هزارهگرایی | رویکردها وگونهها
منجی در ادیان/
«هزارهگرایی» (Millenarian) به معنی اعتقاد به پایان قریب الوقوع نظام کنونی دنیا و پدیدار شدن حکومتی در غایت خوبی، هماهنگی و عدالت در جهان؛ بر تاریخ، سنت، پدیدهشناسی، فلسفه و روانشناسی مبتنی است و علاوه بر این که دانشمندان الاهیاتی، آن را مورد مطالعه قرار میدهند؛ مورد بررسی دانشمندان علوم مختلفی همچون جامعه شناسی، روانشناسی، انسان شناسی و علوم سیاسی قرار گرفته است؛ چرا که مهمترین شاخصههای هزارهگرایی؛ نارضایتی از وضع موجود است و سپس اعتقاد به وقوع دورههای از جهان که عدالت، صلح و رفاه در آن فراگیر میشود.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، گرچه ریشه اصطلاح هزارهگرایی به قبل از دوران باستان بر میگردد؛ رشد و توسعه مفهوم هزارهگرایی در بستر جهان مسیحیت شکل گرفته است و به حکومت هزار ساله ـ ملکوت ـ خداوند بر زمین اشاره دارد.
به طورکلی تحلیلها و گونه شناسیها نسبت به هزارهگرایی در دو رویکرد «سکولار» و «معنوی» قابل بررسی است که در برخی موارد، به رغم تفاوت در رویکرد، مشابه هستند. این تشابه، گویای این واقعیت است که نوع موعود مورد اعتقاد، بر چگونگی جنبشهای هزارهگرایی تاثیر بهسزایی گذاشته است. غفلت از ریشههای ایمانی در تحلیلها باعث انحراف و دوری از نتیجههای صحیح خواهد شد.
«هزارهگرایی» عنوان حوزه گستردهای از مطالعات با رویکردهای مختلف است؛ رویکرد کلامی جامعهشناسی، سیاسی اجتماعی و روانشناسی که امروزه حجم معتنابهای از پژوهشها و نوشتههای علمی بیش از سه هزار پژوهش را به خود مشغول کرده است. با جستوجوی ساده واژههای millenniarism یا millennialism در فضای مجازی یا در مراکز علمی، صدها مقاله، تحقیق وکتاب در این موضوع ملاحظه میگردد.
همچنین در این زمینه کنفرانسی در سال ۱۹۶۰ از طرف نشریه مطالعات تطبیقی در جامعه و تاریخ (لاهه ۱۹۵۸) که هنوز فعالترین نشریه در خصوص مطالعات هزاره باوری و هزارهگرایی است؛ برگزار گردید. این کنفرانس موضوع هزاره باوری را دست کم تا یک دهه در دستور جلسه قرار داد و دانشمندان را وادار کرد تا سنخ شناسیهایی طراحی و تمایزات میان انواع فعالیتهای هزارهباوری و هزارهگرایی را تنظیم کنند.
در سال ۲۰۰۰، دایره المعارفی تحت همین عنوان به سرپرستی ریچارد لندس، مدیر مرکز مطالعات هزاره دانشگاه بوستون، در نیویورک به چاپ رسیده است. برخلاف تصور اولیه که به نظر میرسد این موضوع ابعاد گسترده و جنبههای مختلفی نداشته باشد، با مراجعه به این دایره المعارف، ۱۴۹ مدخل برای این پدیده مشاهده میشود.
این اصطلاح درگام نخست، به معنای حکومت هزارساله خداوند در دنیای مسیحیت رواج دارد؛ ولی به تدریج، با گذر زمان، «گستره مفهومی» آن و نیز «گستره جغرافیایی» آن توسعه پیدا کرده است.
در ادامه، مفهوم این اصطلاح با مسئله منجی پیوند خورد و به کسانی اطلاق گردید که به آمدن منجی موعود باور دارند. به این ترتیب، علاوه بر جنبه کلامی و الاهیاتی، جنبههای اجتماعی آن مورد مطالعات دانشمندان علوم اجتماعی قرار گرفت. همچنین این اصطلاح از یک مفهوم درون دینی مسیحیت خارج شد و جوامع و ادیان و مذاهب دیگر نیز مورد مطالعه قرار گرفت.
امروزه هزاره گرا به گروههای آرمانگرایی اطلاق میشود که انتظار منجی را میکشند تا شرایط نابسامان جهان را تغییر دهد و ریشه ظلم و فساد و تبعیض و فقر را بخشکاند و آرمانشهر انسانی را به ارمغان آورد.
جریان و مکاتب گوناگون؛ حتی انقلابها و جنبشهای اجتماعی سیاسی متعددی با این اعتقاد و دیدگاه در جهان پدید آمده است و همچنان ادامه دارد.
پیشینه تاریخی هزاره باوری
۱_۱. قبل از مسیحیت
بسیاری از پژوهشگران دو منبع اصلی برای هزارهگرایی بیان میکنند: «سنن ایرانشهری مندرج در دین زرتشت» و «یهودیت باستانی».
در دین زرتشتی دوره ساسانی، آفرینش جهان در دوازده هزار سال انجام میگیرد. این دوازده هزار سال، خود به چهار دوره سه هزار ساله تقسیم میشود و سرانجام با پایان هزاره دوازدهم، سوشیانس (منعم و نیکوکار) ظهور میکند و اهریمن و دیوان را شکست نهایی میدهد و فرشگرد جهان صورت میپذیرد[۱].
زرتشت قدیمیترین پیامبر هزارهای شناخته شده است. منجی این دین، یعنی سوشیانت هنگام تبدیل صورت ارض ظاهر شده و پیروان خود را برای نبرد نهایی با اهریمن، بسیج میکند و جهانی را که مملو از دروغ و بی نظمی است، به سوی راستی و نظم رهنمون خواهد کرد.
همه اسطورههای کیهانی بین النهرین، در گوهر خود، رابطه عمومی میان دین و نظم را بیان میکنند و اسطوره هزاره نیز ناظر به عصر طلایی گم شده است که به صورت نوعی اندیشه و سرنمونه[۲] عمومی برای تجدید نظم آغازین در آمده و به عنوان اتوپیایی دینی انگیزه عمل سیاسی است (arjomand, 1993: p 52).
بنابراین، مفهوم هزاره به قبل از تاریخ مسیحیت بازگشت کرده و بعد از آن، بار دیگر میتوان ریشههای مفهوم هزاره را در ادبیات مکاشفهای یهود پیدا کرد.
دانشنامه judiaca، در خصوص سرچشمههای اندیشه موعودی یهودیت باستان مینویسد:
منجیگرایی در تاریخ یهود مبیّن آرزوی اعاده پادشاهی و رهبری در بیت داوود (آل داوود) و همچنین ایده آلی سیاسی برای بازگشت به سرزمین کنعان (Erez Yisrael) و نیز تحقق معجزه استخلاص قوم یهود از مصائب و آوارگیها است.
منجی یهودیان (Hevlei-Mashian) در هنگامه اغتشاشات و قتل عام و بیسامانی این قوم ظهور خواهد کرد و یهودیان همواره با تفسیر متون عهد عتیق، به خصوص نگره رستاخیزی مندرج در کتاب دانیال برای چنین ظهوری روز شماری میکردهاند[۳].
