مردی که همهچیز را میدانست| نخستین رمان درباره باقرالعلوم(ع)
مریم بصیری خبر داد:
نویسنده رمان «مردی که همهچیز را میدانست» با تاکید بر سختی بخش پژوهش این رمان تاریخی و مذهبی به ویژه منابع محدود و اغلب با محتواهای مشابه درباره امام پنجم اظهار کرد: برای نگارش این رمان، بیش از هفتاد عنوان کتاب و بیشتر از آن نزدیک به دویست پایاننامه و مقاله معتبر از سایتهای فقهی و شیعی و فصلنامههای تخصصی تاریخ اسلام مطالعه کردم.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، نوشتن رمان تاریخی – مذهبی به دلیل چالشهایی چون کمبود و محدودیت منابع و حساسیتهایی که وجود دارد، یکی از سختترین نوع نگارش رمان است. شاید به همین دلیل است که کمتر شاهد داستانهای بلند یا رمان با موضوع و محوریت زمانه و زندگی ائمه معصوم هستیم.
در سالهای اخیر تعداد نویسندگانی که به این حوزه ورود کردهاند، افزایش یافته و شاهد انتشار رمانهایی با محوریت برخی از ائمه معصوم (ع) هستیم، که به تناسب منابع موجود درباره برخی از حضرات مانند امام علی(ع)، امام حسین(ع) و امام رضا(ع) بیشتر و برای بعضی از ایشان فقط یک اثر نوشته شده است.
جالب است که تا به امروز حتی یک رمان یا داستان بلند با موضوع و محوریت زندگی امام محمد باقر(ع) نوشته نشده و تنها شاهد انتشار چند مجموعهداستان مصور کودک و نوجوان در این موضوع هستیم. خوشبختانه بهتازگی، مریم بصیری، نویسنده، پژوهشگر و منتقد ادبی با یک رمان ۴۵۰ صفحهای با عنوان «مردی که همهچیز را میدانست» قدم مبارکی برداشته است.
بصیری با بیان اینکه «مردی که همه چیز را میدانست» درباره زندگی، خانواده، دوستان و دشمنان امام پنجم است، عنوان کرد: پس از مطالعه زندگی امام باقر(ع)، تصمیم گرفتم درباره دورانی که ایشان بیشتر درگیر غلوکنندگان در دین و مذاهب بودند، رمان بنویسم، که حاصل کار در حال حاضر یک رمان ۴۵۰ صفحهای است.
با وجود اینکه اطلاعات زیادی درباره این امام موجود نبود؛ اما اگر میخواستم اکثر همان روایات و احادیثی که موجود است با پرداخت داستانی در داستان بیاورم، کار حداقل دو برابر حجم فعلی میشد.
اولین رمان با محوریت امام پنجم
نویسنده رمان «مردی که همه چیز را میدانست» با تاکید بر اینکه این اثر اولین رمان درباره امام محمد باقر(ع) است، اضافه کرد: پیش از این چند مجموعه داستان کودک و نوجوان درباره امام باقر علیهالسلام نوشته شده است که برگرفته از روایات کوتاه و پراکنده تاریخی بوده و این حجم تحقیق و پرداخت داستانی در آنها نبوده است.
نویسنده رمان «عروس قریش» ادامه داد: وقتی قرار باشد تمام وقایع پراکنده تاریخ درباره یک نفر به هم ربط پیدا کند و هیچ چیزی برای تکمیل حفرههای داستانی بین این وقایع، موجود نباشد؛ کار نویسنده بسیار سخت میشود و من این سختی را به زحمت پشت سر گذاشتم، چراکه نمیخواستم و اصولاً اجازه نداشته و ندارم در زندگی امام کشمکش و حادثههای تخیلی ایجاد کنم؛
لذا نتیجه کار آن چیزی نشد که واقعاً تمام توان من است یا از لحاظ رمان، همه آن چیزی نیست که باید باشد، اما از لحاظ تاریخی و مستندات کار بدون ایراد است.
