خبری تحلیلی ردنا (ادیان نیوز)
آخرین اخبار ادیان ایران و جهان، خبرهای دینی ارامنه زرتشتیان کلیمیان شیعه اقلیت‌های دینی و مذهبی و فرقه‌ها جریان‌‌های دینی

خلوص، رهبری الهی و فکر؛ سه لازمه «قیام لله»

استنادات قرآنی بیانات رهبر معظم انقلاب؛

با مطالعه و تدبر در آیه ۴۶ سوره مبارکه «سبأ» می‌توان گفت این آیه دعوت یک مکتب دینی به اندیشیدن درباره حرکتی تحولی برای خداست که در کنار دو عنصر خلوص و رهبری الهی زمینه «قیام لله» را فراهم می‌سازد.

به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، رهبر معظم انقلاب در بخشی از بیانات‌شان در مراسم سی و سومین سالگرد ارتحال امام خمینی(ره) در تشریح مکتب و اصول و هدف‌های امام با استناد به آیه ۴۶ سوره «سبأ» به تبیین «قیام لله» پرداخته و فرمودند: «اگر بخواهیم زیربنای مکتب مبارزه‌ امام را و انقلاب امام را در یک جمله عرض بکنیم، باید بگوییم زیربنای همه‌ فعّالیّت‌های ایشان «قیام لله» بود… این قیامِ لله ریشه‌ قرآنی بسیار مستحکمی دارد. قیام لله در همین آیه‌ی سوره‌ی سبأ ــ قُل اِنَّمآ اَعِظُکُم ــ [بیان شده]… حالا این «قیام لله» در هر دوره‌ای ممکن است به نحوی باشد.»

در این نوشتار به تفاسیر و نکات مربوط به این آیه شریفه می‌پردازیم.

متن آیه: «قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکُمْ بِوَاحِدَهٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَىٰ وَفُرَادَىٰ ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا مَا بِصَاحِبِکُمْ مِنْ جِنَّهٍ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِیرٌ لَکُمْ بَیْنَ یَدَیْ عَذَابٍ شَدِیدٍ»

ترجمه آیه: «بگو: من فقط به شما یک اندرز مى‌دهم که: دو دو و به تنهایى براى خدا به پا خیزید، سپس بیندیشید که رفیق شما هیچ‌گونه دیوانگى ندارد. او شما را از عذاب سختى که در پیش است جز هشداردهنده‌اى [بیش‌] نیست.»

در خصوص شأن نزول این آیه آمده است که امیرالمؤمنین على علیه‌السلام فرماید: منافقون به رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم گفتند: آیا براى خداوند بعد از فرائض و واجباتى که بیان داشته است چیز دیگرى باقى مانده است که به ما نگفته باشد و خیال ما از این حیث راحت باشد و بدانیم که از فرائض و دستورات چیز دیگرى فروگذار نشده است؟

در جواب آن‌ها این آیه نازل گردید و منظور از واحده در آیه شریفه موضوع ولایت است. محمد بن عباس از احمد بن محمد النولى او از یعقوب بن یزید و او امام صادق علیه‌السلام نقل کند که فرمود: منظور از واحده در آیه شریفه ولایت است سپس گوید به امام گفتم چگونه چنین چیزى ممکن است. فرمود: وقتى که رسول خدا صلی الله علیه و آله على را به ولایت منصوب نمود و فرمود: من کنت مولاه فعلىّ مولاه در این میان مردى برخاست و از روى طعنه گفت: محمد هر روز موضوع تازه اى را براى ما عنوان می‌کند و الآن قصد کرده که اهل بیت خود را بر گردن‌هاى ما سوار کند و آنان را مالک ما قرار دهد سپس این آیه نازل گردید و بعد پرسیدند مراد از مثنى در آیه چیست؟

فرمود: مراد از مثنى اطاعت پیامبر اسلام و اطاعت امیرالمؤمنین على و مقصود از فرادى در آیه اطاعت از امام از ذریه آن دو مى‌باشد، سپس امام فرمود: اى یعقوب به خدا قسم چیزى غیر از این موضوعات منظور از این آیه شریفه نیست.

مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر المیزان پیرامون این آیه آورده است «مراد از موعظه، وصیت و سفارش است، حال یا کنایه از آن است، و یا آنکه معناى تضمینى آن سفارش است.

(ان تقوموا لله)؛ یعنى براى خدا قیام کنید و منظورتان جز حفظ حرمت خدا نباشد. (مثنى و فرادى)؛ یعنى دو به دو و یکى یکى و این تعبیر کنایه از تفرق، و دورى از اجتماع، و بر پا کردن غوغا است، چون غوغا فکر و شعورى ندارد، وقتى به پا شد، غالبا حق را مى‌میراند و باطل را زنده مى کند.

(ما بصاحبکم من جنه)؛ این جمله استینافى و ابتداى کلام است و حرف (ما)، در ابتداى آن نافیه است. به شهادت اینکه بعد از آن فرموده: (ان هو الا نذیر لکم بین یدى عذاب شدید) و ممکن هم هست آن را استفهامى و یا موصوله گرفت، و جمله (من جنه) آن موصول را بیان کند.

مراد از (صاحب شما) خود رسول خدا (ص) است و اگر آن جناب را به این تعبیر نام برد، براى این است که به یاد ایشان بیاورد که این مرد همان کسى است که چهل سال با او همنشین بودند، در این مدت که فاصله بین ولادت و بعثت اوست، هیچ گونه اختلالى در فکر او و حتى هیچ سابقه‌اى از خفت رأى و یا هر چیزى که توهم جنون بیاورد از او ندیدید، پس چگونه او را دیوانه مى‌خوانید و معناى آیه این است که: به ایشان بگو: من شما را به موعظتى وصیت مى‌کنم و آن این است که بى‌سر و صدا و جدا جدا، براى خاطر خدا قیام کنید و در گوشه‌اى به فکر فرو روید، چون در تنهایى فکر، بهتر کار مى کند، در چنین حالى درباره امر من که در طول عمرم در بین شما زندگى کردم، نیک بیندیشید و به یاد آورید که: جز راى محکم و سدید، فکر صائب و بلند، صداقت و امانت، از من ندیدید، آن وقت خواهید فهمید که: من مبتلا به جنون نیستم و من جز بیم‌رسانى که قوم خود را از عذاب شدیدى که در پیش رو دارند هشدار مى‌دهد، چیز دیگرى نیستم و غرض دیگرى ندارم و خواهید فهمید که من خیرخواه شمایم، نه خائن به شما.»

در تفسیر نمونه آیت‌الله مکارم شیرازی درباره این آیه آمده است که «آیه به خمیر مایه همه تحولات و دگرگونی‌هاى اجتماعى و اخلاقى و سیاسى و اقتصادى و فرهنگى اشاره کرده و در جمله‌هایى بسیار کوتاه و پرمحتوا مى‌گوید: به آنها بگو من تنها شما را به یک چیز اندرز مى‌دهم و آن اینکه براى خدا قیام کنید. دو نفر، دو نفر، یا یک‌ نفر، یک نفر، سپس اندیشه کنید. این دوست و همنشین شما (محمد) هیچگونه انحراف فکرى و جنون ندارد بلکه او فقط بیم‌دهنده شما است در برابر عذاب شدید الهى.

کلمات و تعبیرات این آیه هر کدام اشاره به مطلب مهمى است که ده نکته آن را مى‌آوریم:
۱ـ جمله (اعظکم؛ شما را اندرز می‌دهم) در حقیقت بیانگر این واقعیت است که من خیر و صلاح شما را در این سخن در نظر می‌گیرم نه هیچ مسئله دیگر.

۲ـ تعبیر به (واحده؛ تنها یک چیز) مخصوصا با تأکید به وسیله انما اشاره گویایى است به این واقعیت که ریشه تمام اصلاحات فردى و جمعى به کار انداختن اندیشه‌هاست. مادام که فکر ملتى در خواب است مورد هجوم دزدان و سارقان دین و ایمان و آزادى و استقلال قرار می‌گیرند اما هنگامى که افکار بیدار شد راه بر آنها بسته می‌شود.

