طراح و معمار خانه فرهنگ اسلامی در دهلی نو بر لزوم استفاده از آموزه و سنت اسلامی-ایرانی در طراحی و معماری شهری تأکید کرد و گفت: برخی متفکرین این حوزه در غرب، از پارکینگ در منازل تحت عنوان «سلول سرطانی» تعبیر می کنند.
محمد رضا پورجعفر، استاد دانشگاه تربیت مدرس تهران و طراح و معمار خانه فرهنگ اسلامی در دهلی نو در حاشیه پیش نشست علمی «محله، پدیده پایدار اجتماعی» به سوالات خبرنگار ردنا (ادیان نیوز) پیرامون تعارض میان سنت معماری مدرن و اسلامی پاسخ گفت.
ضمن دارابودن سنت و مدل طراحی و معماری ایرانی-اسلامی تاحدود زیادی بایستی بین سنت و مدرنیته در غالب بنیان های معرفتی تفاوت قائل شد. بفرمایید چگونه می توان این دو نحله فکری و پارادایم را بایکدیگر جمع کرد؟
پرسش عمیق و مهمی مطرح شد، بایستی به این مورد توجه کرد که خداوند جوهری به نام عقل به مخلوقاتش هدیه داده است. ضرورت در این حوزه از ما میطلبد تا با عقل به اشتراکات میان فرهنگ مدرن و تاحدودی غربی با سنت اصیل ایرانی-اسلامی خویش بپردازیم.
جستجوگری برای یافتن وجه اشتراک متعددی که میان سنت شرق و غرب در طراحی و مدیریت شهری وجود دارد، ما می توانیم از این موضوع بهره مند شویم.
به فرض سنت طراحی آپارتمان نشینی در شهرها و فرهنگ حاکم بر آن مصداق عینی فرهنگ خودمحورانه در سنت جوامع مدرن و عصر مدرنیته قلمداد می شود؟ آن روح فردگرایانه ای که به طرفه العینی بر روح و روان جامعه آپارتمان زده ما تسلط پیدا کرد، حال چگونه می توان میان سنت اسلامی که سفارشات فراوانی بر همسایه مداری، همدلی و تعاون در محلات بیان شده است و سنت فرهنگ مدرنیته در طراحی شهری همبستگی ایجاد کرد؟
بله، ما بعد از قرون ۵ و ۶ در طول تاریخ (عصر و دوران طلایی) بسیار ضعیف شدیم. به طوری که برای مدت ها فاصله گرفتیم از دوران باشکوه معارف اسلامی در طراحی و مدل شهری. چرا که ما حتی بعد از ورود اسلام به ایران، علی رغم وجود فرهنگ شهرنشینی در ایران، روح سنت اسلامی علی الخصوص سنت طراحی و مدل معماری اسلامی در فرهنگ ایرانی دمیده شد و اسلامیت و ایرانیت هر دو کنار یکدیگر مکمل یکدیگر شدند.
اما از یک جایی به بعد فرهنگ مدرن در جوامع غربی نیز دچار نقد شد. برخی متفکرین این حوزه در غرب، از پارکینگ در منازل تحت عنوان «سلول سرطانی» تعبیر می کنند. لذا وجود پارکینگ در ساختمان به منزله یک غده سرطانی هست.
فرهنگ غربی در یک نقاطی با روح فرهنگ شرقی و سنت اسلامی ما وجه اشتراکاتی دارد، در این زمینه چه می توان کرد؟
همانطور که نظریه پردازان حوزه طراحی و امنیت شهری بیان کرده اند، بنده نیز متذکر می شوم که؛ محله، یک واحد اجتماعی محسوب می شود. نه یک واحد صرفاً فیزیکی! همانطور که در گذشته حدود و مختصات محله را ارگان و سازمانها تعیین نمیکردند بلکه فضاها در محله بازتولید ساکنین و افراد محلی شکل می گرفت.
منازل مسکونی در وضعیت ناسالمی به سر می برند، چرا که بایستی فی المثل در طراحی معابر شهری به اختصاص پارکینگ محلی توجه و تاکید فراوانی داشته باشیم تا به سالم سازی بپردازیم.
توصیه به کاشت گیاهان بومی(با توجه به بحران کم آبی) بر اساس مختصات و پوشش گیاهی از گزینه های بهره وری و بهینه سازی محلات محسوب می شود.
هوشمندسازی و توجه به تکنولوژی که بایستی در خدمت آسایش، سهولت و از بین بردن مشکلات محلی و بهسازی ساکنین در جهت افزایش میزان تاب آوری محلات مورد توجه قرار بگیرد.
در پایان چه بر ما می گذرد که از سنت و تفکر معرفتی اصیل ایرانی و اسلامی که در تاریخ به آن توجه داشته شده است، فاصله می گیریم و نمونه های این از هم گسیختگی اجتماعی بعضاً در روحیه نظام شهروندی و همسایگی افراد بروز و ظهور پیدا می کند؟
مواردی نظیر گسترش فضای شهرنشینی، دنیازدگی و نبود صمیمیت در جهت حل مسائل فی مابین همسایه ها در محلات شهری در تقابل با وضعیت آپارتمان نشینی از عوامل تشدیدکننده وضعیت فعلی هستند.
در سنت اسلامی توصیه های فراوانی بر مطلع شدن از وضعیت همسایگان بیان شده است اما گویی در شرایط فعلی بی اطلاعی و کار نداشتن با وضعیت همسایگان بدل به نوعی تیب اجتماعی مدرن و ویژگی و امتیاز مثبت در میان ما شده است.
ضمن اینکه اسلام در مقابل حق الناس و رعایت حقوق دیگران و برطرف کردن مشکلات یکدیگر و اهتمام برای شکل گیری روحیه تعاون و همدلی تاکیدات فراوانی کرده است و ما نیز به این موارد بایستی توجه داشته باشیم.