«معنویت» دستمایه خلق هنر در فضای ایرانی اسلامی است +صوت
عضو هیئت علمی دانشگاه هنر اصفهان درخصوص ارتباط میان معنویت و هنر معماری گفت: با دستیابی به مفاهیم و معنویت در آثار هنری گذشتگان و شیوههای تجسم این معانی، میتوانیم دست به خلق اثر بزنیم، آثاری که از نظر ظاهری تکرار آثار سنتی گذشته نیستند ولی خاستگاه، معنویت و فضای سنت ایرانی اسلامی را مطابق با شرایط حال جامعه و به شیوهای متفاوت جلوه میدهند.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، رسول کمالی دولتآبادی؛ مدرس هنر و عضو هیئت علمی دانشگاه هنر اصفهان و عضو مؤسسه توسعه هنرهای تجسمی ایران است. وی دکترای تخصصی در رشتۀ حکمت هنر ادیان از دانشگاه ادیان و مذاهب را دارد و مقالات بسیاری در این حوزه نوشته است.
با وی گفتوگویی پیرامون معنویت و هنر اسلامی انجام دادهایم که در ادامه با آن همراه میشویم.
در ابتدای بحث میخواهیم تعریفی جامع از هنر اسلامی داشته باشید زیرا نگاههای متفاوت به این حوزه باعث شده وحدت نظری در این رابطه وجود نداشته باشد.
بهتر است به واژه هنر اسلامی کلمه دوران یا تاریخ را هم اضافه کرد و به آن هنر دوران اسلامی بگوییم. هنر اسلامی در ایران یا دیگر کشورها جریانی تاریخی و در امتداد یا مسیر طبیعی گذشته آن جامعه است. آثاری که در این دوره خلق شده، منفصل از گذشته فرهنگی آن جامعه نبوده که بخواهد با ورود اسلام به یکباره تغییر کند و دگرگون شود بلکه با ظهور اسلام، تکنیکها و فرهنگ بصری گذشته ذیل باورهای اسلامی دگردیسی و تحول پیدا کردهاند بدون اینکه نه ریشههای گذشته خود را از دست دهند و نه به اتفاقی جدید و نامربوط به پیشینۀ فرهنگیشان تبدیل شوند.
هنر ایرانی پس از اسلام در پرتو باورهای دینی و در طی چندین سده به رشد و تکامل خود رسید. این هنر اگرچه از نظر فنی و فرمی الگوهای ثابتی را رقم زد که در سیر تاریخی مرتب تکرار و بازتولید شدند و ریخت و ظاهری مستقل به خود گرفتند ولی با باستانشناسی و ریشهیابی هر نقش یا الگو، جامعه ایرانی نشئت گرفته و در پرتو باورهای دینی و حمایت حاکمان و حکیمان تاریخ اسلام رشد کرده و متعالی شده است. با پذیرش این دیدگاه و الحاق واژه دوران به عبارت هنر اسلامی جایی برای منازعه بر سر وجود داشتن یا وجود نداشتن هنر اسلامی باقی نمیماند. هنر دوران اسلامی در امتداد فرهنگ دورههای پیشین جامعه است.
علیرغم اینکه در مبانی هنر دوران اسلامی، اصول ثابتی وجود دارد که هر هنرمند سنتگرا ملزم به رعایت آن است و سرپیچی از آن خطا محسوب میشود، ولی با نظر به تاریخ هنر این دوران میتوان دریافت که این اصول در هر دوره یا مقطعی تا به کمال ریختشناسانه خود نرسند همواره در تغییر و تحول بودهاند. برای مثال در خوشنویسی اسلامی و سیر تاریخ زیباییشناسی آن، تجربه و طبعآزمایی مستمر خوشنویسان منجر به تحولهای پی در پی در اقلام خوشنویسی و ابداع خطوط متنوع از جمله شکسته و نستعلیق شده است. در این میان، اقلامی همچون خط گلزار، زلف عروس، ثلث مشکل و یا خوشنویسیهای ناخنی حکایت از پویایی در سنت و اصول خوشنویسی و گشودگی این عرصه برای طبعآزمایی فردی دارد.
