به گزارش ادیان نیوز، برگزاری کنگره دو روزه جریانهای افراطی تکفیری در قم با حضور علمای کشورهای مختلف به ویژه کشورهای منطقه غرب آسیا، خبر از آن داد که مسئله تکفیر و جریان منحرفکننده مقاومت مسلمین به عنوان یک عنصر وحدتآفرین در جهان اسلام میتواند مورد توجه قرارگرفته و به وسیله آن به مقابله با معارضان موج اسلامخواهی چند سال اخیر در منطقه غرب آسیا -که به نام بیداری اسلامی شناخته میشود- پرداخت و در برابر صهیونیسم، آمریکا و انگلیس ایستادگی نمود.
در واقع جریان تکفیر که حاصل آن اسلام هراسی و انحراف در اصول اعتقادی مسلمین است، از هیچ تلاشی برای نابودی وحدت و ایستادگی ملتهای مقاوم در برابر استعمارگران کوتاهی نمیکند و هر اقدامی در این زمینه را با همکاری دستگاههای اطلاعاتی مستکبرین و دلارهای نفتی عناصر حاکمیتی وابسته به آمریکا و صهیونیسم پیگیری و اجرایی مینماید.
بر این اساس کنگره مذکور به همت آیات عظام مکارم شیرازی و سبحانی و با حضور صدها اندیشمند، عالم و فرزانه در شهر مقدس قم و در دو روز کاری و در سه کمیسیون تخصصی برگزار شد که در پایان با دیدار مقام معظم رهبری همراه گردید؛ دیداری که سخنان رهبری در آن توانست هدف اصلی این کنگره را شفافتر سازد و آن را به سوی مقصود اصلی معطوف سازد.
لذا در این نوشتار به بررسی و تبیین سخنان رهبری معظم انقلاب میپردازیم.
همانطور که همگان میدانند، داعش یا دولت اسلامی، موج سومی از جریان تکفیر و سلفیگری چند ده سال اخیر است؛ موجی که با تشکیل حکومت وهابی سعودی در عربستان از لابهلای برگههای تاریخ صدر اسلام به ویژه خوارج آغاز و در غائله افغانستان و تشکیل طالبان و القاعده وارد فاز جدیدی گردید.
در واقع تشکیل حکومت سعودی عربستان برای حفظ ثبات منطقه ژئوپولیتیک غرب آسیا و هدایتگری منطقه مسلمین -به ویژه مناطق مقدس مسلمین- بسیار میتوانست کارآمد باشد تا جایی که پس از انقلاب اسلامی ایران و زدوده شدن بزرگترین پایگاه سیاسی جریان استکبار، آمریکا و صهیونیسم به دنبال تقویت جناح مخالف این انقلاب سوق پیدا نمودند و در نهایت موجی از تکفیر و کشتار ملتها را در افغانستان با نام طالبان شکل دادند.
عنوانی که در رفتارهای ابتدایی و جاهلانه به عین قابل ملاحظه بود؛ از کشتن مردم به جرم خارجی و رافضی بودن تا تنبیه مردان به دلیل کوتاهی ریش و زنان به دلیل عبور تنها در خیابان و همچنین تخریب دهها اثر فرهنگی و هنری و مقابله با رسانهها به ویژه رادیو و تلویزیون، همه و همه بخش کوچکی از موج دوم جریان تکفیر در چند سال اخیر بوده است.
اما عاملان و حامیان اصلی جریان تکفیر در عصر جدید هدف خود را بالاتر برده و پس از مشاهده اسلامخواهی و بیداری اسلامی در منطقه و هیجان موجود در جهان اسلام در نابودی عمال وابسته به غرب، برنامهریزی گسترده ای صورت پذیرفت تا خطوط اصلی این موج یعنی مبارزه با طاغوت و شیطان بزرگ، آمریکا و همپیمانانش در منطقه به سمت درگیریهای داخلی و تفرقه سوق پیدا نماید.
در واقع این اقدام برای اجرایی شدن شعار «تفرقه بینداز و حکومت کن» از هر نوع تلاشی کوتاهی نکرد تا جایی که موج سوم آن با عنوان دولت اسلامی عراق و شام شکل گرفت. داعش یا همان دولت اسلامی عراق و شام، نه تنها در برنامهریزیهای خود سعی نمود تا از خلأ موجود در منطقه -به ویژه خلأ هیجانی چند سال اخیر- استفاده کند بلکه تمام هدف خود را معطوف آن ساخت که چهره ای نوین از اسلام در جهان به نمایش درآورد و موج اسلامخواهی و رحمانیت طلبی جوامع مختلف به سوی اسلام را با سدی به نام تکفیر مهار نموده و آن را به مقابله با اسلام حقیقی سوق دهد.
به عبارت دیگر، نه تنها مانع از تسلیم و نابودی ابرقدرتها شود، بلکه عنصری قوی و اساسی در نابودی اسلام حقیقی و ملتهای مسلمان جهان اسلام شود تا جایی که حتی اگر مسلمین بتوانند در موج سوم پیروز از میدان نبرد خارج شوند، خسارتها و آسیبهای ایجادشده آنقدر باشد که منافع مستکبرین به ویژه آمریکا و صهیونیسم را دچار اختلال نکرده و به آن دست نیابد؛ راهبردی که صهیونیستها به وسیله آن توانستند سه اقدام مؤثر را اجرایی نمایند که به شرح ذیل است:
الف) انحراف در مسیر اساسی اسلامخواهی
رفتار وحشی گرانه و ددمنشانه جریان تکفیر در چند سال اخیر با استفاده از رسانههای مجازی آمریکایی-صهیونیستی توانست پیامی از اسلام را به جهانیان مخابره نماید که در آن هیچ اساس و واقعیت عینی از اسلام ناب نباشد و موج اسلامخواهی و مبارزه با ظالمان را مهار کند.
