محمد لگنهاوزن: کمونیستها هم به زیارت میروند
عضو هیئت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) درخصوص زیارت در الهیات تطبیقی، گفت: کمونیستها هم زیارت دارند و در آلمان شرقی کمونیستها به زیارت مزار مارکس میرفتند و حزب کمونیست چین نیز برنامههایی را برای زیارت کمونیستها در چند شهر در نظر گرفت. در آمریکا نیز عدهای به زیارت کشتهشدگان آنارشیست میروند.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، نشست «زیارت در الهیات تطبیقی» امروز چهارشنبه ۲۶ مردادماه با سخنرانی محمد لگنهاوزن، عضو هیئت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، برگزار شد.
در ادامه متن سخنان وی را میخوانید:
زیارت نه تنها در اسلام بلکه در همه ادیان و مذاهب وجود دارد و جایی که زیارت میکنند مقدس محسوب میشود و زیارت در اغلب مواقع همراه با زهد و زحمت در راستای رسیدن به سیر و سلوک است. موضوع زیارت برای الهیات تطبیقی بسیار مناسب است، لذا بنده به این موضوع میپردازم. الهیات تطبیقی موضوعی خاص در بیست سال اخیر بوده است. البته برخی اعتقاد داشتند که الهیات تطبیقی برنامهای داخل الهیات مسیحی و کاتولیک است و این سؤال پیش آمد که اگر کسی کاتولیک نیست، میتواند وارد الهیات تطبیقی شود؟
مفهوم الهیات تطبیقی
در الهیات تطبیقی میتوانیم از دیدگاههای دینی و حتی غیردینی استفاده کنیم. الهیات در کشورهای اسلامی معمولاً به کلام اسلامی ترجمه میشود و کلام یکی از علوم اسلامی است، یعنی تاریخ خاص خود را دارد و افرادی میتوانند در رشته کلام اسلامی متخصص باشند، اما در اروپا مخصوصاً آلمان و اتریش اگر کسی بخواهد الهیات کاتولیک را تدریس کند، باید کلیسا وی را تأیید کند، در غیر این صورت اجازه تدریس نخواهد داشت. پس الهیات صرفاً یک علم نیست، بلکه دفاع از اعتقادات است و آنچه با عنوان الهیات مسیحی وجود دارد با جهان اسلام تفاوت دارد.
الهیات تطبیقی در اروپا و آمریکا این امکان را به افراد داد که با ادیانی غیر از ادیان خودشان آشنا شوند و فهم بیشتری از آن داشته باشند. غالباً الهیات تطبیقی را با کثرتگرایی دینی مقایسه میکنند و گفته میشود که ما میتوانیم از ادیان دیگر استفاده کنیم و لازم نیست که همیشه با آنها جدل کنیم و بگوییم که دین ما بهتر از دین شماست، بلکه حتی میتوانیم به وسیله آشنایی با سایر ادیان و مذاهب از اعتقاداتمان دفاع کنیم. در الهیات تطبیقی لازم نیست که حتماً دیگران به دین شما دربیایند تا آنها را دوست داشته باشید.
زیارت در یهودیت
گاهی اوقات در زیارت کراماتی پدید میآید که منجر میشود طرفداران ادیان بگویند که این ثابت میکند دین ما بهترین دین است، اما در الهیات تطبیقی به موضوع کرامات و ارزش معرفتشناختی آن در ابعاد دیگری هم پرداخته شده است. حتی کمونیستها زیارت دارند و در آلمان شرقی کمونیستها به زیارت مزار مارکس میرفتند.
در آمریکا عدهای به زیارت کشتهشدگان آنارشیست میروند. حزب کمونیست چین نیز برنامههایی را برای زیارت کمونیستها در چند شهر در نظر گرفت. از نظر پدیدارشناسی، زیارت مقولهای پیچیده است و آداب مختلفی در ادیان و مذاهب وجود دارد. جایی که مورد زیارت است شامل قبرها، معبد، کوهها، رودخانه، جای تولد شخص مقدس، جایی که شخصی رویا دارد، جایی که آثار یک شخص مقدس پیدا میشود و… است.
در یهودیت زیارت در موقعیتهای خاص در معبد سلیمان واجب بود، اما بعد از نابودی معبد، دیگر زیارت واجب نیست، بلکه حضور در کنار دیوار ندبه صرفاً یک رسم است و برای آنها واجب شرعی نیست. مسئله دیگر طواف است؛ در همه ادیان نوعی طواف پیدا میشود، اما طواف در مسیحیت چندان برجسته نیست، البته چند استثنا وجود دارد، اما کمرنگ است.
