امام خمینی تقسیمبندی «تشیع علوی و صفوی» را قبول نداشت
امام خمینی کتاب “تشیع علوی و صفوی ” را با دقتی تمام خوانده بود و او بعدها پا را فراتر از این تقسیمبندی گذاشت و بهجای تشیع علوی و صفوی، از “اسلام ناب محمدی و اسلام آمریکایی” نام برد.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، امام خمینی کتاب “تشیع علوی و صفوی ” را با دقتی تمام خوانده بود و او بعدها پا را فراتر از این تقسیمبندی گذاشت و بهجای تشیع علوی و صفوی، از “اسلام ناب محمدی و اسلام آمریکایی” نام برد.
ولی با این نظر دکتر علی شریعتی موافق نبود که علامه مجلسی آخوند درباری است. نه آنکه در دربار رفتوآمد نداشته است، بلکه درباری نشده است، او که از آخوندهای درباری چنان متنفر بود که بدترین واژههایش را علیه اینان به کار گرفته است، در همین سخنرانی گفت: “من هم اگر چنانچه میتوانستم یک سلطان جائری را به راه بیاورم میرفتم درباری میشدم، شما هم تکلیفتان این بود که اگر بتواند یک سلطان جائری را آدمش کنید بروید درباری بشوید. این درباری شدن نیست. این آدم سازی است. (صحیفه امام؛ ج ۳، ص ۲۴۱)
البته این جملات وقتی به زبان امام خمینی آمد که دیگر هیچکس و هیچچیز نمیتوانست اراده ایشان را برای برچیدن بساط سلطنت و دربار و درباریان تغییر دهد. زیرا منشأ این اراده یک تکلیف دینی بود و این جملات را برای اصلاح نظر و قرار دادن موضوع، در ظرف زمانی مکانی خویش ابراز میکرد. درعینحال او که رهبری امتی را عهدهدار شده بود، نگران آن بود که حال که میرود انقلاب به ثمر بنشیند، مباد که مفاخر علمی و دینی از فرهنگ و تاریخ جدا شود و ملت بیهویت گردد و به تقلید از آن مرد تاریخشناس، هر جوان پرشور تاریخ ناشناس به هر کس هر چه خواست ببندد و چهبسا یکی از قربانیان این بیمحابا سخن گفتنها هم او باشد.
از دگر سو او نهضتی را که آغازشده بود، خلقالساعه نمیدانست. مبدأ نزدیک آن را نهضت پانزده خرداد سال ۱۳۴۲ تلقی میکرد و مبادی دورترش را در نهضتهای صدساله اخیر و هزار و چهارصدساله تاریخ میجست. مجاهدتهای قلمی را نیز از جهادهای رهاییبخش جدا نمیپنداشت.
با این بیان آیا پاسخ این سؤال را هم داده است که فقیهی همچون میرازی شیرازی که حکم کوتاه نافذش بساط قلیان کشی را حتی از کاخ هم برچید، چراکه برچیدن نظام جابرانه شاهی همت نکرده بوده که آقا روحالله او را “غدار” نامیده است.
این سؤالی است که در بخش دوم سخنان او که از علما گلایه میکند به نحو بسیار ظریفی پاسخ دارد ولی صریح نیست. آنچه در بیان او صراحت دارد اینکه علما باید سیاست بیاموزند و روشنفکران و سیاسیون مسلمان را که در فضا و جوی دیگر میاندیشند با چوب تکفیر نرانند. منبع: کتاب خمینی، روحالله؛ زندگینامه امام خمینی.