استاد دانشگاه «پرینستون آمریکا» و از همکاران سابق ویلفرد مادلونگ، این اسلامشناس تازه درگذشته آلمانی را فردی سختکوش با دانش گسترده در زمینه فرق شیعی و ایرانشناسی میداند که در زمینه کاری خود مصحح توانمند متون اسلامی و از دانشمندان طراز اول به شمار میرود.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، پرفسور ویلفرد مادلونگ (Wilferd Ferdinand Madelung)، اسلامشناس شهیر آلمانی که از متبحرترین پژوهشگران مطالعات اسلامی معاصر بود، سهشنبه ۹ می (۱۹ اردیبهشت ماه) درگذشت. مادلونگ در سال ۱۹۳۰ میلادی در اشتوتگارت آلمان متولد شد. او در سال۱۹۵۳ میلادی دوره لیسانس تاریخ و ادبیات اسلامی خود را در دانشگاه قاهره گذراند و در ادامه درجه دکتری خود را در مطالعات اسلامی از دانشگاه هامبورگ تحت نظر برتولد اشپولر دریافت کرد.
وی ۲۰ سال عهدهدار کرسی عالی مطالعات اسلامی دانشگاه آکسفورد بود و به عنوان استاد مدعو در بسیاری از دانشگاههای آمریکا و اروپا از جمله دانشگاه کلمبیا تدریس کرد.
مادلونگ با تألیف یا تصحیح حدود ۲۰۰ کتاب و مقاله در نشریات پژوهشی و دایره المعارفهای متعدد و نیز ۱۶۰ بررسی و نقد و معرفی کتاب در زمینه شناخت اندیشه و تاریخ اسلام بهخصوص تشیع در سدههای میانه نقش مهمی داشته است. آثار او مجموعهای از پژوهشهای کلامی، تاریخی، فقهی، فرق و مذاهب، شخصیتنگاری و کتابشناسی است.
حسن انصاری، استاد دانشگاه پرینستون آمریکا که سابقه همکاری و آشنایی طولانی با مادلونگ داشته است، در یادداشتی در کانال تلگرامی خود به مناسبت درگذشت این اسلامپژوه آلمانی به بررسی شخصیت و آثار وی پرداخت. در ادامه، این مطلب را که با کسب اجازه از نویسنده منتشر میشود، با اندکی تلخیص میخوانیم:
شادروان ویلفرد مادلونگ (زاده ۲۶ دسامبر ۱۹۳۰ در اشتوتگارت – درگذشته ۹ می ۲۰۲۳)، اسلامشناس و ایرانشناس نامدار آلمانی مقیم آمریکا و سپس آکسفورد را نخستینبار در استانبول سال ۲۰۰۵ دیدم؛ هر دو برای کنفرانسی درباره معتزله دعوت شده بودیم. قبل از آن، آشنایی ما تنها از طریق مکاتبه بود. وقتی مادلونگ سال ۹۱ میلادی کتاب «المعتمد» تألیف متکلم معتزلی ابن الملاحمی (د. ۵۳۶ ق) را برای نخستینبار در لندن منتشر کرد و مقدمهای بر آن نوشت نکاتی تازه درباره ابن الملاحمی را در یک نامه که برای وی از تهران پست کردم، نوشتم. این آغاز آشنایی بود.
سالها بعد به دلیل اینکه در ایران و در کتابخانه آستان قدس نسخه ظاهرا منحصر به فرد کتاب «تحفه المتکلمین فی الرد علی الفلاسفه» بازتألیف ابن الملاحمی را پیدا کرده بودم و آن را در نوشتهای که در مجله نشر دانش منتشر شد معرفی کردم؛ سال ۲۰۰۳ با پیشنهاد او مواجه شدم که به تصحیح این متن به طور مشترک من را تشویق میکرد. بنابراین در پاریس زمانی که مشغول تحصیل در دوره پیشا دکتری برای اخذ دیپلم عالی مدرسه مطالعات سوربون بودم اگر اشتباه نکنم از اواخر سال ۲۰۰۳ همزمان روی این متن کار را آغاز کردم و هر مقدار را که تکمیل میکردم برای مادلونگ میفرستادم تا او هم متن را از نظر بگذراند. نهایتا چند سال بعد این کتاب در تهران از سوی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه اسلامی منتشر شد.