اساساً تاریخ یهود از زمانی که یهودیان تحت رهبری حضرت موسی۷ از مصر و سلطه قبطیان بریدند و سالیانی چند رنج آوارگی را تحمل کردند و سپس در ارض موعود مستقر شدند؛ با منجیگرایی آمیخته و این قوم شاهد دهها جنبش موعودی بوده است.
فاکتورهای جریانهای هزاره گرا را در ادامه مقاله بررسی خواهیم کرد. در اینجا اشاره به دو عامل مهم وکلیدی جریان هزاره گرایی مناسب است: «نارضایتی از وضعیت موجود» و «یوتوپیایی همچون ارض موعود» که به وضوح در تاریخ یهود دیده میشود و موعودباوری آنان را با هزارهگرایی پیوند زده است.
۱-۲. پیشینه هزاره باوری در مسیحیت
ریشههای هزاره باوری به قبل از مسیحیت باز میگردد؛ با این حال، شکلگیری و رواج این اصطلاح در بستر مسیحیت و اعتقادات آن انجام شده؛ به گونهای تاریخ این باور در مسیحیت همان بسط و قبض و فراز و فرود این اعتقاد است. به عبارت دیگر، تاریخ هزاره گرایی در مسیحیت از بُعد الاهیات این موضوع جدا نیست.
حکومت هزار ساله مسیح، اولین بار در آخرین کتاب عهد جدید، مکاشفه یوحنا باب بیستم مورد اشاره قرار می گیرد.
اساسا واژه هزاره گرایی برخلاف تصور عموم، به ظهور موعود در راس هزاره اشاره ندارد؛ بلکه بر اعتقاد مسیحیت به بازگشت مسیح و حکومت هزارساله ملکوت مبتنی است.
حداقل از قرن دوم میلادی به بعد، مسیحیان به نوعی هزارهگرایی متعصبانه معتقد بودهاند. مثلا مونتانیستهای فریغیه از سال ۱۷۷ میلادی انتظار بازگشت قریب الوقوع مسیح و برپایی نو اورشلیم را میکشیدهاند. حتی باربانت[۴] در کتاب «زمان و ازلیت در اندیشه مسیحی» معتقد است که این اندیشه به قرن اول باز میگردد و مثلا در بعضی کتابهای قدیمی، مثل slavonic که بین سالهای اول تا پنجاه پس از میلاد نوشته شده، آمده است که خداوند زمین را در شش روز خلق کرد و در روز هفتم به استراحت پرداخت و مسیحیان این آیات را طوری تفسیر میکردند که عمر جهان شش هزار سال است که با یک دوره هزاره ساله استراحت و آرامش، به پایان خواهد رسید.
در سه قرن نخست میلادی، مشهور به «دوره آبا»، اعتقاد به بازگشت مسیح، حضوری عمیق و پررنگ داشت (جمعی از نویسندگان، ۱۳۸۸: ص۲۳۹).
به لحاظ تاریخی، «گرینتوس غنوصی[۵]» که در اواخر قرن نخست میلادی در اوج شهرت بوده، ادعا داشته که عیسی مسیح سلطنت با شکوه خویش را با کمک قدیسانی که رجعت میکنند، در زمان ظهور مجددش برپا خواهد کرد (کلباسی اشتری، ص۱۳۸۸: ۹۲).
قدرت هزارهگرایی قرن دوم از این واقعیت آشکار میشود که دو تن از مهمترین نویسندگان مسیحی آن عصر، یعنی ژوستین شهید(۱۶۵م) و ایرنائوس(۲۰۰م) از طرفداران سرسخت این باور در ایمان مسیحی بودند.
در اواخر قرن دوم میلادی، مخالفت با هزارهباوری بالا گرفت. کایوس کشیش رومی نیز آموزههای هزارهباوری را سخت مورد انتقاد قرار داد (تیسین، بیتا: ص۳۴۸).
هزاره گرایی در آینه پژوهش
هزارهگرایی با کلمه های millinarianism، millinalianism، millennialism مترادف است. ریشه این واژه، کلمه لاتین mille به معنای هزاره است.
هزاره گرایی در ابتدای امر با منشأ دینی و در قالب علم کلام و تاریخ در کتابها و مطالعات علمی به چشم میخورد. از لحاظ تئوری، هزارهباوری شاخهای از مباحث فرجامشناسی است،[۶] که به چشم انداز سرنوشت جامعه بشری میپردازد و به سؤالاتی از این قبیل پاسخ میدهد: پایان چگونه خواهد بود؟ آیا انسان در یک فردوس زمینی ارضا خواهد شد؟ آیا بشر در یک سیلالعرم[۷] نابود خواهد شد؟»
از زاویهای دیگر، هزارهگرایی نوعی کرونولوژی[۸] وارونه است که از آخرالزمان شروع کرده و وقایع ماقبل آن را با توالی تاریخی بیان میکند.
ولی در واقع آنچه این مقوله را از سایر مقولات فکری و اجتماعی متمایز میکند، جنبه فرافرهنگی و فراتمدنی آن است؛ چرا که به فرهنگ وتمدن خاصی محدود نیست و در اغلب فرهنگها و تمدنهای بشری میتوان نشانههای این مقوله را جست و جو و مصادیق آن را به درجات مختلف شناسایی کرد. دایره المعارف دین، در مدخل هزارهگرایی در توضیح و تبیین این پدیده، گروههای مختلفی را به مناسبتهای گوناگون از سراسر جهان ذکر میکند: رقص اشباح هندی پلینز در دهه ۱۸۸۰، کنستادوی برزیلی در دهه ۱۹۱۰، نهضت لارازای نیومکزیکو در دهه ۱۹۶۰، نهضتهای برج ساعت و کیتاوالا در جنوب آفریقای مرکزی از سال ۱۹۰۹، کلیسای لومپای آلیس لِن شینا در زامبیا در دهه ۱۹۶۰، جان سانتوس که در سال ۱۷۴۲ خود را به عنوان آپواینکا، جانشین آخرین اینکا، آتاهوالپا معرفی کرد؛ یا ترکهای آلتایی در ۱۹۰۴ که منتظر بازگشت اویروت خان و رهایی از سلطهی روسها بودند. اینها چند نمونه از نهضتهای هزارهای است که نام میبرد.
در عین حال، صورت کامل و منسجم آن را در ادیان و آیینها و بهویژه ادیان آسمانی- با تأکید بر ادیان ابراهیمی- میتوان یافت.
کلیسای کاتولیک رم، اولین بار در قرن شانزدهم، در ضمن تواریخ مربوط به مرتدین و بدعت گذاران به جنبشهای هزارهگرا پرداخته است و از سوی دیگر، فرقههای هزارهگرا در تذکره الشهداهای خود به تاریخنگاری دست یازیدهاند. آثاری در مورد تابوریتهای بوهمیا[۹] و شورش توماس مونتسر در همین قرن نوشته شده است.
بعد از انقلاب فرانسه و رواج دائره المعارف نویسی، مدخلهای زیادی به این پدیده اختصاص یافت و بعدها روانشناسان بودند که به این پدیده پرداخته، گاه آن را معادل «مالیخولیای جمعی» عنوان کرده اند و گاه به عنوان «پدیدهای روان پریشانه» مورد مطالعه قرار دادند.
