مرحوم میرزا بعد از این بحث میفرماید به صورت کلی برای ما مشخص نشده که هر لهوی دارای مفسده است یعنی عنوان لهو برای اثبات مفسده کافی نیست. پس باید برای اثبات فساد و مفسده عنوانی غیر از عنوان لهو داشت. بسیاری از فقهای متاخر نیز به این نتیجه رسیدند که نمیتوان عنوان لهو را برای حرمت موسیقی کافی دانست. امام خمینی نیز در پایان بحث در مکاسب محرمه خود میفرمایند «فتحصل عدم قیام دلیل علی حرمت مطلق لهو و علی مطلق اصوات اللهویه». پس قبح آلات موسیقی از نظر عقلی منحصر به موارد خاص شده و به صورت کلی نمیتوان برای آن حکم کلی داشت.
آیت الله سروش محلاتی از اساتید دروس خارج حوزه علمیه قم در دومین جلسه بررسی فقه موسیقی به تبیین ادله عقلی مطرح شده در این موضوع پرداخت.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز) متن این درسگفتار پیش روی شماست:
معمولا فقهاء برای یافتن حکم آلات موسیقی بحث را با روایات آغاز میکنند. هر موضوعی ابتداء باید بر اساس مبنای عقلی و سپس بر اساس قرآن مورد بررسی قرار بگیرد و سپس نوبت به روایات میرسد چون در مکتب فقهی شیعه دست فقهاء از نظر روایات باز است و برخلاف عامه، روایات زیادی از اهل بیت(ع) در دست است و احساس نیاز برای بررسی عقلی و قرآنی مسائل نشده و نمیشود.
در روایات شیعه درباره ملاهی و آلات لهو و لعب روایات زیادی وجود دارد. از سوی دیگر، به صراحت این موضوع در قرآن مطرح نشده و لذا از قرآن و حکم عقل عبور شده است.
مطرح کردن ملاهی بر اساس مبانی عقلی، مستلزم بررسی حکم عقل در این زمینه است. وقتی عقل درباره موضوعی نظر میدهد، این نظر دوگونه است؛ قسم اول درباره موضوعاتی است که حسن و قبح آن را مستقیما درک میکند؛ مانند قبیح بودن ظلم و حسن بودن عدل. اما موضوع غناء و استفاده از ملاهی از این دست نیست که عقل مستقلا درباره آنها حکم به حسن یا قبح داشته باشد. لذا به نوع دوم از احکام عقل توجه میشود و آن این است که عنوانی به آلات لهو انطباق پیدا کند تا به واسطه حکم عقل به این عنوان تعلق بگیرد. آیا چنین عناوینی وجود دارد که حکم عقل به آن تعلق یافته و با موسیقی منطبق باشد و براین اساس بتوان گفت موسیقی قبیح یا حسن است؟
در اینجا چند عنوان مطرح است؛
عنوان لهو
آیا میتوان استفاده از آلات موسیقی را لهو دانست و حکم عقل درباره لهو را میتوان به این مصادیق منطبق دانست؟ عنوان لهو با عنوان موسیقی متفاوت است. یک سری از وسائل موسیقی مانند سنج و طبل و نی وجود دارد که اشیاء خارجی هستند. یک فعلی از ناحیه نوازنده در استفاده از این وسائل صورت میگیرد که این فعل در ارتباط با شیء خارجی است. به خود آن شیء خارجی ذاتا لهو گفته نمیشود بلکه فعل نوازنده ممکن است لهو باشد. در اینجا دو مساله مطرح میگردد: یکی اینکه آیا به صورت کلی میتوان بر قبح عقلی و حرمت شرعی لهو حکم کرد؟ این بحث کبروی درباره حکم لهو است. بحث دیگر این است که با فرض به اثبات رسیدن چنین کبرای کلی، آیا استفاده از موسیقی مصداق لهو است؟ ممکن است کسی این مصداق بودن را انکار کرده و بگوید نواختن موسیقی لهو نیست.
