به گزارش ادیان نیوز، «جان کری» وزیر خارجه آمریکا اخیرا در مورد حملات هوایی ایران در عراق و همچنین اینکه آیا زمان همکاری نظامی با ایران فرارسیده، گفت: « در سیاست ما در زمینه هماهنگی یا عدم هماهنگی نظامی با ایران تغییری صورت نگرفته است. اکنون هماهنگی نظامی با ایران نداریم و فعلا هم برنامهای برای انجام هماهنگی وجود ندارد!فکر میکنم ناگفته روشن است که اگر ایران در یک منطقه مشخص اقدامی را علیه داعش انجام میدهد و اگر این اقدام به داعش محدود میماند و تأثیرگذار است، نتیجه کلی آن مثبت خواهد بود!»
آنچه در ماورای اظهارات وزیر امور خارجه و سخنگوی ایالات متحده آمریکا خودنمایی می کند، احساس نیاز شدید واشنگتن و نیروهای ائتلاف به جلب همکاری ایران در این ائتلاف غربی-عربی است. این احساس نیاز طی ماههای اخیر به نقطه اوج خود رسیده است. ادعای چندباره مقامات آمریکایی مبنی بر عملیات نظامی ایران در عراق نیز در همین راستا قابل تحلیل و ارزیابی است.فارغ از تحلیل روانشناختی و سیاسی بازی تبلیغاتی- سیاسی مقامات آمریکایی، لازم است سئوال کلان و مهم تری را در خصوص رفتار اخیر مقامات کاخ سفید و پنتاگون مطرح کنیم. اینکه چرا اساسا امکان همکاری جمهوری اسلامی ایران و ائتلاف غرب علیه داعش وجود ندارد؟ در این خصوص ۳ پاسخ اساسی وجود دارد:
۱- نخستین دلیل امکان ناپذیری اتحاد ایران و غرب در تقابل با داعش، به مبانی فکری و دینی جمهوری اسلامی ایران و مولفه های ثابت سیاست خارجی کشورمان باز می گردد. منازعاتی که در داخل محدوده جغرافیایی و سیاسی جهان اسلام رخ می دهد ،واکنش و مواجهه ای درونی می طلبد تا دخالتی بیرونی! در اینجا حتی اگر بر فرض محال داعش متغیری وابسته به آمریکا و شرکای غربی آن نباشد و از سوی آنان نیز تغذیه نشود و تهدیدی درون زا در خاورمیانه و جهان اسلام باشد، مجوزی جهت دخالت نظامی غرب در منطقه برای مقابله با داعش وجود ندارد.
اساسا در دین مبین اسلام و تفکر ناب قرآنی اجازه دخالت و سلطه بیگانگان بر مسلمانان داده نشده است. قاعده نفی سبیل ، اصلی مهم در سیاست خارجی انقلاب اسلامی ایران و کشورمان محسوب می شود.
“نفی سبیل “قاعدهای است که هر نوع تسط کفار بر مسلمانان را در هر زمینهای ( اعم از سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و نظامی و …) جایز ندانسته است. در آیه ۴۱ سوره مبارکه نسا آمده است که ” وَلَنْ یجْعَلَ اللَّهُ لِلْکَافِرِینَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلًا”. این به معنای نفی هرگونه سلطه کفار بر مسلمین است. در سال ۱۳۵۷ و زمانی که انقلاب شکوهمند اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی ( ره) به پیروزی رسید، ایشان نفی دخالت دو قدرت سلطه گر آن زمان ( آمریکا و شوروی سابق) را بر مبنای همین قاعده صورت دادند.
شعار معروف ” نه شرقی،نه غربی،جمهوری اسلامی” نیز حول همین مبنای محکم و مقدس تعریف شده است. پس از رحلت امام خمینی( ره) ،رهبر معظم انقلاب اسلامی نیز همین مشی و رویکرد را با قدرت و صلابت دنبال کردند.
تاکید مداوم ایشان بر لزوم وحدت جهان اسلام در مقابل تهدیدات فکری،فرهنگی،نظامی و اقتصادی که از سوی جهان غرب متوجه مسلمانان است ریشه در توجه به همین قاعده و اصل ناب دارد.
