تشخیص موسیقی حرام بر عهده مکلف است یا فقیه؟ / دیدگاه مقام معظم رهبری درباره غنا + فیلم
در نشست «فقه موسیقی» مطرح شد؛
در نشست «فقه موسیقی» ضمن اشاره به دیدگاه مقام معظم رهبری درباره دو معنای غنا در لسان لغتشناسان به این سوال پاسخ داده شد که آیا تشخیص غنای حرام از غنای حلال بر عهده خود مکلفین است یا باید این کار توسط فقیه انجام بگیرد.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، نشست «فقهِ موسیقی» با حضور دو کارشناس این حوزه، حجتالاسلام والمسلمین حجتالله بیات، مدیر موسسه موضوعشناسی احکام فقهی و حجتالاسلام والمسلمین جعفر همتآبادی، کارشناس و پژوهشگر فقه موسیقی برگزار شد.
در بخش نخست این گفتوگو که پیشتر منتشر شد کارشناسان ضمن تفکیک موضوع و حکم در مسئله غنا بیان کردند آن چیزی که در اثر زمان تغییر میکند موضوع است و احکام همواره ثابت هستند. همچنین دستهبندی از اقوال فقها پیرامون حرمت و جواز غنا و موسیقی بیان شد. اینک بخش دوم این نشست را بخوانید؛
آقای بیات گفتند خود غنا به نحو مستقل موضوع حکم شرعی نبوده و مصالح و مفاسد موجب میشود غنا را حلال بدانیم یا حرام. آقای همتآبادی، سوالم از شما این است که آیا این دیدگاه را قبول دارید یا خیر. سوال دوم هم این است که باید تشخیص این مصلحت و مفسده را به خود مردم واگذار کنیم یا اینکه بر عهده فقیه است؟
همتآبادی: منشا اختلاف فتوای فقها دو چیز است؛ یکی پراکندگی سخن لغتشناسان و برداشتهای متفاوتی که از معنای غنا شده است. وقتی با نگاه عرفی به مسئله غنا نگاه میکنیم، بعضیها غنا را به صوت مشتمل بر ترجیع و طرب معنا میکنند. وقتی طرب را معنا میکنند میگویند طرب به معنای سبکی در حالت فرح و شادی است. اگر بخواهیم معنای غنا را به صورت عرفی در نظر بگیریم آن صوت طربانگیزی است که در حالت شادی و فرح به انسان دست میدهد. با این قید و تحلیل مفهوم غنا از نظر عرفی و مقیداتش که بحث ترجیع و طرب است، بسیاری از مواردی که در خارج وجود دارد از مصادیق غنا خارج میشود.
آقای بیات به کتاب مقام معظم رهبری درباره موسیقی اشاره کردند. ایشان حدود هفتاد جلسه در این رابطه تدریس کردند. ایشان از پراندگی حرفهای لغتشناسان به این نتیجه میرسند که غنا یک معنای عام دارد و یک معنای خاص. معنای عام غنا همان صوت آوازخوانی انسان است که مشتمل بر ترجیع باشد ولو اینکه آن ترجیع و تحریر با صدای بدی بیان شود و به مذاق یک نفر خوش نیاید. به معنای خاص غنا صوت موزون دارای ترجیع و تحریر و لذتبخش است. وقتی ما به متون روایات نگاه میکنیم باید غنا را بر کدام معنا حمل کنیم؟
وقتی ما برداشت و استنباط برخی فقها را نگاه میکنیم میبینیم که لفظ غنا را به صورت ادبیاتی معنا میکنند و معتقدند مطلق غنا لهو الحدیث و قول زور است و مصداق حرام واقع میشود ولی برخی میگویند در روایاتی که غنا مصداق قول زور و لهو الحدیث واقع شده است، روایت دارد علت حرمت غنا را مطرح میکند. این تحلیل شیخ انصاری است که قائل است غنا به این جهت حرام شده که امر باطل محسوب میشود و ادله لهو و باطل شامل حالش میشود. ایشان از این بحث نتیجهگیری میکنند غنابماهو غنا حرمت ندارد بلکه غنایی که منجر به حالات لهوی شود و طربش در حدی باشد که انسان را به سوی لهویات سوق بدهد حرام میشود، یعنی غنا را به صورت مقید حرام میدانند. این یک تحلیل است که بیشتر معاصرین آن را پذیرفتند. برخی فقها قید شأنیت را هم اضافه میکنند و میگویند اگر صوت طربانگیز شأنیت لهوی داشته باشد باز هم حرام است و لازم نیست مقارن با مجلس لهو و لعب باشد. بر اساس این نظر، مقارنات در غنا تاکید در حرمت را میرساند. بعضی باز هم قید میزنند و میگویند ولو کسی که غنا را گوش میدهد اتفاقی در درونش رخ ندهد ولی همینکه آن آهنگ شأنیت لهوی داشته باشد مصداق غنای حرام است.