حکم کلی لهو از نظر عقل و شرع
تبیین نظر آیت الله بروجردی
آیت الله بروجردی معتقدند حکم کلی درباره لهو وجود ندارد تا بتوان گفت «کل لهو حرام او قبیح». بسیاری از فقهای دیگر نیز برهمین نظر هستند. وقتی که این حکم به صورت کلی ثابت نباشد، پس کدام لهو قبح یا حرمت دارد؟ مرحوم بروجردی میگوید لهوی که انسان را از حالت متعارف خارج کرده و گویا عقل را از انسان زایل کرده و منجر به رفتارهای خلاف متعارف میگردد قبیح و حرام است. بسیاری از بزرگان نیز این مطلب را پذیرفتهاند. اگر این مبنا پذیرفته شود که حرمت لهو دایره مضیق دارد، نتیجه آن در موضوع موسیقی نیز این خواهد بود که به طور کلی نمیتوان حکم به قبح یا حرمت آلات موسیقی و ملاهی کرد حتی اگر فرض شود که این آلات، آلات لهو هستند، به دلیل عدم حرمت هرنوع لهو، هر نوع استفاده از این آلات نیز قبیح نیست. اگر لهو به حدی برسد که انسان را از حال متعارف خارج کرده و عقل و فکر و تشخیص را سلب کرده و فرد را به حرکات غیرارادی و غیراختیاری وادار کند، قبح عقلی دارد. این موارد نیز بسیار نادر و محدود است.
تبیین نظر شیخ انصاری
تفسیر دیگر از لهو توسط مرحوم شیخ انصاری در کتاب مکاسب مطرح شده است. ایشان فی الجمله حرمت لهو را پذیرفته و برای آن شواهدی را بیان میکند. ولی میگوید باید مشخص کرد که لهو چیست. ایشان برای لهو سه معنا در نظر میگیرند و میفرمایند: «هذا، و لکن الإشکال فی معنى اللهو، فإنّه إن أُرید به مطلق اللعب کما یظهر من الصحاح والقاموس؛ فالظاهر أنّ القول بحرمته شاذّ مخالف للمشهور والسیره ؛ فإنّ اللعب هی الحرکه لا لغرض عقلائی، و لا خلاف ظاهراً فی عدم حرمته على الإطلاق». اگر گفته شود هر نوع بازی و سرگرمی لهو است، همانطور که در بسیاری از کتب لغت مانند صحاح و قاموس لهو را به معنای لعب دانسته و لعب را حرکتی که جنبه عقلائی ندارد معنا کردهاند ولی شیخ قائل به حرمت برای لهو بدین معنا نیست و میگوید عدم حرمت در این معنای گسترده قائل به خلاف ندارد.
در معنای دوم لهو گفتهاند: «لو خُصَّ اللهو بما یکون عن بَطَرٍ وفسّر بشدّه الفرح کان الأقوى تحریمه و یدخل فی ذلک الرقص والتصفیق والضرب بالطشت بدل الدفّ وکلّ ما یفید فائده آلات اللهو». در این بیان لهو را بطر دانسته و سپس بطر را به شادی فوق العاده معنا کردهاند. مرحوم شیخ میفرمایند حکم لهو در این معنا حرمت است. سپس برای آن رقص، کف زدن و نوازندگی با سینی و تشت را مثال میزند.
در معنای سوم گفتهاند: «ولو جعل مطلق الحرکات التی لا یتعلق بها غرض عقلائی مع انبعاثها عن القوى الشهویه، ففی حرمته تردد». یعنی حرکاتی که غرض عقلائی ندارد و در حرمت لهو بدین معنا تردید کردهاند.
شیخ انصاری به لحاظ حرمت لهو، معنای اول را خارج دانسته و گفته نمیتوان قائل به حرمت لهو به معنای لعب شده و معنای سوم را نیز حرام ندانسته و قدر متیقنی که کف معنای لهو است را شدت فرح گرفته و قائل به حرمت آن شده است. شیخ شاهدی برای این معنا به عنوان قدر متقین ارائه نکرده تا بتوان این قدر متیقن را پذیرفت و میتوان اشکال کرد که قدر متیقن مرحلهای پایینتر از آن چیزی است که شیخ گفته و درواقع لهو چیزی است که انسان را از حالت عادی خارج کرده و به سبب آن اقدامات بدون اراده را مرتکب میشود یعنی همان بیانی که آیت الله بروجردی بدان اشاره کرده و پیشتر نیز از کلام شیخ محمدرضای نجفی مسجدشاهی نیز نقل شده است.
