فرقه اسنیان نخستین زُهّاد دین یهودی
فرقه اسنیان (Essenes) یهودی یکی از مهمترین فرقههای نخستین یهود و گروهی از زُهّاد یهودیی هستند که در دوره معبد (هیکل) دوم (۱۵ ق. م.-۷۳م.) ]به نظر میرسد که تاریخ صحیح ۳۵۲ ق.م. تا ۶۸ م. باشد – سردبیر[ و تقریبا در دوره ظهور مکابیان یا حشمونائیان به همراه دو فرقه دیگر یهود پدیدار شدند و تا ۷۳ م. زمان شکست یهودیان و ویرانی معبد اورشلیم به دست رومیان باقی بودند.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، منابع موجود درباره فرقه اسنیان علاوه بر مکتوبات نویسندگان یهودی و مسیحی به دو گروه عمده زیر تقسیم میشود: ۱- آگاهیهای فراهم آمده توسط نویسندگان همعصر یا نزدیک به عصر و ۲- تحقیقات و مطالعات چند دهه اخیر.
۱- ریشه و معنی اِسِن (Essene): ظاهرا فرقه اسنیان خود این عنوان را بر خویش اطلاق نمیکردند و در تومارهای بحر میت نیز این نام نیامده است بلکه نخستین بار نویسندگان یونانی آن را به کار بردهاند. درباره ریشه و معنای این واژه نظرات بسیاری مطرح شده است. گینسبرگ (Ginsberg) در حدود ۲۰ نظریه مطرح نموده و خود شخصا معتقد است این واژه از «حسیدیم» به معنای افراد پرهیزکار مشتق شده است. بسیاری از پژوهشگران سده نوزدهم و اوایل سده بیستم معتقدند اسنیان از واژه سریانی Hase و لهجه آرامی شرقی آن به معنی زاهد و پرهیزگار اشتقاق یافته است. ] «حاسین» تطاغ) در زبان عبری، جمع کلمه «حَسا» تطف به معنای دیندار و پرهیزکار است
[ . از اواخر سده نوزدهم میلادی به بعد کلمه عبری «حسائیم» یا «حشاییم» تشفاح Hashaim به معنی افراد خاموش و ساکت به عنوان ریشه واژه اسنیان لحاظ گردید که آن هم پس از مدتی رد شد. شاید مقبولترین و درستترین قول درباره ریشه واژه اسنیان نظریه گریتز(Greats) باشد که آن را مقتبس از لغت آرامی Sayya به معنای شفا دهندگان دانسته است.
در تومارهای بحر میّت نیز بر مساله شفا دادن تاکید خاصی شده و افزون بر آن ظاهرا اسنیان در طبابت دست داشتهاند. گیزا ورمس (Geza Vermes) بعدها از این نظریه حمایت کرد و آن را بسط بیشتری داد و اسنیان را با فرقه کومران یا قمران ((Qumran یکی دانست و عنوان اسنیان را برای این گروه در نظر گرفت.
۲- پیشینه تاریخی اسنیان: تصویر دقیق و روشنی از تاریخ این قوم در دست نیست. نخستین بار «یوسفوس» ]مورخ یهودی معاصر ویرانی معبد بیتالمقدس[ در گزارشی از این فرقه یاد کرده است. ظاهرا اسنیان در میان فرقه حسیدیم که از متعصبترین یهودیان سده دوم شمرده میشدند و در برابر هجوم یونانیان و نفوذ فرهنگ هلنیستی از شریعت موسوی حمایت میکردند، نشو و نما یافتهاند.
از این رو آنها تنها راه نجات از درگیریها، جنگ و فساد جامعه را پرداختن به مسائل معنوی، اخلاقی و زهد میدانستند. در دوران حکومت سلوکوس چهارم معروف به فیلوپاتر (۱۷۵-۱۸۷ ق. م)، یهودیان به دو گروه ارتدوکس به رهبری کاهن اعظم به نام اونیاس سوم، و یهودیان اهل تساهل به رهبری سمعان یا شمعون تقسیم شدند. در پی اختلاف نظر و درگیری میان ارتدوکسها و سلوکیان و تبعید اونیاس، تبلیغ فرهنگ هلنیستی به حدی رواج یافت که در قربانگاه معبد (بیتالمقدس)، برای زئوس خوک قربانی کردند و به دستور آنتیوخوس کتابهای شریعت موسوی سوزانده شد.
