منیژه، زن افغانستانی با ده سال فعالیت در کارگاه تولیدی لبنیاتی در گفتگوی خود بیان کرد: نمیدانم که طرح و اصول اسلامی طالبان جهت فعالیت زنان چه موقع تدوین میگردد تا به کار خود برگردیم یا شاید از تدوین آن خبری نباشد و فقط زنان را با این بهانه از کار و فعالیت برای همیشه منع نمایند.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، ساعت سه بعد از ظهر بود، در حالیکه در دفتر کارگاه تولیدیام لیست حضور و غیاب کارکنانام را مرور می کردم تا جدول معاشات را ترتیب داده و طبق معمول دستمزد کاری شان را در پایان ماه بپردازم، دروازه حیات کارگاه دق الباب شد. حس ناخوشایندی که نسبت به اوضاع حاکم در تار و پود وجودم رخنه کرده بود باعث شد که با ترس و واهمه از پشت میز کاریام بلند شوم و آهسته به سمت دروازه حرکت کنم.
دروازه را نیمکش باز کردم چشمم به موتر رینجری افتاد که با وضعیت خاکآلود با چهار سرنشین پشت دروازه توقف کرده است، دو نفر مسلح در عقب رینجر رو در رو نشسته و دو فرد دیگر در حالیکه لنگی سیاه به سر و کت پلنگی با آرم سفید «امارت اسلامی» به تن داشتند، با روحیه پرخاش خواستار ورود به داخل کارگاه شدند.
ناگزیر شدم با ترس و لرز آنان را به داخل محوطه کوچک کارگاه دعوت کنم تا در بیرون که معبر عمومی است در انظار مردم توهین و تحقیر نشوم. در داخل محوطه به من گفتند که به ما راپور رسیده در این کارگاه مردان و زنان بر خلاف «شریعت» و بدون محرم شرعی کنار هم کار میکنند و… ما موظفیم تا زمان قانونی شدن کار و فعالیت زنان که بر اساس طرح و اصول جدید «بزرگان امارت اسلامی» که در حال تدوین است دروازه چنین کارگاههایی را که توسط زنان اداره میشود و یا زن و مرد مشترکا با هم کار میکنند مهر و لاک بزنیم.
منیژه میگوید حدود ده سال است که کارگاه تولیدی لبنیاتی را راهاندازی کرده است. او کار را از خانهاش که در یکی از مناطق فقیر نشین غرب کابل است آغاز کرده است.
او به خبرنگار گفت: «پس از تلاشهای شبانه روزی دو ساله که با برادر و خواهرانم انجام میدادیم موفق گردیدم تولیدات را افزایش داده و مشتریهای زیادی از رستورانتها، سوپر مارکیتها و تالارهای عروسی جذب کنیم. از آنجایی که محوطه و اطاقهای کوچک خانه ظرفیت تولید لبنیات در حد تقاضای مشتریان را نداشت ناگزیر شدم در قسمتی از شهر که کرایه مناسب حال ما داشت یک محوطه چند اطاقه را به کرایه بگیرم و پیشبرد امور تولیدی – تجارتی ام را از آنجا وسعت بخشم. حس خوبی داشتم و به آینده تجارت و کار ام امیدوار بودم، در این مدت میتوانستم به راحتی نفقه عایله شش نفری خانواده مان را تهیه کنم».
منیژه اضافه کرد: «پدرم در هنگام مهاجرت برای کار به سوی یکی از کشورهای همسایه، با شلیک مرزبانان آن کشور جانش را از دست داد و مادرم را با ۶ فرزند اش در افغانستان پر دغدغه برای همیشه تنها گذاشت، آن وقت من ۱۴ ساله بودم، علاوه بر مکتب، کار ریسندگی پشم را که مادرم از آن مخارج زندگی را به سختی تأمین میکرد با او پیش میبردم، از آن زمان به بعد تنها دغدغهی همیشگی ام زندگی آبرومندانه خانواده ما بوده است که با تلاش و پشت کار فراوان توانسته بودم مطابق به خواستههای درونی ام موفقانه عمل کنم، برادر بزرگم که در یکی از قصبات ولایت غزنی با یکی از موسسات خارجی به تازگی دست به کار شده بود و امید میرفت که بار سختی های زندگی را تا حدودی از دوش ما بکاهد هنگام عزیمت به سمت کابل، در میانهی درگیری در شاهراه کابل – قندهار با گلولهی شقاوت طالبان از پا در آمد، این دو مصیبت بر رنجهای ما بیشتر افزود و باعث گردید که من بیش از قبل با جدیت در مبارزات اقتصادی گام بردارم، موفق شدم تا همانند بسیاری از مردها که مخارج زندگی روزانه خانواده شان را خوب تأمین میکردند از پس نفقه خانواده ام بر آیم و همه چه مطابق به محاسباتی که من از کار و بازار داشتم به گونهی دلخواه پیش میرفت».
