به گزارش ادیان نیوز، “پائولو کوئیلو” با نوشتن رمانهایی سرگرم کننده و انحرافی، ذهن مخاطب خود را به بازی گرفته و بهجای سیر در عرفانی واقعی، فرد در دنیایی وهمآلود، به خیالپردازی مشغول میشود.
هویت واقعی رمانهای او، شبیه ماده مخدر و مست کنندهای است که شخص مصرف کننده را از واقعیات زندگی خارج کرده و به تصور باطل خود، از آنها رها شده؛ در حالیکه نه تنها دنیای واقعی سر جای خود دست نخورده باقی مانده، بلکه مشکلات جدیدی نیز به قبلیها اضافه خواهد شد.
“پائولو کوئیلو” با انتخاب جملاتی چندپهلو، مبهم و رازآلود، داستانهایش را به شکل دلخواه خود هدایت کرده و به پایان برده و در آنها، شخص تجربه معنوی حقیقی را نداشته، بلکه او را به بازی در میدانی مجازی سیر میدهد.
او که هیچ مرز و حدودی برای بیان بافتههای ذهنی خود متصور نیست، ادعای سرخوشی موهومی برای فرد دارد؛ در حالی که این آرامش ظاهری، حتما پایدار نبوده و نمیتواند ضامن سعادت دنیوی و اخروی فرد باشد.
آنچه از رمانهای “پائولو کوئیلو” بهدست میآید، ایستایی در زمان و مکان و تصور حرکت است که در این حالت، فرد در دنیایی انتزاعی و غیرواقعی فرو رفته و نه تنها رنجها و مشکلات او را رفع نمیکند که باعث بروز مشکلات فراوانی برای او خواهد شد.
اگر انسان با مشکلات و پیشامدها بهعنوان یک حقیقت پیش رو نگاه کرده و با بهکارگیری قوه عقل و درایت خود، مشورتگیری از دیگران و تصمیمگیری عاقلانه، با توکل به خدا اقدام کند، مسائل او بهصورت ریشهای حل خواهد شد و نیازی به مسکنهای مخدر افرادی مثل “پائولو کوئیلوی جادوگر” نیست.
علاوه بر این، در اندیشههای “پائولو کوئیلو” تغییر و تحولی واقعی یافت نمیشود و خواندن رمانهایش فقط پذیرش احساسات منفی و انجام دادن اقداماتی عجیب و غیرعادی برای رهایی از بند دلمشغولیها به دست میدهد و تلاشی منطقی و عقلی برای مدیریت و پشت سر گذاشتن ناخوشیها به چشم نمیخورد.
او بسیار معتقد به پیروی از دل و قلب بوده و در اعتقاد او هرچه دل خواست، باید به هر قیمتی فراهم شود و برای رهایی از احساس پوچی و سردی به هر کاری میتوان دست زد.
جالب است خود “پائولو کوئیلو” هم در یکی از کتابهایش، قلب انسان را میدان نبرد تمامی فرشتگان و شیاطین معرفی کرده[۱] و چه بسا در این نبرد، شیطان پیروز شود و آنچه دل خواسته و انجام شده، خواستهای شیطانی بوده باشد؛ اما از نظر او اشکالی بر آن وارد نیست.
توجیه او هم این است که خود خدا هم-نستجیر بالله- خطاکار و شکستپذیر بوده و بسیار روشن است وقتی این تفکر در ذهن فردی شکل گرفت، هیچ پشیمانی و سرزنشی بابت انجام گناه و اشتباهات گذشته به خود راه نداده و اصولا تلاشی برای بهبود رفتار و عملکرد خود نخواهد کرد.
از اینرو، راههایی که “پائولو کوئیلو” برای رسیدن به آرامش افراد پیشنهاد داده، نمیتواند برای آنها مفید باشد؛ چرا که او، فردی است که در اروپا راه افتاده تا جاده سانتیاگو را زیر پا بگذارد[۲] یا به دیدن زنان همجنسباز در آمریکا رفته تا دیدن فرشتگان را از آنها یاد بگیرد و یا با صرف مدت زمان زیادی در جنگل و دشت، به دنبال شناختن نیمه دیگر خود از استادان سحر و جادویی بوده است.
بر اساس این گزارش، “پائولو کوئیلو” در سال ۱۹۴۷ میلادی در “ریودوژانیروی برزیل” متولد شد. در دوران جوانی به بیماریهای روانی و روانپریشی مبتلا و به همین دلیل سه بار در تیمارستان بستری شد.
او در روابط زناشویی شکست خورده و همچنین معتاد بود و با پشت سر گذاشتن بحرانهای روحی متعدد با کمک روانپزشکها، دوباره به زندگی بازگشت و اینبار سودای نوشتن خاطرات خود در قالب رمان را در سر پروراند.
آثار “پائولو کوئیلو” در بیش از یکصد و چهل کشور دنیا منتشر و به بیش از پنجاه زبان دنیا از جمله فارسی ترجمه شده است و با کمال تاسف برای سازمانهای بینالمللی، او در سپتامبر ۲۰۰۷ توسط سازمان ملل متحد به عنوان “پیام آور صلح” نامیده شد!
گفتنی است”کوئیلو”رابطه نزدیکی با صهیونیستها دارد و عضو هیأت مدیره “مرکز صلح شیمون پرز” است. او همچنین مشاور ویژه یونسکو برای “گفتگوی بین فرهنگی و همگرایی معنوی” است.
[۱] شیطان و دوشیزه پریم، ترجمه آرش حجازی، چ ۱۱، انتشارات کاروان، تهران، ۱۳۸۴، ص۱۹۱
[۲] خاطرات یک مغ، ترجمه آرش حجازی، چ ۶، انتشارات کاروان، تهران، ۱۳۸۵
منبع: انجمن رهپویان هدایت