گذراندن قربانی در معبد منع گردید و عدم شرکت یهودیان در آداب و آیینهای هلنیستی منجر به مرگ آنها میشد. از این رو در سال ۱۶۷ ق.م. بسیاری از پیروان «حسیدیم» قتل عام شدند و بقیه نیز به مکتب یهودا مکابی گرویدند بعد از آن قیام مکابیان که به حشمونائیان نیز معروف است قوم یهود را وارد مرحله جدیدی از زندگی خود نمود که با درگیری با اسنیان، آنان از جامعه یهود کنارهگیری کردند و فریسیان قدرت بسیاری یافتند. در زمان هیردوس کبیر (۳۷ ق.م) اسنیان از آزادی بیشتری برخوردار شدند و به اورشلیم بازگشتند.
یوسفوس معتقد است علت توجه و لطف خاص هیردوس به یهودیان، پیشگویی یکی از اسنیان در مورد پادشاهی او در آینده بوده است. دروازه اسنیان که یکی از دروازههای جنوب اورشلیم است گواهی بر حضور اسنیان در شهر اورشلیم است. هر چند که اسنیان از جنگ و خونریزی رویگردان بودند، اما در قیام سال ۶۶.م در قیام «بَرکُوخُبا» با دادن کشتههای زیادی بر ضد رومیان شرکت کردند.
۳- آداب و آیینهای اجتماعی اسنیان: به شهادت یوسفوس و فیلون، جمعیت این قوم که به چهار هزار نفر میرسید، در منطقهای میان «اریحا» و «عین جدی» در ساحل غربی دریای سیاه سکونت داشتند و بیشتر در اجتماعات کوچک زندگی میکردند. آنان با این که قربانیهای خود را به معبد اورشلیم تقدیم میداشتند ولی در اجرای مراسم معبد شرکت نمیجستند، از لذتهای دنیوی اجتناب میکردند و حبس نفس و امتناع از شهوات را از بزرگترین ویژگیهای اخلاقی به شمار میآوردند.
ظاهرا اسنیان در میان فرقه حسیدیم که از متعصبترین یهودیان سده دوم شمرده میشدند و در برابر هجوم یونانیان و نفوذ فرهنگ هلنیستی از شریعت موسوی حمایت میکردند، نشو و نما یافتهاند. از این رو آنها تنها راه نجات از درگیریها، جنگ و فساد جامعه را پرداختن به مسائل معنوی، اخلاقی و زهد میدانستند
از آنجایی که اسنیان از ازدواج دوری میگزیدند، برای ادامه حیات اجتماع خود، فرزندان دیگران را که داوطلب گرویدن به آنان بودند پذیرفته و آنها را مطابق با اصول تعالیم خود آموزش میدادند. آنها از ثروت و بردهداری هم به دلیل این که همگی باید در یک سطح و به طور مشترک از امکانات و احوال بهره ببرند، متنفر بودند. از مهمترین آیینهای آنان، نیایش صبحگاهی، پیش از طلوع خورشید بود. در این زمان از مسائل دنیوی سخن نگفته و فقط دعا میخواندند و طلوع خورشید را تقاضا میکردند. کار و فعالیت آنان که کشاورزی و کاردستی بود بعد از طلوع خورشید آغاز میشد و بعد از ۵ ساعت کار مداوم، همگی در یک مکان جمع شده و کتانی به کمر میبستند و با آب سرد استحمام میکردند.
سپس لباس مقدس پوشیده و در مکانی خصوصی که افراد تازه وارد اجازه ورود به آن را نداشتند جمع میشدند و با خواندن دعای شکرانه توسط یکی از روحانیون، غذا صرف مینمودند. بعد از غذا نیز با خواندن دعای پایانی ، خداوند حیات بخش را تعظیم و ستایش میکردند. سپس جامه مقدس را کنار گذاشته و تا شب و هنگام شام و اجرای همین مراسم، به کار میپرداختند. هنگامی که میهمان یا تازه واردی بر آنان وارد میشد، وسایل راحتی او را فراهم میکردند. با غریبهها و زیردستان مانند دوستان صمیمی خود رفتار میکردند.
از دیگر آداب آنان، پرهیز از تدهین بود و به طهارت اهمیت زیاد میدادند و همواره لباس سفید را به جهت پاکی آن میپوشیدند به همین علت آنان را «مغتسلون» (غسل کنندگان) هعزنا شتقاو میخواندند. در میان این فرقه هرگونه فعالیتی با اجازه رهبر گروه صورت میگرفت، مگر یاری رساندن و محبت کردن به دیگران. در بین آنان افراد بیمار و مست از احترام و توجه بییشتری برخوردار بودند.