انسان شناسان نیز با رهیافتی اروپامحور به نوبه خود وارد صحنه شدند و به بررسی جنبشهای هزارهگرا در مناطق پیرامونی و تحت استعمار دست زدند.
از زمانی که ارنست بلوخ در سال ۱۹۲۱ میلادی کتاب «توماس مونتسر به مثابه مجتهد انقلاب» را نوشت، تحقیق درباره هزارهگرایی خصلتی سیاسی و جامعهشناختی به خود گرفت. در اواسط قرن (۱۹۵۷)، نورمن کوهن با کتاب «به دنبال هزاره» این پدیده را در بستر فرهنگ اروپایی مطالعه و اریک هابسباوم (۱۹۵۹) در کتاب «شورشهای بدوی» آن را در متن فرهنگ دهقانی بررسی کرد.
میرچا الیاده از زاویه اسطوره شناختی به این پدیده در کتاب «کیهان و تاریخ، اسطورهی بازگشت ازلی» (۱۹۵۴) پرداخت.
لئون فستینگر (۱۹۵۶) در کتاب «هنگامی که پیامبر افول میکند»؛ یک تئوری از زاویه روانشناسی اجتماعی برای تبیین دوام عقاید هزارهگرا تأسیس کرد. از این زمان بود که بسیاری از مجلات علمی، فصولی به این امر اختصاص دادند و بعضی از مجلات جامعهشناسی دارای ضمائمی به نام پژوهشهای هزارهای شدند که از مهمترین آنها میتوان از مجله معتبر «تحقیقات تطبیقی در جامعه و تاریخ» نام برد.
سیر تحول اندیشه موعودی نیز از زمینههای مورد علاقه پژوهشگران بوده است. در این خصوص، حق تقدم با مارجوری ریوز و کتابهای «نفوذ کهانت در قرون وسطای متأخر» (۱۹۶۹) و «یواخیم فیورهای و آینده پیامبرانه» (۱۹۷۶) است و به دنبال وی باید از رابرت لرنر و مجموعه مقالاتش تحت عنوان «نبوت قرون وسطایی و انشعاب مذهبی» (۱۹۷۶) و نیز اثر جیآ پوکوک، «سیاست، زبان و زمان» (۱۹۷۱) و همچنین اثر تئودور اولسون، «هزارهگرایی، ناکجاآبادگرایی و ترقی» (۱۹۸۱) نام برد (حجاریان، ۱۳۷۳: ص۱۷ و۱۸).
آنچه امروزه با عنوان هزارهگرایی شهرت یافته خود با عناوین دیگری نظیر منجیگرایی یا مسیحا گرایی، موعودگرایی، آیندهگرایی، اندیشههای آخرآلزمانی وآخرت شناسی پیوندی وثیق یافته و هنگام طرح مقولهای از مقولات مذکور، خواه ناخواه دیگر مقولات و معانی مرتبط با آن نیز به میدان بحث و تأمل وارد میشوند (کلباسی اشتری، ۱۳۸۸: ص۲۱).
هزاره گرایی و رویکردها
طرحهای تحلیلی نسبت به هزارهگرایی در دو رویکرد «سکولار» و «معنوی» قابل بررسی است. علم مدرن، سکولار و این جهانی بوده که هم به لحاظ بنیادهای جهان شناسی و هم از نظر ابعاد روش شناختی؛ آزمون پذیر و به این جهان متعلق است. این تحلیل، گاه به صراحت، بسیاری از مسائل متافیزیکی را انکار میکند و گاه موضوع را به حالت تعلیق میگذارد که در این حالت، در تبیین خود، برای ابعاد معنوی جایی قائل نیست و مسئله را به گونهای تبیین میکند که به آن نیازی نداشته باشد.
از جمله علوم مدرن که به این موضوع پرداختهاند، مطالعات دانشمندان علوم جامعهشناسی، روانشناسی، سیاسی و انسانشناسی (اغلب با این رویکرد) بوده است. نکته مهم این است که در همه این تحلیلها، تبیین دنیوی مسئله، با نگاه کارکردی غلبه دارد.
۳-۱. رویکردهای سکولار
این رویکرد را میتوان به دو دسته تقسیم بندی کرد:
۳-۱-۱. نگاه بدبینانه
دسته اول که از اواخر قرن هجدهم به این سو تدوین شدهاند، (چه روزنامهای، چه دانشگاهی، چه تبلیغی و رسانهای) به این جنبشها نگاه خوش بینانه ای نداشتهاند. آنها جنبشهای هزارهگرا و مواجهه با آن را در قالب تمثیلهایی مطرح کردهاند که در ادامه به برخی از آنها اشاره خواهیم کرد.
با دقت در این تمثیلها دو گونه مواجهه دیده میشود:
۳-۱-۱-۱. برخورد ملایم
گونه نخست برخوردی محتاطانه و ملایم را پیشنهاد میکند؛ به عنوان نمونه:
«هزارهگرایی» همچون یک بیماری واگیرداری است که باید قرنطینه شود (مثل برخورد با مورمونیسم در تویا در اواخر دهه ۱۸۰۰)؛
«هزاره گرایی» همچون شن روانی است که باید محصور شود (مانند اقدامات قانونی علیه شکِرهای آمریکایی در اوایل دهه ۱۸۰۰و مبارزات امروزی ضد فرقهای علیه کلیسای اتحاد).
«هزارهگرایی» غذای در حال جوشیدن است که باید مراقب بود سرنرود ( مانند نظارت پلیس از گروهی که در اطراف کارین تِئوت در پاریس در سال ۱۷۹۳ و ۱۷۹۴ جمع شده بودند)[۱۰].
در این تحلیلها چند نکته قابل توجه است:
اول، اینکه هزارهگرایی همچون بیماری یا شنهای روان است که باعث خرابی و آسیب هستند و ذاتا امری ناخوشایند و خطرناک.
دوم، اینکه نباید یا نمیتوان آن را به یکباره نابود کرد، یا از بین برد و بهترین راه مقابله با آن جلوگیری از گسترش و توسعه آن است و با این روش و بر اثر این حصر وکنترل به تدریج این امر از بین میرود.
۳-۱-۱-۲. برخورد خشن
گونه دوم برخورد خشنتری را ارائه میکند؛ به عنوان نمونه :
«هزارهگرایی» همچون کورک یا جوش چرکینی است که باید به آن نیشتر زد.
بر اساس این نگرش بود که مدعی پیامبری در بیرسا – از دهکده موندا در شمال شرقی هند – در سال ۱۸۹۵ توسط انگلستان ربوده شد و یا حبس سیمون کیمبانگو[۱۱] و اولین طرفدارانش از ۱۹۲۱ تا ۱۹۵۷ توسط دولت بلژیک از نتایج این دیدگاه بود.
«هزاره گرایی» طغیان انفجاری است که باید آن را کنترل و سرکوب کرد؛ مانند جنگ آلمان علیه ماجی ماجی[۱۲] در مستعمره آفریقای شرقی آلمان (تانزانیای امروز) در سالهای ۱۹۰۵ و ۱۹۰۶ یا ممانعت دولت جامائیکا از موسیقی راستافاریان[۱۳] و خطابههای اول در دو دهه گذشته[۱۴].