شخصیتی آرام و کمحرف
این البته سابقه آشنایی دو طرفه ما بود اما آشنایی خود من با مادلونگ و آثارش بر میگردد، بعد از اینکه سال ۶۷ وارد مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی شدم، با آثار او آشنایی یافتم؛ نخست با آثاری که او تصحیح و تحقیق کرده بود و بعد مقالاتش در حوزههای تاریخ علم کلام، فرقهشناسی، تشیع، زیدیه، تاریخ شمال ایران (و حکومتهای زیدی طبرستان و مازندران و گیلان) و همچنین تاریخ و ادبیات اسماعیلیه. آن سالها آقای فرهاد دفتری به تهران و مرکز دایره المعارف شاید سالی چند بار میآمد و در گفتوگو با او و یا مطالعه مقالاتی که برای مرکز مینوشت بیشتر با آثار و فعالیتهای آقای مادلونگ آشنا میشدم. در کنگره شیخ مفید در قم که سال ۷۲ برگزار شد تا جایی که در خاطرم مانده آقای مادلونگ گویا حضور نداشت و یا من او را آنجا ندیدم. پروفسور «فان اس» آنجا بود و با او گفتوگویی کوتاه داشتم اما مادلونگ را خاطرم نیست.
آقای مادلونگ بعد از انقلاب چند بار به ایران سفر کرد. بیشتر این سفرها زمانی بود که من در ایران نبودم و او را در ایران ندیده بودم. سال ۲۰۰۵ در استانبول که چند روزی با او بودم نخستین برداشتم از او این بود که آدمی است خیلی آرام و کم حرف. کمتر با کسی خود وارد گفتوگو میشد. با این وصف در همان کنفرانس فرصتهای متعددی پیش آمد که با هم درباره موضوعات متن شناختی و تاریخ کلام و به ویژه آثار معتزله و زیدیه صحبت کنیم. فرصت این قبیل گفتوگوها چند بار تکرار شد. در سال ۲۰۰۶ در کنفرانسی دیگر در استانبول؛ آنگاه در کنفرانسی در مادرید و همچنین چند روز در برلین و بعد دو نوبت هم در آمریکا وقتی که مدتی استاد میهمان مؤسسه مطالعات پیشرفته در پرینستون بود.
در این فاصله مدتی هم در آکسفورد زمانی که من روی یک متن معتزلی کار میکردم، فرصتی فراهم شد که در فاصله دو هفته اقامت من در آنجا با یکدیگر روی متون و یا موضوعاتی کار و یا گفتوگو کنیم. در تمام این سالها ایمیلهای فراوانی در موضوعات علمی از او دریافت کردهام که شاید زمانی منتشر کنم. آخرین دیدار من با او سال ۲۰۱۸ بود. او مدتی در مؤسسه استاد میهمان بود و مکرر فرصت برای گفتوگوهای علمی پیش میآمد. آخرین گفتوگوی ما آن زمان درباره نسخهای بود در رد اسماعیلیه که من به تازگی در ترکیه یافته بودم. نسخه عنوان و نام مؤلفش درست نبود و در واقع هویتش ناشناخته بود. من با مطالعه نسخه نظرم این بود که باید این نسخه متن کتاب تا آن زمان گم شده و مفقود فرض شده «کشف الأسرار وهتک الأستار» ابوبکر باقلانی باشد که از مهمترین ردیهها(ردیه: نوشتههایی در رد و ابطال بینش یا نظریه) بر اسماعیلیه است.
مادلونگ که دو سه روزی نسخه را از من به امانت گرفت با نظر من مخالف و معتقد بود نسخه باید تألیف امام الحرمین جوینی باشد و برای آن استدلالی هم داشت. نظری که البته درست نبود و بعدا هم کتاب دست کم دو باری زیر عنوان ابوبکر باقلانی منتشر شد. در فاصله سالهای ۲۰۰۳ تا ۲۰۱۴ در چند کار تحقیق و تألیف با مادلونگ همکاری داشتم که دو تای آنها منتشر شده و از جمله در تصحیح متن کتاب «المقالات» منسوب به ابو علی جبائی از کمکها و راهنماییهای او بهره بردهام.
