چکیده :
فرایند و چگونگی قدرتگیری بنیامیه از مباحث مهم و اساسی در تاریخ اسلام است. آنان از همان آغاز پذیرش اسلام که پس از حدود دو دهه مخالفت و ستیز با اسلام و بنیهاشم صورت گرفت، درپی آن بودند تا به هر طریق ممکن، سروری پیشین خود را بازیابند؛ اما ورود معیارهای جدید به عرصه اندیشه عرب مسلمان و پیدایی ارزشها، برای مدتی برآمدن چنین آرزویی را محقق نمیساخت.
شکلگیری جریان سقیفه درپی رحلت پیامبر(ص) که منجر به حضور عناصری از امویان در بدنه حکومت شد، بهتدریج زمینهساز قدرتیابی ایشان گردید. خلیفه دوم با دمیدن روح بلندپروازی در معاویه که حکومت شامات را در اختیار او گذاشته بود، امویان را در کسب قدرت، جدیتر کرد. با رویکار آمدن عثمان که خود از بنیامیه بود، آنان هم کلید بیتالمال را و هم شمشیر سلطان را در دست گرفته و از هرحیث خود را تقویت کردند.
آنان به ستیز با خلافت امام علی(ع) پرداخته و انواع مشکلات را برای آن حضرت بهوجود آوردند و سرانجام با وادار کردن امام حسن(ع) به صلح، به آرزوی دیرینه خود رسیده و حکومت جهان اسلام را از آن خود کردند و بدینگونه خلافت از خاندان نبوت به خاندان بنیامیه انتقال یافت. این مقاله درپی بررسی این زمینهها است.
فرضیه اصلی پژوهش برای علتیابی دستیابی امویان به قدرت، جریان سقیفه، حضور طولانیمدت معاویه در شام و سستعنصری عراقیان است.
کلیدواژه: بنیامیه، پیامبر(ص)، امام علی(ع)، معاویه، سقیفه، خلفای راشدین، امام حسن(ع)