در گونه اخیر دیگر، اولا هزارهگرایی را بیماری مزمن نمیداند؛ بلکه بیماری حاد و یا یک انفجار تلقی میکند؛ ثانیا، معتقد است که مقابله با آن باید سرکوبگرانه و یا همچون جراحی، جدی سریع و تهاجمی باشد.
۳-۱-۲. نگاه همدلانه
دسته دوم به این پدیده، با نگاهی همدلانه تر برخورد میکنند. امروزه اغلب تحلیل گران جزء این دسته هستند. دست کم سه هزار پژوهش در خصوص هزاره باوری در قرن بیستم چاپ شده است که اغلب مقدمهای همدلانه دارند؛ به طور مثال:
«هزارهگرایی» کنایه از یک پرچم است که خشمگینانه بر فراز باتلاقهای بیعدالتی به اهتزاز در آمده است.
چنین تفسیری توسط نهضتهای روشنگری فرانسه و آلمان تدوین و بعدها به وسیلهی لیبرالهای (آزادی خواهان) قرن نوزدهم تقویت و تکمیل گردید (Schwartz: ibid).
در این نگاه دیگر جنبشهای هزاره گرا ذاتا منفی و ناخوشایند نیستند، بلکه به عکس زنگ خطری هستند که بیعدالتی و فساد در جامعه را یادآوری میکند. به عبارت دیگر، این جنبشها علامت بیماری جامعه است، نه اینکه خود یک بیماری باشد و بالطبع راه مواجهه با آن را از بین بردن و خشکاندن ظلم و بیعدالتی و فساد در جامعه میداند.
۳-۲. رویکرد معنوی
در مقابل نگاه سکولار، نوعی تحلیلهای معنوی نسبت به مسئله وجود دارد که از رویکردی اسطورهای و متافیزیکی نشأت میگیرد. در چنین تحلیلهایی، دیگر هزاره گرایی مسئله ای مربوط به یک بحران اجتماعی در مقطع خاص و یا یک مسئله ای تاریخی محض نیست؛ بلکه مقوله ای است مرتبط با فلسفه آفرینش، هستی، موضوع هبوط انسان و تحولات و نحوه مواجهه آدم با عالم. در واقع، در این تفسیر، یوتوپیای موعود، امری این جهانی است که زمانی اتفاق میافتد؛ دورهای از آفرینش است که رخ خواهد داد و این در ذات و کیان هستی نهفته شده و با فطرت بشری در آمیخته است.
این مواجهه بیشتر، جنبه کلامی و عرفانی دارد که مورد توجه الاهیدانان و دانشمندان علم کلام بوده است.
نگاه معنوی برای اثبات دیدگاهها و باورهای خود، روشها و منابعی دارد. یکی از این منابع، متون مقدس دینی است که بر وحی مبتنی است. منبع معرفتی دیگر، عقل است.
بنابراین، اگر در اندیشه کسی که به تحلیل مسائل سیاسی اجتماعی میپردازد، اعتقاد و توجه به وحی و منابع دینی و براهین عقلی وجود داشته باشد؛ ناگزیر تحلیلها و تئوریهایی که ارائه میکند، با اعتقادات و باورهای وحیانی متناسب خواهد بود.
بر این اساس، در جوامعی که زمینههای حضور معنویت دیده نشده، نباید انتظار ظهور مدعیان دروغین را داشت؛ چرا که این مدعیان در عین حال که خطرند، نوید نیز هستند؛ نوید از حقیقتی که در عالم وجود دارد و جوامع ایمانی منتظر آن هستند و البته عدهای به دنبال سوء استفاده از این حقیقتاند.
شاخصه های جریانهای هزارهگرا
تعاریف مختلفی از هزارهگرایی مطرح شده است و هر کدام با توجه به نگاه خود به ویژگی خاصی تاکید کرده است.
فرهنگ لغت «ملنیوم» (millenarian) را اینگونه معنا کرده است: کسی که بر سرانجام شادی و راستی حکومت بر جهان معتقد است (معتقد به سر انجام نیک).
دانشنامه دین سعی میکند با دقت بیشتری هزارهباوری را توصیف کند:
هزارهباوری عقیدهای، مبنی بر نزدیک بودن پایان جهان است و به دنبال آن (پایان) دنیای جدید که بی نهایت بارور(خوب)، هماهنگ، مقدس، عادلانه و بهحق است؛ پدیدار میشود[۱۵]
در این تعریف بر دو نکته تأکید شده است : نزدیک بودن پایان جهان؛ جهانی مملو از ظلمها و سختیها و دیگر، آغاز جهانی است نو و سرشار از رفاه، امنیت، هارمونی و قدوسیت.
به اعتقاد نگارنده، اگر توجه و تأکید بیشتر بر روی عامل اول، یعنی پایان جهان باشد، این رویکرد، گویای آن است است که رویکرد جنبش، آماده وقایع هولناک و اتفاقات مصیبت بار آخرالزمان است و چنانچه توجه به عامل دوم، یعنی دنیای جدید با توصیفات خوب و فوق العاده باشد، این حرکت بیشتر در اندیشه آرمان شهر و یوتوپیای خود است.
بنابراین، مهمترین و اصلیترین شاخصههای هزاره گرایان، اول نارضایتی از وضع موجوداست و دوم اعتقاد به وقوع دورهای از جهان که عدالت، صلح و رفاه در آن فراگیر میشود؛ به گونهای که جهان موعود را همراه ویژگیهای خارق العاده توصیف میکنند؛ مثل توصیفی که از ثمردهی درختان در کتاب مقدس بیان شده است (جمعی از نویسندگان، ۱۳۸۸:ص ۲۳۸). در عین حال، در چگونگی ساختن و سازوکار جهان موعود ابهام دارند؛ چرا که ایشان خود را متکفل ساخت جهان جدید نمیدانند و معتقدند این اتفاق به دست منجی موعود صورت خواهد گرفت.
تالمون (۱۹۶۶) در تعریف هزارهگرایان میگوید :
جنبشهایی مذهبیاند که رستگاری قریب الوقوع، همه جانبه، غایی، این جهانی و همگانی را انتظار میکشند» (همیلتون، ۱۳۹۲: ص۱۵۴)
او در این تبیین، ۵ شاخصه را مورد تأکید قرار میدهد:
۴ـ ۱. مذهبیبودن: پس به نوعی این جنبشها در جامعه دینی شکل میگیرند؛ یعنی ایمان یکی از شاخصههای این جنبشهاست، اساساً جنبشهای هزارهگرا یکی از جنبشهای بسیار مهم دینی است که میتواند تعداد زیادی از مؤمنان را بسیج کند.
۴ـ۲. متضمن رستگاری قریب الوقوع: به عبارت دیگر، تحول و پایان نظم کنونی و آغاز نظم متعالی جدید را نزدیک میدانند و غالبا تصور میشود این تحول، در ادامه اتفاق و حادثه ای بزرگ رخ میدهد که نظم کنونی جهان را نابود میکند.