در تمام این سالها در انتشار دو اثر مادلونگ در ایران در حد خودم کمک کردم: یکی چاپ تازهای از المعتمد ابن الملاحمی براساس نسخهای تازهیاب که نخستین بار عکسی از آن را در صعده در سال ۲۰۰۰ در سفری که از ایران به همراه یکی از دوستان به آنجا داشتیم تهیه کرده بودیم و در دسترس قرار گرفت. کتاب با تصحیح مادلونگ در تهران و با همکاری مرکز نشر میراث مکتوب منتشر شد؛ در یک سری جدید که با همکاری دانشگاه آزاد برلین منتشر میشد و بعد البته بعد از انتشار چند کتاب آن مجموعه تعطیل شد (این تصحیح جدید اشکالاتی به ویژه در بخش اول آن دارد که در نقدی خوب از آقای دکتر عطایی نظری که در مجله آینه پژوهش منتشر شده منعکس شده). در این کتاب من هم مقدمهای به فارسی دارم برای آشنایی با ابن الملاحمی. دیگری کمک برای انتشار کتاب اثبات النبوه تألیف ابو یعقوب سجستانی (تصحیح مادلونگ/ واکر) است که آن را هم در تهران با همکاری نشر رایزن / مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی منتشر کردیم. بر این کتاب هم مقدمهای به فارسی نوشتم که همراه کتاب منتشر شد.
تسلط کمنظیر بر ادبیات عرب
آقای مادلونگ تحصیلاتش را در قاهره و دانشگاه هامبورگ دنبال کرده بود. به دلیل حضور طولانیمدت در کشورهای عربی و انس با ادبیات عرب در ادب عرب، نثر و نظم تخصص فوق العادهای داشت. علت علاقهمندی او به تصحیح متون هم شاید بیش از هر چیز تعلق خاطر و تخصصش در زبان و لغت عرب بود. نگاهش در امر تحقیق بیشتر از نوع تاریخنگاری فیلولوژیک بود. رساله دکتری او درباره قرامطه و اسماعیلیه بود که بعدها بخشهای اصلی آن را در چند مقاله بلند و اینک کلاسیک در این زمینه منتشر کرد. مادلونگ با پژوهشهای دراز دامن خود، سبب تحولی اساسی در تاریخنگاری اسماعیلیه شد. تقریبا همه محققان در این زمینه که بعد از او درباره قرامطه، پیشینه اسماعیلیه و عصر نخستین فاطمیان مقاله و کتاب نوشتهاند تحت تأثیر او قرار گرفتند. برخی از نظریات او در این زمینه، قابل مناقشه است و من خود در مقالات و یادداشتهایی برخی از این موارد را گوشزد کردهام. به نظرم تاریخ ظهور اسماعیلیه را باید از نو بازخوانی کرد. مثلا آنچه مادلونگ درباره سرنوشت حمدان قرمط نوشته نباید درست باشد. در سالهای اخیر نظریهای که مادلونگ درباره رسائل اخوان الصفا و نویسنده رساله الجامعه نوشت از سوی کمتر کسی که در این زمینه تخصصی دارد پذیرفته شد و در واقع مستند به هیچ منبعی نیست. تعدادی کتاب هم در سالهای اخیر به عنوان میراث کهن اسماعیلی از سوی مادلونگ منتشر شد که قبلا در چند مقاله نوشتهام که نمیتوانند از مؤلفانی باشند که آقای مادلونگ تصور کرده است.
