هیأتی عراقی که از طرف ایاد علاوی نخست وزیر عراق برای عیادت آیتالله آمده است نیز میخواهد در جریان زمان بازگشت وی قرار گیرند تا تمهیدات لازم را برای استقبال گستردهای در خور شأن آیتالله ایشان فراهم کنند. جواب این است که «من خدمتگذار این مردم هستم و خادم نیازی به استقبال ندارد».
ردنا (ادیان نیوز)- این کتاب که در سال ۱۳۹۱ توسط انتشارات اطلاعات وارد بازار نشر و توزیع شد، ترجمه فارسی کتابی است با عنوان «الرحله العلاجیه لسماحه السید السیستانی و أزمه النجف» که انتشارات «المؤرخ العربی» آن را در سال ۲۰۱۲ روانه بازار کتاب جهان عرب کرد.
کتاب اول : ناگفتههایی از سفر درمانی آیتالله سیستانی و بحران نجف
این کتاب، وقایعنگاری سفری است درمانی به مقصد لندن که آیتالله سیستانی در تابستان سال ۲۰۰۴ میلادی برابر با ۱۳۸۳ شمسی برای درمان قلب انجام میدهد. اهمیت کتاب، از همزمانی این سفر درمانی با بحران نجف و درگیری های نیروهای امریکایی و به تبع آن نیروهای دولتی عراق با جیش المهدی -نیروهای مقتدی صدر- ناشی میشود. این کتاب یادداشت های آقای «حامد الخفاف» یکی از نمایندگان و سخنگویان آیتالله است که در طول سفر ایشان را همراهی کرده است و آنگونه که میگوید، هدف از انتشار آن پاسخ به پرسشها و ابهاماتی است که به علت همزمانی سفر درمانی با گسترش ناامنی در شهر نجف درباره مرجعیت، مطرح شده بود.
یکی از این پرسشها و ابهامات، عدم انتخاب یکی از کشورهای منطقه برای درمان است. نویسنده در ضمن پرداختن به روند شکلگیری سفر به این پرسش اینگونه پاسخ میدهد که سفر به برخی از این کشورها پیامد سیاسی داشت و نمیشد دیگران را قانع نمود که مسافرت فقط برای درمان است و تا زمانی که شیعیان عراق در معرض اتهام هستند و درباره پیروی آنها از کشوری خاص تبلیغ شده است، «سفر معظم له به آن کشور حتی به منظور درمان، بازتاب نادرستی خواهد داشت».
البته نماینده آیتلله پیش از سفر پیغام میدهد که «آیتالله در لندن هیچ تمایلی به ملاقات با مسئولان ندارد». نویسنده تأکید میکند که علیرغم شایعات مغرضانه، در طول سفر «نه شخص ایشان و نه هیچ یک از همراهان با هیچ سطحی از مقامات انگلیسی دیدار نداشتند». عدم تمایل آیتالله برای بهرهگیری از امکانات تحت پوشش نیروهای اشغالگر امریکایی برای خروج از نجف و دخالت مالی هیچ مقام رسمی یا غیر رسمی نیز از نکات قابل توجه در مسیر فراهم شدن مقدمات سفر است.
پس از انجام مقدمات سفر که محرمانه صورت میگیرد، آیتالله به سمت مقصد حرکت میکند و هنگام رسیدن به مقصد، رسانهها در جریان قرار میگیرند. دور از انتظار نیست که همزمانی سفری استعلاجی با حوادث نجف، رسانهها را به پیوند دادن این دو واقعه سوق دهد. برای نمونه، روزنامه الوطن مدعی میشود که این سفر به سفارش مقامات مسئول و برای حفظ جان مرجع تقلید انجام شده است. از این رو، همراهان تصمیم میگیرند برای نفی ادعای مطرح شده، فیلمی کوتاه از وضعیت وی بر روی تخت بیمارستان تهیه کرده و در اختیار شبکه العربیه قرار دهند.
دامنه شایعات درباره انگیزه سفر به لندن تا جایی است که روزنامه الشرق الاوسط به نقل از رئیس پلیس نجف مدعی میشود که پس از تلاش ناکام نیروهای مقتدی صدر برای کشتن یا ربودن آقای سیستانی، پلیس و نیروهای چندملیتی ایشان را از نجف بیرون برده، برای حفظ جان و نه برای درمان به لندن فرستادهاند. اظهاراتی که خشم اطرافیان مرجع تقلید را برمیانگیزد و آنها را وا میداردکه به رئیس پلیس پیغام دهند یا اظهارات خود را در آن روزنامه تکذیب میکند و یا به اشد مجازات محکوم خواهد شد. نویسنده در جایی دیگر، باقی ماندن همسر، دختران و یکی از پسران آیتالله در نجف را دلیل واهی بودن این اتهام میداند.