بصیری با اشاره به اینکه «مردی که همهچیز را میدانست» را به سفارش انتشارات بهنشر نوشتم، افزود: قرار بود آثاری درباره چهارده معصوم علیه السلام براساس مستندات تاریخی در حوزه نوجوان و بزرگسال نوشته شود که نگارش رمان این امام در حوزه بزرگسال از سوی کارگروه انتشارات به من پیشنهاد شد.
او ادامه داد: همیشه پیش خودم فکر میکردم امام باقر علیهالسلام با اینکه عالم و شکافنده علوم بودند؛ چقدر من و احتمالاً دیگران، اطلاعات کمی از این امام داریم. وقتی تحقیق را شروع کردم، دیدم چقدر امام محمد باقر علیهالسلام در تاریخ مظلوم واقع شده است؛ در حالی که در دوران امامت ایشان و حتی قبل از آن، فرقههای بهظاهر اسلامی که همگی برگرفته از کفر بودند، در بلاد اسلامی مردم را مرید خود میکردند؛ تا حدی که حتی حکومت وقت که امام را در تنگنا قرار میداد، چون ایشان، دشمن غُلات (غلوکنندگان) بودند.
چالش محدودیت منابع
بصیری با اشاره به چالش محدودیت منابع در نگارش رمانهای تاریخی و مذهبی گفت: مسلم است برای نوشتن این رمان و هر رمان تاریخی دیگر، به تحقیقات فراوان در مورد شخصیتها، وقایع، اوضاع مذهبی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، جغرافیایی و… از دوران مذکور در شهرهای مکان وقوع ماجرا و… احتیاج است.
باید در مورد آداب و رسوم مردم منطقه، معماری، تمام جزئیات بافت شهر، مشاغل، آبوهوا، گیاهان و درختان، حیوانات، پوشش مردم، غذا، میوه و… تحقیقات کاملی صورت گیرد تا رمان باورپذیر باشد؛ بنابر این مسلم است این کار بسیار سخت و وقتگیر است. گاه برای پیدا کردن اسم یک فرد، فرزندانش یا اسم یک منطقه و… کلی تحقیق کردم. در حالیکه از نظر مخاطب فقط یک کلمه است و شاید فکر کند، تخیلی است.
وی افزود: بهعنوان مثال تمامی احادیث امام باقر (ع) را تکتک از کتب مختلف جستوجو و سعی کردم از بیشتر آنها در کتاب استفاده کنم. در واقع احادیثی که مربوط به دوره زمانی و وقایع رمان من میشد، انتخاب و آنها را به منولوگ و دیالوگ امام با دیگران تبدیل کردم. شیوه تدریس امام در آن دوران بیشتر مبتنی بر پرسش و پاسخ بود و با شیوههای آموزش امروزی فرق داشت. این دیالوگها در کلاسهای درس ایشان بیشتر استفاده شده است.
مطالعه بیش از ۷۰ عنوان کتاب
نویسنده رمان «مردی که همهچیز را میدانست» ضمن تاکید بر سختی بخش پژوهش این رمان تاریخی و مذهبی، اظهار کرد: بیش از هفتاد عنوان کتاب و بیشتر از آنها، نزدیک به دویست پایاننامه و مقاله معتبر از سایتهای فقهی و شیعی و فصلنامههای تخصصی تاریخ اسلام خواندم.
با مشاوران، کارشناسان تاریخی و دینی در ارتباط بودم تا از صحت تحقیقاتم مطمئن شوم. البته باید متذکر شوم اینطور نبود که تمامی این کتب و مقالات پر از اطلاعات جدید مرتبط به کار من باشند؛ متاسفانه کتب تاریخی همه شبیه به هم هستند و فقط نویسنده، مترجم و ناشر آنها با هم فرق دارند. چون اطلاعات تاریخی و اسناد مورخین در همین حد بوده است.
