آیا اخلاق بودایی از ما میخواهد به فکر خودمان و رهایی خویش باشیم؟ یا از ما انتظار دارد که در پی نجات دیگران باشیم؟
ردنا (ادیان نیوز)- جذابترین بخش آیین بودا، نگرش اخلاقی آن است. در این عرصه، به شکلی شفاف و روشن درست و نادرست و راههای رسیدن به آن و گریز از این بازنموده میشود. فهم آیین بودا گرچه به ظاهر آسان به نظر میرسد، اما چنین نیست و بر خلاف شهرت این گزاره که «این آیین متافیزیک ندارد و شما میتوانید با حفظ باورهای اعتقادی خود به آن روی بیاورید»، مانند لابیرنت است. همین که وارد آن شدید سرگرم برخی جذابیتها و سرگردان پارهای اندیشههای آن خواهید شد.
این مساله در عرصه اخلاق نیز خود را نشان میدهد. آیا اخلاق بودایی از ما میخواهد به فکر خودمان و رهایی خویش باشیم؟ یا از ما انتظار دارد که در پی نجات دیگران باشیم؟ آیا اخلاق بودایی اصولی ساده دارد که میتوان آسان به آنها عمل کرد؟ یا آنکه بسیار دشوار و زیادهخواه است؟ قسمت خوشایند مساله آن است که پاسخ همه این پرسشهای متضاد گویی مثبت است. شما میتوانید به اخلاقیات بودایی به مثابه تلاشی جامعهگریزانه برای نجات خود بنگرید یا آن را کوششی برای درگیری در جامعه برای رهایی دیگران بدانید. دو شاخه بزرگ آیین بودا: شاخه تراوده و ماهایانه پاسخهای متضادی به این پرسشها میدهند. در نتیجه اگر کسی جامعهگریز باشد میتواند آیین بودا را پناهگاه خود بداند و اگر هم جامعهگرا باشد از آیین بودای درگیر یا آیین بودای ملتزم بهره بگیرد. این نکته در کنار جذابیتهای دیگر، پژوهشگران اخلاق را متوجه آیین بودا کرده است که حاصل آن آثار متعددی است که پیاپی میرسد.
کتاب اخلاق بودایی نوشته خانم ماریا هایم (ترجمه محمد دهقانی و مجید دهقانی، تهران، نشر آنسو، ۱۴۰۰، ۱۵۱صفحه)، یکی از این نمونههای خواندنی و آموزنده است که در عین فشردگی، مباحث دقیقی را در بر گرفته است. یکی از آموزههای قابل تامل آیین بودا که در اخلاق آن به خوبی کاربرد دارد، آموزه «کرمه» است. این آموزه بیانگر آن است که هر چه بکاریم همان را درو میکنیم. اما چون همه کاشتههای ما در زندگی ما به بار نمیآید، زندگی ما در چرخه «سنساره»، یا گردونه بازپیدایی، ادامه پیدا میکند و بارها به این جهان در قالبهای گوناگون باز میگردیم تا حاصل اعمال خود را بیابیم. آموزه کرمه، منهای سنساره یا تناسخ با اصل «تجسم اعمال» در سنت اسلامی تناظر قابل توجهی دارد.
دومین نکته قابل توجه در اخلاق بودایی که البته در میان نظامهای اخلاقی کهن رواج داشته، آن است که اخلاق در واقع کاری است که با خود و زندگی خود میکنیم. تصور عمومی از زیست اخلاقی آن است که ما به دیگران نیکی میکنیم. حال آنکه از نظر آیین بودا، خوب و بد رفتار ما در خود ما جلوهگر میشود و آرام آرام هستی ما را میسازد. این آموزه نیز با برخی آیات قرآنی همسویی شگفتی دارد: «اگر نیکی کنید به خود نیکی کردهاید.» شکل سادهشده این آموزه در فرهنگ عمومی ما اینگونه بازتاب پیدا کرده است: «هر چه کنی، به خود کنی/گر همه نیک و بد کنی».
در حالی که شاخه تراوده در آیین بودا بر دغدغه خود را داشتن و خود را پاییدن و در پی رهایی خویش بودن تاکید عجیبی دارد و رهایی نهایی را ویژه افراد معینی میداند، شاخه ماهایانه، بر درگیر شدن و برای دیگران کوشیدن و خواستار نجات همه شدن پای میفشارد و گویی نگرش دموکراتیکتری را رواج میدهد. این دو نگرش را در قطعه سعدی آشکارا میبینیم: «صاحبدلی به مدرسه آمد ز خانقاه/ بشکست عهد صحبت اهل طریق را». در عین حال این تنوع نگرش و تفاوت راهها زمینه نظرورزی عمیق درباره سرشت و جایگاه اخلاق و اصول آن را فراهم آورده است که بخشی از آن در کتاب اخلاق بودایی بازگو شده است. با خواندن این کتاب پاسخ برخی پرسشها را مییابیم و همزمان پرسشهای تازهای راه را بر ما میبندد و ما را به تامل فرا میخواند.