در چنین شرایطی، بسیاری از شخصیتها و گروههای سیاسی برای پایان دادن به بحران از آیتالله میخواهند که بیانیه صادر کند اما بنا بر گفته نویسنده، وی این کار را سادهاندیشی می داند و بر این باور بوده که «فراوانی بیانیهها از ارزش آنها میکاهد و مرجعیت باید بگونهای سخن بگوید که در صحنه عمل اثر گذار باشد و گرنه دهها اطلاعیه و ابراز انزجار، چنانچه نتواند چیزی را دگرگون کند، چه فایدهای دارد؟».
در مقابل، راه حلی که مورد تأیید مرجع تقلید قرار میگیرد، میانجیگری سازمان ملل است و در برابر این نقد که «دخالت دادن سازمان ملل برای حل یک مسأله داخلی نادرست است»، فرزند آیت الله جواب می دهد: «مهم آن است که بحران کنترل شود». جوابی که به حتم، جواب مرجع تقلید است، زیرا در موردی که فرزندشان اظهار نظر شخصی میکند، اصرار میکند که به عنوان موضع مرجعیت تلقی نشود. به مناسبت، نویسنده این نکته را گوشزد میکند که در دیدگاه آقای سیستانی، قانون اداره کشور به غیر از مشروعیت انتخاباتی یا مشروعیت بینالمللی نمیتواند مشروعیت داشته باشد .(ص۷۴)
در برخی موارد نیز نماینده مرجع تقلید در برابر درخواست صدور بیانیه، دور بودن از صحنه، شتاب حوادث و کامل نبودن اطلاعات را دلیل عدم صدور بیانیه بر میشمارد. البته «هر روز بولتن کاملی از اخبار و مقالات روزنامههای عربی و بینالمللی پیرامون بحران از اینترنت دریافت میشود و مطالب ضروری آنها در اختیار آیت الله قرار می گیرد» و خود وی تصریح میکند که پنجاه سال از عمرش را در نجف گذرانده و اکنون که نجف در حال سوختن است، همه فکرش آنجاست.
بحران در نجف به جایی میرسد که دولت تصمیم میگیرد برای پایان دادن به آن وارد فاز نظامی شود. اما آیتالله به حل مسالمتآمیز بحران باور دارد و پیغام میدهد که در صورت حمله نظامی به نجف «ما ساکت نخواهیم نشست». بحران شدت مییابد. دومین پیام آیتالله خامنهای به آیتالله سیستانی میرسد. پیام اول چند روز پیش صادر شده و متضمن دعا برای «سلامت آن وجود محترم و تکیه گاه معنوی ملت عراق» است.
اما پیام دوم بر این نکته تأکید میکند که اگر آیتالله خامنهای و سایر مراجع در ایران اقدامی نمیکنند، برای حفظ جایگاه آیتالله سیستانی است و به این دلیل است که نمیخواهند موضعی اتخاذ کنند که احتمالا مخالف موضع ایشان باشد و در چنین شرایطی لازم است که ایشان «تشر محکمی به دولت عراق» بزنند. در پایان آیتالله خامنهای تأکید میکند که «من منتظر جواب هستم». یک ساعت بعد آیتالله سیستانی پاسخ میدهد و میگوید که به نخستوزیر عراق به صراحت اعلام کرده با پذیرش مطالب کنگره ملی عراق از طرف آقای سید مقتدی صدر «دیگر برای اقدام نظامی هیچ بهانهای نیست و باید از این فرصت جهت توقف خونریزی در نجف استفاده شود. در غیر این صورت، مرجعیت موضعگیری شدیدی خواهد داشت».
در حاشیه این سفر دیدارهایی نیز انجام میگیرد. در یکی از دیدارها استاد مهدی التاجر یکی از شخصیتهای اجتماعی و اقتصادی معروف امارات میگوید: «مهمترین چیزی که به آن میبالیم، همین عشقی است که به علیبنابیطالب(علیه السلام) داریم». آیتالله نیز در جواب، درباره محبت و نوع دوستی و اتحاد سخن میگویند و اینکه «انسان عاشق باید خود را به سیره محبوب و معشوق خود مزین کند. علی(علیه السلام) یارانش را دوست داشت و به فقرا محبت میکرد اما آیا ما خود را به سیره او آراسته ایم؟».