اگر مساله از نظر فتوا و حکم لهو مورد بررسی قرار گیرد، باز حرمت مسلّم کف زدن محل بحث است یعنی اگر قرار باشد از حکم به مصداق رسیده و گفته شود چون کف زدن حرام است پس مصداق لهو است، باید درباره آن بحث شود و حرمت کف زدن محل بحث است کما آنکه حرمت رقص نیز محل بحث است و برخی از فقهاء معتقدند که رقص به عنوان کلی حرمت ندارد و برخی نیز قائل به تفصیل شدهاند.
اگر گفته شد که یکی از معانی لهو، بطر است و بطر شدت فرح معنا شد، باید به حکم فقهی شدت فرح پرداخت و شیخ انصاری گفتهاند حرام است اما آیا ارتکاب کاری که سبب شدت فرح میشود حرام است و یا اینکه وقتی شدت فرح پیدا کرد اقداماتی از او سر میزند حرام است؟ دلیلی بر اینکه شدت فرح حرام باشد وجود ندارد. اشکالی در این وجود ندارد که فرد فعلی مرتکب شود که از شدت فرح آن کف بزند. در قرآن کریم حضرت یعقوب پس از سالها دوری از جناب یوسف صدیق ایشان را میبیند و در این صحنه شدت فرح محقق میشود. صحنه بازگشت اسراء به کشور ایران، سرشار از شدت فرح بود. دختر امام میگوید وقتی که رادیو سقوط رژیم شاه را اعلام کرد، ایشان از شدت خوشحالی شروع به کف زدن کرد.
آیت الله خوئی در مصباح الفقاهه، در ذیل سخنان شیخ انصاری میگوید: «لا نعرف وجها صحیحا لما ذکره المصنف من تقویه حرمه الفرح الشدید». یعنی وجهی برای تقویت حرمت فرح شدید نمییابیم و به نظر میرسد که سخن آیت الله خوئی درست است.
راه اول درباره آلات موسیقی، انطباق عنوان لهو بر آن و حکم بر قبح عقلی و سپس حرمت شرعی آن است. این راه به اطلاق آن، جواب نمیدهد. ممکن است یک موسیقی خاصی چنین تاثیری داشته باشد و فرد را به این بیاختیاری برساند و آنجا حکم عقل ثابت است ولی حرمت کلی برای آلات موسیقی را نمیتوان کسب کرد.
عنوان فساد
ممکن است فردی بگوید این آلات موسیقی آلات فسادزا بوده و عقل حکم به قبح فساد میکند. در اینجا نیز بحث کبروی و صغروی وجود دارد.
بحث کبروی اینکه عقل هرآنچه را که موجب فساد در جامعه و اخلاق انسان باشد قبیح میداند. با فرض آنکه فساد مراتب داشته و عقل جمیع این مراتب را نیز قبیح بداند، این قاعده را درست دانسته و مورد مناقشه قرار نمیدهیم.
بحث صغروی هم این است که آیا همه آلات موسیقی موجب فاسد است؟ به عنوان مثال آیا آهنگ سرود شهید مطهری و آهنگ سرود جمهوری اسلامی موجب فساد است؟ خوشبختانه این نکته مورد توجه علمای بزرگ قرار گرفته است. آیت الله میرزا محمدتقی شیرازی یکی از این علماست که هیچ کسی درباره مقام تقوای ایشان سخنی ندارد. ایشان میفرماید ممکن است نواختن بسیاری از آلات موسیقی فسادزا نباشد.