بصیری با اشاره به اینکه مدت زمان تحقیق، نگارش و ویرایش «مردی که همهچیز را میدانست» دو سال بود، اضافه کرد: بخش تحقیق و نگارش رمان تقریباً در هم تنیده شده بود، یعنی همزمان تحقیق میکردم و یک فصل جدید مینوشتم و فصل قبلی را ویرایش میکردم.
وی افزود: این رمان در ابتدا به خاطر ارادت بنده به چهارده معصوم، قرار بود چهارده فصل و شامل محدوده زمانی چهارسال زندگی و مبارزات امام باشد؛ اما در عمل که وارد کار شدم، دیدم اثر خیلی طولانی میشود. ابتدا دو فصل و بعد دو فصل دیگر را حذف کردم. کلی مطالب را خلاصه و از توصیفات کمتری استفاده کردم؛ اما کار نهایی در ۱۰ فصل و از لحاظ تعداد کلمات و صفحات دوبرابر و نیم سفارش ناشر شد. در نهایت رمان حاضر مربوط به یک دوره زمانی دوساله در اوایل دهه ۱۱۰ هجری است.
نویسنده رمان «مردی که همهچیز را میدانست» درباره شخصیتپردازیهای صورت گرفته در این رمان هم گفت: شخصیتهایی که نام دارند و معرفی میشوند، بیش از صد نفر هستند. خیلی سعی کردم از تعداد اشخاص کم کنم، اما اقتضای رمان و گردآمدن دوستان و دشمنان امام، موجب میشد حداقل با این تعداد آدم روبهرو باشیم. زاویه دید هم، دانای کل غیر محدود است و هر بار یکی از شخصیتهای اصلی از دید خود داستان را روایت میکنند.
بصیری در پاسخ به اینکه کدام روایت و ویژگی امام باقر(ع) در زمان پژوهش و نگارش رمان «مردی که همهچیز را میدانست» برای خود شما جالبتر از همه بود؟ عنوان کرد: زمانی که اسلام ۷۳ فرقه شده است، تفکرات و ادعاهای عجیبی از سوی فرقههای بسیار زیادی مطرح میشود.
با اینکه امام باقر (ع) در مدینه حاضر است؛ اما فرقههای زیادی بهویژه در مدینه و کوفه وجود دارند که رهبر آنان، خود را امام، پیغمبر و حتی خالق جهان میدانند. «مغیره» یکی از این غُلات است که با زن یهودی جادوگری در ارتباط است که به وی جادوگری یاد میدهد.
مغیره نیز با علم تنجیم و شعبده، مردم را فریب میدهد. او ادعای نبوت و معجزه میکند و به دروغ مدعی است توان آن را دارد که قوم عاد و ثمود را هم زنده کند. مغیره در پی گسترش فرقه مغیریه در میان انواع فرقههاست.
وی ادامه داد: از سویی دیگر زنی به نام «هند» که رهبر تمام غُلات کوفه است، سربلند میکند. تمام این افراد با توجه به اوضاع سیاسی و اجتماعی دوران امامت امام محمد باقر و امام صادق علیهالسلام سعی دارند خود را برتر از این دو امام نشان دهند و مردم را مرید خویش کنند.
مظلومیت امام در عصری که همه ادعای امامت و نبوت دارند؛ بسیار ناراحتکننده است. همچنین دانش بسیار ایشان و دستهبندی علوم، از منظر امام جذاب است. هر چند تمامی این علوم در زمان ایشان تدریس نمیشد و خارج از درک مردم بود.
سختیهای نگارش رمان دینی
بصیری در بیان دلایل کمبود رمانهایی با موضوع و محوریت ائمه معصوم (ع) و حضور کمرنگ نویسندهها در این حوزه، گفت: مسلم است سختیهای بسیار نوشتن رمان دینی، هر کسی را فراری بدهد. اول اینکه همه نویسندهها به تاریخ و رمان تاریخی علاقه ندارند. دوم اینکه تمامی نویسندهها حوصله انجام تحقیق را ندارند. سوم اینکه اگر هم حوصله و علاقه داشته باشند؛ با کمبود منابع مواجه هستند.
