درجه رفیع آرایشگر خانواده فرعون نزد خدا و عذاب الیم خطیبان بی عمل
برگی از المیزان؛
علامه طباطبایی ذیل تفسیری به درجه رفیع آرایشگر خانواده فرعون نزد خدا پرداخته است که در این مورد با اشاره به وحدانیت و توحید وی به جایگاه و منزلت ایشان اشاره می کند.
به گزازش ردنا (ادیان نیوز)، علامه طباطبایی در ذیل آیه نخست سوره مبارکه اسری به ذکر دو روایت درخصوص درجه رفیع آرایشگر خانواده فرعون نزد خدا می پردازد که هر کدام حائز نکاتی است.
در این بخش از المیزان می خوانیم:
درجه رفیع آرایشگر خانواده فرعون نزد خدا
و در الدر المنثور است که احمد و نسائى و بزار و طبرانى و ابن مردویه و بیهقى (در کتاب دلائل ) به سند صحیح از ابن عباس روایت کرده اند که گفت رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلم) فرمود: وقتى مرا به معراج بردند بوئى پاکیزه از پیش رویم گذشت به جبرئیل گفتم این بوى خوش از کجا است ؟ گفت: بوى مشاطه و آرایشگر خانواده فرعون بود، چرا که او روزى مشغول شانه زدن به گیسوان دختر فرعون بود که شانه از دستش افتاد و گفت: بسم اللّه. دختر فرعون گفت مقصودت نام پدر من است ؟ گفت: خیر، مقصودم پروردگار خودم و پروردگار تو و پدرت مى باشد، پرسید مگر تو غیر از پدر من پروردگار دیگرى دارى ؟ گفت: آرى. پرسید به پدرم بگویم ؟ گفت: بگو!.
دختر فرعون نزد پدرش رفته و جریان را براى او نقل کرد. فرعون آرایشگر و دخترش را احضار کرد و پرسید آیا غیر از من پروردگار دیگرى دارى ؟ گفت: آرى پروردگار من و تو خدایى است که در آسمانها است، فرعون دستور داد مجسمه گاوى که از مس بود گداخته کردند و آن زن بیچاره و بچه هایش را در آن افکندند همینکه خواستند زن را در آن مس گداخته بیندازند، گفت: من درخواستى از تو دارم. پرسید چیست ؟ گفت: حاجتم این است که وقتى مرا و فرزندانم را سوزاندى استخوانهاى ما را جمع آورى نموده و دفن کنى…!
فرعون قبول کرد و گفت اینکار را مى کنم زیرا تو به گردن ما حق دارى. آنگاه آنان را به نوبت در آن مس گداخته انداختند تا در آخر خواستند که طفل شیر خوارش را بسوزانند، مادرش فریادى کشید، طفل گفت: اى مادر پیش بیا و عقب نرو که تو بر حقى، سرانجام او و فرزندانش در آن مجسمه مسى سوختند.
ابن عباس اضافه کرده است که چهار نفر در کودکى به زبان آمده اند، یکى همین کودک است، دومى آن شاهدى بود که به بیگناهى یوسف شهادت داد و سومى طفل شیرخوار در داستان جریح و چهارمى عیسى بن مریم (علیهما السلام) مى باشد.
مؤلف: این روایت به طرز دیگرى از ابن عباس از ابى بن کعب از رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلم) روایت شده است.
و نیز در الدر المنثور است که ابن مردویه از انس روایت کرده که گفت رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلم) فرمود شبى که مرا به معراج بردند از جمعیتى عبور دادند که لبهایشان را با قیچى هاى آتشى مى بریدند و دوباره جایش سبز مى شد، از جبرئیل پرسیدم اینها کیانند؟ گفت: اینها خطیب هائى از امت تو هستند که به مردم چیزى مى گویند که خود عمل نمى کنند.
مؤلف: و این نوع تمثلات برزخى که نتایج اعمال و عذابهاى آماده شده براى هر یک را مجسم مى سازد. در اخبار معراجیه بسیار است که پاره اى از آنها در روایات گذشته از نظر خوانندگان گذشت.