مفهوم ” امت واحد اسلامی” و مفاهیم و گزاره های تبعی آن ( مانند حل بحرانهای داخلی جهان اسلام توسط خود مسلمانان ) در اندیشه های امام راحل(ره) و رهبر معظم انقلاب اسلامی بسیار پررنگ است. اگرچه در دین مبین اسلام ارتباط با سایر ممالک (با حفظ کیان اسلام) پذیرفته شده است، اما هرگز تسلط کفار بر مسلمین و حتی واسطه گری آنها برای حل اختلاف میان مسلمانان پیش بینی نشده است.
قاعده نفی سبیل در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران همچنان پررنگ است. بر همین مبنا، حل مناقشات جهان اسلام بر عهده خود مسلمانان خواهد بود و برای نقش آفرینی مستقل کفار یا نقش آفرینی ترکیبی مسلمانان و کفار در مواجهه با آن مصدر و ظرفی وجود ندارد.از این رو نخستین دلیل امکان ناپذیری حضور کشورمان در ائتلاف غرب علیه داعش، به مبانی فکری و دینی جاری در سیاست خارجی ما باز می گردد.
۲- شاید در اینجا استدلال شود که بر اساس” اصل مصلحت” و با تکیه بر ” عقود بین المللی” می توان حضور در ائتلاف غرب علیه داعش را توجیه کرد . یکی از این موارد نظریه امنیت بین الملل است . امنیت بینالملل (International Security) مجموعهای از تدابیر و اقدامات دولتها و سازمانهای بینالمللی است که برای اطمینان از بقا و امنیت متقابل صورت میگیرد. این اقدامات شامل اقدام نظامی و موافقت نامههای دیپلماتیک همانند معاهدات و قراردادها میباشند.
بر این اساس عده ای معتقدند می توان با تکیه بر ” اصل همکاری” و تکیه بر مقوله امنیت بین الملل، همکاری با غرب را در ئتلاف علیه داعش توجیه کنند اما تحقق حداقلی این موضوع مشروط به ” اشتراک استراتژیک” یا حداقل ” اتصال تاکتیکی” با غرب است. اما آیا ما با غرب در این دو حوزه دارای اشتراک هستیم؟
در ایجا تاکید می کنیم دلیل دومی که همکاری ایران با ائتلاف غرب علیه داعش را ناممکن می سازد، به ” خاستگاه استراتژیک” ائتلاف غربی -عربی ایجاد شده در منطقه باز می گردد. نگاه استراتژیک جمهوری اسلامی ایران و غرب نسبت به داعش کاملا متفاوت است. جمهوری اسلامی ایران بر اساس شواهد و مستندات موجود، از جمله اقراریات صریح هیلاری کلینتون وزیر امور خارجه سابق آمریکا و سایر مقامات نظامی و سیاسی ایالات متحده و برخی کشورهای اروپایی نظیر انگلیس و فرانسه، غرب را ” مولد داعش” می داند نه ” دشمن داعش”.
اگرچه متاسفانه کشورهای پیاده نظام آمریکا و رژیم صهیونیستی مانند عربستان سعودی نیز در تشکیل داعش و حمایت از این گروه تروریستی نقش بارزی داشتند، اما خاستگاه اصلی داعش در آن سوی آتلانتیک است. خاستگاه داعش فراآتلانتیکی است.
درست در همین نقطه است که نگاه استراتژیک ایران و غرب در خصوص داعش با یکدیگر در تعارض قطعی قرار می گیرد. جمهوری اسلامی ایران خواستار پاکسازی کامل منطقه از داعش جهت ایجاد ثبات در کشورهای سوریه و عراق و سایر کشورهای مسلمان می باشد و در مقابل، طرف غربی به دنبال ” مدیریت داعش” و ” تصفیه حساب با بخش غیرقابل کنترل تکفیری ها” است. بدیهی است که نقطه اشتراکی میان این دو استراتژی وجود ندارد. در یک کلام ،جمهوری اسلامی ایران قائل به ” نابودی تروریسم تکفیری ” است و غرب قائل به مدیریت آن. آیا می توان میان این دو نگاه ، نقطه اشتراکی ترسیم کرد؟!
