مجید معارف ضمن اشاره به اینکه شبههپژوهی نهجالبلاغه تاریخی به درازای تاریخ تدوین نهجالبلاغه دارد به توضیح درباره شبهه انتساب نهجالبلاغه به امیرالمومنین(ع) پرداخت.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، نشست مجازی «شبههپژوهی پیرامون نهجالبلاغه» شب گذشته ششم اردیبهشتماه با سخنرانی مجید معارف، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران برگزار شد که متن آن را در ادامه میخوانید؛
مسئله شبهه و بروز شبهات در مسائل عقیدتی یک پیشینه درازدامن تاریخی دارد به طوری که در زمان خود امیرالمومنین(ع) قضایایی رخ میداد که شبهههایی ایجاد میکرد.
اگر خطبه سی و هشت نهجالبلاغه را ملاحظه کنید بیان شده است شبهه را به این دلیل شبهه میگویند که مشابهتی با حرف حق دارد: «وَ إِنَّمَا سُمِّیَتِ الشُّبْهَهُ شُبْهَهً لِأَنَّهَا تُشْبِهُ الْحَقَّ، فَأَمَّا أَوْلِیَاءُ اللَّهِ فَضِیَاؤُهُمْ فِیهَا الْیَقِینُ وَ دَلِیلُهُمْ سَمْتُ الْهُدَى، وَ أَمَّا أَعْدَاءُ اللَّهِ فَدُعَاؤُهُمْ فِیهَا الضَّلَالُ وَ دَلِیلُهُمُ الْعَمَى، فَمَا یَنْجُو مِنَ الْمَوْتِ مَنْ خَافَهُ وَ لَا یُعْطَى الْبَقَاءَ مَنْ أَحَبَّه». اگر این کلام امیرالمومنین(ع) را به زبان فارسی خودمان ترجمه کنیم میگوییم شبهه حرفهای باطل حقنما است یعنی حرفی که ذاتا باطل است ولی ظاهرش حق است.
مثلا در نهجالبلاغه اشاره شده است که خوارج میگفتند «لاحکم الا لله». امیرالمومنین(ع) میفرمایند این شعار کلمه حقی است ولی از آن اراده باطل میشود به دلیل اینکه درست است هر حکمی به حکم الهی برمیگردد ولی اینها که این شعار را میدهند میخواهند حکمرانی را نفی کنند در حالی که در اجتماعات بشری، مردم ناگزیر باید حکمرانی داشته باشند که در رکاب او بجنگند و مسائل حکومت انجام شود.
امیرالمومنین(ع) در خطبه سی و هشت میفرمایند اولیای الهی تحت تاثیر شبهات قرار نمیگیرند چون چراغی از یقین دارند ولی دشمنان الهی به راههای انحراف کشیده میشوند و مسیرهای کور را انتخاب میکنند.
یکی از کسانی که به مسئله شبههپژوهی نهجالبلاغه توجه دارد سیدرضی است که جمعآور نهجالبلاغه است.
سیدرضی در بعضی خطبهها مطلبی را نقل میکند و پاسخ میدهد. یکی از شواهد این مطلب خطبه سی و دو نهجالبلاغه است. خطبه سی و دو با این عبارت آغاز میشود: «أَیُّهَا النَّاسُ، إِنَّا قَدْ أَصْبَحْنَا فِی دَهْرٍ عَنُودٍ وَ زَمَنٍ [شَدِیدٍ] کَنُودٍ، یُعَدُّ فِیهِ الْمُحْسِنُ مُسِیئاً وَ یَزْدَادُ الظَّالِمُ فِیهِ عُتُوّاً. لَا نَنْتَفِعُ بِمَا عَلِمْنَا وَ لَا نَسْأَلُ عَمَّا جَهِلْنَا وَ لَا نَتَخَوَّفُ قَارِعَهً حَتَّى تَحُلَّ بِنَا» حضرت میفرمایند ما در روزگار غریبی به سرمیبریم، این روزگار سر سازش با ما ندارد، زمانهای که بیخیر و برکت شده است، در این روزگار نیکوکار بد به شمار میآید، جفاپیشه به سرکشی خود میافزاید، آنچه نمیدانیم نمیرویم بپرسیم و آنچه میدانیم به کار نمیبریم نه از چیزهایی که میدانیم سودی عاید ما میشود و نه از چیزهایی که نمیدانیم سوال میکنیم که رفع ابهام شود. این یک خطبه اخلاقی عجیبی است که حضرت در آن از وضع زمانه شکایت دارند.
