نام «میسون بنت مخول» زاییده شد و پس از مرگ پدرش معاویه در رجب سال ۶۰
هجرى قمرى، بنا به سفارش وى به حکومت رسید.
وى، جوانى خام، بى
مبالات، هوسران و ستمگر بود و چون در دربار معاویه و در کمال ناز و نعمت
پروریده شده بود، هیچ گونه شایستگى خلافت و حکومت مسلمانان را نداشت و
همیشه از دستیاران پدرش که بعضاً غیر مسلمان بوده و در دستگاه وى نفوذ
عمیقى داشتند، پیروى مى کرد و از این بابت خسارتهاى مادى و معنوى فراوانى
بر خلافت اسلامى وارد آورد.
حکومت وى که بیش از سه سال و اندى ادامه نیافت، بدعتها و جنایتهاى زیادى را مرتکب گردید.
وى
به طور آشکارا شراب مى نوشید، با سگ و بوزینه همبازى بود و براى صحابه و
ریش سفیدان امت، احترامى قائل نمى شد. به دستور ستمگرانه وى، در محرم سال
۶۱ هجرى قمرى «امام حسین (علیه السلام)» و یاران و همراهانش را در بیابان
کربلا به شهادت رسانیده و بازماندگانش را اسیر نمودند.
هم چنین در
سال ۶۳ قمرى، قیام مردمى اهالى مدینه به رهبرى «عبدالله بن حنظله» را سرکوب
و کشتار عظیمى در مدینه به سرکردگى «مسلم بن عقبه» به راه انداخت و
لشکریان او در این واقعه، که معروف به «واقعه حره» مىباشد، جنایات بى
شمارى مرتکب گردیدند.
پس از سرکوب اهالى مدینه، به سوى مکه لشکرکشى
نموده و قصد تکرار جنایات خویش در حرم امن الهى را نمودند ولى «عبدالله بن
زبیر» که در این شهر مقدس پناه گرفته و بر ضد یزید قیام کرده بود، در
برابر هجوم سپاهیان وى مقاومت سختى نمود. سپاهیان یزید که توان گشایش درهاى
مکه را در خود ندیده بودند، در بلندىهاى اطراف مکه، موضع گرفته و خانه
هاى مردم و حتى کعبه و مسجد الحرام را با منجنیق بلند، به سنگ و آتش بستند و
تعداد زیادى را کشته و خانههاى مردم و از جمله خانه خدا را به آتش
کشیدند.
در همین هنگام، اجل یزید فرا رسید و مرگ زودرس، وى را در کام خویش گرفت و به زندگى جنایت کارانهاش پایان داد.
هلاکت
وى مصادف بود با روز پنجشنبه، پانزدهم ربیع الاول سال ۶۴ قمرى. در آن
هنگام «حصین بن نمیر» سرگرم مبارزه با عبدالله بن زبیر بود و پس از آگاهى
از هلاکت یزید، بناچار دست از هجوم مکه برداشت و با سرافکندگى تمام به سوى
شام برگشت.
مرگ زید و عقب نشینى سپاهیان وى از مکه، موجب تقویت عبدالله بن زبیر و تشکیل حکومت وى در حجاز، عراق و سایر مناطق عربستان گردید.(۱)
پس
از مرگ یزید، فرزندش معاویه خلافت را به دست گرفت. اما خلافت وى، چندان
دوام نیافت و او تنها بیست روز، یا چهل روز، یا یک ماه و نیم، یا سه ماه و
بیست روز، و یا حداکثر چهار ماه در این مقام بیشتر باقى نماند و معروف است
که خلافت وى، تنها چهل روز بود.
به هر روى، معاویه دوّم بدون اجبار و اکراهى، از مقام خلافت استعفا داد و خود را از این مهلکه نجات داد.
درباره
علت و انگیزه اصلى کنارهگیرى وى، دیدگاه گوناگونى بیان شده است. برخى از
تاریخ نگاران معروف اهل سنّت که از کنارهگیرى وى ناخرسند بوده و این کار
وى را ناپسند مىدانستند، در بیان این رویداد بزرگ، صرفاً به ذکر تاریخ آن
بسنده کرده و چیزى درباره انگیزه آن بیان نکردند و یا آنهایى که
مىخواستند در این باره نظرى بدهند، انگیزه اصلى کار وى را ضعف جسمى و
بیمارى وى برشمردند. به هر صورت، واقعیتهاى این ماجرا را بیان نکردند. (۲)
ولى
از برخى گفتارشان به دست مىآید که وى خود را شایسته خلافت نمىدید و
اساساً بنى امیه را لایق این مقام نمىدانست و در دیدگاه او، تصّدى خلافت
از سوى آنان، غصب خلافت بود و این مقام باید به صاحبان حقیقىاش مىرسید.
۱-
نک: تاریخ الطبرى، ج ۵، ص ۴۹۹؛ اسدالغابه، ج ۳، ص ۲۴۳؛ تاریخ خلفا، ص ۴۵۲ و
۴۹۹؛ تاریخ اُمراء المدینه المنوّره، ص ۶۲؛ البدایه و النهایه، ج ۷-۸، ص
۲۴۸ و وقایع الأیام، ص ۲۱۵.
۲- تاریخ الطبرى، ج ۵، ص ۵۰۱؛ تاریخ الاسلام، ج ۵، ص ۲۵۰؛ البدایه و النهایه، ج ۷-۸، ص ۲۶۰
منبع : شیعه نیوز