او ادامه داد: جدای از این، منابع همگی درست نیستند و باید اطلاعات کافی دینی و تاریخی داشته باشند تا بتوانند منبعشناسی کنند یا از فرد متخصصی کمک بگیرند. تمام اینها هم که فراهم شود؛ مشکل اصلی این است که ورود به زندگی معصومین علیهالسلام باید در عین مستند و واقعی بودن با تخیل و تکنیکهای داستانی همراه باشد تا از حالت روایت صرف تاریخی بیرون بیاید و اسمش رمان شود و مخاطب خاص خودش را پیدا کند که این بخش سختترین مرحله است.
نویسنده رمان «مردی که همهچیز را میدانست» اضافه کرد: اقتضای داستان آن است که مثلاً امام (ع) در برخورد با فردی، حرف خاصی بزنند، اما در واقعیت چنین اتفاقی نمیافتد. یا به لحاظ داستانی میخواهیم بدانیم امام در منزل چه برخوردی با همسر و فرزندانشان دارند؛ اما هیچ سندی در این باره موجود نیست و فقط یکسری اطلاعات کلی موجود است.
در بخشی از رمان میخوانیم:
«راحله با تمسخر گفت: «بنیامیه به خونِ خویشانِ خویش تشنهاند و بنیعباس به خون همهشان. آنان در پی این نیستند که پسر تو را خلیفه مسلمانان کنند!»
– تو بهتر است در فکر حلقههای طلایی باشی که به مچ دستها و پاهایت بستهای. زنان کوفه با آمدن زرگران یهودی رنگورویی گرفتهاند. کم مانده فردا کلاهخودی از طلا هم بر سرت بگذاری؛ اما چه فایده وقتی در زیر آن همه طلا، ذرهای عقل نداشته باشی و دور از حقیقت باشی.
– نکند حقیقت بر این پوستهای اَستر و الاغ نوشته شده است که دور خودت جمع کردهای!
– جز این نیست. میاندیشی سخنی که بر پوست آهو نوشته شده باشد، از آنچه بر پوست گاو و گوسفند است، حکیمانهتر است!
راحله ابرویی بالا انداخت و جواب داد: «لابد آنچه تو میگویی حکیمانهترین سخن جهان است!» مغیره مچ دست زن را گرفت و محکم فشرد.
– آنروز نزدیک است که تو را طلاق دهم و مجبور شوی برای پر کردن شکمبهات در بازار کوفه دریوزگی کنی.
زن دستی به پیراهنش کشید و گفت: «اینک نیز هیچ کم از یک دریوزه بینوا ندارم. این طاطَری تن من است از کتان و کرباس بیمقدار. مگر دیباج ابریشمی منقوش به تن من کردهای که منتگزارت باشم؟ از وقتی بردهای بیش نبودی تا به حال که برای خودت بردهدار شدهای، راحله روز خوشی ندیده است.» دیو خشم در جان مغیره تنوره کشید و دستش بالا رفت که راحله خودش را کنار کشید و در را پشت سرش بست.
– دور نیست آن روزی که موشهای کوفه بیش از این، در این خانه رفت و آمد کنند و اوراق پر از اراجیفت، را با لذت بجوند.
مغیره از پشت پنجره چشمهای سرخش را به راحله دوخت که بهسوی مطبخ میدوید. سپس به تلهموش خالی کنج اتاق، چشم دوخت و بعد به ردیف کتابهایش در طاقچهها. تا توانسته بود هرچه کتاب از پوست و پاپیروس بود، گرد آورده بود تا با خواندن آنها و درآمیختن علوم با هم، به آنچه دلخواهش بود، برسد. باید دوباره کتابها را دوره میکرد تا دانستههایش را به علم کتابها بیفزاید و به نظریههای جدیدش بیندیشد. میدانست که زیاد میداند؛ اما برخی مسافران مدینه میگفتند ابوجعفر بیشتر از او میداند.»