“الحیات” چاپ “لندن”، در مقاله ای تحلیلی که تحت عنوان “دیوارهای ننگ در
جهان عرب” روی پایگاه اینترنتی این روزنامه فرا منطقه ای قرار گرفته، با
اشاره به فرا رسیدن بیست و پنجمین سالگرد فروپاشی دیوار “برلین” و اتحاد
دوباره آلمان، پرسش های در ذهن خود هنگام حضور در این شهر در سال ۱۹۸۹
میلادی جهت پوشش خبر فروپاشی دیوار نماد دوران جنگ سرد را یادآور شده و
تاکید کرده که “بهار عربی” و هرج و مرج و بحران های به دنبال آن ثابت کرده
اند که اعراب همچنان درگیر گذشته خود و دوران مرگبار آن بوده و از همان
کودکی با زبان تنفر از یکدیگر، حذف افراد دارای دیدگاه های متفاوت و وجود
دیوارهای مختلف در جهان عرب آشنا می شوند، در نتیجه هنگامی که حاکمان مستبد
از قدرت کنار می روند، کشورهای عربی نیز از هم فرو می پاشند، جایی که در
مقاله خود آورده است:
«حس فضولی روزنامه نگاری بر من غلبه کرد، پیش
خودم گفتم که آخر هفته را در شهر “برلین”، پایتخت آلمان بگذارنم تا در جشن
های ساکنان و زائران این شهر شرکت کنم (جشن های بیست و پنجمین سالگرد
فروپاشی دیوار “برلین”)، پیش خودم گفتم به “برلین” بروم تا در برابر دروازه
“براندنبورگ” (یکی از بناهای تاریخی شهر “برلین” که در دوران جنگ سرد نماد
جدایی آلمان شرقی و غربی بوده و امروزه سمبل اتحاد این کشور به شمار می
آید) بایستم، کاری که ۲۵ سال پیش به همراه روزنامه نگاران حاضر جهت شرکت در
مراسم تشییع دیوار “برلین” نیز انجام دادم.
در واقع من این سفر را
مناسب دانستم تا به عنوان یک روزنامه نگار عادی رفتار کنم که یک رویداد
عادی را پوشش می دهد، چرا که از زمان آغاز فعالیتم به عنوان یک روزنامه
نگار، در یک حرفه دیگر نیز مشغول به کار هستم که بیشتر شبیه گورکن می باشد.
در
همین راستا، نخستین چیزی که از آن استقبال کردم جنازه های شهروندان عراقی
دوران پس از سرنگونی “صدام حسین” بود، این مسئله باز هم تکرار شد و این بار
نوبت جنازه های شهروندان لبنانی، فلسطینی، لیبیایی، سوری، یمنی، مصری،
سودانی و البته سومالیایی رسید، در نتیجه حرفه اصلی ام این شد که برای
کشتارهای برجسته، گورستان های شایسته ای در صفحه نخست روزنامه و جاهایی
برای تصاویر زنان بیوه، کودکان یتیم، آوارگان و بی خانمان های بی شمار پیدا
کنم.
از سوی دیگر، آنچه فضولی من را بیشتر کرد اینکه دولت آلمان
مردی را به جشن های خود دعوت کرد که به صورت غیر عمد باعث فروپاشی دیوار
“برلین” شد، این مرد کسی نیست جز “میخائیل گورباچوف”، آخرین رهبر اتحاد
جماهیر شوروی سابق که هنگام تلاش برای رهبری کشورش به سوی تغییر، جهان را
تغییر داد.
این در حالی است که حرفه روزنامه نگاری باعث شد سه سال
پیش از فروپاشی دیوار “برلین” نیز در کاخ “کرملین” حضور داشته باشم هنگامی
که “میخائیل گورباچوف” دو بمب اصلاحات اقتصادی “پرسترویکا” (به معنای
بازسازی) و اصلاحات سیاسی “گلاسنوست” (به معنای فضای باز و یا شفافیت) را
ترکاند.
در آن هنگام پیش بینی کردیم که یک توفان گاردهای کهنه کار
اتحاد جماهیر شوریوی (سیاستمداران محافظه کار) را درنوردد، با این حال هرگز
انتظار گردبادی را نداشتیم که نخستین قربانیان آن دیوار “برلین” باشد.
این
بار نیز پیش خودم گفتم کاری را انجام دهم که یک ربع قرن پیش انجام دادم،
یعنی اینکه در نزدیک ترین هتل به دیوار “برلین” یک اتاق را رزرو کنم، در
نزدیک ترین کافی شاپ به دیوار بنشینم و ساعت های نخست شب را در آستانه
دروازه “براندنبورگ” بگذرانم، ناگهان این پرسش سخت به ذهنم خطور کرد: من
عرب چه ربطی به شهری دارم که یک رویداد از گذشته را جشن می گرد تا مسیر خود
به سوی آینده را با گام های محکم تری طی کند؟
هر چند که می دانم
اصطلاح “من عرب” هم اکنون عجیب و غریب، غیر محترمانه، رقت انگیز و بی معنی
می باشد، اما از این می ترسم که در صورت دست کشیدن از آن، سرما در یک نقشه
کوچک و انزوا در هویت جدید بیرون آمده از زیر آوار یک موجودیت پاره پاره
مرا بکشد.