۳ـ تعبیر به (قیام) در اینجا به معنى ایستادن روى دو پا نیست بلکه به معنى آمادگى براى انجام کار است، چرا که انسان به هنگامى که روى پاى خود می‌ایستد آماده براى انجام برنامه‌هاى مختلف زندگى می‌شود، بنابر این اندیشه کردن نیاز به آمادگى قبلى دارد، که انگیزه و حرکتى در انسان به وجود آید که با اراده و تصمیم به تفکر بپردازد.

۴ـ تعبیر (لله) بیانگر این معنى است که قیام و آمادگى باید انگیزه الهى داشته باشد و تفکرى که از چنین انگیزه‌اى سرچشمه می‌گیرد ارزنده است، اصولا اخلاص در کارها و حتى در اندیشیدن خمیرمایه نجات و سعادت و برکت است. جالب اینکه ایمان به الله در اینجا مسلم گرفته شده بنا بر این تفکر به خاطر مسائل دیگر است. اشاره به اینکه توحید یک امر فطرى است که حتى بدون اندیشه نیز روشن است.

۵ـ تعبیر به (مثنى و فرادى؛ دو دو، یا یک یک) اشاره به این است که اندیشه و تفکر باید دور از غوغا و جنجال باشد. مردم به صورت تک نفرى یا حداکثر دو نفر دو نفر قیام کنند و فکر و اندیشه خود را به کار گیرند، چرا که تفکر در میان جنجال و غوغا عمیق نخواهد بود، به خصوص اینکه عوامل خودخواهى و تعصب در راه دفاع از اعتقاد خود در حضور جمع بیشتر پیدا می‌شود.

بعضى از مفسران نیز احتمال داده‌اند که این دو تعبیر به منظور این است که افکار فردى و جمعى یعنى آمیخته با مشورت را فرا گیرد، انسان باید هم به تنهایى بیندیشد و هم از افکار دیگران بهره گیرد که استبداد در فکر و رأى مایه تباهى است و همفکرى و تلاش براى حل مشکلات علمى به کمک یکدیگر – در آنجا که به جنجال و غوغا نکشد مطمئنا اثر بهترى دارد و شاید به همین دلیل مثنى بر فرادى مقدم داشته است.

۶ـ جالب اینکه قرآن در اینجا مى‌گوید (تتفکروا؛ بیندیشید) اما در چه چیز؟ از این نظر مطلق است و به اصطلاح حذف متعلق دلیل بر عموم است یعنى در همه چیز، در زندگى معنوى، در زندگى مادى، در مسائل مهم، در مسائل کوچک، و خلاصه در هر کار باید نخست اندیشه کرد، ولى از همه مهمتر، اندیشه براى پیدا کردن پاسخ این چهار سؤال است: از کجا آمده‌ام؟ آمدنم بهر چه بوده؟ به کجا می‌روم؟ اکنون در کجا هستم؟ ولى بعضى از مفسران معتقدند که متعلق تفکر در این جا جمله بعد از آن است (ما بصاحبکم من جنه) یعنى اگر کمى تفکر کنید به خوبى در می‌یابید که پیامبر (ص) از اتهام واهى شما در مورد جنون پاک و منزه است. معنى اول روشن‌تر به نظر می‌رسد اما مسلما از امورى که باید در آن اندیشید همین مسئله نبوت و صفات برجسته‌اى است که در شخص پیامبر اسلام(ص) و عقل و درایت او بود بى‌آنکه منحصر به آن باشد.

۷ـ تعبیر (صاحبکم؛ همنشین و دوست شما) در مورد شخص پیغمبر (ص) اشاره به این است که او براى شما چهره ناشناخته اى نیست. او سالیان دراز در میان شما بوده، او را به امانت و درایت و صدق و راستى شناخته‌اید، تاکنون نقطه ضعفى در پرونده زندگى او مشاهده نکرده‌اید، بنابراین انصاف دهید اتهاماتى که به او مى‌بندید همه بى‌اساس است.