وقتی سیدرضی این خطبه را نقل میکند میگوید: «یک عده که بیخبر هستند این خطبه را منسوب به معاویه کردند، شک نکنید این از سخنان امیرالمومنین(ع) است». بعد تشبیهی به میان میآورد: «چه نسبتی طلا با خاک دارد، چه نسبتی شوری با شیرینی دارد» یعنی کلام علی(ع) طلا است، کلام معاویه خاک است. بعد میگوید: «یکی از کسانی که در این مسئله پاسخگو است ادیب مسلط و متخصص، جاحظ است». جاحظ صد سال قبل از سیدرضی زندگی میکرد و از علمای قرن سوم بود. کتابی به نام «البیان و التبیین» دارد.
جاحظ این خطبه را در کتاب «البیان» آورده است. سیدرضی نقل میکند که جاحظ گفته است این خطبه به سخن امیرالمومنین(ع) نزدیکتر است و به روش امیرالمومنین(ع) که مردم را دستهبندی میکند آشناتر است. بعد جاحظ میگوید ما کی سراغ داریم معاویه در سخنان خودش از زهد و بیاعتنایی به دنیا حرف بزند و روش بندگان الهی را در پیش بگیرد، یعنی اصلا معاویه اهل این حرفها نیست. من یک نمونه نقل کردم که بدانید شبههپژوهی درباره نهجالبلاغه یک تاریخی دارد به درازای تاریخ تدوین نهجالبلاغه.
سه دسته شبهات پیرامون نهجالبلاغه
شبهات وارده بر نهجالبلاغه را میتوان از سه جنس برآورد کرد؛ یک، شبهات انتسابی و صدوری. در حقیقت شبهات صدوری در راس شبهههایی است که پیرامون نهجالبلاغه مطرح است. در واقع بحث این است که این سخنان و خطبهها و نامهها از امیرالمومنین(ع) صادر شده یا نشده.
آیا این سخنان، انتسابی به امیرمومنان(ع) پیدا میکند یا نمیکند. این شبهه مربوط به حوزه انتساب و صدور است. این خودش یک شبهه کلان است. فرض کنید انتساب نهجالبلاغه به امیرالمومنین(ع) را بپذیریم. وقتی انتساب نهجالبلاغه به امیرالمومنین(ع) را بپذیریم باز در مورد بخشهایی از کتاب نهجالبلاغه شبهاتی وجود دارد که بر دو گونه است.
من یک مثال بزنم. امروز شما شک ندارید کتاب کافی تالیف کلینی است یعنی در مورد کتاب کافی و مولف آن تردیدی نداریم. هیچکس نمیگوید کلینی جاعل روایات کافی است ولی در قسمت شبهه صدوری، برخی میگویند سیدرضی جاعل این سخنانی است که در کتابش آورده است.
این شبهه اول است. بعد از اینکه این شبهه را پشت سر بگذاریم با دو نوع از شبهات دیگر روبرو خواهیم شد یکی شبهات مربوط به سبک و اسلوب ادبی نهجالبلاغه که اگر در تمام خطبهها و نامهها صادق نباشد نسبت به بخشی از آن صادق است، مثل یک کتاب حدیثی که در بعضی از روایاتش تردید میکنیم و نوع دوم از شبهات، شبهات مضمونی و محتوایی است یعنی صرف نظر از سبک ادبی، با قسم سومی از شبهات که شبهات معنوی و مضمونی و محتوایی است مواجه خواهیم شد. پس هندسه بحث ما این است که کل شبهاتی که به نهج البلاغه وارد میشود در سه نوع قابل قسمت است.
نهجالبلاغه تالیف کیست
در مورد شبهه اول باید توضیح دهم ابن خلکان که از مورخان و محدثان رجالی قرن هفتم هجری است کتابی به نام «وفیات الاعیان» دارد که حاوی تاریخ و سرگذشت افراد برجسته است. ایشان به مناسبتی ذیل اسم سیدمرتضی گفته مردم شک دارند که کتاب نهجالبلاغه مشتمل بر سخنان علی(ع) است، از آثار سیدمرتضی است یا برادر او سیدرضی. این یک تشکیک است که این کتاب را چه کسی تالیف کرده است.
