ادیان نیوز: هدف همه آموزه های قدسی ادیان و حوادث بزرگی که از طریق انبیا و اوصیاء و مومنان در پیرامون آن ها و اتفاق افتاد این بود که زندگی دنیوی انسان را تحت تأثیر قرار دهند و آهنگ آن را به سمت عبودیت و بندگی هدایت کنند؛ به گونه ای که تمام زندگی بشر، آهنگ توحید و پرستش خداوند متعال را پیدا کند. همه مفاهیم قدسی که در باطن یا ظاهر دین در صورت شریعت تجلی کرده اند و درگیری های انبیای الهی برای تحقق این امر بوده که همه زوایای زندگی بشر بر محور حقایق قدسی و عبادت و بندگی خداوند متعال شکل بگیرد.
تحریف و درجات آن
تحریف به عنوان ابزار فرهنگی دشمن: به طور طبیعی، دستگاه باطل هم برای نفی جریان قدسی سازی زندگی بشر، یک درگیری تاریخی مستمر و همه جانبه با جریان حق داشته و یکی از جبهه هایی که در این درگیری گشوده اند جبهه ی «تحریف» کلمه حق و توحید و راه انبیاء به عنوان ابزار جنگ فرهنگی بوده است که اشکال مختلفی دارد واز نظر اثرگذاری نیز متفاوت هستند. البته اقدام به تحریف، مختص به جبهه باطل است و جزء ابزار مبارزاتی این جریان است؛ چرا که تحریف جزء رذایل اخلاقی محسوب می شود. اما ابزار مبارزاتی حق، همواره شناساندن حقایق و برچیدن پرده های جهالت و نجات آحاد بشر از حیرتِ ضلالت است و تحریف، با چنین مقصد و هدفی سازگار نیست.
تحریفات کلان و تحریفات خرد: تحریفاتی که نسبت به مفاهیم و آموزه ها و حوادث اتفاق افتاده است، متفاوت هستند. در عین اینکه باید به همه این تحریفات توجه داشت، نباید همه آنها را نیز به صورت یکسان مورد توجه قرار داد و تحریفات اصلی و اثرگذارتر را هرگز نباید همسان با تحریف های ساده و عادی دید.
در یک نگاه، تحریفات وارده بر یک جریان را باید به دو دسته کلان و خرد تقسیم کرد: تحریفات اصلی یا کلان، برای فروکاستن از اثر بخشی های اساسی یک پدیده در پهنه های اصلی اثر گذاری آن ایجاد می شوند. وقتی طرفین یک منازعه دست به تحریفات همه جانبه در یکدیگر می زنند تا طرف مقابل را به نفع خود باز ترجمه کنند اصلی ترین تحریف ایجاد شده است . با این کار، آینده طرف دوّم و مسیر توسعه آن تحریف شده است و این استراتژی در دراز مدت به انحلال جریان مغلوب در جریان غالب ختم خواهد شد. این همان منازعه نرمی است که در عین کُندی، از مطمئن ترین ابزارهای مبارزه به حساب می آید.
اما تحریفات خرد تحریفاتی هستند که معمولاً در تعاملات درونی یک جریان و اکثراً در اثر سهوهای غیر مغرضانه ایجاد می شود و ریشه در کم فهمی و کج فهمی دوستداران آن اندیشه دارد. مثل تحریفاتی که توسط عده ای که احیاناً دوست نیز قلمداد می شوند در تحلیل اعماق روحانی عاشورا ایجاد شده است و ما احیاناً دچار بزرگنمایی آن نیز شده ایم. آن جایی که خواسته اند این حقیقت قدسی و ماورائی را – مثلاً – در قالب “حماسه تحلیل” کنند و گاه دچار “مبالغه های صوری” شده اند، مبالغه هایی که در صورت ضیق سعه وجودی دوستداران عاشورا و عدم توانایی در تبیین باطن عظیم این حادثه، امری است قهری که البته راه جبران خود را داراست؛ مثلاً تعداد لشکر و یا زمان واقعه عاشورا را افزایش داده اند که در هرصورت به دلیل درون ساختاری بودن این مشکل، راه حلی درون ساختاری می طلبد. پس تحریفات خرد همیشه خرد بوده اند و هیچگاه کلان نبوده اند، در حالی که تحریفات نوع اول همواره اساسی تر بوده اند، چرا که همه جانبه و ناظر به اساس وزیر بنای آثار آن فعل هستند.
توسعه تحریفات، تابع روشن شدن حقایق: خلاصه، جبهه باطل هر لحظه دست به تزویرها و تحریفات پیچیده تری می زند و پیچیده تر شدن آن را نیز پیگیری می کند. از همین رو نو و کهنه بودن را می توان برای تحریف و تزویر در نظر گرفت، امّا در اصل همچنان همان تحریفات ذکر شده هستند که در طول زمان توسعه یافته اند و رنگ تازگی به خود گرفته اند.
