حجتالاسلام محمدحسن موحدی ساوجی ضمن اشاره به برخی از عوامل دین گریزی در جامعه تصریح کرد: الآن جوان ما تلویزیون را روشن میکند میبیند در هر کانال مداحی و سخنرانی است؛ وقتی شما در این زمینه زیادهروی کنید موجب دین گریزی جوانان میشود.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، نشست «عوامل دین گریزی در جامعه اسلامی» با سخنرانی حجتالاسلام و المسلمین محمدحسن موحدی ساوجی؛ استاد دانشگاه مفید ۲۰ شهریور در پژوهشکده اندیشه دینی معاصر برگزار شد که گزیده آن را در ادامه میخوانید؛
در مورد عوامل دین گریزی موارد متعددی را میتوانیم ذکر کنیم. یکی از عوامل دینگریزی افراد فهم نادرستی است که از دین پیدا میکنند یعنی طرف گمان میکند آموزه دینی چیزی است که آن چیز باعث دینگریزی فرد میشود در حالی که دین آن چیز را نگفته است. در حدیث داریم که معصوم خطاب به یارانشان فرمودند شما آنچه ما میگوییم به درستی به مردم منتقل کنید مردم خودشان به سمت ما میآیند یعنی اگر آنچه دین میگوید به درستی به مردم منتقل شود و تحریف نشود و مبلغ دین نادرست آن را منتقل نکند مردم خودشان علاقهمند میشوند.
این فهم نادرست از دین به چه علتی صورت میگیرد؟ چرا یک فرد فهمش از دین فهم نادرستی میشود؟ یک علتش میتواند این باشد که آموزههای دینی را از اهلش دریافت نکند. ما موظف هستیم دینمان را از پیامبر(ص) بگیریم و پیامبر(ص) به ما دستور داده بعد از من به قرآن و عترت مراجعه کنید. اگر ما منبع فهم آموزههای دینیمان را غیر قرآن و اهل بیت(ع) قرار دهیم دچار فهم نادرست از دین میشویم. عامل دوم این است که گاهی مبلغان دینی آن مطلبی که به نام دین به مردم معرفی میکنند نادرست است. مبلغ دین باید خودش کارشناس مسائل دینی باشد. گاهی کسی میخواهد یک مطلب دینی بیان کند ولی اشتباه بیان میکند و این باعث میشود افراد فکر کنند آنچه مبلغ گفته دین واقعی است و نهایتا از دین گریز پیدا میکنند.
نقش شیوه نادرست تبلیغ در دین گریزی
یک عامل دیگر شیوه نادرست تبلیغ است. در مورد قبل محتوا نادرست است ولی در این مورد، محتوا درست است ولی شیوه بیانش نادرست است. مواردی که در روایات ما تاکید شده این است که در فرادهی و یاددهی آموزههای دینی سختگیری نکنید. اگر کسی آموزه درست دینی مثل نماز را به گونهای آموزش دهد که موجب گریز متعلم از دین شود، ممنوع است و در این زمینه روایاتی وارد شده است از جمله امام صادق(ع) فرمودند عبادت خدا را بر خودتان تحمیل نکنید. اینکه بخواهیم مستحبات را به گونهای که بر ما سخت باشد تحمیل کنیم به تدریج باعث میشود از عبادت خدا دلزده شویم.
عامل دیگر افراط در تبلیغ است یعنی اینکه در تبلیغ آموزههای صحیح دینی افراط کنیم. الآن جوان ما تلویزیون را روشن میکند میبیند در هر کانال مداحی و سخنرانی است. عزاداری زمان خاص خودش را دارد وقتی شما در این زمینه زیادهروی کنید موجب دینگریزی جوانان میشود. پس نباید در تبلیغ دین افراط کرد. زندگی که افراد دارند همهاش دین نیست، رفاه هست، معیشت هست، امور اجتماعی هست. در روایت داریم بخشی از زمان خود را برای عبادت قرار بده، بخش دیگری را برای رفاه خود و خانواده قرار بده.
عامل دیگر ابزارسازی دین است یعنی یک عده دین را ابزار خودشان قرار دهند و دین را به گونهای معرفی کنند که در جهت اهداف خودشان باشد. از زمانی که دین بود، استفاده ابزاری از دین هم وجود داشت. این گناه بزرگی است که در روایات خیلی نسبت به آن تاکید شده است. عامل دیگر دروغ بستن به دین است یعنی افرادی مطالبی که جزء دین نیست به دین منتسب کنند. حتی در زمان ائمه، ائمه ما راهکارهایی به شیعیان ارائه دادند برای اینکه شیعیان و پیروان ائمه تشخیص دهند مطلبی که به امام نسبت داده شده درست است یا جعلی و دروغ است.
ایمان با اکراه قابل جمع نیست
عامل بعدی اجبار دینی است. دین نباید به گونهای از افراد خواسته شود که افراد برخلاف میل باطنی خودشان به دین بگروند و ایمان بیاورند یا آموزههای آن را انجام دهند. در آیات و روایات متعددی اجبار در دین نفی شده است. اساسا اجبار در هر چیزی اثر معکوس دارد. دین با اکراه قابل جمع نیست، ایمان با اکراه قابل جمع نیست. ایمان چیزی است که باید با باور قلبی همراه باشد. اگر باور قلبی نباشد و ادعای دینداری شود نفاق است. پس دین باید همراه با باور قلبی باشد.
برخی از کسانی که خواستند اجبار در امر دین را توجیه کنند، به توجیه آیاتی پرداختند که در این زمینه وارد شده است از جمله گفتند آیه «لااکراه فی الدین» برای زمانی است که شما میخواهید مسلمان شوید، ولی وقتی دین را پذیرفتید در دین اجبار است. شما از کجا این را میگویید؟ قرآن به صورت کلی گفته «لا اکراه فی الدین». شما نمیتوانید از جانب خودتان به آن قید بزنید. این آیه هم شامل اعتقادات میشود، هم اخلاقیات و هم احکام و مناسک. اگر یکجا استثنا داریم باید بر اساس دلیل قاطع باشد مثلا اگر یک آموزه دینی مربوط به نظم عمومی و رعایت حقوق دیگران باشد، با اینکه آموزه دینی است همراه با اجبار و اکراه خواهد بود چون اگر رعایت نشود موجب میشود نظم عمومی به هم بخورد و حق دیگران ضایع شود.
اصلا در اعتقادات اجبار امکان ندارد، در اخلاقیات هم همینطور است شما باید بستر را فراهم کنید تا شخص به دستورات اخلاقی ملتزم شود. شما باید به گونهای آموزه را توضیح دهید که طرف بتواند این آموزه را در جان خودش قبول کند و به آن عمل کند. در بخش احکام هم غیر از احکامی که مربوط به نظم عمومی است، اجبار راه ندارد. به عنوان مثال نماز باید همراه قصد قربت باشد و با اجبار، قصد قربت حاصل نمیشود. برخی دیگر از احکام مربوط به امور شخصی است مثل حجاب و پوشش که اگر در آن اجبار صورت بگیرد نتیجه عکس میدهد و موجب دینگریزی خواهد بود.