۸ـ (جنه) به معنى جنون در اصل از ماده (جن بر وزن ظن) به معنى ستر و پوشش است و از آنجا که مجنون چنان است که گویى عقلش پوشیده شده این تعبیر در باره او به کار می‌رود و به هر حال نکته قابل ملاحظه اینجاست که گویا می‌خواهد این حقیقت را بیان کند که دعوت‌کننده به اندیشه و بیدارى فکر چگونه ممکن است خود مجنون باشد و همین‌که منادى تفکر است خود دلیل بر نهایت عقل و درایت اوست.

۹ـ جمله (ان هو الا نذیر لکم) رسالت پیامبر (ص) را در مسئله (انذار) خلاصه می‌کند؛ یعنى بیم دادن از مسئولیت‌ها، از دادگاه و کیفر الهى، درست است که پیامبر رسالت بشارت هم دارد، ولى آنچه بیشتر انسان را وادار به حرکت می‌کند مسئله انذار است و لذا در بعضى دیگر از آیات قرآن نیز به عنوان تنها وظیفه پیامبر (ص) ذکر شده، مانند آیه ۹ سوره احقاف و ما انا الا نذیر مبین من جز انذارکننده آشکار نیستم نظیر این معنى در سوره ص آیه ۶۵ و آیات دیگر نیز آمده است.

۱۰ـ تعبیر بین یدى عذاب شدید اشاره به این است که قیامت چنان نزدیک است که گویى پیش روى شما است و به راستى در برابر عمر دنیا نیز چنین است، این تعبیر در روایات اسلامى نیز آمده است که پیامبر اکرم (ص) فرمود: بعثت من و قیام قیامت مانند این دو است – سپس انگشت اشاره و انگشت وسط خود را به هم چسبانید و نشان داد.»

نکته مهم این آیه دعوت یک مکتب دینی به اندیشیدن برای حرکت تحولی است. مکتب‌هاى مادى که همیشه از ناحیه مذاهب راستین احساس خطر می‌کنند همیشه اصرار دارند که دعوت ادیان را دعوت به تخدیر افکار توده‌ها معرفى کنند و تعبیر رسواى آنها که دین افیون توده‌هاست معروف است. همچنین استعمارگران شرق و غرب به خاطر هراسى که از قیام توده‌هاى مؤمن در سایه افکار مذهبى و استقبال از شهادت در راه خدا داشته‌اند سعى می‌کردند که به روانشناسان و جامعه‌شناسان خود این مطلب را تلقین کنند تا در کتاب‌هاى به اصطلاح علمی‌شان منعکس سازند که مذهب زائیده جهل و نادانى بشر نسبت به عوامل طبیعت است !اما آیاتى از قبیل آیات مورد بحث که دعوت به تفکر و اندیشه می‌کند، بلکه عصاره دین و خمیرمایه تکامل و پیشرفت انسان را همین اندیشه و تفکر می‌داند مشت این دروغ‌پردازان را باز می‌کند.

چگونه ممکن است آئینى همچون اسلام وسیله تخدیر یا مولود جهل باشد در حالى که آورنده‌اش همه انسانها را مخاطب ساخته و مى‌گوید قیام و نهضت کنید براى زنده کردن اندیشه‌اى خفته، آن هم در محیطى آرام و خالى از غوغا، در محیطى دور از هوا و هوس و امواج تبلیغاتى مسموم، دور از تعصب‌ها و دور از لجاجت‌ها، براى خدا قیام کنید و اندیشه کنید که تنها اندرز من به شما همین است و بس! آیا چنین آئینى را که نه تنها در اینجا بلکه در موارد بسیار زیادى همین دعوت را تکرار کرده متهم به تخدیر افکار ساختن مضحک نیست؟!

