عضو هیئت علمی دانشگاه فردوسی مشهد اظهار کرد: هرمنوتیک مسائلی همانند متون دینی را تحت تأثیر خود قرار میدهد. همچنین بسیاری از ادیان ابراهیمی متن محور هستند و هرگونه تغییر در نظریاتِ فهم متن، برداشتهای مختلف دینداران را در این ادیان تحت شعاع خود قرار میدهد لذا هرمنوتیک با تفسیر و فهم قرآن هم ارتباط برقرار میکند.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، هشتمین جلسه از دوره تفسیر پژوهی به همت آکادمی بینالمللی حکمت، شب گذشته، ۲۱ فروردین، با موضوع «هرمنوتیک و تفسیر» با سخنرانی علیرضا آزاد، عضو هیئت علمی دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه فردوسی مشهد برگزار شد.
در ادامه گزیدهای از سخنان وی را میخوانید؛
هرمنوتیک هنر فهمیدن یا روش پرهیز از بدفهمی در سنت اروپایی است. از دوران باستان و سپس در ادیان گوناگون، همواره مسئله فهم متن مورد توجه بوده و بسیاری به دنبال طراحی قواعدی برای پرهیز از بدفهمی بودهاند از این جهت هرمنوتیک سعی کرده آن قواعد را جمعبندی کرده و جلوی بدفهمی را بگیرد. بعد از نهضت اصلاح دینی، مبانی کلاسیک در فهم متون مقدس تا حدی دستخوش تغییر شد و از قرن هفدهم تا بیستم هرمنوتیک کلاسیک توسط کسانی همانند شلایرماخر، دیلتای و دیگرانی که اغلب آلمانی بودند پیگیری شد تا اینکه در قرن بیستم افرادی همانند هایدگر هرمنوتیک فلسفی را پیگیری کردند.
رابطه هرمنوتیک با تفسیر قرآن
هرمنوتیک درباره ماهیت فهم و سازوکار آن و چگونگی به وجود آمدن پدیدهای به نام فهمیدن تمرکز میکند و به دنبال آن مسائلی همانند متون دینی را تحت تأثیر خود قرار میدهد. از سوی دیگر بسیاری از ادیان ابراهیمی متن محور هستند و هرگونه تغییر در نظریاتِ فهم متن، برداشتهای مختلف دینداران را در این ادیان تحت شعاع خود قرار میدهد و از این دو رهگذر، هرمنوتیک با تفسیر و فهم قرآن هم ارتباط برقرار میکند. در سنت تفسیری مسلمانان نام هرمنوتیک نیامده بود اما بسیاری از مسائلی که امروزه تحت عنوان هرمنوتیک میشناسیم هم در فقه، هم در فلسفه و تفسیر و کلام آمده بود.
روشهای تفسیری مسلمانان با روشهای هرمنوتیک کلاسیک شباهت زیادی دارد اما مباحث عرفانی با هرمنوتیک قرن بیستم ارتباط بیشتری دارد. لازم است بدانیم متن قرآن وحیانی و مقدس است اما روشهای فهم آن که مقدس نیست بلکه روشهای فهم را دینداران استنباط کردهاند. همچنین باید بدانیم ادیان متنمحور، باید مورد توجه متفاوتی قرار گیرند چراکه اختلافات اعتقادی در این ادیان یا کارکردهای متفاوت فردی و اجتماعی در این ادیان ریشه در تفاوت تفسیرها از این متون دارد.