یهودیان و مسلمانان همیشه خلاف جهت عقربههای ساعت طواف میکنند، ولی بوداییها برعکس آن عمل میکنند که فعلاً علت و حکمت آن را درنیافتهام. روشن است که آنچه زائران به دور آن طواف میکنند برای آنان اهمیت زیادی دارد و میتوانند از ابعاد و زوایای مختلف آن را ببینند.
زیارت در مسیحیت
درباره زیارت در میان مسیحیان باید گفت که زیارت در اورشلیم از قرن چهارم به بعد برای مسیحیان بسیار واجب شد. افکار مسیحیان درباره زیارت طبق کتاب مقدس و یونان و روم باستان و نوشتارهای پدران کلیسا آمده است و این امر منشأ ادبیات وسیعی درباره زیارت در مسیحیت شد. در قرون وسطی هم در میان مسیحیان بحث زیادی بود که باید به زیارت باطنی توجه زیادی کنیم نه اینکه صرفاً همانند توریست باشیم و به زیارت جاهای مختلف برویم.
پاپ بندیکت شانزدهم درباره زیارت میگوید که در زیارت قرار نیست جایی زیبا یا آثار تاریخی را ببینیم، بلکه باید از خودمان بیرون برویم تا بتوانیم با خدا ملاقات کنیم… مخصوصا وقتی مسیحیان به اورشلیم و محل مصیبت حضرت مسیح یا به روم میروند چنین حالتی پیدا میکنند.
بحث زیارت اورشلیم برای بررسی زیارت در اسلام هم مهم است، چراکه یکی از موضوعات جنگ امپراتوری بیزانس با ایرانیان و مسلمانان در صدر اسلام بر سر زیارت بود. وقتی خسروپرویز اورشلیم را فتح کرد، قطعهای صلیب را که مربوط به زیارت مسیحیان بود با خود برد. لذا امپراتور بیزانس گفت که باید بر سر آن بجنگیم و در نهایت آن صلیب را از پسر خسروپرویز پس گرفتند.
در سوره روم نیز بحثی درباره شکست رومیان وجود دارد و اینکه به زودی پیروز شدند و این امر باعث خوشحالی مسلمانان میشود. وقتی خسروپرویز کشته شد و پسرش به قدرت رسید و صلیب را به هراکلیتوس پس داد، وی آن را در اوایل سال ۶۳۰ به اورشلیم برد. دو سال قبل از آن صلح حدیبیه بین پیغمبر و مردم قریش در مکه صورت گرفت. در سال ۵۲۹ هم جنگی بین مسلمانان و بیزانسیها رخ داد. پس چرا مسلمانان از پیروزی امپراتوری بیزانس بر ایرانیها خوشحال شدند، در حالی که سال قبل بین آنها جنگی رخ داده بود؟
اکثریت مفسران مسلمان میگویند که یکی از دلایل خوشحالی مسلمانان این است که مسیحیان افرادی توحیدی و دارای دین بودهاند، اما برخی میگویند باید از جنبه سیاسی به این ماجرا نگاه کنیم، چون وقتی امپراتوری بیزانس پیروز شد، دشمنان مسلمانان یعنی ایرانی و بیزانسیها هر دو تضعیف شدند. به نظر بنده هم دلیل خوشحالی مسلمانان سیاسی بود، چون قریش عمدتاً طرفدار ایران و دشمن روم بود. لذا مسلمانان خوشحال شدند که بیزانس پیروز شد، چون دشمن آنها یعنی قریشیها از این ماجرا ناراحت شدند. البته سندهای خوبی برای این گفته ندارم و صرفاً حدس بنده است.
زیارت در میان شیعیان
در میان شیعیان مفهوم ولایت اهمیت زیادی دارد. ما معتقدیم که ائمه میتوانند برای ما نزد خداوند شفاعت کنند و این مفهومی مهم در زیارت است. برای شیعیان زیارت راهی برای نزدیکی به خداست به وسیله نزدیکی به کسانیکه به خدا نزدیک هستند، چون ائمه الهام الهی و نیز با خدا ارتباط نزدیکی داشتند، لذا میتوانند برای نیازهای دنیوی و اخروی ما مخصوصاً در روز قیامت شفاعت کنند.