البته نباید فراموش کرد که براساس فلسفه تاریخ الهی و قرآنی، جبهه باطل هیچگاه به جایی نخواهد رسید که با تزویر و تحریفات خود نور حق را خاموش کند، بلکه استوانه های طاغوت و ظلمت هر لحظه در خوف رسیدن وعده الهی غلبه نهایی نور حق بر ظلمت هستند.
جامعه مؤمنان نیز برای توسعه کلمه حق ساکت نمی نشینند و به همین دلیل همواره درک همه جانبه جبهه باطل را در دستور کار قرار داده و مبارزه همه جانبه ای را نیز براساس آن ترتیب می دهند و با اینکه می دانند بر پایه قضای الهی به طور حتم عالم به دست مؤمنین سپرده خواهد شد، اما برای رسیدن هر چه سریع تر به این فوض عظیم و درک تام کلمه توحید لحظه ای فروننشسته اند و این همان فلسفه شکل گیری «اجتماع» آنها در دامن چنین فلسفه تاریخی است.
عاشورا و مهدویت در معرض تحریف
امروزه به وضوح می توان دریافت که خط سرخ عاشورا و خط سبز مهدوی به عنوان اصلی تر اهداف جنگ فرهنگی جبهه کفر در مقابله با جبهه حق تشخیص داده شده است. از نظر دشمنان، جوامع ایمانی و به خصوص جامعه شیعه به خاطر تعلق و تأثیر پذیری ویژه از این دو نقطه حساس، دارای انسجام و قدرت حرکت بیشتری هستند و برای فروپاشی آنها بیش از هر چیز باید به از بین بردن این ثروت های بزرگ اندیشید!
نقش عاشورا و مهدویت در هدایت بشر: عاشورا یکی از اصلی ترین مفاهیم و حوادث قدسی در تاریخ بشریت است که در عین حال دارای جنبه های ناسوتی است عاشورا دارای اثر گذاری عمیقی در شکل گیری و شفافیت صفبندی های تاریخی حق و باطل است. عاشورا در اصل بزرگترین پایگاه هدایت تاریخی به فضائل اخلاقی و خوبیها وپاکی هاست. جایی که به علت عظمتش محل بروز و ظهور تمام فضائل اخلاقی در مقابل رذائل شیطانی است. هیچ خصلت نیکی نیست مگر اینکه در عاشورا به یاری سیدالشهدا(ع) شتافته است و هیچ رذیله اخلاقی نیست مگر اینکه در لشکر عمرسعد و سپاه یزید سربازی کرده است. عاشورا محل ظهور اسرار نهانی و شیطنت های مخفی است. از این رو، دم خور بودن با عاشورا، بصیرت آور و غفلت سوز است، چنانچه در زیارت سیدالشهدا(ع) نیز می خوانیم که “بذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک من الجهاله حیره الضلاله.”
مهدویت نیز همان آینده روشنی است که هر تغییر و تحرّکی را برای محک و سنجش به سمت خود می طلبد و هر آنچه با او سازش نداشته باشد به دور افکنده می شود. فرهنگ انتظار قدرت تغییر و کنترل آینده مؤمنین را در پیچیده ترین شکل خود فراهم آورده است و در عین حال به علت ظرفیت خاصّ خود همه متولیان به خود را خواسته یا ناخواسته تحت تأثیر آموزه های مهم خود قرار می دهد.
تحریف عاشورا و مهدویت با هدف کاهش اثرگذاری: دو حادثه مهم فوق به جهت نقش بزرگ آن در پیشبرد جبهه حق، همواره در معرض تحریف قرار داشته است و امروزه نیز دشمنان اسلام برای تحریف آنها تلاش های گسترده ای انجام می دهند. به علت روح امیدواری که توسط فرهنگ انتظار به کالبد جامعه تزریق می شود، در ابتدا سعی شد تا این حادثه به گونه ای تفسیر شود که در آن، پدیده ظهور، پدیده ای فوق بشری و جهش تاریخی توصیف شود و با توصیف ماورائی از زمانه فراگیر کلمه توحید در عالم، تصویری از آن بسازند که رسالت آور نباشد و با ظلم پذیری و سکوت در مقابل مستکبرین عالم سازگار گردد!