۴ـ۳. همه جانبه بودن: این تحول تک بعدی یا چند بعدی نیست؛ بلکه در نتیجه این تحول، جهان کاملی صورت میبندد که در آن، مردان و زنان از همه رنجها و سختیها رهایی خواهند یافت.
۴ـ۴. غایی و این جهانی بودن: رستگاری و تعالی در این دنیای مادی است، نه در فرای این جهان. همچنین اشاره میکند این جهان موعود دوران نهایی و غایی است و دیگر تغییر و تحولی را شاهد نخواهیم بود؛ چرا که همه اهداف و آرزوهای بشر در آن تحقق مییابد.
۴ـ ۵. همگانی بودن: این رستگاری و نجات فردی نبوده و ویژه فرد یا گروهی خاص نیست و بشارت آن به کل جامعه یا گروه داده شده است.
دو شاخصه مهم دیگر که باید به آن اشاره کرد:
ابتدا اینکه نقش شخصیت رهبری در این جنبشها بسیار برجسته است؛ چرا که رهبری در این جنبشها کاریزماتیک است.
شاخصه دیگر اینکه هزاره باوران، در برابر وجود شرایط ناگوار و نابسامان فعلی احساس گناه یا مسئولیت دارند. آنها خود را در وجود این وضعیت ناگوار سهیم میدانند. به عنوان نمونه در فرهنگ اسلامی، علت غیبت منجی موعود، گناهان و کم کاری مومنان بیان شده است (کلینی، ۱۳۶۲: ج۱، ص۳۴۳ و طبسی، ۱۳۸۱: ص۲۲۹ – ۲۶۰).
گونه شناسی هزاره باوری
براساس دو رویکردی که مطرح شد، میتوان گونه شناسیها را در دو دسته کلی- سکولار و معنوی- تقسیم کرد. البته خواهیم دید در برخی موارد، گونههایی که مطرح میشوند، به رغم اینکه در دو دسته متفاوت قرار دارند، حاکی از یک حقیقت هستند و این تشابه گویای آن است که نوع موعودی که مورد اعتقاد است، بر نحوه حرکت و تعامل جنبشهای هزاره گرا تاثیر به سزایی گذاشته است، تا آنجا که باور به گونه خاصی از موعود، موجب جنبش اجتماعی خاص و متفاوت از دیگر جنبشها شده که در خلال بیان گونهها به آن اشاره میکنیم.
۵ـ۱. گونه شناسی با رویکرد سکولار
دانشمندان علوم اجتماعی نیز با رویکردهای متفاوت تقسیم بندیهایی انجام دادهاند.
۵ـ۱ـ۱. دایره المعارف دین
در این بخش به دو نمونه از این تقسیم بندی و گونه شناسی پرداخته و تحلیلی ارائه خواهیم کرد.
آقای شوارتز در دایره المعارف دین انواع هزارهباوران را اینگونه بیان میکند:
گونهشناسان جدید، این پدیده را از سه زاویه مقوله بندی کردهاند: دنیانگر، نجاتشناسانه، اجتماعی ـ سیاسی:
۵ـ۱ـ۱ـ ۱ دنیانگر: گونهشناسانی که از این منظر به جنبشهای هزارهای نگریستهاند، این پدیده را دارای سه گونه متمایز میدانند:
الف) جنبشهایی که درصدد بازسازی ساختار اجتماعی پیشین هستند. به عبارت دیگر، در پی احیای عصر طلایی هستند که در تاریخشان از آن یاد شده است.
ب) جنبشهایی که سودای تغییرات صلح آمیز را میپرورانند و فرهنگ پذیر، تطابقی، ابدگرا، احیاگر، اصلاح طلب نامیده میشوند.
ج) جنبشهایی که درصدد ایجاد جامعه آرمانی در آینده هستند و منجیگرا یا آرمان شهری نامیده میشوند.
۵ـ۱ـ۱ـ ۲. نجات شناسانه: در این نحوه گونهشناسی، نهضتهای هزارهای روی طیفی پیوسته قرار میگیرند که در یک طرف طیف جنبشهایی قرار دارند که کاملا به دنبال رستگاری فردی هستند (بهبودی طلب، مجدد و کرامت گرا)؛ و در سوی دیگر، جنبشهایی با هدف فلاح اجتماعی و بازسازی اقتصاد و اخلاق قرار دارند (دگردیس و انقلابی).
۵ـ۱ـ۱ـ ۳. اجتماعی ـ سیاسی: در این گونهشناسی نیز جنبش هزارهگرا روی پیوستاری هستند که از انزواگرایی کامل شروع میشود و با هجوم جمعی به دولت پایان مییابد. این گونهشناسی که به استفاده از واژگان دو وجهی برای تمایز میان گونههای متضادی از انواع هزارهگرایی تمایل دارد؛ به نظر میرسد از جنبههای شعاری خالی نباشد. اصطلاحاتی مانند «ارتجاعی ـ مترقی» «منفعل ـ فعال»؛ «ماقبل سیاسی ـ سیاسی»؛ «اسطورهای ـ ایدئولوژیک»؛ از خصایص این گونهشناسی است.
شوارتز در ادامه خود گونهشناسیها را نیز در دو گروه «پیشگیرانه» و «سودجویانه» دستهبندی کرد و البته بیشتر نظریات گونهشناسی به منظور پیشگیری تدوین میشوند.
گروه اول که خصلتی بازدارنده دارند؛ این جنبشها را مذموم میدانند، تلاش بر آن دارند که انقلابیگری موعودی را در زمره آن دسته از رفتار جمعی قرار دهند که باید محدود و ممنوع گردد.
برای مثال، برخی از دانشمندان علوم سیاسی امیدوارند از ظهور حکومتهایی با رهبران کاریزماتیک (که آن را جزء لاینفک جنبشهای هزارهگرایی میدانند) جلوگیری کنند. یا مردم شناسان را میتوان دید که امیدوارند مقامات حکومتی را متقاعد کنند تا آنان با نهضتهای هزارهباور، معقولانهتر رفتار کنند و خشونت کمتری نشان دهند. همچنین مسیونرهایی(هیأتهای تبلیغی) را میتوان دید که از رشد بیرویه و قارچگونه هزارهگرایی انقلابی، خارج از سلطه کلیسا میترسند.
گروه دوم از گونهشناسیها، گونهشناسی مارکسیستی و کاپیتالیستی(سودجویانه) است که به شکلی مشابه، هزارهگرایان را پله اول از نردبانی تاریخی میدانند که بالقوه استعداد آن را دارند که به سمت آزادی خواهی ملی و سوسیالیسم یا صنعتگرایی مدرن و الیگوپولی (انحصاراقتصادی چند جانبه صاحبان نفوذ) تکامل یابند(Schwartz,1987:p,132-157) .
۵ـ۱ـ۲ دانشنامه بریتانیکا
در مدخل مسیحاگرایی دانشنامه بریتانیکا تلاش شده تا گونهشناسی جامعی از این اندیشه به دست دهد؛ که به طور فشرده در اینجا عرضه میگردد:
یکی از اشکال مسیحاگرایی، نوع انقلابی و اتوپیایی آن است که به دنبال برپایی فردوس نو و ارض نو بوده، انتظار ظهور یک دولت رادیکال با خصلت ضد سنت را دارد. طرفداران این نوع مسیحاگرایی علیه قوانین مذهبی و اخلاقی موجود و به منظور تخریب سمبلها و تابوهای فرهنگ سنتی بسیج شده و این، به آن معنی است که زمان کهن گذشته و عصر نوینی آغاز شده است.