زیدیه؛ زمینه تخصصی مادلونگ
مادلونگ رساله دانشیاری خود را در زمینه زیدیه و به طور مشخص تحولات آغازین کلامی و مذهبی زیدیه با محوریت قاسم رسی (د. ۲۴۶ ق) نگاشت. این اثر با وجود اینکه به زبان آلمانی نوشته شد و طیف محدودتری از خوانندگان را داشته است اما اینک به عنوان اثری کلاسیک در زمینه زیدیه به شمار میآید. در واقع با وجود اینکه چند کتاب و تحقیق قبل از آن درباره زیدیه در غرب منتشر شده بود؛ اما کتاب مادلونگ اثری ماندگار در تحقیقات زیدیشناسی است. اهمیت این اثر در این است که زمانی که هنوز جز با چند استثنا هیچ متنی از زیدیه منتشر نشده بود او با مراجعه به نسخههای خطی برلین، مونیخ و میلان و جاهای دیگر این تحقیق را سامان داد.
با این وصف امروزه با کشف آثار جدید زیدی و معتزلی و همچنین مطالعاتی که در بیست سال اخیر در این زمینه صورت گرفته اثر مادلونگ در بسیاری از موضوعاتش دیگر تازه نیست و نیازمند تجدید نظر است. آبراهاموف نخستین کسی بود که به برخی نظرات مادلونگ در ارتباط با قاسم رسی و معتزله پاسخ داد و نظرات او را به چالش کشید. نویسنده این سطور هم در آنچه تاکنون درباره زیدیه منتشر کرده سعی کرده است نقصهای کار مادلونگ را بر اساس متون و اسناد جدید تکمیل و یا تصحیح کند.
مادلونگ در زمینه تاریخ ایران هم نوشتههای قابل استفاده و مفیدی دارد. او به ویژه به دلیل مطالعاتش درباره زیدیه و دسترسی به برخی متون تاریخی مرتبط با حضور زیدیان در صفحات جنوبی دریای خزر چندین مقاله مهم و ماندگار درباره تاریخ طبرستان و دیلمان و گیلان و خاندانهای حکومتگر این مناطق دارد.
بخشی دیگر از مطالعات مادلونگ به حوزه معتزلیشناسی و تاریخ علم کلام (معتزلی، اشعری و ماتریدی) مربوط میشود. در این میان چند پژوهش او درباره ظهور و گسترش روی ترکان ماتریدی به سمت غرب جهان اسلام از اهمیت پژوهشی قابل اعتنایی برخوردارند. درباره معتزله کارهای او در دو دسته قابل دستهبندی است: مادلونگ به دلیل آشنایی با زیدیه یمن و نسخههای خطی کتابخانههای آنها این بخت را داشت تا تعدادی از مهمترین متون کلامی معتزلی و یا زیدی ـ معتزلی را منتشر کند.
علاوه بر این او تعدادی هم مقالات کوتاه و بلند درباره تاریخ علم کلام معتزلی به ویژه مکتب متأخر آن در دوره ابو الحسین بصری و ابن الملاحمی دارد. رویکرد کلی او در تحقیقات کلامپژوهی کما اینکه در مقالات محدودی که درباره تاریخ فلسفه اسلامی دارد بیشتر از اینکه توجه به محتوای کلامی و فلسفی از نقطه نظر منطق استدلالها و تحول مفهومی باشد توجهی فیلولوژیک و تاریخی به نوشتههای کلامی است.
مادلونگ برخلاف فان اس هیچ گاه پژوهشی جامع درباره جهانبینی و اندیشههای فلسفی و دینی متکلمان و مکتبهای کلامی به دست نداد. دلیل این امر تا اندازه زیادی این بود که مادلونگ، چنانکه در چند سطر بالا گفتیم، به نظر من بیش از هر چیز از نقطه نظر زبانی و فیلولوژیک و تخصص کم نظیرش در زبان و لغت عرب به متنهای کلامی و فلسفی نظر میکرد. بیشتر به تأثیرگذاریها توجه داشت تا عمق استدلالات و منطق درونی مباحث و متون کلامی و فلسفی در اسلام. این نقطه امتیاز و یا بهتر بگویم تفاوت میان او با پژوهشگرانی مانند ولفسون، فان اس، ژیماره، و به ویژه ریچارد فرانک بود. از همینجا بود که مادلونگ با وجود اینکه متنهایی در فلسفه اسلامی و یا پاسخ متکلمان به فیلسوفان منتشر کرد اما از مقدمههای این تحقیقات و از نوع رویکردش در مقالاتی که در این زمینهها مینوشت روشن بود که او با انگیزههای فیلولوژیک (زبانشناختی) به این متنها میپردازد و الا محتوای تفصیلی کتابهای فلسفی و منطق استدلالات از نقطه نظر مفهومی چندان در افق دید و پژوهش او نیست.
