مذهب در فلسفۀ دین کانت بر دو گونه است: مذهب خالص و مذهب تاریخی. مذهب خالص، مذهب روشنِ خردمندان است، توانایی ارتباطی نیرومندی دارد و میتواند یک نهاد اجتماعی جهانی برپاسازد.
ردنا (ادیان نیوز) – هرگاه نهاد دین این پندار باطل را پذیرا شود که حقیقت دین و دین حقیقی، صرفاٌ نزد روحانیان است و هرگونه تفسیر از دین که با دریافتهای آنان مغایر یا مخالف باشد، نادرست و ضد دین است، به نبرد بدفرجام با اندیشهوران کشیده میشود. همنوایی میان اخلاق و دین و ایمان خردورزانه، از شالودههای فلسفۀ دین ایمانوئل کانت (۱۸۰۴-۱۷۲۴) است.
اخلاق، انسان را به سوی دین هدایت میکند تا«قانونگذار اخلاقیِ توانمند» یعنی خداوند یکتا را باور کند. در نگاه کانت، دین فارغ از اخلاق، دینِ بیرونی و ظاهری است که در آداب و مراسم ظاهری محدود میشود.
در برابر، دینِ درونی و باطنی، دین بر شالودۀ اخلاق است که پیوندی ناب میان انسان و خدا، پیراسته از ریا، خرافه و جزمیت، پدید میآورد.
مذهب در فلسفۀ دین کانت بر دو گونه است: مذهب خالص و مذهب تاریخی. مذهب خالص، مذهب روشنِ خردمندان است، توانایی ارتباطی نیرومندی دارد و میتواند یک نهاد اجتماعی جهانی برپاسازد.
مذهب تاریخی، صرفاً بر واقعیتها تکیه دارد و نفوذ آن در چارچوب خبرهایی استکه درخورِ داوری دربارۀ اعتبار آن است. مذهب خالص اخلاقی به سوی کردار اخلاقی راه میبَرَد، در حالیکه مذهب تاریخی یا کلیسایی، خود را با ظواهر دلخوش میدارد. رهنوردی در مسیر مذهب خالص دینی، در نگاه کانت، فقط با مراجعه و تکیه به کتاب مقدس امکانپذیر است.
کانت انسانها را از مذهب تاریخی-کلیسایی که برسنت و آیینهای عمومی باستانی استوار است، برحذر میدارد.
ایمان بر پایۀ کتاب مقدس، در برابر ویرانگرترین انقلابهای سیاسی ایستادگی میکند، اما ایمان تاریخی و سنتی، با سرنگونی حکومتها فرومیریزد.
از دیدگاه کانت فقط یک دین حقیقی وجود دارد. البته مذهبها گوناگوناند و نهادهای دینیِ گوناگون پدید میآورند، اما همگی جلوههای دین یگانه اند.
کتاب مقدس، دربرگیرندۀ آموزههای ناب دینی و معیار سنجش گزارهها و الزامهایی استکه به نام دین عرضه میشود.
کانت از پارسیان-پیروان دین زرتشت- یاد میکند که با پیروی از زند اوستا-کتاب مقدس-، ایمان خود را نگاه داشتهاند. در فلسفۀ دین کانت، هدفِ دینشناسی و دینداری، ساختن انسانهای بهتر است، به گونهای که به زیور اخلاق و کردار نیک آراسته شود.
راهبردن به دینِ کلی و عینی، در حدود عقل امکانپذیر است؛ زیرا قلمرو شناختِ ممکن برای انسان، قلمرو دانش است که با بهکارگیری خرد فراهم میآید.
هرگاه نهاد دین این پندار باطل را پذیرا شود که حقیقت دین و دین حقیقی، صرفاٌ نزد روحانیان است و هرگونه تفسیر از دین که با دریافتهای آنان مغایر یا مخالف باشد، نادرست و ضد دین است، به نبرد بدفرجام با اندیشهوران کشیده میشود. البته کانت نهاد دین را رد نمیکند، اما به شدت دلواپس آفتها و انگارههایی استکه میتوانند نهاد دین را از درون متلاشی سازند.
نهاد دین و نهاد سیاست فارغ از روابط سلسلهمراتبی، بدون اینکه یکی بردیگری فرمانبراند، حاکمیت روابط دموکراتیک را در میان خود میپذیرند. نظم دموکراتیک ایجاب میکند که دو نهاد دین و سیاست، در کارهای یکدیگر مداخله نکنند. هرگاه نهاد دین امنیت جامعه را به خطر افکند، نهاد سیاست که پاسدار آزادیهای بیرونی و امنیت جامعه است، میتواند نهاد دین را از این کار بازدارد. دربرابر، هرگاه نهاد سیاست به قلمرو نهاد دین تجاوز کند، این نهاد میتواند به نیروی قانونگذاری-یعنی مردم- پناه ببرد.
استقلال نهاد دین از نهاد سیاست، ارتباطی با نوع حکومت ندارد. ممکن است حکومتی دینی یا غیردینی باشد و در عینحال دو نهاد دین و سیاست در استقلال به سربرند. دین و سیاست را نمیتوان از یکدیگر جدا دانست.
هرگاه حکومتی برپایۀ دین بنیاد نهاده شود، میتواند از دستاوردهای نهاد دین که در سایهسار آزادی اندیشه، بیان و قلم فراهمآمده، در جهت به-زمامداریِ(Good governance) حکومت دینی بهرهبرداری کند. حاجت حکومت دینی به نهاد آزاد و مستقل دین، از حکومت غیر دینی-که به نهادهای مدنی به یک چشم مینگرد-، بسیار افزونتر است.
بپی نوشت؛ سید علی محمودی (۱۳۹۵)، فلسفۀ سیاسی کانت، اندیشۀ سیاسی در گسترۀ فلسفه نظری و فلسفۀ اخلاق، چاپ سوم، تهران، نشر نگاه معاصر