انگار خودش فکر میکند نهجالبلاغه از آثار سیدمرتضی است. بعد ادامه میدهد: برخی گفتند چه بسا کسی که این کتاب را جمع کرده است سازنده آن هم هست و الله اعلم. این شبهه دوم است یعنی سیدرضی یا سیدمرتضی جاعل این خطبهها بودند. اینجا دو شبهه میبینیم یک شبهه صغیر و آن اینکه مولف نهجالبلاغه کیست، شبهه کبیر اینکه آیا سیدمرتضی یا سیدرضی جمعآور مطالبی هستند که برای امیرالمومنین(ع) بوده است.
شبهه اول ابن خلکان یک شبهه واقعا سطحی و کودکانه است یعنی اگر اهل تحقیق و تتبع باشیم حداقل پنج، شش دلیل محکم تاریخی خواهیم داشت که نهجالبلاغه از تالیفات سیدرضی است و ربطی به سیدمرتضی پیدا نمیکند ولی شبهه بزرگتر ایشان یک شبهه مردافکنی است. ماجرا از اینجا شروع میشود که سیدرضی وقتی نهجالبلاغه را مینویسد به دلیل ملاحظاتی از ذکر منابع خطبهها و نامهها و کلمات قصار جز در هفده مورد خودداری کرده است. این امر باعث تشکیک میشود.
اگر میبینید سیدعبدالزهرا حسینی؛ خطیب، اقدام به تالیف مصادر نهجالبلاغه میکند که البته تنها کتاب در این زمینه نیست همه برای رفع این تشکیک است که خواننده نهجالبلاغه بداند تنها نقش سیدرضی جمعآوری و تقطیع مواضع بلاغی کلام حضرت است. دسته اول شبهات نهجالبلاغه به این وسیله پاسخ داده میشود و اثبات میشود سخنان امیرالمومنین(ع) در نهجالبلاغه اصالت و اعتبار دارد.
بعد از اینکه اسناد نهجالبلاغه را شناسایی میکنیم، نهجالبلاغه مثل کافی کلینی به عنوان یک کتاب حدیثی مطرح میشود. آیا تمام روایات کتاب کافی صحیح است؟ نه، ممکن است برخی روایات ضعیف یا حتی جعلی باشد. اگر در یک کتابی حدیثی برخی روایات مشکل داشته باشد دانشمندان آن روایات را کنار میگذارند. در مورد نهجالبلاغه هم همینطور است. در مورد نهجالبلاغه یکسری شبهه در اسلوب ادبی خطبهها و نامهها مطرح است. مثلا شما میدانید بسیاری از سخنان امیرالمومنین(ع) همانند قرآن از عنصر سجع برخوردار است. یک عده اشکال کردند در عصر نزول قرآن و پسانزول قرآن سجع جزء اقسام مذموم کلام به شمار میآمده به خاطر اینکه پیامبر(ص) نهی کردند از اینکه مردم عنصر سجع را در سخنان خودشان به کار ببرند. این شبهه نسبت به اسلوب ظاهری نهجالبلاغه است.
ابنابیالحدید سعی کرده این دسته از اشکالات را به صورت منطقی پاسخ دهد، مثلا میگوید شبهه مربوط به سجع و مذموم بودن سجع مربوط به آغاز نزول قرآن است چون اگر مردم مسجع حرف میزنند شبهه پیش میآمد قرآن زمینه بشری دارد. بعد از اینکه قرآن به عنوان کلام خدا جا افتاد سجع در کلام اشکال نداشت چنانکه خود پیامبر(ص) هم کلام مسجع دارد. پس دسته دوم شبهات هم پاسخ داده شده است.
دسته سوم از شبهات شبهات محتوایی است یعنی صرف نظر از سبک ادبی، صرف نظر از انتساب نهجالبلاغه به امیرالمومنین(ع)، در نهجالبلاغه شاهد یکسری محتواهایی هستیم مثلا مضامین کلامی داریم. برخی شک کردند در آن زمان علم کلام مطرح بوده است یا نه؛ یا برخی از سخنان حضرت بر علیه برخی صحابه و خلفا مورد انتقاد اهل سنت است و میگویند سیره ایشان مدارا با خلفا بوده است و امکان ندارد این سخنان راجع به خلفا بیان کرده باشند. پاسخ این است که حضرت با خلفا مدارا داشته ولی دلیلی نداشت که وقتی به خلافت رسید نقد خود را نسبت به آنها بیان نکند.