در عصر تجدد که عصر تکامل قدرت تزویر و توان جبهه باطل است تحریفاتی در فرهنگ انتظار رخ داده و شکل تازه ای به خود گرفته است. آنها سعی می کنند تا حرکت بشر به سوی یک نقطه روشن پیش روی را اولاً، حرکتی تدریجی و بدون جهش و ثانیاً، متکی به نیروهای بشری معرفی نمایند؛ یعنی این طور نیست که ولی الهی، محور شکل گیری این حادثه باشد! لذا دقیقاً مفهوم انتظار را به یک مفهوم کاملاً زمینی و خاکی تبدیل می کنند و آرمان آن به گونه ای تفسیر می شود که بر مکاتب بشری مثل نظام لیبرالی منطبق باشد! یعنی مفهوم انتظار را غیرقدسی تفسیر می کنند تا پیوند آن با حیات سکولار عصر مدرن برقرار گردد و جهش معنوی و توحیدی اصیل آن در پسِ ابرهای تحریف مدفون شود! تلقی انسان در این فرهنگ جدید، از انتظار آن است که جریان انتظار همان “شیب اصلاحاتی” است که به سمت مدرنیسم و لیبرال دموکراسی در حال جریان است و جامعه موعود انبیاء همان جامعه ی لیبرال دموکراسی است!
در مورد حادثه عاشورا هم در گذشته منزوی کردن عاشورا در حوزه عرفان فردی دنبال می شد و امروز به گونه دیگر است. اگر چه عمیق ترین لایه های عاشورا، لایه های عرفانی عاشورا و لایه عبودیت و فداکاری حضرت سیدالشهداء(ع) برای حضرت حق است، امّا این حادثه عرفانی از دیگر زاویه، اقدامی اصلاحی و اثر گذار بر اجتماعات بشری و تاریخ است و قصد دستگیری از همه موحدین تاریخ را دارد؛ «لطلب الإصلاح فی امت جدی» لذا یک رابطه دو سویه بین نگاه عرفان فردی در حادثه عاشورا و تقلیل درگیری امام حسین(ع) به درگیری بین بنی هاشم و بنی امیه وجود دارد وهر دو تفسیر، خدمات شایانی به یکدیگر کرده اند تا دست آخر بتوانند هرگونه مسئولیت پذیری و جامعه سازی را از حوزه آموزه های عاشورا نفی کنند و عاشورا را قطعه ای رها شده در تاریخ، بدون اثر گذاری اجتماعی و فقط در حوزه عرفان و مناسک فردی تعریف کنند!
حادثه ای که محور کلمه توحید در عالم است و شعار اصلی پرچمداران امام زمان(ع) را نیز شکل می دهد (یالثارات الحسین) به یک حادثه عصر بنی امیه و سپس عرفان فردی محدود می کنند و از سوی دیگر تحریفات عصر مدرن روی می دهد که در تاریخ کم سابقه است. مبنای تحریفات مدرن استفاده از خود عاشورا در گذار از دوره دینداری به عصر سکولار است. یعنی به نظر ایشان از آنجا که جامعه جهانی به سمت سکولاریسم حرکت می کند، چگونگی تفسیر هرمنوتیکی عاشورا در جهت هماهنگی با این حرکت عمومی تجدد بسیار مهم است به این فکر می شود که عاشورا چگونه تفسیر شود تا با جامعه جهانی هماهنگ شده، برسر راه سکولاریسم و مدرنیسم مانع تراشی نکند. به عبارتی می خواهند فرهنگ عاشورا را به گونه ای بسازند تا مزاحم جهانی سازی مدرنیسم ولیبرال دموکراسی نشود! به باور ما این بزرگترین تحریف پیرامون عاشورا است.
بررسی تحریفات عاشورا در عصر مدرن
اوّلین قدم در تحریفات مدرن، تحریف اصلاحاتی است که عاشورا به دنبال آن بوده است. آنها می خواهند این حقیقت قدسی که یک اقدام ملکوتی و در عین حال زمینی است و تأثیر گذار برفرآیند جامعه جهانی را برمحور مفاهیم مدرن تفسیر کنند؛ یعنی اصلاحاتی که سید الشهداء(ع) دنبال می کردند را همان مفاهیم اصلاحی مورد پیشنهاد لیبرال دموکراسی تلقی نمایند. اولین پیشنهاد لیبرال دموکراسی، اصلاح ساختار سیاسی برمحور اومانیسم و انسان مداری است که عاشورا هرگز بر این محور شکل نگرفته است. اصلاحاتی که لیبرال دموکراسی پیشنهاد می دهد دارای ویژگی های ذیل است:
۱) فراگیر و همه جانبه و ناظر به همه ابعاد جامعه است (توسعه همه جانبه)؛
۲) ایجاد اصلاحات از عمیق ترین لایه های جامعه (فرهنگ)
۳) دارای یک محور واحد است (لیبرال دموکراسی.)
اصلاحات سیدالشهدا(ع) نیز دارای چند ویژگی است:
۱) این اصلاحات تاریخی است. حضرت هرگز دنبال دولت مستعجل سال ۶۱ در کوفه نبودند، دنبال یک حکومت تاریخی در مقیاس جامعه جهانی بودند .