به خصوص اینکه مى‌گوید نه فقط در حال تنهایى و انفرادى اندیشه کنید، بلکه به صورت دو نفرى و با معاضدت یکدیگر به تفکر بپردازید، محتواى دعوت انبیاء را بشنوید، دلایل آنها را مورد مطالعه قرار دهید، اگر با عقل شما هماهنگ بود پذیرا شوید. حوادثى که در عصر و زمان ما به خاطر قیام مسلمانان انقلابى در کشورهاى مختلف در برابر قدرت‌هاى جهنمى شرق و غرب روى داد و دنیا را در نظر مستکبران تیره و تار کرد و پایه‌هاى قدرت‌شان را لرزان ساخت نشان داد که آنها این نکته را درست فهمیده بودند که عقاید اصیل مذهبى دشمن سرسخت آنها و خطر عظیمى است براى آنها و نیز نشان داد که هدف این اتهاماتى که به مذهب بسته‌اند، چیست؟

راستى عجیب است در تحلیل‌هاى به اصطلاح فلسفى جامعه‌شناسان غربى این مسئله را مسلم می‌گیرند که جهانى ماوراء طبیعت نیست و دین یک پدیده ساختگى بشر است، سپس بر سر این مسئله دعوا می‌کنند که عامل آن چیست ؟ مسائل اقتصادى است؟ ترس انسان‌هاست؟ عدم آگاهى بشر است؟ عقده‌هاى روحى است و…؟ اما حاضر نیستند حتى یک لحظه خود را از این پیش‌داورى غلط تهى کرده و احتمال دهند ماوراى عالم طبیعت عالم دیگرى است و در دلایل روشن توحید و نشانه‌هاى آشکار نبوت پیامبرانى همچون محمد (ص) بیندیشند. اینها بى‌شباهت به مشرکان عصر جاهلیت نیستند با این تفاوت که آنها متعصب و لجوج بودند و درس‌نخوانده و اینها نیز متعصب و لجوجند اما درس‌خوانده ! و به همین دلیل خطرناکتر و اغواکننده‌ترند! جالب اینکه آخرین قسمت بسیارى از آیات قرآن دعوت به تفکر یا تعقل یا تذکر است.

در واقع به تعبیر رهبر معظم انقلاب «قل انّما اعظکم بواحده أن تقوموا للَّه؛ قیامِ للَّه در همه شرایط زندگی بشر کارساز است و بدون قیام و حرکت نمی‌شود به هیچیک از اهداف عالیه رسید.» (بیانات در دیدار کارگزاران نظام، ۲ مهر ۱۳۸۲)

در پایان از این آیه شریفه اینگونه نتیجه می‌گیریم که:

ـ یکى از وظایف انبیا، موعظه مردم است.

ـ تنها به حرف اکتفا نکنید، باید به پا خواست.

ـ آن چه مهم است قیام خالصانه براى خداست، تعداد و نفرات نقش اصلى را ندارد.

ـ قیام سه عنصر لازم دارد: خلوص، رهبر، فکر و برنامه؛ حرکت‌ها و انقلاب‌هایى که براى خدا نباشد و برخاسته از عقده‌ها و هوس‌ها و براى کسب ثروت باشد به جایى نمى‌رسد. اگر انقلاب همراه با فکر و برنامه جامع نباشد و یا رهبر الهى همراه و مصاحب با انقلابیون نباشد به نتیجه‌اى نمى‌رسد و بقا و برکاتى نخواهد داشت.

ـ پیامبر، کوچک‌ترین نقطه ضعف روحى ندارد. او سال‌ها در میان شما زندگى کرده و همه او را به عقل و درایت مى‌شناسید و نسبت جنون به او ناشى از بى‌فکرى است.

ـ‌ رهبر الهى، همنشین و هم‌سخن با مردم است.

ـ خداوند حامى پیامبران است و تهمت‌ها را از آنان دفع مى‌کند.

ـ با این که کار پیامبران بشارت و هشدار است، امّا هشدار بیش‌تر مورد توجّه قرآن است، زیرا افراد غافل به هشدار نیاز بیش‌ترى دارند.

ـ هشدار انبیا به سود مردم است.

ـ عذاب، پیش روى شماست، اگر در راه خدا قیام نکنید، هم در دنیا گرفتار مى‌شوید و هم قیامت دور نیست. (تفسیر نور، حجت‌الاسلام و المسلمین محسن قرائتی)

 

منبع ایکنا
به خواندن ادامه دهید
گفت‌وگو درباره مطلبی که خواندید

آدرس ایمیل شما منتشر نمی‌شود.