که ما هنوز دانش و مهارت غرب را کامل فرا نگرفتیم و میخواهیم تولید علم بومی داشته باشیم، در حالی که باید ابتدا آن را فرابگیریم و بعد بخواهیم چیزی به آن اضافه کنیم. پاسخ شما به این انتقاد چیست؟
این حرف کاملا مغرضانه و جاهلانه است. ما علم غربی را تا آخرش میدانیم ولی دنبال نوآوری نبودیم. ایران هیچ کمبودی ندارد و آخرین کتابها در کلاسها تدریس میشود، ولی گفته نمیشود باید از این مرز تجاوز کنیم. بنده در اکثر دانشگاهای ایران سخنرانی داشتم و کاملا با دانشجویان ارتباط دارم. ما همه دانش غرب را میدانیم ولی دنبال نوآوری و تولید علم نبودیم.