۲) ایشان بسیار عمیق می اندیشیدند. سیدالشهداء(ع) نمی خواستند پایه های حکومت شان را روی دوش انسان هایی بگذارند که دنیا پرستند؛ چرا که انسان های دنیا پرست تحمل بار حکومت حق را ندارند. این حکومت برقلب انسان هایی استوار است که خانه قلب شان مسجد است. سیدالشهداء(ع) خوب می فهمیدند که نقطه قرار حکومت دینی ارواح انسان هاست و باید اعماق روح انسان ها را دستخوش تحول کنیم.
۳) ایشان به اعماق وجود انسان ها و جامعه انسانی توجه داشتند. سیدالشهداء(ع) تغییر در عمیق ترین لایه های نفسانیات انسان را مورد نظر داشتند . تا در باطن انسان، خدا خواهی به جای خود خواهی و خدا مداری به جای انسان مداری بنشیند. سیدالشهداء قصد داشتند. مدار وجود انسان ها را تغییر دهند، نه اینکه از انسان خود مدار بخواهد تاخدا را بپرستد. تا این تغییر ایجاد نشود توحید نیز اقامه نخواهد شد. این همان حرکتی است که شالوده های عصر ظهور را پایه گذاری کرده است.
حال بهتر می توان قضاوت کرد که آیا چنین اقدام اصلاحیِ اثر گذار و برمحور فرهنگ توحید را می توان برمحور آموزه های لیبرالیسم و لیبرال دموکراسی تفسیر کرد یا خیر؟ وقتی گفته می شود که:
– قیام امام حسین به دلیل عدم مشروعیت حکومت یزید بود؛
– حکومتی مشروع است که ناشی از رأی مردم باشد، چه امام حسین باشد چه یزید! اگر امام حسین(ع) مردمی نباشد مشروع نیست و اگر یزید مردمی باشد مشروع است؛
– چون حکومت یزید، دموکراسی نبود، سلطنت موروثی بود، نه حکومت انتخابی که مردم به پادشاه رأی دهند؛ و امام با این مبارزه می کرد.
این بدترین نوع تحریف است؛ چرا که مفهوم عاشورا را به نفع مفهوم لیبرال دموکراسی مصادره کرده است.
دنیای کنونی دنیایی است که همه فرهنگ ها با هم تعامل دارند. چگونگی ارتباط بین عاشورا و فرهنگ ها با هم تعامل دارند. چگونگی ارتباط بین عاشورا و فرهنگ های دیگر موضوع جدیدترین تحریف عاشورا قرار گرفته است. در دنیای گسترش ارتباطات که دائماً هم در حال توسعه است ما هرگز نمی توانیم فرهنگ ها و تعامل را قطع کنیم. به سه طریق می توان بین این دو واقعیت تعامل برقرار کرد:
۱- آشتی فرهنگ عاشورا و سکولار؛ یعنی انحلال جریان عاشورا در فرهنگ سکولار. این همان چیزی است که سردمداران استکبار جهانی دنبال می کنند، اما مگر بین دنیاپرستی و خداپرستی آشتی برقرار می شود؟
۲- این دو جهان را موازی تفسیر کنیم و کاری به کار هم دیگر نداشته باشیم، و بگوییم یکی فرهنگ عاشوراست که طرفداران خودش را دارد، یکی هم فرهنگ لیبرال دموکراسی است. این چیزی نیست که در دنیای ارتباطات تحمل بشود، شما هم بگویید دشمن تحمل نمی کند؛ چون می داند دنیای ارتباطات و جهانی شدن جز برمحور یک فرهنگ شکل نمی گیرد!
۳- سومین تلقی این است که ما به دنبال جهانی سازی فرهنگ عاشورا، یعنی فرهنگ عبادت، فرهنگ فداکاری برای گسترش کلمه توحید باشیم، فرهنگ فداکاری برای ارتقا وجدان اخلاقی بشر و همه ساختار های زندگی بشر باشیم؛ به طوری که همه زندگی بشر، آهنگ و بوی خدا داشته باشد. “حتی تکون اعمالی و اورادی کلها وردا واحدا و حالی فی خدمتک سرمدا” این هم تحلیل سوم است. به نظر می رسد جهانی سازی برمحور فرهنگ عاشورا و البته در تعامل با فرهنگ های معاصر می تواند از تحریفات مدر، پیشگیری کند. تعامل هم باید به گونه ای باشد که شیب به سمت منحل شدن آن فرهنگ ها در فرهنگ اسلام ایجاد نماید.
منبع: سخنرانی حجت الاسلام محمدمهدی میرباقری در همایش “امام حسین(ع) و احیای حکومت اسلامی”، اسفند ۸۳، دانشگاه علم و صنعت