مصحح توانمند متون اسلامی
علاقه او به زبان و لغت عرب و فیلولوژی(متنشناسی یا لغتشناسی) موجب علاقهمندی او به امر تصحیح بود و از این رو علاوه بر موضوعاتی که در آن زمینهها کارهای تخصصی انجام داده متن هایی را در موضوعاتی حتی مانند علم کیمیای اسلامی منتشر میکرد که بیشتر گویا باید آن را ناشی از علاقه و توانایی او در امر تصحیح متنها از نقطه نظر زبانی قلم برد. او در سالهای آخر عمرش توجه بیشتری به میراث کهن اباضیه پیدا کرد و چند متن مهم را در این زمینه منتشر کرد؛ این در حالی بود که اباضیه در حیطه تخصص اصلی او نبود. تعداد زیادی متنها در تاریخ/ سیره (مانند مجلدی از انساب الأشراف)، کلام و فلسفه، فرق شناسی، کیمیاء، متون ریز و درشت اسماعیلی، اباضی، معتزلی، زیدی در شمار آثاری بودند که او به تنهایی یا با همکاری دیگران منتشر کرد.
در خوانش متن نسخهها و تشخیص صحیحترین قرائت از متن نسخ خطی بسیار زبردست بود و من خود دیده بودم که حتی در تصحیح اشعار عرب و اوزان آن توانایی فوق العادهای داشت. علاوه بر زبانهای سه گانه اروپایی و زبان عربی مادلونگ زبان فارسی را هم نیک میشناخت و منابع قدیم فارسی و حتی تحقیقات جدید را به خوبی میخواند. من خود گاهی به او برای دستیابی به برخی متون و تحقیقات جدید فارسی کمک میکردم.
مادلونگ جز در زمینه قاسم رسی و زیدیه هیچ گاه کتاب مشابه جامعی درباره تاریخ علم کلام ننوشت. عمده پژوهشهای او در قالب مقالات بود و این البته از جهات زیادی حسن و امتیاز کار او قلمداد میشود. در واقع او تلاش داشت با تحقیق در حوزههای کمتر کاوش شده بی آنکه وقت خود را به تکرار برخی از آنچه پیشتر گفته شده مصروف کند، زمینههای جدید را باز و پژوهشهای پیشین را با نکته سنجیهای خود تصحیح و اصلاح کند.
نگارش کتاب درباره پیامبر(ص)
تنها زمینهای که مادلونگ علاوه بر موضوع قاسم رسی کتابی پر برگ و بسیار محققانه تنظیم و منتشر کرد کتاب او درباره جانشینی پیامبر اکرم (ص) بود. این کتاب خیلی زود به فارسی ترجمه شد. مادلونگ در این کتاب که حاصل ۲۰ سال تلاش پژوهش در منابع تاریخی صدر اسلام و سیره بود روایتی نزدیک به اعتقاد شیعه درباره امامت و خلافت حضرت امیر(ع) ارائه داد. در اواخر عمر مادلونگ قرائتی ویژه تر از این موضوع در برخی نوشتهها و سخنرانیهای او دیده میشد که گرچه در مجموع همچنان از روایت و قرائت اهل سنت فاصله بسیار داشت؛ اما از جهاتی قرائتی را برگزید که با اعتقادات شیعه سازگار نیست. او در واقع خلافت پیامبر را امری زمینی قلمداد کرد که پس از او حق تنها بازمانده او دخترش فاطمه زهرا (ع) است. این با باور شیعیان درباره جایگاه الهی امامت که تنها از طریق نصّ قابل تعیین است و ربطی به امر وراثت ندارد سازگار نیست.