برعکس، بعضی از موعودگرایان فوق العاده محافظه کار هستند و با تقویت تعصبات سنتی و تشریفاتی، سختگیریهای ریاضت کشانه و دیسیپلینهای تائبانه را برای آن که لایق درک دولت موعود شوند؛ تجویز میکنند.
از این زاویه میتوان اندیشه موعودی را به دو دسته «خوفی» و «رجایی»[۱۶] تقسیم کرد. دسته اول به طور مفرطی قانونی عمل میکنند؛ اما دسته دوم اباحی مسلک و قانون شکناند.
از زاویه دیگر میتوان مسیحاگرایی را به دو نوع «فعال» و «منفعل» تقسیم کرد. از این منظر، موعودگرایی منفعل خصلتی ماقبل تقدیری دارد و اعتقادی به این ندارد که انقلاب را باید ساخت و تنها آمادگی برای ظهور را تجویز میکند. اما نوع فعال آن، مبارزهجو و تهاجمی است و معتقدان به آن، خود را ابزار و نشانههای نظم نوین میدانند.
در تقسیم بندی دیگری، مسیحاگرایی «کوتاهبرد» را داریم که ظهور را خیلی نزدیک میبیند و در مقابل مسیحاگرایی «دوربرد» قرار دارد که بیشتر نوعی باور و دکترین و دارای تعصباتی کمرنگ است که ظهور را در افق بسیار دوری میبیند و لذا جوشش و تحرکی ندارد. البته احتمال تبدیل مسیحاگرایی کوتاهبرد به علت شکستها و ناکامیها به مسیحاگرایی دوربرد، وجود دارد.
در تقسیم بندی دیگری میتوان اندیشههای موعودی را به دو دسته «خاص» و «عام» منقسم کرد. در اولی قرار است یک نژاد یا یک مذهب خاص که قوم برگزیده خدا هستند، به رستگاری برسند؛ اما در دومی نوع بشر، سعادتمند خواهد شد (حجاریان، ۱۳۷۳: ص۹۲).
۵ـ۲. گونهشناسی با رویکرد معنوی
از آنجا که هزارهگرایی به موعودباوری معطوف است، باید گونهشناسی موعود را مورد توجه قرار دهیم؛ چرا که موعودباوری در همه ادیان یک شکل نیست، بلکه حتی در درون یک دین با صورتهای گوناگونی از این اندیشه رو به رو هستیم.
البته باید توجه داشت که باور به موعود، الزاماً نباید با جنبشهای هزارهگرا یکی گرفته شود.هزارهگرایی ناظر بر دو امر متفاوت است: از یک سو، شامل باورها است و از سوی دیگر ناظر بر جنبشهای اجتماعی. باورها، صرفاً تحت شرایطی منجر به جنبش میشوند و هیچ اتوماتیزمی برای تبدیل باور به جنبش هزاره وجود ندارد.
همچنین باید به این پرسش که در اذهان به وجود میآید، پاسخ داده شود که بین انواع موعود باوری و انواع هزارهگرایی چه ارتباطی وجود دارد؟
کتاب «گونه شناسی منجی موعود در ادیان»، به بیان گونههای مختلف از موعود پرداخته است که با بهره گیری از آن، به تحلیل موضوع و همچنین پاسخ پرسش مذکور میپردازیم.
موعود اندیشی در ادیان مختلف با ملاحظاتی به گونههای متفاوت تقسیم میگردد. برخی از این ملاحظات عبارتند از: ماهیت موعود، ماهیت وعده، رسالت معنوی یا اجتماعی موعود، دامنه جغرافیایی و جمعیتی رسالت وی، آرمان موعود، نقش کیهان شناختی منجی موعود و نحوه تاریخی نجات موعود.
۵ـ۲ـ۱. تنوعات موعود باوری به ملاحظه ماهیت امر موعود
موعود شخصی و غیرشخصی: در وهله نخست، موعود ادیان مختلف را از لحاظ نحوه وجود به دو گونه مییابیم: موعودی شخصی(بشری) یا غیر شخصی. به عبارت دیگر، آنچه وعده داده شده، ممکن است آمدن یک بشر بوده باشد، یا وقوع امری، همچون وضعیتی سیاسی، اجتماعی، معنوی یا کیهانی. در فرض اول «موعودی شخصی» و در فرض دوم «موعودی غیرشخصی» شکل میگیرد.
ـ موعودهای بشری را نیز میتوان دو گونه تقسیم کرد:
۵ـ۲ ـ ۲ـ ۱. منجی موعود متعین(خاص): در برخی از ادیان، منجی موعود را به صورت انسانی خاص با مشخصات فردی منحصر به فرد مییابیم؛ به گونهای که گاهی حتی زمان و مکان تولد وی را معلوم کردهاند. اینگونه موعودها را میتوان موعود «متعین» یا «موردخاص» نامید.
۵ـ۲ـ۱ـ۲. منجی موعود نامتعین: در برخی دیگر، موعود را صرفاً با صفات و ویژگیهایی معرفی کردهاند. بدینسان صفت موعود بر هر کسی که آن ویژگیها را داشته باشد، قابل اطلاق است. اینگونه منجی موعود را میشود «موعود نامتعین» یا «موعود نوعی» نام نهاد.
موعودهای متعین به ملاحظه وضعیت پیش از تحقق وعده لااقل سه گونهاند:
الف) موعودهایی که متولد نشده و در آینده به دنیا میآیند؛
ب) موعودهایی که متولد شده و از دنیا رفتهاند و پس از رحلت رجعت میکنند؛ مانند عیسی ناصری(مسیحا) در مسیحیت؛
ج) موعودهایی که متولد شدهاند؛ ولی در پرده غیبت نهاناند و پس از آن ظهور میکنند؛ مانند مهدی۴ در منظر عموم شیعیان دوازده امامی (جمعی از نویسندگان، ۱۳۸۸: ص۲۰).
در میان اندیشههای موعودباوری که موعودشان نامتعین هستند، زمینه برای کسانی که ادعاهای منجیگرایانه داشته باشند، بیشتر فراهم است و به تبع، بستر مناسب برای پیدایش فرقهها و جنبشهای هزارهگرا ایجاد میگردد؛ چرا که در این اندیشه، منجی با صفات کلی شناخته میشوند و همین کلی گویی بستری مناسب برای افراد مدعی و سودجو میباشد. البته در اندیشههای موعودباورانه متعین نیز فرقهها و جنبشهای هزارهگرا رشد میکنند؛ ولی زمینه برای پیدایش و رشد این افراد محدودتر است.