دیدار دیگری نیز میان آیتالله سیستانی و آیتالله شیخ جواد تبریزی مرجع تقلید ساکن در قم که وی هم برای درمان در لندن به سر میبرد، صورت میگیرد. در این دیدار آیتالله تبریزی اظهار امیدواری میکند که آیتالله سیستانی به نجف و حرم امیرالمؤمنین باز گردد. آیت الله سیستانی نیز میگوید که شش سال –از زمان سقوط حزب بعث و صدام- است نتوانسته به حرم برود. هیأتی عراقی که از طرف ایاد علاوی نخست وزیر عراق برای عیادت آیتالله آمده است نیز میخواهد در جریان زمان بازگشت وی قرار گیرند تا تمهیدات لازم را برای استقبال گستردهای در خور شأن آیتالله ایشان فراهم کنند. جواب این است که «من خدمتگذار این مردم هستم و خادم نیازی به استقبال ندارد». آیتالله در یکی از روزهایی که از بیمارستان به محل اسکان باز میگشته نیز به دیدار دوست قدیمیاش آیتالله سید محمدتقی قمی که برای درمان در لندن به سر میبرد، می رود.
در روزهای پایانی حضور آیتالله در لندن، تبلیغات بر ضد مرجعیت به اوج خود میرسد و هیچ اتهامی از جمله ترس و فرار و سکوت و تسلیم و خیانت فروگذار نمیشود. این در حالی است که بنا به گفته نویسنده، تلاشهای مرجع تقلید در سکوت و آرامش و مطابق روش همیشگی، بدون سروصدا انجام میگیرد و غیر از کسانی که به طور مستقیم با آن درگیر بودند، «کسی از آن اطلاع نداشت».
برنامه بازگشت نیز بگونهای تنظیم شده که آیتالله با هواپیما لندن را به مقصد کویت ترک کند و از کویت به بصره رفته و از راه بصره به سمت نجف حرکت کند. انگلیسیها که غیرمترقبه در جریان این خبر قرار میگیرند، آثار دلخوری در چهرهشان نمایان میشود و دلیل دلخوری خودشان را لزوم اجرای اقدامات امنیتی بیان میکنند.
در مسیر بازگشت، برنامه اینگونه است که مردم از همه جای عراق به همراه مرجع تقلید به سمت نجف حرکت کنند و به بحران نجف خاتمه دهند. آیتالله پس از رسیدن به بصره شب را در منزل نمایندهاش آقای صافی بیتوته میکند. در این موقعیت هزاران تن از مردم به رغم هوای گرم و تابش سوزان خورشید بر گرد خانه اجتماع میکنند و صدای تکبیرشان بلند میشود. نماینده مرجع تقلید مأمور میشود که سلام ایشان را به مردم برساند و از آنها تقاضا کند به دلیل گرمای شدید هوا به خانه خود برگردند و بگویند که ایشان فردا صبح ساعت ۷ رهسپار نجف میشود. پیش از خواب نیز آیتالله به نویسنده میگوید: «ما مصمم هستیم که فردا روانه شویم و در حد توان میکوشیم که بحران را فیصله دهیم اما اگر موفق نشدیم چه کنیم؟ راه جایگزین چیست؟». نویسنده نیز پاسخ میدهد که «آنچه شما را به این کار واداشته تکلیف شرعی و مسئولیت تاریخی شماست اما حقیقت این است که تاکنون برای ناکامی این تلاشها هیچ تصور مشخصی ندارم و باید در هر شرایطی مطابق اقتضای خاص خود عمل کنیم».
فردا کاروان به سمت نجف حرکت میکند و از هر منطقهای که عبور میکند، اهالی آنجا برای استقبال و نثار نقل و شکلات بیرون میآیند و به آن میپیوندند. در طول مسیر نیز به علت دودی بودن شیشه ماشینهای کاروان، مردم که نمیدانستهاند آیتالله در کدام ماشین است، برای تبرک خود را روی سقف و این سو و آن سوی ماشین میانداختهاند. برخی بر سر و سینه میزنند و برخی اشک شادی میریزند و کاروان در همه شهرهای مسیر بصره تا نجف مسیر خود راه خود را به دشواری میگشاید.
عصر همان روز کاروان به نجف میرسد و آیتالله سیستانی در منزلی در منطقه السعد نجف مستقر شده، از آنجا تماسها برای میانجیگری و پایان دادن به بحران نجف ادامه مییابد و چند روز بعد بحران خاتمه مییابد. در بخش پایانی کتاب نیز تصویر گویایی از ملاقات و تفقد آیتالله با سید مقتدی صدر ارائه شده است. نویسنده نیز به فرزند آیتالله میگوید که در آهنگ سخنان سید مقتدی صداقت یافته است و فرزند آیتالله تصدیق میکند. مترجم این کتاب آقای محمدرضا مروارید است.
کتاب دوم: دیدگاههای سیاسیاجتماعی آیتالله سیستانی در مسائل عراق
بخشی از این اسناد مربوط به سؤالات مکتوبی است که خبرگزاریها و روزنامههای رویترز، نیویورک تایمز، آسوشیتدپرس، واشنگتنپست، لسآنجلستایمز، سانفرانسیسکو، آساهی ژاپن، الحیاه، شبکههای BBC، IBC ، CNN ، فاکسنیوز، روزنامه لهستانی گازتا ویبورچا، خبرگزاری فرانسه، روزنامههای ژاپنی اقتصاد، هندی پایونیر، عراقی الزمان و عراق تودی، فرانسوی نوول ابزرواتور، هفته نامه لهستان، مجلههای «المکتبه» هیئت حسینی نبطیه لبنان، آلمانی دیر اشپیگل و ژاپنی فورسایت است.
