ادیان نیوز: بررسی منصفانه و دقیق تاریخ و شناخت درست عملکرد گذشتگان، به خودی خود امری ارزشمند است. لیکن تعصب و لجبازی همواره مانعی بزرگ در راه رسیدن به این هدف بوده و هست. از این قبیل مسائل میتوان به دیدگاه متقابل اسلام و زرتشتیگری نسبت به یکدیگر اشاره کرد. با نگاهی منصفانه و دقیق میتوان دریافت که پیامبر و اهلبیت، از جمله حضرت علی (ع) همواره دین زرتشتی را به عنوان یکی از مکاتب آسمانی به شمار آورده و نسبت به پیروان این آیین احترامی بس قابل ملاحظه قائل بودند. نامههای ایشان به فرمانداران مناطق زرتشتی نشین، گویای این مطلب است که حضرت، جان و مال و ناموس زرتشتیان را محترم میداشتند.[۱] لیکن در طرف مقابل شاهد هستیم که موبدان زرتشتی همواره با رویکردی توهینآمیز با اسلام و انبیای الهی برخورد کردهاند. از آن جمله میتوان به گاتهای اوستا اشاره کرد که در این کتاب، به صراحت رسالت انبیای بزرگی چون ابراهیم و … (علیهم السلام) انکار شده است و همهی پیامبران قبل از زرتشت، از دایرهی راستی اخراج، و در زمرهی پیامآوران زشتی و خباثت شمرده شدند.[۲] اکنون با نگاهی به متون پهلوی و مکتوبات موبدان زرتشتی، به مسائلی کمتر شنیده شده و سخنانی بس زهرآگین اشاره میکنیم.
در کتاب سوم دینکَرت، پارهی ۳۴۵ آمده است: «شرح و بیان دین نیک و درباره فجایع و بلایایی که در عصر هزارههای زرتشت بر ایمان مزدیسنایی وارد میآید، به واسطهی سه فرمانروای ناراستی و نیز سه رهبر معنوی دروغگو». و در ادامه «ارجاسپ تورانی»، «اسکندر مقدونی» و «سعد بن ابیوقاص» را به عنوان سه فرمانروا و حاکم سیاسی-نظامی و عامل آسیب دیدنِ دین زرتشتی معرفی میکند. جالب است که در امتداد گفتارش پا را فراتر از این گذاشته؛ سه نفر را به عنوان رهبران دروغین و پیامبران ناراستی (three priests of the false faith) معرفی کرده؛ میگوید:
whom the first is of the white race, the second is Mazdak who aids evil in the world, and the third is Mohammed.[۳]
«که اولین نفر از این سه پیامبر دروغین، شخصی از نژاد سفید بود. (یعنی مانی، که موبدان زرتشتی او را به جرم ارتداد و گمراه نمودن مردم، زنده زنده پوست کندند [۴])، دومین نفر نیز مزدک بود که یار اهریمن بود، و سومین نفر نیز محمد بود». شگفتانگیز است که بدانیم دینکرد، توسط موبد بزرگ زرتشتی، آذرفرنبغ فرخزادان در قرن دوم و سوم هجری تألیف شد و پس از او نیز آذرباد اِمیدان در قرن سوم هجری این کتاب را تثبیت نمود. در گذر تاریخ نیز این کتاب همواره مورد عنایت موبدان بزرگ زرتشتی از جمله «دستور پشوتن» و «داراب سنجانا» و… قرار داشت. موبد جهانگیر اوشیدری نیز از کتاب دینکرد، به عنوان «بزرگترین و مهمترین متن پهلوی» یاد میکند.[۵] اما میبینیم که در این کتاب، چگونه حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) مورد فحاشی موبدان زرتشتی قرار گرفته است.