معمولاً هنر اسلامی در قالب هنرهای سنتی ارزیابی میشود. آیا این شکل از هنر در قالب هنرهای مدرن هم میتواند تجلی کند؟
آثار جنبش سقاخانه و هنرمندانی نظیر حسین زندهرودی، فرامرز پیلارام، مسعود عربشاهی و… متاثر از سنت نگارگری و خوشنویسی دوران اسلامی هستند. هندسه، فرم و نقوش هنر دوران اسلامی به عنوان کارماده در آثار هنرمندان معاصری مثل منیر فرمانفرمائیان نیز وجود دارد. اگر چه تقریبا تمامی این آثار از خاستگاه اعتقادی و مفاهیم اولیۀ خود دور و در بستری جدید به کار گرفته شدهاند ولی همچنان از ارجاعات تاریخی و دلالتهای فرهنگی خالی نیستند و در کل از وضعیت نمادین خارج نشدهاند، چراکه خواسته یا ناخواسته بیننده را با تجربههای زیسته خود در فرهنگ جامعۀ اسلامی مجدداً پیوند میدهند. خالقین چنین آثاری بیشتر نظر به فرم و ریخت هنر گذشته ایران دوران اسلامی داشتهاند. با این حال، به باور من با مطالعۀ عمیق شاخصههای موجود در هنر دوران اسلامی و ریشهیابی عناصر و کیفیات آن، میتوان از ریخت و ظاهر اولیه آثار سنتی که در وهله اول فقط تزئینی و دکوراتیو به نظر میرسند گذر کرد و با دستیابی به مفاهیم و معنویت موجود در آثار گذشته و شیوههای تجسم این معانی، دست به خلق آثاری زد که از نظر ظاهری تکرار آثار سنتی گذشته نیستند ولی خاستگاه، معنویت و اتمسفر سنت ایرانی – اسلامی را مطابق با شرایط حال جامعه و به شیوهای متفاوت جلوه دادهاند.
در کلاسهای درسی و کارگاههای طراحیام روی این بحث تمرکز ویژه دارم که برای هر موضوع فرهنگی لازم نیست به سراغ فرمهای سنتی همچون اسلیمی، شمسه یا… برویم. این نقوش به سبب استفاده مکرر، کلیشهای و غیر موثر شدهاند و ذهن یا روان بیننده را چنانکه باید به سمت فضا یا موضوع مورد هدف هدایت نمیکنند. در آثار گذشتگان، هنرمندان سنتی برای انتقال یک حس یا معنا به مخاطب خود، تمهیدات فنی و رفتارهای طراحانۀ مشخصی را به کار میگرفتند؛ با مطالعۀ این تمهیدات و تمرکز بر این رفتارها، میتوان به منبعی از ترفندها و ایدهها برای خلق آثار جدید دست یافت. آثاری نو که هم هویت و ماهیت ایرانی را در خود حفظ کردهاند و هم مناسب حال جامعهاند.
