سخنان حضرت زینب (س) با کلام حضرت علی (ع) خطاب به مردم کوفه: ننگ گریبان گیر شماست
پس از وقایع روز دهم محرم، عمر سعد تا روز یازدهم محرم درصحرای کربلا باقی ماند؛ سپس لشکر را به سوی کوفه حرکت داد. او دستور داد کاروان دختران، خواهران و کودکان حسین (ع) و همچنین امام سجاد (ع) و حضرت زینب سلام الله علیه را با لشکر همراه سازند.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، در کتاب « سر نینوا – زینب کبری ( سلام الله علیها )» درباره وقایع بعد از عاشورا آمده است: هنگامی که زینب (علیها السلام) پیکر بی جان برادرش امام حسین (ع) را مشاهده کرد که دفن نشده است، فریاد زد:
«یا محمداه! یا محمداه!صلّی علیکَ ملائکهُ السمّاءِ، هذا الحسینُ بالعراء، مرمّلٌ بالدّماء، مقطعُ الأعضاء! یا محمداه! و بناتُکَ سبایا، و ذریّتُکَ مقَتَّله تسفی علیها الصّبا!»؛
«ای محمد! ای محمد! درود فرشتگان آسمان بر تو باد! این حسین توست که برصحرا افتاد است در حالی که به خون خود آغشته و اعضای بدنش قطعه قطعه شده است. ای محمد! دخترانت به اسارت گرفته شده اند و ذریه ات کشته شده اند و بادصبا بر بدن های برهنه و نازنین آنان می وزد.»
در این هنگام دوست و دشمن به گریه افتادند و بانوان فریاد زدند وصورتهای خویش را خراشیدند.
خطبه حضرت زینب (علیها السلام) در کوفه
شیخ مفید در «امالی» به نقل از مرزبانی از جوهری، به سند خود از حذلم بن بشیر نقل کرده است: محرم سال ۶۱ هجری به کوفه رفتم. هنگام ورود علی بن الحسین (ع) و اهل بیت و فرزندان امام حسین (علیهم السلام) از کربلا به آن شهر بود. در حالی که لشکریان آنان را احاطه کرده بودند، مردم برای تماشای آنان از منازل خود خارج شدند. ایشان را بر روی
شتران بدون جهاز سوار و زنان اهل کوفه گریه و ناله می کردند.
زینب (علیها السلام) خطبه ای ایراد فرمود، گویا که از زبان علی (ع) سخن می گوید:
الحمد لله، والصلاه علی أبی رسول الله، أما بعد یا اهل الکوفه، یا أهل الختل و الغدر و الخذل، فلا رقأت العَبْره و لا هدأت الرّنه، فما مثلکم الا «کَالَّتِی نَقَضَتْ غَزْلَهَا مِن بَعْدِ قُوَّهٍ أَنکَا ثًا تَتَّخِذُونَ أَیْمَانَکُمْ دَخَلًا بَیْنَکُمْ»، هل فیکم إلا الصَّلِف النَّطِف و الصدر الشَّنِف، خوّارون فی اللقاء، عاجزون عن الأعداء، ناکثون للبیعه، مضیّعون للذمّه «لَبِئْسَ مَا قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنفُسُهُمْ أَن سَخِطَ اللّهُ عَلَیْهِمْ وَفِی الْعَذَابِ هُمْ خَالِدُونَ». أتبکون؟! إی و الله، فابکوا کثیراً و اضحکوا قلیلًا، لقد فزتم بعارها و شنارها، و لن تغسلوا دنَسها عنکم، ابداً فسلیل خاتم النبوه و معدن الرساله، و سید شباب اهل الجنه و ملاذ خیرتکم و مفزع نازلتکم و أماره محکتکم و مدره حجتکم خذلتم و له قتلتم، ألا ساء ما تزرون، فتعساً و نُکساً، فلقد خاب السعی و تربت الأیدی و خسرت الصفقه، و بؤتم بغضب من الله، و ضُربت علیکم الذله و المسکنه
ویلکم! أتدرون أی کبد لرسول الله (ص) فریتم؟! و أی دمٍ له سفکتم؟! «لَقَدْ جِئْتُمْ شَیْئًا إِدًّا- تَکَادُ السَّمَاوَاتُ یَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَتَنشَقُّ الْأَرْضُ وَتَخِرُّ الْجِبَالُ هَدًّا.»(۱)لقد أتیتم بها خرقاء شوها ملأ الأرض و السماء، أفعجبتم أن قطرت السماء دما؟! و لعذاب الآخره أخزی، فلا یستخفّنکم المَهَل، فانه لا یحفّزه البدار و لا یُخاف علیه فوت الثار، و (إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصَادِ.) (۲) حمد و سپاس تنها مخصوص خداوند است و درود و رحمت خداوند، بر پدرم محمد (ص) باد و هم بر خاندان پاک و ممتاز او.
اما بعد، ای اهل کوفه، ای مردم مکارِ خیانت کار! آیا بر ما می گریید و ناله سر می دهید؟ هرگز دیده هاتان از اشک تهی مباد! هرگز ناله هاتان از سینه بریده نگردد، مَثَل شما مَثَل آن زنی است که «رشته خود را محکم می تابید و باز می گشود؛ چرا که شما نیز رشته ایمان را بستید و سپس گسستید و به کفر برگشتید.»
شما چه دارید جز لاف و غرور و دشمنی و دروغ؟ « و (۳)
» در دیدارها خوش زمامید؛ اما در مقابل دشمنان ناتوان؛ عهد خود را شکستید و پیمان را وانهادید. برای آخرت خود، چه بد توشه ای اندوخته و از
پیش فرستاده اید تا خدای را به خشم آورید و عذاب جاودانه او را به نام خود رقم زنید.
آیا گریه می کنید؟ آری! بسیار بگریید و اندک بخندید که ننگ گریبان گیر شماست، و لکّه این ننگ بر دامان شما خواهد ماند، آن چنان لکّه ننگی که هرگز از دامان خود نتوانید شست.
و چگونه می خواهید این لکّه ننگ را بشویید در حالی که جگر گوشه رسول خدا (ص) و سید جوانان بهشت را کشتید؟ همان کسی که در سختی ها و دشواری ها، امیدتان به او بود و در ناسازگاری ها و ستیزه ها، به او روی می آوردید. دلیل راهتان بود و وسیله هدایتتان؛ آگاه باشید که توشه راهی که از پیش برای سفر خود فرستادید، بد توشه ای بود. نابودی بر شما باد!
تلاش بی ثمرتان جز ناامیدی ثمر نداد، دستان شما بریده شد و معامله شما خسران به بار آورد، خشم الهی را به جان خود خریدید و مذلت و سرافکندگی شما حتمی شد.
وای بر شما! آیا می دانید که چه جگری از رسول خدا (ص) شکافتید؟ چه خونی از او ریخته و چه پرده حرمتی را دریدید؟ کاری بس شگفت کردید، آن چنان شگفت که نزدیک است آسمان از آن حادثه از هم شکافته شود، زمین پاره پاره گردد و کوه ها در هم فرو ریزد.
کاری کردید که بی خردی و شومی آن، آسمان ها و زمین را فرا گرفته است. آیا در شگفت می شوید اگر چشم آسمان، خون ببارد؟ و بدانید کیفر آخرت برای شما خوارکننده تر خواهد بود.
پس بدین مهلت که یافتید خوشدل و مغرور نباشید چه، خداوند به مکافات عجله نکند و بیم ندارد که هنگام انتقام بگذرد و طولانی شود، و او در کمینگاه ما و شماست. من دیدم مردم حیران شده اند و دست های خود را با دندان می گزند سپس این اشعار را خواند: ماذا تقولون اذ قال النبی لکم ماذاصنعتم و انتم آخر الامم باهل بیتی و اولادی و تکرمتی منهم اساری و منهم ضرجوا بدم ما کان ذاک جزائی اذ نصحت لکم ان تخلفونی بسوء فی ذوی رحمی انی لاخشی علیکم ان یحل بکم مثل العذاب الذی اودی علی ارم پس چه خواهید گفت هنگامی که پیامبرص از شما بپرسد، چه کردید در حق اهل بیت من ای آخرین امت ها؟ عده ای از فرزندان مرا در خون خود غلتاندید و عده ای دیگر را اسیر کردید. این جزا و پاداش من نبود و سفارشات من این گونه نبود که با فرزندان من به بدی رفتار کنید. بیم آن دارم که عذابی بر شما فرود آید، همانند عذابی که قوم ارم را به هلاکت و نابودی کشید!
– مریم: ۸۹- ۹۰
2- فجر: ۱۴
3- و برخی نسخه ها اضافه کرده اند: و شما چه دارید جز بسان کنیزان خدمتکار، چاپلوسی و سخن چینی کردن؟ و یا همانند سبزه ای که از فضولات حیوانی تغذیه می کند و بر آن می روید، و یا چون نقره ای که روی گورها را بدان زینت و آرایش کنند، دارای ظاهری فریبنده و زیبا، ولی درونی زشت و ناپسند- مترجم