من در نوشتهای تفصیلا این نظر او را رد کردهام. این کتاب برجسته و ارزشمند مادلونگ درباره خلافت در طی همه این سالها متأسفانه به وضوح مورد تجاهل نویسندگان مسلمانی قرار گرفت که روایت سقیفهای از خلافت را در افق دید و باور خود قرار میدهند. شنیدم حتی ورود کتاب به عربستان و چند کشور دیگر در کتابخانه ها و نمایشگاههای کتاب ممنوع اعلام شده است. این کتاب بایستی به زبان عربی ترجمه شود.
امامیه در آثار مادلونگ
بخشی از پژوهشهای ارزشمند مادلونگ در حوزه تاریخ پژوهی اسلام درباره عصر اموی و جریان های مذهبی و یا دینی ـ سیاسی در این دوره است. مادلونگ در قیاس با زیدیه و اسماعیلیه پژوهشهای کمتری درباره امامیه دارد. شماری از مقالات او در این زمینه در موضوعاتی بود که در تعدادی از رسالههای دکتری و یا دانشیاری برخی شاگردانش دنبال شد. شاید مهمترین و مؤثرترین مقاله او در زمینه امامیه مقالهای بود که پیشینه اعتزال گرایی را در کلام امامیه بررسی میکرد. این مقاله تأثیر فراگیری بر پژوهشهای بعدی در این زمینه داشت. مادلونگ در سالهای اخیر با توجه دوباره به کتاب الکافی نظراتش را در این زمینه تا اندازهای تعدیل کرد. دیدگاه او درباره اینکه امامیه تنها با آشنایی با معتزله بود که اندیشههای ضد جبری و ضد تشبیهی را آن هم تنها از دوران نوبختیها پذیرفتند با مستندات قوی که در اختیار داریم رد میشود.
من خود در چند نوشته و درسگفتار این نظرات او را مورد نقد و بررسی قرار دادهام (در کتاب انگلیسی «امامیه در تحول» که در دست آماده سازی نهایی است بخشی کوتاه را به رد دیدگاه مادلونگ در این زمینه اختصاص دادهایم). مقاله او درباره سهم شیعه و خوارج در کلام و مباحث کلامی نخستین هم از مقالات مؤثر در این عرصه است.
مادلونگ آدم نوشتههای کوتاه بود. به نیکی میدانست و جایگاه آکادمیکش هم بدو چنین اجازهای میداد که دلیلی ندارد وقت خود را به تکرار حرفهای دیگران در مقالاتی صرف کند که تنها استانداردهای آکادمیک مجلات و کتابها آن را اقتضا و بلکه ضروری میکرد. با این وصف او اهل مقالات دانشنامهای هم بود. دهها و شاید چند صد مقاله دانشنامهای از او در دانشنامههای ایرانیکا، دایره المعارف اسلام (چاپهای دوم و سوم) و برخی دیگر از دایرهالمعارفهای کوچک و بزرگ منتشر شده است. این مقالات مادلونگ از مفیدترین مقالات اوست گرچه همیشه حرف تازهای برخلاف مقالات غیر دانشنامهای او ندارد. مادلونگ در ترجمه انگلیسی مجلدات دایره المعارف بزرگ اسلامی نیز سهمی مهم داشت. او اهل ریویو (نقد) نویسی برای کتابهای دیگران هم بود؛ گاهی هم بسیار تند و تیز. برخی هم گاهی به ریویوهای او از کتابهای دیگران پاسخ دادند که در جای خود خواندنی است و اینک همه اینها بخشی از تاریخ مطالعات اسلامشناسی در غرب را تشکیل میدهد.
سبک خاص مادلونگ در نقد متون
شاید بتوان گفت در ایران مادلونگ بیش از کشورهای عربی شناخته بود. یکی از دلایلش وجود شاگردان ایرانی و نیز پژوهشهای او در زمینه تاریخ ایران و همچنین کتابش درباره خلافت پیامبر (ص) بود. او در طی سالهای تدریس در دانشگاههای شیکاگو و آکسفورد تعدادی شاگرد که اینک چند نفری از آنها در شمار نامورترین استادان دانشگاهها و مؤسسات پژوهشی در غرب هستند تربیت کرد. شاگردانی که در موضوعات مختلف مانند زیدیه، شیخ مفید، علامه حلی، مسائل مربوط به فقه زمین در اسلام، اصول فقه… رسالههای دکتری خود را زیر نظر او نوشتند.