بحث بعدی ما به موضوع جذابیت در هنر اسلامی مربوط میشود زیرا جوان امروز با شاخصههای سنتی شاید چندان جذب چنین کارهایی نشود. چگونه میشود از این جذابیت در هنر اسلامی بهره برد؟
جذابیت امری نسبی، متکی بر سلیقه و روحیات اجتماع و مرتبط با شرایط و مناسبات زیست ایشان است. آثار هنری نیز همچون هر تولید انسانی دیگر برآمده از شرایط زیستی و تجربههای فردی-جمعی زمانۀ خود هستند. چنانچه هر اثر یا تولیدی این شرایط را در خود لحاظ یا متجلی کند، حداقل برای جامعۀ زمانۀ خویش مقبول و جذاب است. برای نمونه، سرعت و سهولت از مولفههای دنیای مدرن هستند. از یک سو، کثرت مشغلههای زندگی در شهروند مدرن تعجیل، تعدد نیاز و و بغرنجی افکار ایجاد کرده و از سویی دیگر، تکنولوژی مدرن با تسهیل و تسریع امور روزانه، صبوری و میل به تأمل و تعمق را در او کاسته است. یک کتابخوانِ امروزی علاقه یا فرصت خواندن رمانی بلند از بالزاک یا قصیدهای از سنایی را ندارد و خواندن داستان یا شعری کوتاه را بیشتر ترجیح میدهد. احتمالاً همین مخاطب نسبت به نقوش کتیبههای یک معماری سنتی بیتفاوت است و آن را صرفا یک کل تزئینی میبیند. این در حالی است که گذشتگان چیزی بیشتر از تزیین را در نقوش و فضای موجود در این کتیبهها رقم زدهاند: تجسم آسمان و چرخش کائنات، وحدت در کثرت موجود در هستی، ریتم و حرکت زندگی، بازگشت به مبدأ، عدالت ذاتی طبیعت، تعادل ذهن، تعالی و…؛ اگر بپذیریم ساز و کار جهان امروز بداهت و صراحت است چرا این مفاهیم مطبوع را در فرم و فضا و تکنیک با شیوهای صریحتر، بدیعتر و کمینهگراتر ارائه ندهیم تا همین مخاطب مجذوب معماری اسلامی پیش روی خود شود.
چنانچه در مواجهه با سنت تنها به فرم و ریخت آثار گذشته توجه کنیم تنها وجه دکوراتیو آثار را در مییابیم؛ اما با تأثیر از سرچشمههای خلق در آثار سنتی، میتوان به تولید آثاری جذاب و مقبول جامعۀ امروز رسید. در کنار لحاظ مناسبات امروز اجتماع در تولید اثر، استفاده از تکنیکها و مواد و مصالح جدید یکی دیگر از راهکارهای خلاقیت و جذابیت در هنر ایرانی-اسلامی است.
آیا استفاده از دانش امروزی، هویت و اصالت هنرهای دوران اسلامی را میگیرد یا اینکه با آن مغایرتی ندارد؟
در طول تاریخ، هنرمندان همیشه با ابزارآلات زمانه خود کار میکردهاند. لذا نباید تکنولوژی مدرنی را صرفا به سبب اینکه در گذشته برای تولید آثار سنتی بهکار گرفته نمیشده، کنار گذاشت. چنانچه یک تکنولوژی جدید بتواند دو مولفۀ تسریع تولید و ارتقای کیفیت اثر را تضمین کند باید به استقبال آن رفت. البته اگر تکنولوژی باعث تسریع و تسهیل تولید شود و اما کیفیت محصول را تنزل دهد امری ناپسند رقم خورده است. برای مثال، سینههای قلمزنی که با دستگاه پرس و یا جعبههای چوبی شبکهبری شده که با دستگاه لیزر تولید شدهاند به هیچ عنوان کیفیت آثار دستی همنوع خود را ندارند. رد برش یا فشار یا خراش کارماده سنتی به واسطۀ مهارت دست استادکار به این آثار سنتی وجهی انسانی و فردی -شخصیتی داده است که در تولیدات مشابه ماشینی آن وجود ندارد.
رنه گنون در مقاله پیشههای قدیم و صنعت جدید به همین موضوع اشاره میکند به اینکه چگونه مدرنیسم امکان ظهور مهارت، سبک و شخصیت هنرمند – صنعتگر را در تولید از بین برد. در گذشته کیفیت تولید دو استادکار متفاوت و از یکدیگر قابل تشخیص بود، ولی امروز صنعتگران در مقام اپراتورهای یک دستگاه آثاری مشابه هم خلق میکنند. در مثالی دیگر، خوشنویسی کامپیوتری با محدودیت در شکل حروف و ترکیبات آن هیچگاه نمیتواند از نظر کیفی با اثر یک استاد زبردست که در پی شأن و صفای خط خویش است برابری کند. در مجموع استفاده از تکنولوژی در هنر تا جایی پذیرفتنی است که باعث از بین رفتن تشخص و کیفیت اثر نشود.