هرمنوتیک این فرصت را برای ما فراهم میکند که بتوانیم از زوایای جدید و متفاوت به مسائل نگاه کنیم و البته باید مراقب باشیم که این پنجرهها رو به منظره زیبایی باشد نه منظره خوفانگیز. وقتی آیاتی که کلمات مشابهی دارند در کنار هم قرار میدهیم آیا نباید به الزامات این تفسیر قرآن به قرآن پایبند باشیم؟ لوازم آن چیست؟ چگونه میتوانیم یک آیه را در پرتو همه قرآن و همه قرآن را در پرتو یک آیه تفسیر کنیم؟ همان چیزی که اسم آن را دورِ هرمنوتیکی میگذاریم. آیا تفسیر بدون پیش فرض امکانپذیر است؟ آن وقت جایگاه تفسیر به رأی کجاست؟ ویژگیهای شخصی مفسر چه اثری در برداشتهای تفسیری او دارد؟ هنگام خواندن متن مقدس باید سراغ معنای آن برویم یا مراد گوینده را دنبال کنیم یا آنچه را که خود میفهمیم؟
مهمترین سؤالات در هرمنوتیک
از جمله سؤالات جدی که در هرمنوتیک مورد بحث قرار میگیرد این است که آیا معیاری برای شناخت تفسیر درست از نادرست داریم؟ اگر داریم این معیارها از کجا میآید و اگر نداریم پس با این تفاسیر متعدد چه کنیم؟ آنچه هرمنوتیک روی آن دست میگذارد این است که این معیارها هم ساخته مفسران است که بر اساس برداشت خودشان از متون چنین معیاری را ایجاد کردهاند. تصویری که هرمنوتیک از مباحث در علوم انسانی ارائه میدهد این است که با دریایی مواجه هستیم که هزاران تخته پاره روی آن است که انسانهایی بر آنها نشستهاند و این سؤال که چه کسی نزدیکتر به حقیقت است باید تبدیل به این سؤال شود که نظر چه کسی به نظر چه کسی نزدیکتر است؟ لذا در اینجا نظر دیگر افراد اهمیت دارد.
حتی وقتی میخواهیم برداشت از نظر معصومان را بیان و تصور میکنیم با روایات میتوانیم احتمالات معنایی را کنار بزنیم باز با مسئلهای دیگر مواجه میشویم و آن اینکه از کجا بدانیم برداشت ما از این روایات درست است؛ حتی به فرض اینکه برای تک تک مسائل در قرآن روایت داشته باشیم که نداریم لذا نمیدانیم برداشت ما از قرآن یا روایت ائمه درست بوده است. مسئله دیگر در هرمنوتیک این است که اساساً معنا چیست و چگونه به وجود میآید و چه نسبتی با لفظ دارد و چرا افراد از کلمات ثابت، معانی مختلفی استنباط میکنند؟ از اینجا به مسئله روش میرسیم.
دیدگاه گادامر درباره رابطه حقیقت و روش
گادامر کتابی با عنوان «حقیقت و روش» دارد و در آنجا میپرسد مگر میتوان حقیقت را با روش کشف کرد؟ این به معنای انکار روش نیست بلکه به معنای نقد روشگرایی و کاستن از ادعای آن در رسیدن به حقیقت است. گفته میشود مقدمات روشگرایی مورد قبول است و سیاق و معنای لغوی و قواعد ادبی را باید بشناسیم تا بتوانیم آیهای را بفهمیم اما اینها همگی مقدمات فهم هستند.
سؤال دیگری که پیش میآید این است که خصوصیات خاص قرآن در هنگام فهمیدن چیست؟ سیوطی، «علم الموهبه» را به عنوان یکی از نیازهای اصلی مفسر مطرح میکند یعنی بعد از فراهم کردن تمام مقدمات، یک لطف الهی و اعطای فهمی باید صورت بگیرد. در دوره ورود به هوش مصنوعی هستیم و قطعاً این مسائل تأثیر خود را بر مسائل ایمانی هم میگذارد. معتقدم بسیاری از مسائلی که در زمینه هرمنوتیک و قرآن مورد بحث قرار میگیرند مقدماتی برای ورود به این عرصه هستند. در غرب با دو سنت تفسیری شامل سنت فلسفههای تحلیلی و فلسفههای هرمنوتیک مواجه هستیم و به نظر میرسد رویکرد هرمنوتیکی به قرآن باید در کنار رویکرد تحلیلی، جمع شوند و همدیگر را تکمیل کنند تا وارد عرصه هوش مصنوعی و آموزههای دینی شویم.
نقدها به هرمنوتیک در عرصه تفسیر قرآن
ارزش هرمنوتیک بیشتر به سؤالات جدی است که پیش روی مفسران قرار میدهد و توصیفی است که ارائه میدهد و این علامتهای سؤال است که میتوانند سی مرغ را تبدیل به سیمرغ کنند. درباره مهمترین نقدها به هرمنوتیک در عرصه مباحث دینی نیز باید گفت بسیاری رویکرد هرمنوتیکی را تقویت تفسیر به رأی و برخی نتیجه آن را نسبیگرایی و تکثرگرایی دینی میدانند. برخی میگویند هرمنوتیک در عرصه هنر خوب است اما به کار تفسیر متن مقدس نمیآید و برخی نیز معتقدند اساساً ما مکلفیم تا آنچه را حجت میدانیم بفهمیم و عمل کنیم و نه الزاماً حقیقتی که هرمنوتیک به دنبال یافتن یا ساختن آن است.