همچنین در مورد گونه موعودباورانه «جامعه پیش از تحقق وعده»، بایدگفت، زمینه نهضتهای هزارهگرایی که رهبر آن ادعای منجی موعود بودن داشته باشد، و نه اینکه خود را زمینه ساز موعود بداند؛ بیشتر در جوامعی فراهم است که معتقدند موعود آنها در آینده متولد میشود؛ چرا که ادعای این که شخصی به عمر طولانی و اینکه سالهای دور به دنیا آمده، قائل باشد؛ معمولا پذیرفته نمیشود. به همین دلیل، در فرقههای مسیحیت و فرقههایی با منشا شیعی که منجیشان از این گونه است، ادعای «زمینه ساز بودن» بیشتر مطرح بوده است. به عنوان نمونه میتوان به جریان احمدالحسن در جامعه شیعی و مورمونها در جامعه مسیحیت اشاره کرد. ولی در اعتقاد اهل سنت که تولد منجی را در آینده میدانند، ادعای «مهدویت و منجی» پررنگتر است. مهدی سودانی یا غلام احمد قادیانی خود را زمینه ساز منجی موعود نمیدانستند، بلکه ادعای منجی بودن داشتند.
۵-۲-۲. انواع موعود باوری به لحاظ کارکرد منجی موعود
۵ـ۲ـ۲ـ۱. موعود نجات بخش فردی: موعودهایی که نجات بخشی آنان صرفاً به طور فردی صورت میگیرد و هیچ تحرک یا تحول جمعی را به آن نسبت نمیدهند و عمدتاً به نجات معنوی راهبردارند.
۵ـ۲ـ۲ـ۲. موعود نجات بخش جمعی: دستهای که نجات بخشی آنان در سطح گسترده عمومی، با حرکتی جمعی صورت میگیرد. این نوع، بیشترین موعودهای ادیان را تشکیل میدهند (همان: ص۲۲).
مشابه این تقسیم بندی، در گونه شناسی دانشمندان علوم اجتماعی تحت عنوان «نجات شناسانه» مطرح شده است.
در آن جا اشاره شد که گونه نخست در یک طرف طیف قرار دارد و تقریبا در چنین بستری جنبش های هزاره گرا شکل نمیگیرد و در طرف دیگر طیف،گونه دوم قرار دارد که بستری مناسب برای تشکیل این جنبشها می باشد.
۵ـ۲ـ۳. انواع موعودباوری با نگاه به نوع رسالت معنوی یا اجتماعی موعود
با نگاه به نوع «رسالت معنوی» یا «رسالت اجتماعی» موعودهای ادیان، ملاحظه میشود که ایشان از این حیث سه گونهاند:
۵ـ۲ـ۳ـ۱. موعودهایی که عمدتاً در پی عدل، امن و رفاهاند و یا سروری، آزادی و استقلال اجتماعی و ملی انسانها را نوید میدهند. رهانندگی این گروه موعودها، عمدتاً اجتماعی است.
۵ـ۲ـ۳ـ۲. موعودهایی که هم دارای رسالتی معنوی اند و هم اجتماعی. موعودهای هندو، زرتشتی و شیعه دوازده امامی از این قبیل است.
نجات بخشی اینگونه موعودها، معمولا در طول نجات معنوی آنها و در واقع مقدمه ای برای تحقق اهداف معنوی است.
۵ـ۲ـ۳. موعودهایی که به نجات معنوی صرف راهبرد دارند (همان:ص۲۳).
اگر از دیدگاه رسالت منجی به گونههای موعود نگاه کنیم، در مییابیم در جامعه موعودباوری که رسالت موعود را صرفا نجات معنوی میدانند، زمینه و انگیزه پیدایش نهضتهای هزارهگرا وجود ندارد؛ چرا که موعود وظیفه اجتماعی و اصلاح جامعه را نداشته و وظیفه نجات بخشی را منحصر در جنبه معنوی و شخصی میداند. در این حالت بدیهی است حرکت اجتماعی معنایی ندارد.
۵ـ۲ـ۴. انواع موعودباوری به لحاظ دامنه جغرافیایی و جمعیتی رسالت منجی
تنوعات موعودباوری به لحاظ فراگیری و دامنه جغرافیایی و جمعیتی رسالت منجی موعود، سه گونهاند:
۵ـ۲ـ۴ـ۱. قوم مدار: در برخی اندیشهها، آرمان منجی موعود، تنها سروری یا استقلال قوم و ملت خاصی است و اگر هم نوید بخشعدل، امن و رفاه برای همه مردم جهان باشد؛ آن را زیر لوای سروری قوم خاصی میخواهد. موعودباوری یهود از همین گونه است.
۵ـ۲ـ۴ـ۲. منطقهای: اعتقاد به رسالتی منطقهای برای منجی موعود خویش دارند. موعودباوری برخی اهل سنت از این قبیل است.
۵ـ۲ـ۴ـ۳. جهان شمول: موعود اندیشی بسیاری از ادیان بزرگ جهان، بر رسالتی جهانی و فراقومی برای منجی موعود، مبتنیاست. موعودباوری مسیحی، آیین هندو و بودا نمونه بارز آن میباشند (همان: ص۲۸).
به این زاویه تقسیم بندی در گونه شناسی دانشنامه بریتانیکا تحت عنوان «جنبش خاص و عام» اشاره شد.
۵-۲-۵. انواع موعودباوری به لحاظ زمان ظهور موعود
۵ ـ۲ـ ۵ ـ۱. دارای موعود پایانی: موعودباورانی که آمدن منجی موعودشان را، در پایان عالم نوید میدهند؛ مثل موعود باوری شیعه دوازده امامی، زرتشتی، بودایی.
۵ـ۲ـ۵ـ۲. دارای موعود مقطعی: عدهای معتقدند، در هر مقطع از زمان، مثلاً رأس هر هزاره یا سده منجی ظهور میکند. دیدگاه برخی متفکران اهل سنت که به مجدد رأس هر صد سال قائل هستند؛ ازین نوع می باشد (همان: ص۲۹) .
به طبع موعودباوری مقطعی، برای بروز جنبشهای هزاره زمینه مناسبتری دارد؛ چرا که توجیه افکار جامعه برای پذیرش اینکه پایان جهان همین زمان حاضر است؛ به مراتب مشکل تر است.
ناگفته نماند آرمانها و باورهای موعودی دیگر نیز میتوان در نظر گرفت؛ همچون آرمان برقراری نظم برتر اجتماعی یا حکومت واحد جهانی اینها تعابیری است که در نهضتهای هزارهگرا در چند قرن اخیر میتوان بررسی کرد.
زمینهها و بسترهای هزاره گرایی
در این بخش نیز دو رویکرد «سکولار» و «معنوی» را میتوان مورد توجه قرار داد:
۶-۱. رویکرد سکولار
از نگاه جامعهشناسی میتوان زمینههای بروز جنبشهای هزارهگرا را اینگونه توضیح داد:
معمولا جنبشهای هزارهگرا در شرایط بحرانهای عمیق اقتصادی اجتماعی و سیاسی فعال میشوند.
در کنار این شرایط، حضور یک شخصیت کاریزماتیک به عنوان عامل تعیین کننده، زمینه نسبتاً کاملی برای پیدایش این جنبشها فراهم میآورد.