در نتیجه تفاوت نگاه استراتژیک میان ایران و غرب، هدفگذاری بلند مدت و میان مدت استراتژیک جمهوری اسلامی ایران و غرب در قبال داعش نیز با یکدیگر به طور اساسی تفاوت دارد. با وجود این تفاوت اساسی،امکان پیوند استراتژیک میان ایران و ائتلاف داعش به هیچ عنوان وجود ندارد.
پروسه ” ایجاد و استمرار ناآرامی در منطقه” جهت ” ایجاد امنیت در تل آویو” و نسبت معکوسی که میان امنیت منطقه و امنیت رژیم صهیونیستی وجود دارد در رصد تحولات مربوط به حضور داعش و تشکیل ائتلاف غربی در مواجهه با این گروه تروریستی باید مدنظر قرار گیرد. ” ایجاد خاورمیانه نامن” جهت تحقق” اسرائیل امن” یکی از استراتژی های مبنایی ائتلاف غرب علیه داعش محسوب می شود.
بدیهی است که این استراتژی با استراتژی جمهوری اسلامی ایران در منطقه در تعارض محض قرار دارد.اهداف جنگی آمریکا در نبرد با داعش در خصوص نفوذ به سوریه و عراق، حضور بلند مدت در خاورمیانه و حفظ گروههای تکفیری جهت ایجاد امنیت رژیم صهیونیستی مسائلی نیست که بتوان آنها را نادیده انگاشت . حمایت متقابل گروه داعش و تل آویو از یکدیگر به وضوح بیانگر معادله ای است که در منطقه رخ می دهد.
در این معادله ” از بین رفتن داعش” مترادف با ” کاهش امنیت صهیونیستها” خواهد بود. بر این مبنا نسبت امنیتی ” تل آویو ” و ” داعش” مستقیم و نسبت امنیتی ” تل آویو ” و “خاورمیانه” معکوس می باشد. بدیهی است که ائتلاف غربی علیه داعش در صدد است بازی خود را به گونه ای طراحی کند که نقش کاتالیزورو تسریع کننده چنین معادله خطرناکی را ایفا نماید.
۳- سومین دلیل و نکته در خصوص عدم همکاری ایران با غرب در ائتلاف ضد داعش، به افتراق تاکتیکی ایران و آمریکا ( و دیگر اعضای ائتلاف غربی) در میدان مواجهه با داعش باز می گردد.
این افتراق تاکتیکی خود رادر صحنه عملیات غرب علیه داعش نشان داده است. قبل از اینکه وارد این حوزه شویم، مروری بر گزارش اخیر روزنامه نیویورک تایمز در خصوص مقایسه نحوه مواجهه ایران و آمریکا در قبال داعش خالی از لطف نیست.
نیویورک تایمز در مقایسه میان رفتار ( تاکتیک) ایران و ایالات متحده آمریکا در تقابل با داعش می گوید :
ایران از ابتدای ایجاد خطر داعش در عراق به کمک مردم و دولت این کشور شتافت و این در حالی بود که دولت باراک اوباما منتظر ماند تا تغییر سیاسی در عراق انجام و کابینه جدید تشکیل شود.رهبران عراقی نیز با تأیید این موضوع اعلام کردهاند تهران غالباً در ارائه کمک در زمانهای بحرانی از واشنگتن سریعتر عمل کرده است.
زمانی که داعش به موصل، دومین شهر بزرگ عراق یورش برد و بهسمت بغداد حرکت کرد، رئیس جمهور آمریکا موضع محتاطانهای در این باره گرفت و قبل از ورود، خواستار انجام تغییرات سیاسی در بغداد شد. اما ایرانیها لحظهای درنگ نکردند و به کمک عراق شتافتند. همچنین ایران اولین کشوری بود که برای کردهای عراق تسلیحات فرستاد و برای دفاع از بغداد سریعاً وارد عمل شد….”