از سوی دیگر، کشور آلمان در گذشته دیوانه ای بیش نبوده،
جایی که غرش تاریخ در رگ های آن باعث شد جغرافیا را به بازی بگیرد و در
نتیجه، بزرگ ترین وحش های تاریخ را به وجود آورد، مرزهای مختلفی را از روی
نقشه جهان پاک کرده و برخی کشورها و ملت ها را نیز از میان برد، غرق خون
های دیگران شده و در آخر نیز در خون خود غرق شد، در ابتدا با جام های قدرت و
غرور و پس از آن با جام های شکست و ویرانی مست گشته و اینکه قاره های
مختلف جهان را پاره کرد و در آخر خود نیز به دست دیگران پاره شد.
با
این حال تمامی این مسائل مربوط به گذشته می باشد، چرا که آلمان در نهایت
در برابر تاریخ خود ایستاده و آن را مورد بررسی و بازخواست قرار داد و به
نتیجه گیری هایی رسید، بنابراین تسلیحات را کنار گذاشته و کارخانه ها را
بنا کرد، دست از پیروزی کشیده و به شکوفایی روی آورد، از جاه طلبی چشم
پوشیده و شراکت را در پیش گرفت و اینکه با سلاح کشور دارای اطمینان به
دموکراسی و نهادهای خود، فرصت را غنیمت شمرده و با فروپاشی دیوار “برلین”،
اتحاد خود را بازیافت.
این در حالی است که در شب فروپاشی دیوار
“برلین”، “فرانسوا میتران”، رئیس جمهوری وقت فرانسه و “مارگارت تاچر”، نخست
وزیر وقت بریتانیا نگران آینده آلمان بودند، اما در سوی مقابل یک جاسوس
روس با درجه سرهنگ دومی (“ولادیمیر پوتین”، رئیس جمهوری کنونی روسیه) احساس
غم و اندوه می کرد، جایی که به ناچار وسایل خود را جمع کرده و از کشور
دیوار (آلمان) رفت، فردی که مایه تسلی وی آن است که در حال حاضر در دفتر
“ژوزف استالین”، رهبر پیشین اتحاد جماهیر شوروی سابق می نشیند.
در
واقع، ۲۵ سال پیش هنگامی که در برابر دروازه “براندنبورگ” ایستادم و
فروپاشی دیوار “برلین” را دیدم، این پرسش های ساده به ذهنم خطور کردند که
دیوارهای ظلم و ستم، استبداد و عقب ماندگی در جهان عرب کی سقوط خواهند کرد؟
ما اعراب کی تاریخ و گذشته خود را مورد بازخواست قرار داده و پشت سر
خواهیم گذاشت؟ کی به عقب ماندگی دوران غارنشینی پایان داده، با آزادی و
کرامت انسان آشتی کرده و همزیستی با افراد دارای دیدگاه های متفاوت را در
زیر سقف کشور و نهادهای آن خواهیم پذیرفت؟ آیا فرصت پیوستن به جهانی که
دوره دیوارها را پشت سر گذاشته را غنیمت شمرده و درهای خود را بر روی ورود
اندیشه ها، کالاها و انقلاب های فناوری پیش رو باز خوهیم کرد؟
در
واقع، طی ربع قرن گذشته حرفه روزنامه نگاری مرا به تمامی پایتخت هایی برده
که امروزه افراد انتحاری، جهادگرایان، مقاومت کنندگان، سرهای بریده،
گورستان های گسترده و جنگ های داخلی را تولید می کنند، جایی که در شهرهای
از قبیل “صنعا”، “دمشق”، “بغداد”، “خارطوم” و “طرابلس” (به ترتیب پایتخت
های یمن، سوریه، عراق، سودان و لیبی) حضور یافته و از برخی مخالفان مخفی و
پنهانی شنیدم که مشکل کشورهای عربی تنها احزاب و افراد حاکم بوده و به محض
کنار رفتن آنها از قدرت، درهای آینده به روی این کشورها باز خواهند شد.
با
این حال “بهار عربی” و پیامدهای آن، این مسئله را آشکار کردند که ما اعراب
همچنان برده و دربند تاریخ و گذشته خود و دوران مرگبار و کشنده آن هستیم و
اینکه از همان کودکی با زبان تنفر از یکدیگر، حذف دیگری و وجود دیوارهای
مختلف آشنا می شویم، در نتیجه هنگامی که حاکمان مستبد از قدرت کنار می
روند، کشورهای ما نیز از هم فرو می پاشند.
در اینجا باید این پرسش
ها را مطرح کرد که شهروند عرب حاضر در “برلین” هنگام به پرواز درآمدن
هزاران بالن نورانی چه کار خواهد کرد؟ و هنگام شنیدن صدای شهروندان آلمانی
که فروپاشی “دیوار ننگ” را جشن می گیرند، چه چیزی خواهد گفت؟ بدون شک
شرمساری و خجالت وی را در بر خواهد گرفت.
در پایان باید گفت که
دیوارهای ننگ نقشه های و پایتخت های ما اعراب و همچنین ذهن و کتاب و چشمان
کودکانمان را در بر گرفته، جایی که به خاطر هویت به قتل می رسیم، هدف
بمباران قرار می گیریم، زیر دست و پا کشیده می شویم و مورد توهین و احتقار
قرار می گیریم، در حالی که آلمان به سوی آینده در حرکت می باشد، ما در حال
حرکت به سوی تاریکی های دوران غارنشینی هستیم، بنابراین بهتر آن است که
شهروند عرب به “برلین” سفر نکند.»
منبع : شفقنا