هرچند در این رفتار همیاری و همراهی سران مرتجع منطقه به طور مشخص قابل مشاهده است اما نباید دست سرویسهای اطلاعاتی آمریکا، انگلیس و در نهایت اسرائیل را فراموش کرد و از کنار آن گذشت.
در واقع آمریکاییها به همراه عمال خود در منطقه با ایجاد فضای مناسب علیه اسلام حقیقی سعی در حفظ منافع خود نمودند تا به وسیله آن بتوانند هیجان و شور بیداری اسلامی را مهار ساخته و آن را منحرف سازند تا جایی که مرزهای نبرد اساسی علیه استکبار از کوه های جولان و نوار غزه و جنوب لبنان و مناطق کرانه باختری و در نهایت قدس شریف، به سمت کوچههای بغداد و مرزهای سوریه و عراق و ایالتهای پاکستان سوق پیدا نماید.
لذا توجه به این راهبرد بسیار حائز اهمیت است؛ به طوری که میتوان بیان داشت مهمترین راهبرد صهیونیستها از راهاندازی موج سوم جریان تکفیر بوده است.
ب) رهاسازی محور مقاومت
جریان مقاومت که از جمهوری اسلامی ایران به منطقه تابید، موجی را ایجاد نمود که در فاصله ای کمتر از ده سال توانست چندین شکست راهبردی را به نظامیان و دولتمردان مستکبر به ویژه صهیونیستها وارد سازد.
مقاومت ۳۳ روزه لبنان و ایستادگی ۲۲، ۸ و در نهایت ۵۰ روزه غزه خبر از آن میداد که رژیمی که سردمدار شعار از نیل تا فرات بود، امروز حتی قادر نیست برای حفظ امنیت اشغالگری خود چاره ای بیندیشد.
اما جریان تکفیر و در نهایت اسلام آمریکایی بر آن شد تا با استفاده از عنصر سکوت در برابر ظالم و عدم دفاع از مظلوم، موجب تخریب و در نهایت سقوط محور مقاومت شود تا جایی که پس از ۴ هفته از حملات ددمنشانه صهیونیستها به نوار غزه، ملک عبدالله در بخشی از پیام خود به مسأله فلسطین اشاره کرد و آن را به صورت ضمنی -و نه رسمی- محکوم ساخت و بدون توجه به سازمانهای عرب تحت امرش و نقشآفرینی آنها در شعلهورسازی آتش منطقه -به ویژه در عراق و سوریه- سکوت را عنصر مطلوب و کارآمد دانست و به آن عمل نمود.
در واقع پروژه رهاسازی مقاومت پروژه ای بود تا جریان اصلی اسلام دچار چالشهای اساسی شده و خسته از آنکه دیگر توان مقاومت و ایستادگی ندارد، به طور خودکار از دایره تهدیدات امنیت ملی صهیونیستها خارج شود.
ج) فراموش سازی مسأله اصلی جهان اسلام
فلسطین تنها مسأله ای است که جهان اسلام باید به آن توجه داشته باشد. اساس این توجه بر آن است که جمهوری اسلامی ایران در همان روز اول پیروزیاش پذیرفت و به آن توجه نمود تا جایی که به فرموده مقام معظم رهبری: «ما به آزادی قدس شریف و تمامی سرزمین فلسطین میاندیشیم؛ این است آن جرم بزرگ ملت ایران و جمهوری اسلامی».
لذا توجه به فراموشنشدن مسأله فلسطین و حفظ وحدت مسلمین در این زمینه میتواند بسیاری از موانع فراگیر شدن اسلام ناب را در سراسر جهان مرتفع سازد و جرثومه فساد را از بین برد.
اما آنچه که باید به عنوان نتیجهگیری بیان داشت، توجه علمای اسلام به نقش و جایگاه خود در هدایتگری و روشنگری اساسی میان جامعه و دولتهای خود است.
علمای اسلام به عنوان افرادی که با تفقه و تدبر در علوم دینی و اسلامی توانستهاند به جایگاه اندیشه ورزی و اندیشمندی دست یابند و به وسیله آن موج معکوس علیه جریان تکفیر را به راه بیندازند، میتوانند با استدلالهای خود، با دیدگاه منصفانه و عقلایی خود و در نهایت با هشدارهای فراگیر و هدفدار، جامعه اسلامی را با واقعیتهای اساسی جهان اسلام آشناتر سازند و این خطر بزرگ را مرتفع سازند.
در کنار این، هدفگذاری مسأله فلسطین و ایجاد موج مقاومت در برابر صهیونیسم، کاملکننده اساسی جریان اسلام خواهد بود و راهکاری است که میتواند معضلات چند سال اخیر جهان اسلام را مرتفع سازد.
لذا اهتمام بزرگان، علما و اندیشمندان جهان اسلام به مسأله وحدت و سوق دهی آنان به سمت مبارزه با صهیونیسم و استکبار، تنها راه برونرفت جریان تکفیر از دامن اسلام است که میتواند کارآیی داشته باشد.
* امیر مسروری؛ پژوهشگر امور راهبردی و مدیر گروه مطالعات راهبردی سراج بلیغ
منبع: جام نیوز