فرق این نظر با قول کسانی که میگویند غنا بماهوغنا حرام نیست و فقط در صورتی که مقارن مقارنات باشد حرام است این است که اینها به اجمال لغوی غنا نپرداختند بلکه خواستند میان روایات جمع کنند. برخی روایات صوت حسن را نیکو دانستند و حتی در مورد قرآن فتوا به استحباب دادند. همچنین در بعضی روایات آمده است آوازخوانی زنان برای زنان مادامی که منجر به مفسده نشود اشکالی ندارد. این دسته از فقها این روایات را قرینه گرفتند که بگویند مطلق غنا حرام نیست بلکه غنا در صورتی که مقارن با یک معصیت دیگری قرار بگیرد از باب مقدمه حرام، حرام است. این تکمیل حرف آقای بیات بود.
موضوع دومی که ایشان مطرح کردند نقش زمان و مکان است. زمان و مکان در تغییر احکام دخالتی ندارند، در تغییر موضوع دخالت میکنند. موضوع که تغییر میکند حکم هم تغییر میکند، چون هر موضوعی حکم ثابت خودش را دارد. گاهی موضوع یک حکم صوم غیر ضرری است که واجب است، گاهی موضوع یک حکم صوم ضرری است که حرام است. اینها دو موضوع است. زمان و مکان دخیل در تغییر موضوعات هستند، نه احکام و احکام به تبع موضوعات تغییر میکنند. بر این اساس عبارت احکام ثابت و متغیر یک تسامح است.
بزرگان ما بحث کردند زمان و مکان چگونه منجر به تغییر موضوعات میشود. گاهی اوقات زمان و مکان موجب تغییر مصداق است مثلا استطاعت حج تابع زمان و مکان است و بر اثر شرایط زمانی و مکانی مصداقهای مختلف پیدا میکند. اگر شما برخی عناوین عرفی دیگر را نگاه کنید باز نقش زمان و مکان را میبینید. مثلا شرایط زمان و مکان بر مفهوم فقیر اثرگذار است. ممکن است فقیر در یک زمان کسی باشد که لوازم خانه نداشته باشد ولی ممکن است در زمان گذشته اگر کسی این لوازم را نداشت هم فقیر محسوب نمیشد.