پس همانگونه که آلات موسیقی را به صورت کلی نمیتوان آلات لهو نامید، این آلات را به صورت کلی نیز نمیتوان آلات فسادآور خواند. روایتی در تحف العقول وجود دارد که در آن از آلات موسیقی به عنوان فساد محض نام برده شده است و این روایت در ابتدای مکاسب نیز آمده است. در این روایت حضرت میفرمایند: «إنّما حرّم اللهُ تعالى الصناعهَ التی یجیء منها الفساد محضاً» برخی از صنایع و هنرها وجود دارد که از آنها فساد محض برمیخیزد. حضرت برای این صنایع، به تار و نی و شطرنج و هرچیزی که موجب لهو باشد مثال میزنند و بعد فرمودهاند: «و ما أشبه ذلک من صناعات الأشربه الحرام و ما یکون منه و فیه الفساد محضاً». چیزی که صد در صد موجب فساد است و هیچ وجهی از صلاح در آن نیست حرام است. در این روایت عنوان فساد بر آلات موسیقی فساد اولا و فساد محض ثانیه منطبق شده است. اگر بخواهیم حکم عقلی و اخلاقی استفاده از آلات موسیقی را با این انتطباق به دست بیاوریم، آیا میتوان گفت عنوان فساد برهمه کاربردهای موسیقی قابل انطباق است؟ پاسخ روشن و منفی است.
فساد چیست؟
میرزای شیرازی در بین علماء از دو جنبه مقام اول را دارد؛ اول در دقت نظر و دیگر در قداست و تقوا. چنین فقیهی در ذیل این روایت در حاشیه مکاسب میگوید منظور از فساد محض چیست؟ آیا آن فسادی است که ما میبینیم و برای ما قابل درک است؟ اگر مراد از فساد این است، که چنین فسادی در غالب افراد و مصادیق لهو دیده نمیشود بلکه کثیری از این آلات لهو چیزی است که از نظر ظاهری دارای منفعت است یعنی فرد ممکن است بیمار باشد و پزشک به او بگوید از موسیقی استفاده کن و یا اینکه استفاده عمومی از موسیقی ممکن است ایجاد نشاط کند. این بیان زمانی مطرح شده که ابزار موسیقی به مذهب ورود نیافته بود و مذهبیها صد در صد در برابر استفاده از این آلات گارد گرفته و آن را موجب فاسد میدانستند.
ممکن است کسی معتقد باشد که منظور از فساد در روایت، فساد قابل درک برای ما نیست و فسادی واقعی است که ملاکات آن برای قابل درک نیست و شرع بر اساس آن حکم به فاسد کرده است. این بیان مبتنی بر آن است که بحث را از جنبه عقلی خارج کرده و به آن جنبه تعبدی داده و گفته شود آنچه که از نظر ما فساد ندارد، از نظر شرع که عالم به ملاکات احکام است، موجب فساد است. این بسته به آن است که بتوان با روایات آن را ثابت کرد. پس به لحاظ عقلی نمیتوان عنوان فساد را بر کلیه موارد استفاده از ابزار موسیقی منطبق کرد.
درباره روایت هم اجمالا میتوان گفت که چون روایت قاعده در اختیار ما قرار میدهد، نشاندهنده آن است که بتوانیم مصادیق و موارد را تشخیص دهیم. اگر موارد و مصادیق قابل تشخیص نباشد، از قاعده بودن خارج شده و خود شرع باید بشمارد که فساد محض کجاست. یعنی به جای اینکه قاعده در اختیار دهد میگوید که نی موجب فساد محض است. یا اینکه روایت را به شکل قضیه خارجیه معنا کنیم و بگوییم در آن زمان برابط موجب فساد محض بوده است.
مرحوم میرزا بعد از این بحث میفرماید به صورت کلی برای ما مشخص نشده که هر لهوی دارای مفسده است یعنی عنوان لهو برای اثبات مفسده کافی نیست. پس باید برای اثبات فساد و مفسده عنوانی غیر از عنوان لهو داشت. بسیاری از فقهای متاخر نیز به این نتیجه رسیدند که نمیتوان عنوان لهو را برای حرمت موسیقی کافی دانست. امام خمینی نیز در پایان بحث در مکاسب محرمه خود میفرمایند «فتحصل عدم قیام دلیل علی حرمت مطلق لهو و علی مطلق اصوات اللهویه». پس قبح آلات موسیقی از نظر عقلی منحصر به موارد خاص شده و به صورت کلی نمیتوان برای آن حکم کلی داشت.