مادلونگ برای گردآوری و نشر مقالات خود خیلی کوشا نبود. به همین دلیل هنوز ما فهرست کامل و روزآمدی از همه آنچه او، چه به صورت مقاله و کتاب و چه در قالب تصحیح منتشر کرده است، نداریم. تاکنون چهار مجموعه از مقالات او با عناوین مختلف منتشر شده و به نظرم هنوز بتوان سه مجلد دیگر از آنها فراهم کرد. یک مجموعه از درسگفتارهای او درباره فرقههای اسلامی در ایران هم که در دانشگاه کلمبیا ارائه کرده بود، خیلی سال پیش از سوی انتشارات همین دانشگاه منتشر شد.
از حیث نقد منابع، شیوه مادلونگ دقیقا در طیف کاملا مقابل تجدیدنظرطلبان جدید در بحث از مسئله اصالتسنجی متون و منابع جای میگیرد. به نظرم فان اس از این حیث در میانه قرار داشت. مادلونگ نظر تجدیدنظرطلبان را قبول نداشت. گاهی شاید نوعی تسامح در پذیرش روایات قدیم در آثارش دیده میشود. در بحث انتساب متون به نویسندگان هم باز همین شیوه را دنبال میکرد.
مادلونگ، دانشمندی طراز اول
مادلونگ دانشمندی طراز اول بود. بخت آن را داشت که در طی عمر بلند خود آثار بسیاری را از خود بر جای بگذارد. چنین توفیقی محصول شرایط متعددی است که همیشه برای هر کسی فراهم نمیشود. من در عمر تحصیلی، پژوهشی و دانشگاهیام دو نفر دانشمند طراز اول در عرصه مطالعات دانشگاهی را از نزدیک دیدم و با خود آنها و آثارشان در طی سی و اندی سال گذشته مأنوس بودهام: شادروان استاد علامه دکتر عباس زریاب خویی و پروفسور مادلونگ. هر دو دکترایشان را در آلمان گذرانده بودند. زریاب قبل از تحصیلات دانشگاهی سال ها دروس سنتی و حوزوی را در بالاترین سطح در قم فرا گرفته بود (ادبیات عرب، فقه، اصول و فلسفه و کلام اسلامی). بعدا هم چه مستقیم و چه با مطالعه از سنت پژوهشهای متنی و تاریخی در ایران که از علامه بی همتا میرزا محمد خان قزوینی آغاز شده بود و به تقی زاده و بدیع الزمان فروزانفر و مجتبی مینوی و … رسیده بود، بهره برد. آنگاه در غرب با شیوههای نوین پژوهشهای تاریخی و آکادمیک آشنا شد.
زریاب در تقریبا همه رشته هایی که مادلونگ در آن تخصص داشت متخصص بود: تاریخ ایران، ادبیات عرب، کلام، فلسفه، فرق شناسی، تاریخ اسلام و سیره. در حالی که مادلونگ در حوزه تاریخ تاریخ ایران صرفا متخصص تاریخ شمال ایران/ و آل بویه بود زریاب نه تنها تاریخ بعد از اسلام ایران ( و به ویژه تاریخ عصر ایلخانی و تیموری) را به شکل کاملا تخصصی میشناخت بلکه در تاریخ ایران قبل از اسلام و به ویژه تاریخ ساسانی و ادبیات خداینامهها، متخصص طراز اول بود. من نمیدانم آیا مادلونگ و زریاب هیچگاه همدیگر را از نزدیک دیده بودند یا نه؟ میدانم که مادلونگ زریاب را خوب میشناخت و آثار او را دیده بود. زریاب اگر مادلونگ را از نزدیک دیده بود و با دانش او از نزدیک آشنا میشد، حتما علم و دایره وسیع پژوهش او را میستود.
روان هر دو استاد شاد.