مورد دوم از تاثیرات زمان و مکان، تبدیل موضوعات است. مثلا در بحث نجاسات، اگر جنس نجاست تغییر پیدا کند یا استحاله شود موضوع عوض میشود و به تبع آن حکم هم عوض میشود. مورد دیگر پیدایش منافع محلله عقلایی است. ممکن است برای یک موضوعی در گذشته منفعت عقلایی تصور نمیشد مثل همین خون که مثال زدند، ولی الآن برایش منافع عقلایی تصور میشود. مورد دیگر تغییر در مصالح و مفاسد است. مصالح و مفاسد همان بحث منفعت و مفسده است که زمان و مکان بر آن اثر میگذرد. از همه مهمتر تاثیر زمان و مکان در فتوای فقها است. گاهی اوقات گذشت زمان و پدید آمدن نیازهای جدید و بروز مشکلات جدید در اثر یک فتوای فقهی مثل فتوا به حرمت مطلق غنا، باعث میشود فقیه در ادله موضوع شرعی بیشتر تامل کند و ببینید این موضوع قید شرعی خورده ست یا نه. در اینجا زمان و مکان بر فقیه اثر میگذرد. اختلافات فقها گاهی به اختلافات رجالی یا فقهاللغه یا مبانی اصولی آنها برمیگردد ولی گاهی اوقات علت اختلاف فتوایشان این است که فقیهی تامل بیشتری در ادله میکند و به نتیجه دیگری میرسد. اینجا اختلاف فتوا پدید میآید. پس زمان و مکان تاثیری در احکام ایجاد نمیکند، بلکه در موضوعات تاثیر میگذارد.
اگر اجازه بدهید بحث کارآمدی احکام شرع و خصوصا جنبههای اجتماعی بحث غنا و موسیقی و توقعاتی که در جامعه وجود دارد را با آقای بیات دنبال کنیم. الآن یک ذهنیت منفی در جامعه شکل گرفته است که میگویند اسلام با شادی مخالف است، خصوصا برای نسلهای جوان این مسئله چالشبرانگیز است. میخواستم در پایان نشست به بحث ابعاد اجتماعی موضوع غنا و موسیقی هم پرداخته شود.
بیات: موضوعی که شما میفرمایید موضوعی اساسی و مستقل از بحث غنا است و غنا یک مصداق آن است. بحث کارآمدی اسلام و نیازهای بشر مثل نشاط به شادی و لذتجویی یک بحث مستقل است که میشود برایش برنامهریزی دیگری داشت و ورود ما در این فرصت محدود به این موضوع، مناسب نیست و نمیتوانیم به جمعبندی برسیم.
اگر به عنوان نکته پایانی مطلبی باقی مانده است بفرمایید.
بیات: شما اشاره داشتید تشخیص مصالح و مفاسد بر عهده مکلف است یا فقیه. در خود این مسئله یک اتفاق نظر وجود ندارد که تشخیص موضوع بر عهده مکلف است یا فقیه و تشخیص مکلف امری شخصی است یا نوعی است مثلا یک نفر زود به طرب میآید، یک نفر دیر به طرب میآید. در تشخیص موضوعات خصوصا مصادیق موضوعات عرفی خود مکلف مسئولیت دارد ولی مکلف به دلایل مختلف توانایی این کار را ندارد، مثل اینکه مفهوم موسیقی را کشف کند و نظر عرف را بگیرید و بعد خودش تشخیص دهد این موسیقی مصداق غنای حلال است یا حرام. این کار، کار سختی است. از اینجا به تشخیص نوعی میرسیم. من فکر میکنم تشخیص نوعی معیار خوبی باشد. ضمنا ما در حوزه تشخیص موضوعات قائلیم به دلیل شرایط سخت تشخیص موضوعات نیازمند دستیارانی هستیم که هم میتوانند فقیه را یاری کنند و هم مکلف را.
آقای همتآبادی اگر از تمام مباحثی که در این جلسه مطرح شد نتیجهگیری بفرمایید ممنون میشوم.
همتآبادی: محور بحث ما بیشتر فقهی بود تا بحث اجتماعی و بحث اجتماعی موضوع مستقلی است. اگر بخواهم جمعبندی داشته باشم باید عرض کنم حکم غنا و موسیقی از نظر فقها ثابت است. آنچه ما باید در بحث غنا و موسیقی مطرح کنیم این است که در موضوعشناسی غنا کار شود. این امر میطلبد محققین به میدان بیایند و پژوهش گستردهتری صورت بگیرد زیرا تا زمانی که موضوعشناسی انجام نشود این چالش ادامه خواهد شد.