در حالیکه اشک در چشمانش حلقه زده است میگوید: «کارگاه من در حدی وسیع نبود که انبوهی از کارگران رقابتی مرد و زن را از نقاط مختلف شهر مطابق به رقابت آزاد و اصول بروکراتیک جذب کرده باشم؛ بلکه تمام پرسنل کارگاه که حدود هشت نفر بودند افراد و اشخاصی از پسران، دختران و زنان بی سرپرست بودند که همانند من بار نفقه عیال را به دوش میکشیدند، از همان ایام طفولیت درد و رنج روزهای سخت زندگی مرا واداشته بود تا اگر موفق به کار آفرینی شوم اشخاصی را به عنوان پرسنل انتخاب کنم که از بی عدالتیهای جامعه نتوانسته اند راه بجایی ببرند و حسرت تأمین لقمه نان را با تعهد به صداقت و مشقت کاری طالب باشند. برخی از این پرسنل از خویشاوندان نزدیک بودند برخی دیگر آشناهایی بودند که هنگام توزیع کمکهای خیریه آنان را شناسایی کرده بودم و به محض پیشنهاد کاری با دل و جان پذیرفتند و سالهای طولانی همانند اعضای یک خانواده در یک محیط و زیر یک سقف در مسیر مبارزات زندگی مشترکانه فعالیت میکردیم. اکنون که این محیط کاری مطابق به خواستههای تحجرگرایانه طالبان مسدود شده است نه تنها من، بلکه پرسنل کاری نیز هیچ امیدی به ادامه یک زندگی عزتمندانه ندارند».
وی ادامه داد: «اگر طالبان به فکر محرم و نا محرم بودن پرسنل در محیط کاری اند و فعالیت زنان را مخالف روح شریعت میپندارند، در قبال زندگی زنانی که همانند خانواده ما بار زندگی را به دوش می کشند چه راهکاری دارند «آیا ما باید بمیریم تا شریعت طالبانی در کشور حکم فرما گردد؟» او میگوید هم اکنون دروازه کارگاه ام مسدود است، به علت روحیه زن ستیز که در ضمیر طالبان حاکم است نمیتوانم به جایی مراجعه نموده و صدایم را به گوش مسئولین برسانم، مسئول پاسخگو هم وجود ندارد که بخواهم چنین کاری کنم، مختصر اسباب و اثاثیه تولیدی که یک دهه برای آن زحمت کشیدم در همان چهار دیواری محصور است معلوم هم نیست که مالک محوطه کرایه اش را با من چگونه محاسبه خواهد کرد».
منیژه بیان کرد: «نمیدانم که طرح و اصول اسلامی طالبان جهت فعالیت زنان چه موقع تدوین میگردد تا به کار خود برگردیم یا شاید از تدوین آن خبری نباشد و فقط زنان را با این بهانه از کار و فعالیت برای همیشه منع نمایند».
منیژه میگوید: «تعجب میکنم در حالیکه گروه طالبان با تمام طول و عرض شان از صد هزار نفر تجاوز نمی کند؛ اما همین جماعت صدهزار نفری، اراده اش را بر سی میلیون انسان تحمیل میکند.
او از کشورها و اشخاصی که توانایی دفاع از حقوق پامال شده مردم افغانستان را دارند میخواهد که طالبان را بنا به «مقتضی عصر و زمان مجاب نمایند تا علاوه بر گسترش فقر روز افزون، کار و فعالیت زنان را که خود سرپرست یک خانواده اند محدود نکنند».
منیژه گفت: « از کسانی که واقعا به فکر انسانیت و انسان دوستی اند و زنان را به عنوان انسان، دارای حق و حقوق می شناسند عاجزانه میخواهم که به فکر تغییر وضعیت ناگوار مردم افغانستان باشند و زنان این سرزمین که با چالش های جدیتر از مردان دست و پنجه نرم میکنند، از حقوق کاری شان محروم شده اند، توهین و تحقیر میشوند بیش از همه مستحق حمایت اند و قبل از وقوع فاجعه انسانی اگر واقعا انسان دوست هستید طالبان را مجاب کنید در عوض مزاحمت کاری برای مردم زمینه کار و فعالیت ایجاد کنند.»