چند سند نیز به مسئله فلسطین و وحدت اسلامی میپردازد که قابل توجه است. برای نمونه، در بیانیهای با موضوع وحدت اسلامی آمده است: «اختلافاتی که از قرنها پیش پدیدار گشته و راه حلی مورد پسند و قبول همگان برای آن یافت نشده است. بنابراین، شایسته نیست که خارج از چارچوب گفتوگوهای استوار علمی به آنها پرداخته شود. بویژه آنکه این اختلافات هیچ آسیبی به اصول دین و بنیانهای اعتقادی وارد نمیسازد، زیرا همه طرفها به خدای یگانه و رسالت پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآله) و معاد و مصون ماندن قرآن کریم از تحریف و قرار داشتن آن در کنار سنت شریف نبوی به عنوان یکی از منابع احکام شرعی و دوستی و مودت اهلبیت (علیهم السلام) و دیگر احکام بنیادین اسلام همانند نماز و روزه و حج که همه مسلمانان در آنها مشترک می باشند، ایمان دارند».
در بیانیه «شهادت شیخ مجاهد احمد یاسین (رحمه الله)» آمده است: «در جنایتی زشت از سوی رژیم اشغالگر صهیونیستی، ملت مظلوم یکی از مردان دلاور خود، یعنی دانشمند شهید شیخ احمد یاسین را که خداوند غریق رحمت واسعهاش سازد، از دست داد. او زندگی خود را وقف خدمت به میهن و دین کرد و اینک نمادی شد که در صبر و مقاومت از وی الگو بگیرند».
پس از درگذشت مفتی عراق شیخ جمالالدین دبان نیز پیامی صادر میشود. بخشی از این پیام به این شرح است: «خانواده علامه فقید جناب شیخ جمالالدین دبان (رحمه الله تعالی) … با اندوه و تأثر بسیار خبر درگذشت فقید گرانقدرتان، مفتی کشور عراق (طیب الله ثراه) را که در علم و حکمت و میانهروی شهره و در این زمینه الگویی برای پیروی بود، دریافت کردیم. عراق در زمانی او را از دست داده است که بیشترین نیاز را به علمایی گرانقدری همانند او دارد».
در واکنش به حمله اسرائیل به غزه در بیانیهای آمده است: «تعابیری همچون همچون محکومیت و انزجار از آنچه نسبت به برادران فلسطینی ما در غزه صورت میگیرد و همدردی لفظی و زبانی با آنان در برابر حجم مشکلات و محنت های هولناکی که با آن روبرو هستند، بی معناست».
همچنین، پس از حمله به اردوگاه فلسطینی جنین در خلال بیانیهای به نقش آشکار امریکا در پشتیبانی از صهیونیستها تصریح میشود: «این روزها خواهران و برادران ما در سرزمینهای اشغالی با تهاجم پیاپی صهیونیستها رو به رو هستند… همه اینها نه تنها در برابر چشم جهانیان و بدون هیچ بازدارنده و مانعی انجام میگیرد، بلکه از پشتیبانی آشکار امریکا نیز برخوردار است».
علی رغم باور و تعامل با نهادهای بین المللی از جمله سازمان ملل پیام تهدید آمیز آیتالله به رئیس شورای امنیت شایسته درنگ است. این پیام در پی آن صادر میشود که برخی در تلاش بودند «قانون اداره دولت در دوره انتقالی عراق» را در قطعنامه شورای امنیت بگنجانند و به تعبیر آقای سیستانی به آن «مشروعیت بین المللی ببخشند». ایشان در پیام به رئیس شورای امنیت، این قانون را قانونی میداند که شورایی غیرمنتخب در سایه اشغال و تحت فشار امریکاییها آن را تهیه کرده است «بنابراین هرگونه تلاش در راستای مشروعیت بخشیدن به این قانون از طریق نام بردن از آن در قطعنامههای بینالمللی حرکتی بر ضد ملت عراق شمرده میشود و باید پیامدهای خطرناک آن را یادآور شد».
این کتاب را هم آقای حامد الخفاف، سخنگو و نماینده آیت الله سیستانی در لبنان، گردآوری و تدوین کرده است. ترجمه فارسی کتاب را آقای محمدجواد رحمتی بر عهده گرفته و آقای محمدرضا مروارید آن را ویرایش و گاه بازنویسی کرده و مقدمهای بر آن نگاشته است. انتشارات کویر نیز کتاب را در سال ۱۳۹۲ منتشر کرده است.