شش عامل دیگر نیز وجود دارد که حضور آنها شرایط را برای نهضتهای هزارهباور آماده میکند:
الف) اجتماعات روحانی و مذهبی که نسبت به پذیرش افراد و گروههای دیگر، پذیرش و استقبال خوبی دارند و انجمنها و تشکلهای مردم نهاد که وفاداری و حس همبستگی را به خارج از خانواده نیز گسترش میدهند.
ب) وجود سخنرانانی سیار که به مثابه آژیتاتور میتوانند شعائر و شایعات را در منطقه وسیعی پخش کنند.
ج) سنتهای اسطورهای ـ شاعرانه در نمایشها و قصههای عامیانه که تاریخ را ماورایی تفسیر میکنند و مردم را حاملان این مسولیت و پیامهای سترگ و معنوی میدانند (و جماعتی که حاملین این نوع کهانت هستند).
د) عدد شناسی (طالع بینی) و اختر بینی (طالع بینی ستارگان) که مردم را ترغیب میکند و این عادت را در مردم به وجود میآورد که به دنبال روابطی بین عدد، اتفاق و وقایع نجومی و زمان جستوجو کنند و بیابند.
ه) وجود شعایر و سنتهای بدعت آلود، مانند کارناوالها یا سوگواریهای پرتشریفات که آغازها و پایانها، آگاهانه نامشخص و آشفته است.
و) وجود اسطورههای مهاجرت که به بازگشت به سرزمین نیاکان فرا میخواند[۱۷].
۶ـ۲. رویکرد معنوی
اما از نگاه اعتقادی و معنوی، میتوان گونههایی از موعودباوری را بستری مناسب برای بروز جنبشهای هزارهگرا دانست که در بحث گونه شناسی به طور پراکنده بیان شد؛ مثل اعتقاد به منجی بشری نامتعین، موعود نجات بخش جمعی، موعودهای مقطعی و موعودهایی که رسالتشان نجات اجتماعی است.
نتیجه گیری
نتیجه آنچه گفته شد، این است که هزاره گرایی (milleniarism) به معنای اعتقاد به پایان قریب الوقوع نظام کنونی دنیا و پدیدار شدن حکومتی در غایت خوبی، هماهنگی و عدالت در جهان؛ پدیدهای است اجتماعی با اصالت و ریشههای ایمانی ومعنوی. اگرچه اغلب در بسترهایی اجتماعی خاص مثل فقر و ظلم خود را نمایان میکند؛ باید توجه داشت اولا، این زمینههایی اجتماعی باعث ساده اندیشی نشده و این نهضتها یک پدیده اجتماعی صرف انگاشته نگردد و ثانیا، اگر در تحلیلها به نوع و ماهیت موعود مورد انتظار جامعه توجه نشود مسلما نخواهیم توانست به نتیجهای صحیح و قابل اعتماد دست پیدا کنیم. نکته مهمی که باید به آن اشاره کرد این که هزاره باوری، در مقابل بدبینی مدرن قرار دارد که این بدبینیها طرحهای انهدام جهانی را ترسیم میکنند.
در انتها، یادآوری میشود این مقاله میتواند بستر و زمینهای مناسب برای بررسی جنبشهای هزارهای در ادیان، مخصوصا اسلام و مسیحیت باشد.
منابع
تیسن، هنری (بیتا). الهیات مسیحی، ترجمه طه میکائیلیان، تهران، حیات ابدی.
حجاریان، سعید (۱۳۷۳). موعودیت در انقلاب روسیه و انقلاب اسلامی ایران، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه تهران.
دهخدا، علی اکبر (۱۳۷۷). لغت نامه دهخدا، تهران، انتشارات دانشگاه تهران .
راشد محصل، محمدتقی (۱۳۸۱). نجات بخشی در ادیان، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
طبسی، نجمالدین (تابستان۱۳۸۱). دلایل غیبت حضرت مهدی۴ از دیدگاه روایات، انتظار موعود، شماره۴، قم، مرکزتخصصی مهدویت.
کلباسی اشتری، حسین (۱۳۸۸). هزارهگرایی در سنت مسیحی، تهران، سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.
کلینی، محمدبن یعقوب (۱۳۶۲ق). الکافی، تهران، اسلامیه.
موحدیان عطار، جمعی از نویسندگان (۱۳۸۸). گونهشناسی اندیشه منجی موعود، قم، انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب.
همیلتون، ملکم (۱۳۹۲). جامعهشناسی دین، ترجمه: محسن ثلاثی، تهران، نشر ثالث.
Arjomand. Said. Amir (1993). Religion & the Diversity of Normative Orders, in: the political Dimensions of Religion edited by Arjomand. Albany. NY: SUNY.
Encyclopaedia Judiaca (2007). Macmillan. USA.
Schwartz, Hilled (1987,). Millenarianism. In: Eliade (ed in Chief), the Encyclopedia of Religion, Macmillan Pub. N. Y.
the New Encyclopedia Britannica (1974). 15 th edition. New York, Oxford university press..
Richard ,landes (2000). In eslam Richard.A. Encyclopedia of Millennialism, London, Rout ledge .
[۱]. ر. ک: راشد محصل، ۱۳۸۱: ص۴۱ به نقل از گزیدههای زاد سپرم، ف۳۴، ب۴۶.
[۲]. «سرنمونه» را معادلی برای archytype پیشنهاد کردهاند. آقای عزت الله فولادوند در کتاب «آگاهی و جامعه» مینویسد: «قدما این واژه را انموذج الاوایل ترجمه کردهاند که برگردان تحت اللفظی یونانی است. به آن طباع اصلی یا مثال روحانی هم گفته شده و در روانشناسی یونگ، غرض، ایده یا اندیشهای است که از تجربه مشترک بشر سرچشمه میگیرد و جزء ضمیر ناخودآگاه فرد میشود».
[۳]. ر.ک: دائره المعارف Judiaca، مدخل messianism.
[۴].F.H. Barbant
[۵]. Grinthus (the gnostic)
[۶]. رجوع شود به دائره المعارف دین مدخل millenarianism ، نوشته Schwartz.
[۷]. Cataclysmآب بسیار جاری که سد رود را شکسته باشد (لغت نامه دهخدا).
[۸]. گاهنگاری یا کرونولوژی به انگلیسی: (Chronology)، به عنوان علمی برای محاسبه زمان (Computing) یا دورههایی از زمان و اختصاص رخدادها در تاریخهای دقیق وقوع آنها تعریف میشود.
[۹].Taborites of Bohemia
[۱۰]. رجوع شود به دائره المعارف دین، مدخل millenarianism ،نوشته Schwartz.
[۱۱]. Simon Kimbango
[۱۲]. Maji Maji
[۱۳]. Rastafarian
[۱۴]. رجوع شود به دائره المعارف دین، مدخل millenarianism، نوشته Schwartz.
[۱۵]. رجوع شود به دائره المعارف دین، مدخل millenarianism، نوشته Schwartz.
[۱۶]. معادل hypernomian و antinomian است که اولی به معنی اطاعت خائفانه از قوانین است و دومی تساهل و مداهنه در شریعت به امید رحمت پروردگار معنی میدهد (مثل عقاید مرجئه).
[۱۷]. رجوع شود به دائره المعارف دین مدخل millenarianism، نوشته Schwartz.
نویسندگان:
مهراب صادق نیا ـ سعید توسلی خواه