شاید همین نکات جهت اثبات افتراق تاکتیکی میان ایران و غرب در مواجهه باداعش کفایت کند. استراتژی کلی آمریکا مبنی بر ” مدیریت داعش” و ” جلوگیری از نابودی کلی آن ” سبب شده است تا در میدان عمل نیز تاکتیک واشنگتن و کشورهای غربی در قبال داعش محتاطانه و بازدارنده شود.
این بازدارندگی خود را در صحنه عملیات نظامی نیز نشان داده است: اهمالکاری مقامات آمریکایی در آزادسازی آمرلی و تاخیر ائتلاف غربی-عربی در سرکوب داعش در اطراف کوبانی ( که منجر به نفوذ داعش به داخل کوبانی و پیچیده شدن میدان عملیات شد) کاملا مشهود بود.
در صحنه عملیات تاکتیکی، حملات ائتلاف علیه داعش ” محدود” و ” بازدارنده” است، حال آنکه اگر واشنگتن نسبت به نابودی واقعی داعش متعهد بود، این تاکتیک باید ” گسترده” و ” نابودکننده” بود. مقامات پنتاگون تاکنون در خصوص “افتضاح تاکتیکی” خود در کوبانی توضیحی ارائه نکرده اند! در این میان شاید استعفای چاک هاگل وزیر دفاع سابق آمریکا خود پیام و توضیحی گویا باشد.
جدال بایدن و اردوغان بر سر آنچه در خاورمیانه می گذرد نیز ” منازعه ای سخت بر سر تاکتیکهای مواجهه با داعش” محسوب می شود. در شرایطی که میان خود اعضای ائتلاف غرب همپوشانی تاکتیکی بر سر نحوه نبرد با داعش به وجود نیامده است، چگونه آمریکا به ایران در خصوص ” همفکری و همکاری تاکتیکی علیه داعش” التماس می کند؟
با استناد به سه دلیل اصلی فوق و صدها دلیل دیگری که در ذیل هر یک از این موارد تعریف می شود، اساسا امکان ائتلاف ایران و آمریکا در مواجهه با داعش وجود ندارد. در این خصوص اصرارها و لابه های مکرر محرمانه و پشت پرده مقامات آمریکایی به تهران نیز قادر به تغییر تصمیم جمهوری اسلامی ایران در این موضوع نخواهند بود.
ذوق زدگی جان کری وزیر امور خارجه آمریکا در خصوص عملیات ادعایی اخیر نیز باید در همین فضا تحلیل شود. جمهوری اسلامی ایران در صدد مقابله واقعی با داعش است . در این مقابله ، جمهوری اسلامی ایران حامی واقعی ملتهای عراق و سوریه خواهد بود. جنس و مبنای حضور جمهوری اسلامی ایران در میدان تقابل با داعش با طرف غربی به طور کامل تفاوت دارد.
در اینجا تلاش افرادی مانند جان کری برای ایجاد نقاط اتصالی کاذب استراتژیک و تاکتیکی میان ائتلاف غرب و جمهوری اسلامی ایران راه به جایی نخواهد برد. در چنین شرایطی بهترین توصیه به جان کری و دیگر مقامات دولتی آمریکا این است که ضمن پرهیز از هرگونه ذوق زدگی، به فکر آینده نامعلوم موقعیت خود در نظام بین الملل و خاورمیانه باشند.
از سال ۲۰۰۰ میلادی تا کنون و متعاقب حضور دو دولت ضعیف در آمریکا ( یکی جنگ طلب و دیگری متزلزل) موقعیت واشنگتن در همه نقاط دنیا از خاوردور و خاورمیانه گرفته تا آمریکای لاتین تضعیف شده است. آیا جان کری به مانند برژینسکی و جیمی کارتر و دیگر سیاستمداران کهنه کار آمریکایی این واقعیت بزرگ،یعنی دگردیسی کامل در نظام بین الملل و کاهش قدرت آمریکا و لزوم تغییر قواعد بنیادین بازی در جهان جدید را در فاصله دو سال مانده به پایان دوران ریاست جمهوری اوباما درک خواهد کرد؟!
منبع: روزنامه رسالت