یکی از مهمترین آیینهای آنان، امتحان خویشتنداری و بردباری شخص داوطلب تازه وارد بود. رهبران اسنیان مجاز نبودند از قدرت خود برای اهداف شخصی استفاده کنند و باید سوگند یاد میکردند که مقررات و تعالیم گروه را بدون هیچ کم و کاست نشر دهند و از کتب مقدس و نام فرشتگان با دقت حفاظت نمایند. اگر کسی از این مقررات سرپیچی میکرد از اجتماع طرد میشد. آنان در محاکمه نیز دقت زیادی داشتند و هرگز در دادگاهی که اعضای آن کمتر از ۱۰۰ نفر بودند، حکم نمیکردند.
۴- اعتقادات اسنیان: اسنیان خود را فرزندان نور میخواندند به این تعبیر که چشم به راه پادشاه نور هستند و در مقابل، دیگران را اولاد ظلمت میشمردند که «فرشته تاریکی» و اهریمن بر آنان حکومت میکند. آنها معتقد بودند که همه چیز تحت امر خداوند است و آنان باید برای دستیابی به صداقت بکوشند. در بین آنها اعتقاد جبری مذهبانه رواج داشت ولی مجازات ابدی را قبول نداشند و به جاودانگی روح معتقد بودند. اسنیان بر این باور بودند که روح از زیباترین ماده اثیری نشأت گرفته است و پس از مرگ هنگامی که روح از قید و بندهای جسم آزاد میشود، شاد و مسرور به سوی بالا صعود میکند.
این اندیشه اسنیان شباهت بسیاری به اندیشه ایرانیان و یونانیان داشت. این قوم به پیشگویی نیز اعتقاد داشتند و پیشگویان ماهری هم از بین آنان برخاست. اسنیان در حفظ قوانین روز سبت (شنبه یا شبات) از همه یهودیان سختگیرتر بودند.
۵- اسنیان و تومارهای بحرمیّت: در فاصله سالهای ۱۹۴۷ تا ۱۹۵۶میلادی در غارهای کومران در شمال غربی بحر میت، واقع در صحرای اردن تومارهایی کشف شد که تاریخ تحریر آنها را در فاصله ۱۳۵ ق.م. تا ۶۵ م. حدس زدهاند، در میان این آثار، قدیمیترین نسخه کتاب اشعیاء (یشعیا) نبی، تفسیرهایی بر برخی کتب تورات، عهد قدیم و نیز آداب و آیینهای ساکنان این ناحیه موجود است.
شباهتهای میان ساکنان این ناحیه با اسنیان باعث شده محققان، این دو فرقه را در اصل یکی بخوانند. علاوه بر آن حفاریهای ۱۸۹۶. م در قاهره حاکی از گروه دیگری نام «هم پیمانان دمشق» میدهد که در عصر اسنیان میزیسته و شباهت بسیار زیادی با این فرقه داشتهاند. برخی از نسخ خطی که در این حفاری بدست آمد تحت عنوان «گزیدههایی از تألیفات صدوقیان» انتشار یافت. این نوشتهها وجود گروهی دیگر از یهودیان را آشکار میسازد که خود را فرزندان «صادوق» مینامیدند و به رهبری شخصی بنام «کوکب» به دمشق کوچ کردند و در آنجا گروه جماعت «پیمان جدید» را تشکیل داده و راهبانه زندگی میکردند. آنان به اورشلیم، شهر مقدس، وفادار ماندند و به اسنیان شباهت زیاد داشتهاند. ۵۰ سال بعد از کشف تومارهای غار کومران، شباهتهای بسیاری تومارهای تعدادی از با «گزیدههایی از تألیفات صدوقیان» پیدا شد.
این شباهتها شاید به این معنا باشد که در میان گروههای مختلف دینی، ارتباط نزدیکی وجود داشته است. یکی از تومارهای بحرمیّت که در غار اول کومران کشف شد به نام «قانون جماعت» یا «کتاب نظام»، اطلاعات مفیدی از جماعت کومران بدست داد و به همین سبب، برخی، آنان را همان فرقه حسیدیم پنداشتهاند. بین اسنیان و کومران تفاوتهایی نیز وجود دارد. از جمله این که کومران در انزوای مطلق زندگی میکردند و مالکیت شخصی نیز در میان آنها وجود داشت اما در بین اسنیان ثروت و دارایی شخصی وجود نداشت و در شهرهای کوچک و روستاها زندگی میکردند. اسنیان، به جز یک فرقه از آنها ، بقیه از ازدواج متنفر بودند که همین، وجه تمایز کومران و آنهاست.
منبع: معارف، نشریه مرکز نشر دانشگاهی، دوره هجدهم، شماره ۱، فروردین – تیر ۱۳۸۰ .