در کتاب پنجم دینکرد نیز آمده است: «دربارهی چیزهای ویژهای که در زمانهای گوناگون آمده است و بعدها میرسد. از میان آنها آمدن آسیبرسانانی چون اسکندر و نابودکنندهی اغریرث و ملکوس و ضحاک و آسیبرسانان دیگر و آمدن آورندگان باورهای دروغین مانند مسیح و مانی و دیگران».[۶] تصویری از متن کتاب:
روشن است که حضرت عیسی مسیح (علیه السلام) هم همانند دیگر انبیاء، پیامبری اهریمنی و دروغین نامیده شده است. در دیباچهی بندهشن (یکی از مهمترین متون پهلوی) نیز اسلام، دین اهریمن نامیده شده است. به این صورت که دین اسلام با عنوان «دُشدینی» خطاب شده است و بهرام تهمورث انکلساریا (پژوهشگر زرتشتی) این عبارت را به صورتِ heterodoxy and ill will یعنی بدعت و بددینی ترجمه کرده است.[۷] در متن پهلوی «صد در نثر، صد در بندهشن» آمده است که زرتشتیان حق آب نوشیدن از کوزهی جُددینان (بددینان) را ندارند.[۸] در روایات اِمید اشَوَهیشتان نیز سخنانی این چنینی در نفی مطلق اسلام به چشم میخورد. چنانکه در مکتوبات وی آثاری وجود دارد که زرتشتیان، به صراحت اسلام را اکدینی Akdenih مینامیدند. که به معنی دین شیطانی است.[۹] در همین کتاب، ذیل پرسش بیست و پنجم آمده است که اگر یک زرتشتی، مسلمان شود و حاضر به بازگشت به دین سابقش نگردد، حکمش اعدام است.[۱۰] و حتی آمده است که رفتن به حمام مسلمانان جایز نیست، به علت عدم رعایت موازین طهارت.[۱۱] یعنی مسلمانان را نجس خوانده است. در متن پهلوی بهرام ورجاوند نیز موبدان با یکدیگر همپیمان شدهاند تا در آینده مساجد را خراب کنند، چنانکه مسجدی در ایران باقی نماند.[۱۲]
پینوشت:
[۱]. بنگرید به «نامه ها و سخنان حضرت علی (ع) درباره ی مردم ایران»
[۲]. بنگرید به «توهین گاتها به پیامبران الهی»
[۳]. Denkard, Book 3, Edited by Peshotan Dastur Behramjee Sanjana, Vol. ۷, Bombay, 1894, Preface to the English translation of the Seventh Volume, The following translation is from the Gujarati version of the original Pahlavi text by the learned Dastur,
Denkard 3 : 345
[۴]. بنگرید به مقاله «کوتاه از سرنوشت مانی»
[۵]. موبد جهانگیر اوشیدری، دانشنامه ی مزدیسنا، تهران، نشر مرکز، ۱۳۸۹، ص ۲۸۷
[۶]. ژاله آموزگار؛ احمد تفضلی، کتاب پنجم دینکرت، تهران، انتشارات معین، ۱۳۸۶، ص ۳۶
[۷]. فرنبغ دادگی، بندهش، گزارش مهرداد بهار، تهران، توس، ۱۳۸۵، دیباچه ؛ همچنین:
Greater Bundahishn, Translation by Behramgore Tehmuras Anklesaria
[۸]. بنگرید به رسالهی «صد در نثر، صد در بندهش»، باب ۳۸:
Saddar Nasr & Saddar Bundehesh, Edited by Ervad Bamanji Nasarvanji Dhabhar , The Trustees of theParsee Punchayet Funds & Properties , Bombay 1909 , Chapter 38
[۹]. روایت امید اشَوَهیشتان، پژوهش نزهت صفای اصفهانی، تهران، نشر مرکز، ۱۳۷۶، ص ۲-۳-۸
[۱۰]. همان، ص ۱۶۹، ذیل پرسش ۲۵
[۱۱]. همان، ص ۱۳۵
[۱۲]. جاماسپ جی دستور منوچهر جی جاماسپ آسانا، متون پهلوی، ترجمه سعید عریان،تهران، کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران، ۱۳۷۱، ص ۱۹۱
منبع: پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب