حجتالاسلام و المسلمین دکتر مهراب صادقنیا عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب در بخشی از یادداشت خویش با عنوان “به نام دین و به کام بیدینی!” آورده است: روحانیان مسیحی، در دفاع از اصلی که میگفت “خشونت نورز”، خشونت میورزیدند؛ و برای دفاع از اصلی که میگفت “قتل مکن”، قتل میکردند.
به گزارش سرویس اجتماعی ردنا (ادیان نیوز)، دکتر مهراب صادقنیا عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب در جدیدترین یادداشت خود آورده است: کلیسای قرون وسطی به اقتداری دلگرم بود که او را از مباحثه و گفتگو با مخالفانش بینیاز میکرد. به همین دلیل هر کس که بر خلاف تفسیر کلیسا، از بایبل تفسیری ارائه میداد و یا سخنی در مخالفت تعالیم کلیسا میگفت، به جای آنکه به مباحثهای الاهیاتی دعوت شود، به محکمه و سپس به چوبهی دار فراخوانده میشد. روحانیان مسیحی با این کار، آسانتر میتوانستند مخالفان خود را از سرِ راه بردارند و تفسیر خود را به کرسی بنشانند.
اما این کار، دستکم دو ایراد اساسی داشت:
نخست این که الاهیات مسیحی را شکننده و نحیف کرد. الاهیاتی که نتوانسته بود به زبان خود، خود را توجیه کند و با استفاده از زور و زندان و اعدام، خود را سرپا نگه داشته بود، پس از مدتی از درون تهی شده بود. توان ایستادن در برابر علم و اندیشههای مدّعی جایگزینی را نداشت. همین امر سبب شد تا از ابتدای جهان مدرن، مسیحیّت نه یک الاهیات، که صاحب چندین الاهیات شد و روز به روز در مواجههی با علم عقب نشست.
دومین مشکل، که از اولی حزنانگیزتر است، این که کلیسا برای دفاع از خوانش خود، دست به کارهایی میزد که خودش دیگران را از آنها پرهیز میداد. کلیسا برای تحقق اخلاق و دینی که از آن دفاع میکرد، همان دین و اخلاق را زیرپا میگذاشت. روحانیان مسیحی، در دفاع از اصلی که میگفت “خشونت نورز”، خشونت میورزیدند؛ و برای دفاع از اصلی که میگفت “قتل مکن”، قتل میکردند. این رویّه ممکن بود آنها را چند وقتی، بر سر کار نگه دارد، ولی دینِ مورد نظرشان را عقیم میکرد. در حقیقت آنها حاکم بودند ولی نه حاکمانِ دینی که از آن دفاع میکردند.
دنیای امروز ما، غرق در نزاع، کشمکش، تخریب، جنایت، بیعدالتی، ظلم، رنج، و کشتار است. ولی، غمانگیزتر این است که گاهی این همه فاجعه در حمایت از اصولی انجام میشوند که در ممنوعیّت این کارها وضع شده اند.